تاریخسياسي اجتماعيكردستانمطالب جدید

در پیرامون اتحاد مسلمانان و عوامل تفرقه ایشان

در پیرامون اتحاد مسلمانان و عوامل تفرقه ایشان

نویسنده: دانا مهرنوس

*(کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی ،دانشگاه شهید بهشتی تهران)

 

سپاس و ستایش بیکران از آن خداوندیست که دوری از تفرقه را در قرآن جاوید تأکید نمود تا اتحاد و یکپارچگی ثمره آن باشد.

خواندن تاریخ هر از چندگاهی حتی اگر من‌باب سرگرمی باشد مفید بوده و مایه بینایی دیدگان است.

تمامی درس‌خواندگان و حتی عاجزان از تحصیل به قطع و یقین نام چنگیزخان مغول را شنیده‌اند. شجاعت، قساوت، زیرکی، بیرحمی و صفات دیگری که همه در شخصیت چنگیزخان و مغولان بود تا روز فنا و موعود در یاد و خاطره مسلمانان باقی خواهد ماند.

رعب و وحشتی که چنگیزیان بر دل ایرانیان مُهر نهاده بودند آنچنان بود که یک مغول به تنهایی چندین نفر را می‌کشت و ملت تنها نظاره‌گر بودند. یأس و نامیدی آنچنان روان ایرانیان را آلوده بود که ننگِ ذلت، خواری و شکست را بر نبرد و پیروزی ترجیح داده بودند چرا که مغولان را پایدارترین آدمیانی می‌دانستند که تا آن روز دیده بودند.

ابن اثیر مورخ که خود شاهد روزگار مغولان بوده در مورد رعب و وحشت مردم می‌نویسد: درباره آن بیم و هراس(از مغولان) براى من حکایت‏هائى کرده‏اند که ممکن است شنونده‏اش آنها را دروغ انگارد؛ گفته شده که تنها یک تن از مغولان داخل قریه یا محله‏اى شد که در آن گروه بسیارى از مردم بودند شروع به کشتن ایشان کرد و همچنان یکى را پس از دیگرى مى‏کشت و هیچ کس جرئت نداشت که به سوى آن سوار دست دراز کند.

شنیدم که یکى از مغولان مردى را گرفت و مى‏خواست او را بکشد ولى حربه‏اى براى این کار نداشت بدو گفت: «سرت را بر زمین بگذار و تکان نخور تا من برگردم.» آن مرد سر خود را بر زمین گذاشت سرباز مغول رفت و شمشیرى آورد و سر او را برید.

مردى براى من حکایت کرد و گفت: «من و هفده مرد دیگر به راهى مى‏رفتیم یک سوار مغول به ما رسید و دستور داد که هر یک از ما دست‏هاى دیگرى را ببندد، یاران من اجراى دستور او را آغاز کردند به ایشان گفتم: این تنها یک نفر است ما براى چه او را نکشیم و نگریزیم؟ گفتند: مى‏ترسیم گفتم: این مرد مى‏خواهد هم اکنون شما را بکشد بنابراین ما او را مى‏کشیم، شاید خدا نجاتمان بدهد ولى به خدا هیچکس جرئت نکرد که چنین کارى بکند آخر من کاردى برگرفتم و او را کشتم و همه گریختیم و نجات یافتیم.» امثال این وقایع بسیار است.( تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ابن اثیر جزرى، ترجمه عباس خلیلى و ابو القاسم حالت‏، تهران‏: مؤسسه مطبوعات علمى‏، ش ۱۳۷۱، ج ۳۳،ص۱۵۰- ۱۵۵٫)

در میان این همه رعب و وحشت که چاره ای جز شکست و ذلت را باقی نگذاشته بود مردی شجاع و جسور تا روزی که زنده بود همان رعب و وحشت چنگیزیان را چونان آینه‌ای بر روح و روان مغولان تابانده بود تا هراس از وی مانع از شادی، و هیبتش مانع از آرامش مغولان گردد. این بزرگ‌مرد روزگار کسی نبود جز سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه که خودِ خان مغول نیز شجاعتش را ستایید.

سلطان جلال‌الدین در جنگ با مغولان یک امر مهم را فهمیده و آن اتحاد بود. وی در اوج شکستِ ایرانیان و فرار خاندان شاهی، با اتحادی قدرتمند با سردارانش توانست هیبت مغولان را چنان بشکند که مسلمین را خواب غفلت بیدار کند و خود نیز روحیه ای مضاعف گرفته نامه به سوی چنگیزخان بفرستد بدین مضمون: «در کجا مى خواهى با هم بجنگیم تا بدان جا بیائیم»

چنگیز از این پیام جلال‌الدین هراسید و فرزندش تولی را با سپاهی بزرگ به جنگ فرستاد. جلال‌الدین این بار نیز با اتحاد، چنان دماری از روزگار مغولان برآورد که تنها چند نفرشان توانست بگریزد و حتی تولی پسر چنگیز نیز کشته شد.

