استبداد سیاسی و مقابله با آن
استبداد سیاسی و مقابله با آن
دکتر یوسف قرضاوی
یکی از بزرگترین مشکلات ممالک عربی و اسلامی پدیده (( استبداد سیاسی )) است . خودکامگی گروهی خاص و بکار گیری حکومت و اهرمهای قدرت علی رغم نارضایتی مردم ، کسانی که هیچ هم و غمی بغیر از سرکوبی و به بند کشیدن و ساکت و رام گردانیدن مردم را ندارند . و ریا کاران و مداحان منفعت طلب را محبوب خویش و مخلصان و غیرتمندان حقیقت خواه را دشمن خود می شمارند .
استبداد و خودکامگی خطر بزرگی است که اندیشه و اخلاق و تواناییها و استعدادها و ابتکارات امت اسلامی را مورد تهدید قرار می دهد . نمی خواهم مطالبی را که استاد عبدالرحمن کواکبی در کتاب (( طباع الاستبداد و مصارع الاستعباد )) راجع به زیانهای استبداد بر زندگی فردی و اجتماعی بیان کرده اند ، نقل نماییم . هر چند پدیده استبداد در دنیای معاصر – بخاطر در اختایر داشتن امکانات گسترده برای تأثیر گذاری بر افکار و اخلاق و خواسته های مردم بسیار گسترده تر و زیانبار تر از گذشته است . و از طریق مؤسسات تعلیم و تربیت و رسانه های عمومی و فرهنگی و قانونگذاری و تفریحی برای آن تأثیر گذاری بهره برداری می نماید .
همچنین نیازی وجود ندارد که دیدگاه بیداری اسلامی را در مورد جایگاه (( شوری )) یا (( بعد سیاسی )) اسلام که بیان شد ، دوباره یادآوری کنم.
اما چیزی را که لازم می دانم روی آن انگشت بگذارم و مورد تأکید قرار بدهم آن است که اسلام اولین مکتبی است که از پدیده خودکامگی و استبداد سیاسی آزار و زیان فراوان می بیند .
تاریخ معاصر ما شاهد آن است که ، اسلام زمانی سیر تکاملی خود را آغاز می کند ، و وارد اندیشه ها و دلها می گردد و بر زندگی افراد و حیات اجتماعی تأثیر می گذارد ، که جو و شرایطی آزاد برای آن فراهم باشد . شرایطی که مردم توانایی اظهار نظر را داشته باشند ، و هر گاه و در برابر هر کسی که خواستند بتوانند بدون هراس از آزار و سرکوبی (( آره و نه )) بگویند . همچنین تاریخ جدید و معاصر اثبات نموده است که در شرایط اجتماعی خاصی که خودکامگی فراگیر بشود و یا اهل استبداد طغیان و قلدری کنند . دعوت به اسلام و رسالت پنهان گردیده و دچار رکود و ضعف می شود .اگر استبداد با دستهای آهنین خود به میدان نمی آمد ، هیچگاه برای گروهی علمانی و سکولاریست این شرایط فراهم نمی گردید که بر عرصه های تعلیم و تربیت و قانونگذاری و رسانه های عمومی و همه حیات اجتماعی مردم ترکیه چیره بشوند ، و علی رغم مقابله توده های مردم مسلمان که حکومت های علمانی پس از ۶۰ سال نتوانسته است آن را خاموش نمایند و ریشه هایش اسلام از زمین اندیشه و قلوب مردم بیرون بیاورند .همچنان به تاخت و تاز خود ادامه دهند .
بیشتر ممالک عربی و اسلامی دچار پدیده و خودکامگی گروهی از حکام شده اند ، که یک شبه بر کرسی حکومت نشسته اند و همه چیز را در اختیار خود گرفته اند .
دلهای مردم دوستشان نمی دارد ، و زبانها به نفرینشان می پردازند ، و مردم در انتظار روزی هستند که از دست آنان رهایی یابند تا برای همیشه آن روز را روز شادمانی و سرور اعلام کنند . و با این اوضاع و احوال وقتی که در مورد حکومتشان از مردم نظر خواهی و رأی گیری می شود ، ( در میان تعجب جهانیان ) اعلام می شود که ۹/۹۹ مردم به آنها رأی مثبت داده اند . و در بسیاری از ممالک اسلامی و دنیای سوم سرکوبی شده این عدد سه رقمی شهرت زیادی را برای خود پیدا کرده اند !؟
پدیده استبداد سیاسی به گونه ای نیست که تنها سیاست را تباه گرداند، بلکه نظام اداری ، سیستم اقتصادی ، ارزشهای اخلاقی ، دین و همه عرصه های زندگی را دچار فساد و تباهی می نماید.