انگار کلمه اتحاد سدی استوار در برابر  کسانی بود که شکست را نمی‌شناختند و این را جلال‌الدین به خوبی دریافته بود چرا که به محض ایجاد تفرقه و جدایی سیف‌الدین بغراق از لشکرش، جلال‌الدین غرور شاهانه را به کنار نهاد و در برابر بغراق گریست تا شاید از تصمیم جدایی او جلوگیری کند اما بغراق، سلطان جلال‌الدین را ترک کرد تا با رفتنش تفرقه و شکست را در میان ارتش ایران بجا بگذارد تا سلطان نیز تنها بماند.( تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ابن اثیر جزری، ج ۳۲، ص ۲۰۹- ۲۱۱٫)

عبرت از تاریخ آنچنان ارجمند است که پروردگار نیز در جایجایی از کلام ماندگار خویش بدان اشاره کرده است. آنچه که در تاریخ اسلام خوانده‌ایم و در قرآن کریم نیز بدان تأکید شده همان (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا) می‌باشد. یکپارچگی جهان اسلام و اتحاد ارجمند مسلمین به گواهی تاریخ و مستندات، بزرگ‌ترین ارتش‌های جهان باستان را به راحتی در طی چند سال به زانو درآورد. همان ارتش‌های قدرتمند باستانی که در جنگ‌های پنجاه‌ساله، صدساله و… نتوانسته بودند آنچنان که باید و شاید یکدیگر را شکست دهند توسط مسلمین با اتحاد و ایمان در طول چند سال اندک مغلوب گشتند.

اتحاد مسلمین در طول تاریخ بارها توسط خلفا و پادشاهانی از هم گسست اما نه‌بسان آن دامی که نامسلمانان برایشان پهن کرده بودند. با آغاز اقتدار خلافت عثمانی و فشار فزاینده بر اروپا توسط ده‌خلیفه اول و سقوط قسطنطنیه، اروپاییان به‌خود آمدند و هرچه در توان داشتند به کار بردند تا راهی برای ضعف مسلمین و چیره شدن بر آنان پیدا کنند؛ بهترین راهی که آنان یافتند همان گسستگی ملتهای مسلمان با ایجاد تفرقه برای دوری از اتحاد بود که در سطور زیر خلاصه وار بدان اشاره می‌شود:

ناسیونالیسم و باستان گرایی

غربیان برای فروپاشی یک ملت بزرگ با زیرکی هرچه تمامتر حس ناسیونالیستی را در میان اقوام و ملت‌های مسلمان تشدید نمودند و برای هر قومی چنان تاریخی پرآوازه نوشتند که مردمان،  کشتار، قتل عام و لشکرکشی و غارت شاهان خویش را نیز به دیده افتخار نگریستند. برای ایرانیان کوروش را بزرگ اعلام نمودند و قشون‌کشی‌های او را زیبا جلوه دادند و و کشورگشایی و ظلم بر سایر ملل را به گونه غرورآمیز و وصف ناپذیر القا نمودند.

کوروش را آنچنان بزرگ نمودند که کسانی گفتند کوروش همان ذوالقرنین قرآن است. منشور کوروش را چنان جلوه دادند که انگار این حق و حقوق را پیامبران اعلام نکرده و نمی‌دانستند. آنان کوروش را برای ایرانیان بهترین جایگزین برای صالحان دین دانستند تا با الگو کردن وی و باستان گرایی به مرور از اسلام و ملت واحد جدا شوند.

دام نامسلمانان آنچنان غرور و ملی‌گرایی را تشدید کرد که ایرانیان شیفته باستان شوند و هر آنچه را نیک بود به ایران باستان و هر آنچه را که ناراستی بود به آمدن اسلام ربط دهند. تا جایی که ایرانیان از اعراب متنفر شدند و تنفر از اعراب نتیجه‌ای جز دوری از اسلام نداشت. ما در این باب مقاله «داستان گمراهی ملت» را نگاشتیم و مختصر به باستان گرایی، زرتشت گرایی و شعار های نیک زرتشت پرداخته ایم.(نگاه کنید به داستان گمراهی ملت)

دام نامسلمانان تنها برای ایرانیان نبود بلکه ترکها و عربها و… را نیز شامل گشت. برای اعراب تمدنهای عاد و ثمود را بازگو نمودند و با سرپوش نهادن بر ستمهای آنان، ستونها، کاخها و معماری پیشرفته ساخت آن اقوام باستانی را زیبا جلوه دادند و برای مصریان اعجاب اهرام را توصیف نمودند.

پیشرفتهای باستانی اگرچه مایه غرور است اما اگر بیننده به ورای این ابنیه بنگرد چیزی جز ظلم و ستم پادشاهان نمی‌یابد. اگر شاهان و رؤسای امروز کاخها و ابنیه‌ای همچون اهرام ثلاثه برای خویش بسازند ملت برآنان خرده گرفته زبان اعتراض را می‌گشایند. اما چرا حق و حقوق ملت‌های ستمدیده باستانی را نادیده می‌گیرند و به پادشاهان ظالم آن دوران افتخار می‌کنند؟

ملی‌گرایی افراطی در میان اعراب آنچنان شدت گرفت که کسانی رسول‌الله(ص) را به دیده یک پیامبر نمی‌نگریستند و او را بسان پادشاهی می‌دانستند که اعراب را متحد کرد.

 

ملت‌های دیگر نیز از این تفرقه‌سازی‌ها در امان نماندند، تُرکها و کُردها نیز به همان راه رفتند و بر اسطوره‌های باستانی خویش بالیدند. اسطوره‌گرایی باستانی تا جایی پیش رفت که هر یک از اقوام را برای تصاحب تاریخ دیگری تحریک نمود و کتاب‌هایی متعصبانه و غیر مستند نگاشته شد که هر قومی شخصیت تاریخی بزرگی را از قوم دیگر می‌ربود تا بر تاریخ خویش هر چند دروغ باشد ببالد. اما غافل از آنکه این تاریخ‌سازی و شخصیت‌ربایی چیزی جز نشئه‌ای زودگذر نیست و ما در این باب مقاله کُردسازی را نگاشتیم تا ملت را تاریخی واقعی بنمایانیم و اعتراض سایر اقوام را نیز کمتر کنیم. (نگاه کنید به «کُردسازی افتخاری خیالی» )

دام تفرقه چندان گسترده شده است که حتی اتحاد نژادی میان ملت‌ها را نیز تهدید می‌کند. در این مورد باز به ملت کُرد باید اشاره کرد؛ از یک سو کسانی در پی افراط به کُردسازی دست زدند و سایر اقوام و ملتها همچون بلوچ و دیلم و … را کُرد دانستند که جبهه‌گیری سایر اقوام و ملتها را در پی‌داشت و از سوی دیگر کسانی نیز با ادله‌ای سست و تفرقه آلود طرح شکاف در میان کُردها را در سر می‌پرورانند و قصد جدا‌سازی گوران و زازا را از ملت کُرد دارند تا این بار نیز تیشه تفرقه غربیان را خود به ریشه خویش بزنند که این نیز خود مقاله‌ای جداگانه می‌طلبد.

حزب گرایی اسلامی

یکی دیگر از عوامل تفرقه میان مسلمانان حزب‌گرایی اسلامیست. در چند سال گذشته عناوین و اسم‌های مختلفی از احزاب و گروه‌های اسلامی شنیده‌ایم؛ که هر یک از اینان به مجادلات با یکدیگر پرداختند و افراطیان به جایی رسیدند که طرف مقابل خود را تکفیر نمودند و علت آن نیز تنها جهل از تاریخ و شریعت اسلام بود. حتی کسانی از این گروه‌ها نماز جمعه را نیز ترک کردند و بر دلایل سست خویش اصرار ورزیدند تا آهنگ تفرقه همچنان نواخته شود.

حزب‌های اسلامی در جنگهایِ داخلی کشورهای مسلمان نیز همسو با کفار در پیروی از دام تفرقه روبروی یکدیگر ایستادند و به راحتی با حربه تکفیر سر از تن یکدیگر جدا نمودند تا خون مسلمان مایه شادی غربیان باشد. حنابندان غربیان با خون مسلمانان و با افکار پلید اقتصاد برتر با فروش اسلحه بیشتر در این چند سال چنان دماری از روزگار مسلمانان برآورد که تا قرنها نمی‌توان جبرانش کرد.

مسلمانان می‌بایست حزبگرایی را به کنار نهاده اتحاد را سرمشق خویش کنند و از دامن زدن به اختلافات دوری کنند چرا که اختلافات برای همیشه باقی خواهند ماند و آنچه که مایه همبستگی است احترام به افکار یکدیگر و توجه و تاکید بر اشتراکات است.