نظام اداری را دچار تباهی می نماید ،زیرا استبداد می داند سیستم اداری ارزش و سالم برای اداره امور افراد توانا ، امین ، آگاه و حافظ ارزشها را انتخاب می نماید ، و انسان مناسب را در جایگاه مناسب خود قرار می هد ، نیکو کاران را تشویق و بد کاران را تحت تعقیب قرار می دهد .
اما اهل استبداد تنها آدمهای مورد اطمینانشان را قبول دارند و مسئولیتهای مختلف را به آنها می سپارند ، و شایستگی و کاردانی برایشان اهمیت چندانی ندارد ، خویشان و دوستان و ریا کاران و آدمهای چند چهره را به خود نزدیک می گردانند و به انسانهای اندیشمند و دانشمند و دیندار به هیچ وجه مجال نمی دهند .
در اینگونه شرایط است که زندگی به هم می ریزد ، و معیارها مختل می گردند ،و همچنان که رسول خدا ( ص ) می فرماید ، جامعه به سوی سرای نیستی رهسپار می شود ، می فرماید : (( هر گاه به امانت خیانت بشود ، انتظار دچار شدن به گرفتاری و مشکلات را داشته باشید . )) از ایشان سؤال شد که خیانت به امانت چگونه است ؟ فرمود : هر گاه کارها به کاردان سپرده نشود ، انتظار باریدن بلا و مصیبت را داشته باشید . ))
همچنان که برای بر چیده شدن سفره زندگی همه بشریت موعد مقرری وجود دارد . هر یک از جامعه ها و ملتها نیز دارای موعد معین خاص بخود هستند ،که هر گاه امور خود را بدست کسانی بسپارند که از امانتها امانت داری نکنند ، و امور را به درستی اداره ننمایند و از خداوند پروا نداشته باشند ، موعد از دست دادن استقلال و کرامت و سربلندی آنان فرا خواهد رسید . استبداد سیاسی زمینه فساد و رکود اقتصادی را به وجود خواهد آورد : زیرا در سایه شوم استبداد ثروتها و اموال عمومی بجا و به موقع به کار گرفته نمی شوند ، و برای حل مشکلات مردم مورد استفاده قرار نمی گیرند . بلکه برای ایجاد امنیت حکام ،سرکوبی مخالفین داخلی و توطئه چینی برای حذف دشمنانشان در خارج ،گسترش بخشیدن به دامنه تبلیغات و تعریف و تمجید از حکومت و حکومت مداران ، بکار گرفته می شوند .
همچنین تلاش می کنند که مسایل مربوط به شکست پروژه ها و برنامه های ناپخته و غیر علمی – که آراء دانشمندان و کارشناسان خبره – در آنها مورد بی توجهی قرار گرفته است را پنهان دارند. و گاهی سرمایه های زیادی اسلام خرج ماجراجوییهای دیوانه وار نظامی و سیاسی برای کشور گشایی یا سرکوب شهروندان می کنند .!
ویرانی مؤسسات عمومی ، و ازدیاد زیانهای سالانه به خطر سوء اداره ، گسترش دامنه غارت ، دزدی های پیدا و پنهان از اموال عمومی ، شیوع رشوه خواری به نامهای دیگر و به وسیله سوء استفاده از سنت هدیه ، پنهان نگاه داشتن قرار داد هایی که از طریق آن گاهی افرادی یک شبه میلیونها به جیب می زنند ، و اموال عمومی دچار میلیاردها زیان می گردد ؟!
گرفتار شدن به تور قرضها و وامهایی که هیچگاه برای احداث کارخانه های بزرگ تولیدی هزینه نمی شوند ، و برای فقر زدایی و آینده نگری مورد استفاده قرار نمی گیرند ، بلکه همه آن برای وارد کردن مواد مصرفی هزینه می شوند . همه این اوضاع و احوال باعث بروز یأس و ناامیدی و نگرانی و بی تفاوتی در میان افراد عادی می شود ، و بر روی رشد و تولید اقتصادی تأثیراتی بسیار ویرانگر خواهد داشت .
همه این ناهنجاری ها و گرفتاری ها پیامد طبیعی نبودن (( آزادی و نظام شورایی )) حقیقی است . که سبب گردیده در عرصه های مختلف اجتماعی مخالفین در صحنه نباشند ، و بساط روزنامه ها و رسانه های آزاد و مستقل برچیده شود ، و حتی منبر و میکروفون مساجد را از امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از حق محروم نمایند ، و موضعگیری علما و سخنوران دینی را در مقابل خودکامگی – بر اساس باور خود که در سیاست مدارای دینداری وجود ندارد و در دینداری سیاست مدارای معنی ندارد – دخالت در امور سیاسی می شمارند .
هر گاه پیشوا و فرمانروا فرمانی را صادر کرد ، هیچکس حق و توان آن را نداشته باشد که در مقابل او چرا بگوید ، تا چه برسد به آنگه فرمان او را مورد نقد قرار دهد یا مردود شمارد .
رهبر در فرزانگی و اندیشه با هیچکس قابل مقایسه نیست ، قلبی به شفافی آیینه دارد ، آینده نگرش جای تردید نیست ، امور را به صورت همه جانبه می فهمد ، همه چیز را از همگان بهتر می داند ! و مسئولیت دیگران به ویژه اطرافیان آن است که به آراء او ایمان بیاورند و دعایش را آمین بگویند !؟ و خدای ناکرده اگر کسی جرأت و جسارت اعتراض پیدا کند – به بهانه آنکه از آزادی سوء استفاده کرده و امنیت را مورد تهدید قرار داده – سرکوب و زندانی و سر به نیست شود !
استبداد دشمن سرسخت و آشتی ناپذیر ارزشهای اخلاقی است . زیرا در سرای استبداد به جز کالاهایی مانند: نفاق ، تملق ، جبن ، خواری ، و خود باختگی چیز دیگری عرضه نمی شود . کالاهای پستی که ، عزت و کرامت و شجاعت و مردانگی را می میراند . در واقع اسباب نابودی امتها را همین چیز ها فراهم می سازند . در روایتی آمده است که : (( هر گاه مردم را دیدید که جرأت بیان حق در برابر ستمکار را ندارند ، بدان که هیچ خبری آز آنان ساخته نیست و از آنان دوری گزین . )) اما بدتر آن است که استبداد روزانه آنها را وادار می کند که زبان به ستایش ستمکاران باز کنند و آنان را قهرمان و منجی خطاب نمایند ؟!
روایتی است که می گوید : (( بر روی ریا کاران خاک بپاشید .!)) اما مداحان و ثنا گویان که قافله سالار کاروان ریا و فریبکاری هستند ، بیش از دیگران از مقام و مادیات بهره مند می شوند ، و مورد احترام خودکامگی قرار می گیرند.
چه بسا نظام قضایی استبداد با مجرمان و منحرفان و خیانت کاران خودی با مهربانی و گذشت برخورد نماید ف و در بسیاری موارد با تبرئه آنها زشت کاریها و خیانت های آنان را می پوشاند و با این کار به آنها می گوید که : شما دوستان و نور چشمها و پیروان ، خاطر تان جمع باشد که ، همیشه مورد حمایت نظام هستید ،و با دیده گذشت و چشم پوشی به شما می نگرد. و همچنان که گفته اند : اگر محبوب گناهی را مرتکب گردیده ، خوبی های بسیارش همه به شفاعت بر می خیزند ؟!
از طرف دیگر بسیاری اگر کسانی که از دوستان و هواداران آنها به حساب نمی آیند ، بهترین کار ها و مفید ترین خدمات را انجام بدهند ، اما هیچگاه به آنان پاداش داده نمی شود و مورد احترام قرار نمی گیرند . من به عمد می گویم که از دوستان و هواداران آنها به حساب نمی آیند ، تا در ضمن به این موضوع اشاره کرده باشم ، که آن خدمت گذاران در بسیاری اوقات با آنها از در دشمی وارد نشده و به مخالفت با آنها بر نخواسته اند و اما شعار همیشگی استبداد این بوده و هست که : (( هر کس با ما نیست بر علیه ماست . )) بدتر از این پاداش و احترامی است که به تن پروران و افراد بیکاره به جای زحمتکشان داده می شود. و مجازاتی است که بی گناهان بجای جنایت پیشگان متحمل آن می شوند .
نظام استبدادی نظامی است که باعث تباهی و فساد دین می گردد ، زیرا استبداد و خودکامگی با دینداری درست و آگاهانه دشمنی می ورزد و با دینی که دلها و اندیشه ها را نورانی نماید و حقوق را بیان و عدالت را ایجاد کند و با ستمکاری سر ناسازگاری داشته باشد ، و اهل ایمان را برای بیان حق و مقابله با باطل تربیت کند ، و به آنها جرأت امر به معروف و نهی از منکر بدهد ، و برترین جهاد را بیان سخن حق در برابر ستمکار بداند ، با دینی این چنین به تمام معنی مقابله می کند .
از طرف دیگر استبداد و خودکامگی با چهره گشاد از دینی دست کاری شده و باورمند به قبر و بارگاه و نذر و نیاز ، و سکوت صوفیانه ، دراویش دوره گرد و …حمایت و پشتیبانی می کند . دینی که پیرو خود را با اوضاع و مشکلات اجتماعی و مسایل حیاتی امّت اسلامی بیگانه می نماید . و اگر آدم صاف و ساده ای باشد – بدون توجه به ستم های ستمکاران – تنها هم و غم او فرو رفتن در نشئه شدن های روحی خود است و بس . و شعار او این سخن است که : خداوند خود اینگونه خواسته است و قضا و قدرش این چنین بوده است !؟ به همین علت است که حکام دیکتاتور در مراسمها و جشنهای دین دست کاری شده و دروغین با شوق و علاقه بسیار شرکت می کنند و مؤسسه های آن را مورد حمایت قرار می دهند و از مشایخ و وعاظ السلاطین پشتیبانی می کنند . تا برای کوبیدن و رویارویی با بیداری زنه و پیشرو اسلامی آنها را مورد استفاده قرار دهند .
اما این جریان اسلامی راستین و پیشگام – بر خلاف گروههای راست و چپ – همه می دانند که از طرف اهل استبداد و سرکشی اطرافیان آنها مورد بدترین آزارها قرار گرفته است ، آزار هایی که سخن گفتن از آنها جسم انسان را به لرزش وا می دارد . و این جریان بیداری اسلامی است که به تنهایی بار گران استبداد را بر دوش کشیده و هزارها و ده ها هزار قربانی را فدای تحقق (( آگاهی و ایمان و عدالت و امنیت و اخلاق )) نموده است .
این گرویدگان بیداری اسلامی بوده و هستند که زندانها را پر کرده و شلاق ها را با خون خود رنگین ساختند ، و سگ های دو پا و چهار پا گوشت های بدن آنها را لت و پار نمودند ، و ابزار شکنجه گران در پنهانی و برخی دیگر آشکارا در پای چوبه دار و یا گلوله ستمکاران سرکش جان داند . اما ، (( پروردگار از آنچه ( ستمکاران ) انجام می دهند غافل نیست .))
برای بیماری بسیار خطرناک استبداد هیچ دارویی بجز بازگشت به (( نظام شورا )) و نقد و اندرزی که اسلام پیام آور آن است وجود ندارد . نظامی که برای ایجاد آن می توان از همه پدیده ها و ضمانت های اجرایی که تا کنون (( دمکراسی نوین )) به آن دست یافته بهره برداری نمود .
استاد خالد محمد خالد پیشگام دعوتگران به آزادی و دمکراسی در روزنامه (( الاهرام )) چاپ قاهره مورخه ۲۴/ ۶ / ۱۹۸۵ مقاله ای را در پاسخ به دکتر یوسف ادریس نگارش نموده و ضمن آن تأکید می نماید که (( اصل شورا )) در اسلام همین دمکراسی است که امروزه بسیاری از مردم طرفدار پرو پا قرص آن می باشند .
و در سال ۱۹۸۶ ضمن مقاله ای که در روزنامه (( الوفد )) چاپ گردید ، گرویدگان بیداری اسلامی را به اعتراف و تأیید ارکان اساسی (( دمکراسی )) فرا می خواند . و ضمن تأکید بسیار ارکان آن را اینگونه بیان می نماید :
الف- مردم محور تصمیم گیری و حکومت هستند .
ب- جدایی حقیقی میان قوای سه گانه : مقننه ، مجریه ، و قضائیه .
ج- برای انتخاب رهبر مردم صاحب حق مطلق می باشند.
د- انتخاب نمایندگان مردم حق مطلق آنهاست .
ه- ضرورت وجود جریان پارلمانی مخالفی که در پرتو آزادی و همراه با شجاعت در صورت انحراف دولت بتواند آنها را از کار بر کنار نمای .
و- تکثر گرایی و وجود احزاب سیاسی مستقل .
ز- وجود رسانه های آزاد به ویژه روزنامه های مستقل و حمایت از آنها .
استاد خالد محمد خالد می گوید : (( آنچه در مورد اصول دمکراسی نوین بیان گردید ، بدون زیاد و کم همان نظام حکومتی اسلامی است .))
و من خطاب به این نویسنده گرانقدر و دیگران این موضوع را در مورد تأکید قرار می دهم که : (( ما همه ضمانت های اجرایی را که بیان کرده اند تأیید نموده و می پذیریم و دیگران را به آن فرا می خوانیم ، اما در مورد این سخن که : (( این پدیده بدون کم و زیاد همان نظام حکومتی اسلام است با ایشان موافق نیستم زیرا :
(( نظام حکومتی اسلام در ارتباط با انگیزه ها ، روشها و برنامه هایش نظام ویژه بوده ، و بسیار گسترده تر و عمیق تر و فراگیر تر از دمکراسی است. )) اما من با اطمینان خاطر می گویم که ، اسلام از سه زاویه به همه آنچه ایشان در مورد دمکراسی نوین اظهار می نگرد و آنها را مورد تآیید قرار می دهد .
الف- (( دانش و حکمت گمشده اهل ایمان است و هر کجا که آن را بیاید شایسته ترین مردم نسبت به آنهاست . ))
ب- و بر این اساس که بنیان شریعت – در مواردی که نصی وجود ندارد – ب مراعات مصالح حقیقی است ، چنانچه در هر پدیده و قضیه های مصلحتی وجود داشت ، آن مصلحت جزو شریعت خداوند است .
ج- بر این اساس که بشریت از خلال تجارب و طی نمودن راههای طولانی و رویارویی با ستمکاران و خودکامگی به این نتایج و ضمانتها دست یافته است . برای جلوگیری از بازیچه قرار گرفتن (( اصل شورا )) توسط قدرت طلبان و متجاوزان استفاده آگاهانه از ضمانتها و ارکان دمکراسی بسیار ضروری و حیاتی است . و دلیل ما برای اثبات این مدعا آن اصل فقهی است که می گوید : (( هر موضوعی که بدون بهره گیری از آن واجبی عملی نمی شود ، آن هم واجب می گردد . ))
این را هم اضافه نماییم که بیان اصول و قواعد به تنهایی تا زمانی که برای آگاهی دادن به مردم و تربیت پیشگامانی که از آن اصول و قواعد پاسداری کنن و در راه دفاع از آن آماده فداکاری و جانفشانی باشند – کافی و کارساز نیستند . و این تلاشها تنها در توان بیداری اسلامی است که به هنگام رویارویی قوی و روشن اسلام با استبداد و خودکامگی ، آنها را مورد توجه قرار دهد .آگاهی دادن به توده های مردم و تربیت نسلی نخبه بر اساس ارزشها و مفاهیم بلند و احکام شرعی روشن و مستدل – که بیان و دعوت به آن بدست فراموشی سپرده شده – ضرورتی حیاتی است.
۱ -تعلیم و توجه مردم برای رویارویی با روحیه بدبینی و منفی بافی و جبری گری سیاسی ، بسیار ضروری است . روحیه ای که در برابر واقعیتها خود را می بازد و باور می کند که هر چه را حکومتها بخواهند می توانند انجام بدهند ، و تصمیمات و کار های آنان را همچون (( قدر و قضای )) حتمی و غیر قابل مقابله خداوند می شمارند . در واقع حکومتها بازتابی از واقعیت های موجود در میان مردم هستند ، در روایتی آمده است که ، (( به همان صورت که خود هستید بر شما حکومت می شود . )) یعنی هر گاه ما اندیشه های منفی و هراس های بی جا را از خود دور کردیم و حال و وضع خویش را تغییر دادیم ، زمینه تغییر حکومت ها را هم فراهم کرده ایم .
۲ – با روحیه و حالت سرخوردگی و ناامیدی مرگبار در میان مردم باید مقابله بشود ، روحیه ای که بر این باور است : هیچ کاری نتیجه بخش نیست و نباید به تغییر و اصلاح امیدوار باشیم ، هر کس که می آید بدتر از قبلی است . این گونه یأس و ناامیدی با منطق زندگی و سنت های خداوند که نظام آفرینش را اداره می کنند و پس از تاریکی شب زمان دمیدن سپیده صبح و آفتاب تابان فرا می رسد و در پی هر خشکسالی سالهای پر باران در پیش خواهد بود ، منافات دارد .
همچنین با منطق قیام و مبارزه ملتها و دستیابی بسیاری از آنها به (( آزادی و امنیت و عدالت )) و قبل از همه آنها با منطق ایمان که یأس و ناامیدی را مردود شمرده و آن را نشانه کفر می شمارد ، جور در نمی آید . خداوند متعال می فرماید :
((لا یَیْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ .)) ( یوسف : ۸۷ )
(( از رحمت خداوند جز کافران مأیوس نمی شوند .))
۳ – لازم است این موضوع را به مردم یادآوری شویم که سکوت از بیان حق با بیان باطل فرقی با هم ندارند . و هر کسی که زبان به بیان حق نمی گشاید ، ابلیسی لال است . و باید فرضیه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر و اندرز مردم و انتقاد از احکام را در میان مردم احیاء نماییم و بدانیم که برترین جهاد سخن حق در برابر سلطان ستمکار است . هر گاه مردم از رویارویی با خودکامگان و ستمکاران هراس داشتند ، مردمی رفتنی هستند و زیر زمین از روی آن برایشان بهتر است .
و تذکر این مطلب ضروری است که بر اساس رمان خداوند خطاب به حضرت موسی و بردارش هارون که با نرمش و آرامی سخن بگویید ، رعایت ادب و آرامی و دلسوزی در اندرز و تبلیغ و امر به معروف و نهی از منکر بسیار ضروری است . خداوند متعال خطاب به حضرت موسی و بردارش هارون هنگامی که به آنان فرمان داد به نزد فرعون بروند فرمود :
((فقو لا له لینا لعله یتذکر اویخشی . ))
(( شما با او به آرامی سخن بگویید ، شاید متذکر شود و در دل او هراس ایجاد گردد . ))
۴ – لازم است این آگاهی را هم به مردم بدهیم که ، مردم هم چنانچه به خدمت سلاطین در آیند و او را یاری دهند و از ستم و جور او جلوگیری نکنند ، همچون حکام مسئولند و مورد بازخواست قرار می گیرند . خداوند قوم فرعون را مورد نکوهش قرار می دهد که :
((فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ .)) ( الزخرف : ۵۴ )
((( فرعون ) مردمش را ذلیل گردانید و در نتیجه او را فرمانبداری کردند ، براستی آنان مردمی راه گم کرده و فاسق بودند . ))
و پیامبر خدا صالح خطاب به مردم زمان خود فرمود:
((فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ .وَلا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ.الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الأرْضِ وَلا یُصْلِحُونَ.)) ( الشعراء : ۱۵۰ – ۱۵۲ )
(( از خدا بترسید ، و از من پیروی کنید ، و از فرمان اسراف کاران اطاعت نکنید ! آنانی که در زمین فساد می کنند و در پی اصلاح و سازندگی نیستند . ))
۵ – در ارتباط با تکمیل موضوع قبل لازم است همه انسانها متوجه باشند که اعوان و انصار ستمکاران در جهنم همراه و همنشین آنها خواهند بود ، و حتی کمترین اتکاء و پشت گرمی به آنان سبب خشم و عذاب خداوند می شود . خداوند متعال می فرماید :
((وَلا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ…)) ( هود : ۱۱۳ )
(( به کسانی که ستمکاری نموده اند تکیه مکنید ، ( اگر چنین کنید ) آتش دوزخ شما را فرا می گیرد . ))
به همین خاطر قرآن در کنار فرعون و هامان ، سپاهیان آنها را نیز مورد نکوهش قرار داده است . زیرا آنان ابزار ستمکاری و سرکوبی مردم شده بودند . قرآن می فرماید :
((… إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا کَانُوا خَاطِئِینَ .)) ( القصص : ۸ )
(( فرعون و هامان و لشکریان آنها همه خطا کار بودند . ))
و می فرماید :
((فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الظَّالِمِینَ.))
( القصص : ۴۰ )
(( ما او و سربازانش را گرفتیم و به دریا انداختیم و ( نابود کردیم ) بنگر که عاقبت ستمکاران چگونه است . ))
در مورد امام احمد نقل می کنن : هنگامی که بخاطر مسئله (( خلق قرآن )) زندانی و شکنجه شده بود ، یکی از زندانیان در مورد احادیثی که راجع به سرزنش اعوان و انصار ستمکاران آمده است ، سؤال نمود . امام احمد فرمود ، آن احادیث احادیثی صحیح هستند .
زندانبان گفت : به نظر شما من هم جزو اعوان ستمکاران هستم ؟ امام احمد فرمود : نه ، اعوان و ستمکاران کسانی هستند که لباسهای تو را می دوزند ، اما تو جزو خود ستمکاران هستی !
۶ – لازم است مردم را توجیه نماییم که ، گزینش و انتخاب نوعی گواهی و شهادت دادن است ، و کتمان و کوتاهی شهادت جایز نیست . خداوند متعال می فرماید :
((وَلا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا …)) ( البقره : ۲۸۲ )
(( هر گاه شاهدان فراخوانده شدند ، از شهادت امتناع نورزند. ))
و می فرماید :
((… وَلا تَکْتُمُوا الشَّهَادَهَ وَمَنْ یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ…)) ( البقره ۲۸۳ )
(( شهادت دادن را کتمان نکنید ، هر کس آن را کتمان کند قلب او گناهکار است . ))
یکی از مشکلات و ناهنجاری های انتخابات در بسیاری از کشور های اسلامی آن است که بیشتر مردم به بهانه آنکه حکومت خود هر گونه که بخواهد امورش را پیش می برد ف در انتخابات شرکت نمی کنند .
بسیار ضرورت دارد که مردم بدانند : کسی که به آدم ناسیونالیسم اهل و ناپرهیزکاری رأی می دهد ، یا به کسی رأی می دهد که در توانایی و امانت داری به پای دیگری نمی رسد ، به مسئولیت شهادت دادن خود عمل ننموده و از آن امانت داری نکرده است . و بدتر از آن این است که بخاطر شهادت باطل و دروغ مرتکب یکی از بزرگترین گناهان شده است که قرآن آن را قرین بت پرستی می داند .
قرآن می فرماید :
((… فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ .)) ( الحج : ۳۰ )
(( از پرستش پلیدی ها ( و بتها ) پرهیز کنید و از سخن خلاف و دروغ دوری نمایید . ))
وقتی که در مورد ضایع نمودن حقوق افراد قرآن با آن شدت برخورد می نماید ، طبعا در مورد حقوق اجتماعی گناه آن بسی بیشتر است . زیرا باعث ضایع گردیدن حق مردم ، و سپرده شدن امور به آدمهای ناسیونالیسم اهل شده و مشکلات و ویرانی و نابودی را در پی خواهد داشت .
علاقمندیم در اینجا این نکته را هم یاد آوری شوم که ، طاغوتیان و دیکتاتور ها به بیداری اسلامی و اسلام خواهان اجازه نخواهند داد تا به آموزش و توجیه و تربیت مردم بپردازند . کاری که حاصل آن تمرد و قیام مردم بر علیه اهل استبداد خواهد بود . اما اصرار و پایمردی اهل ایمان همراه با حکمت و دوراندیشی همه موانع را از میان برخواهد داشت و دیر یا زود دیوار های کشیده شده بر گرد ستمکاران را در هم خواهد کوبید ، زیرا عزم و اراده آنها بخشی از اراده خداوند است و او مدام پشتیبان و یار اهل ایمان است .
————————————————————–
منبع : بیداری اسلامی و بحران هویت
مؤلف : دکتر یوسف قرضاوی
مترجم: عبدالعزیز سلیمی
انتشارات : احسان