جنگ قدرت و سیاست

زمانی که مسلمین زیر چتر خلفای راشدین ابرقدرتهای زمان را به زانو درآوردند چیزی جز امت واحد و اتحاد در افکارشان نبود اما با مرور زمان و توطئه نامسلمانان و فروپاشی کشور پهناور اسلامی و به وجود آمدن کشورهای ضعیف و وابسته، غربیان بهتر توانستند با مسلمانان بازی کنند.

در عصر حاضر نیز سیاست کشورهای خاورمیانه در مقابل دشمنان خونخوارشان آنچنان ضعیف عمل کرده که شخصی چون ترامپ مهد اسلام را گاوی شیرده معرفی نمود. اما سعودی ها این کلمه ساده اما پرمعنا را نفهمیدند و یا خود را به نادانی زدند تا روزگارشان اینگونه تباه گردد و قتل و کشتار برادران خود را نتیجه سیاست شیردهی خویش کنند.

کشورهای خاورمیانه با آن همه منابع خدادادی اگر با یکدیگر متحد شوند نیازی به غربیان ندارند و اگر به جای کشتار و خرید اسلحه بیشتر از دشمنان خود، راه صلح را در پیش گیرند بهتر می‌توانند سیاست صلح‌وآشتی را اجرا کنند. دوستی کشورهای قدرتمند منطقه بدور از تعصبات‌مذهبی می‌تواند پیشرفت‌های زیادی را ایجاد کند تاجایی که دیگر ایران‌هراسی و نتیجه آن گاوشیرده معنایی نداشته باشد.

بر همگان آشکار گشته که ترامپ مرد جنگ نیست و سیاست حاکم بر آمریکا برای منافع آمریکایی‌هاست نه ملت‌های مسلمان. سیاستمداران آمریکایی سال‌هاست با ایران‌هراسی و کُره‌هراسی، آسیا را مستعمره خویش کرده، بهترین بازار خرید اسلحه را در شرق و غرب آسیا به راه انداخته‌اند و این باعث رونق و شکوفایی اقتصادشان شده است.

دوره ترامپ دوره افشای سیاست‌های‌ خونخوارانه و دروغ‌های آنان بود. ترامپ با وانمود کردن حمله به کُره و ایران تنها قصد هراس افکنی این دو کشور در میان همسایگانش دارد تا آنان با هراس از کُره و ایران انبار سلاح‌های غربیان را خالی کنند و رونق اسلحه‌سازی را بدانان بازگردانند.

دروغهای ترامپ در هرروز نمود بیشتری می یابد و هربار که اوباما را سرزنش می‌کند دیگر همه می‌دانند سخنان وی طنزی بیش نیست. اینکه هر بار می‌گوید من اوباما نیستم و از ملت ایران و ونزوئلا حمایت می‌کنم لبخندی معنادار بر لب سیاستمداران نقش می‌بندد. اما تمام مردم ایران و ونزوئلا دیگر دریافتند ترامپ بجز آمریکا دشمن تمام ملتهاست، و تمامی رؤسای جمهور آمریکا تنها به فکر ملت خویش هستند و شعارهای زیبای آزادی و دمکراسی را تنها من‌باب سخن و شعار بر زبان می‌رانند. وعده‌های توخالی ترامپ در حمایت از ملت‌ها دیگر برای همگان آشکار گشته و این دروغگوی کبیر نام خود را برای کذبیاتش در تاریخ جاودان ساخت.

اگر چهار کشور ترکیه، ایران، عربستان و پاکستان اتحادی واقعی ببندند و اختلافات را به کنار نهند  سردی و یأس را در دل غربیان خواهند افکند و صلح و آرامش را نیز بدون هیچ گونه خرید اسلحه‌ای در منطقه حاکم خواهند کرد.

با مشاهده وضعیت آشفته سیاست و اختلافات بیش از حد قدرتهای منطقه دیگر بیش از هر زمانی لازم است کشورهای منطقه برای مقابله با سیاست نفاق‌آلود غربیان صلح، آشتی و اتحاد را مبنای سیاست خویش گردانند و تمام کدورتها و پیشامدها را با پشت کردن به غربی‌ها از میان بردارند و با سیاست «امت واحد و دولت‌های متحد» نیاز خود را به غربیان کمتر کنند.

مقالات مرتبط:

داستان گمراهی ملت( در پیرامون حمله اعراب مسلمان به ایران و شعارهای زردشت)

در پیرامون اتحاد مسلمانان و عوامل تفرقه ایشان

کُردسازی افتخاری خیالی

۹۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا