الله - خداوندعقیدهمطالب جدیدمقالات

نیازمندی های جهان به وجود الله

نیازمندی های جهان به وجود الله

نویسنده: محمد غزالی /ترجمه: دکتر محمود ابراهیمی

در این نوشته به بررسی وجود الله و نیازمندی جهان به خالق می پردازیم.

گاهی اتفاق می افتد که مهندسان و سازندگان بر ساختمان و ایجاد بنای عمارت بزرگی نظارت و سرپرستی می کنند، سپس از آن دست می کشند یا می میرند.

و عمارت بعد از ان مدت های مدید می ماند و پابرجا است و دیوارهای آن برپا ایستاده و پایه های آن همچنان باقی است. این عمارت از عدم و نیستی پدید نیامده و آفریده نشده است و کارگران تنها کاری که کرده اند این است که سنگ ها و آجرها و دیگر ابزار و مصالح را کنار هم چیده اند، سپس نتیجه عملشان این ساختمان شده و بدین حد منتهی گردیده است.

و اما بنای این جهان گسترده و ساختن سقف محفوظ آن و مهیا کردن زمین و آماده ساختن آن، برای عمران و آبادی، این عملی است دیگر، که اساس آن بر عمل ابداع و نوآوری مطلق قرار دارد. و از نیستی به هستی آمده است و همان گونه که جهان در وجود و هستی اش احتیاج به پروردگار دارد، در بقای خویش نیز لحظه به لحظه به وی نیاز دارد. و در زمین و آسمان ذره ای یافت نمی شود که وجودش از ذات خودش سرچشمه گرفته باشد تا این که تصور گردد با وجود خودش از غیر خود بی نیاز شود، بلکه بر عکس این وجود عطا شده و به تمام ذرات عالم، هرگاه بخشنده اش بخواهد متلاشی و از هم پاشیده می گردد و هر وقت بخواهد می تواند آن ها را از وجود محروم نماید همان گونه که هر گاه سایه انداز برود سایه نیز برچیده و نور دیده می شود. معلوم است وقتی روز خواهد بود که خورشیدباشد و بدون خورشید هرگز روزی نخواهد بود و بدون وجود الله نیز جهانی وجود نخواهد داشت. (وَلِلّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَىَ) ( نحل/۶۰) ” مثل برتر و صفات عالی و نیکو از آن الله است”

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ،إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ،وَمَا ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ)  ( فاطر۱۵-۱۷)  ” ای مردم همگی نیازمندان به خدا هستید تنها خداوند که بی نیاز و شایسته هر گونه حمدو ستایش است. هرگاه بخواهد شما را می برد و خلق جدیدی می آورد و این کار برای خداوند غیر ممکن و مشکل نیست “

پس خردها و افکاری که بدان ها خطور می کند و دل ها و احساس و عواطفی که در آن ها پدید می آید و نو به نو می گردد و اندام ها و جسم ها و خون هایی که در آن ها جریان دارد و دستگاه های تحرکی اندام و عضلات آن ها، در هر زمینی و هر قاره ای از آغاز آفرینش تا رستاخیز، آن چه را که می شناسیم و آن چه را که نمی شناسیم، قیام و پابرجایی همه اش به قیام و پابرجایی الله بستگی دارد، اگر او می خواست آن را ترک کند، ما هرگز به وجود نمی آمدیم وقتی را نمی یافتیم که در آن به فنای خویش بیندیشیم، چون عملا” فانی و نیست بودیم. این زمینی که بر روی آن گام بر می داریم نفس خویش را زیر پای تو حبس نمی کند و ترا احساس نمی نماید و حبوبات و دانه و میوه هائی را که بار می دهد خود نمی سازد و او با این جمود و خشکی و بی روحی و بی حسی و بی دانشی، کجا و آفرینش استوار و درستکاری کجا؟!!

این تنها امدادالهی است که همه آن چه را که می بینی قائم و ایستاده به وجود او است آن چنان قیام و ایستادگی ای که نمی توان با آن غفلت و کوتاهی و سستی را تصور کرد، در غیر آن صورت ما هلاک می شدیم  و همه اشیاء جهان، از هم متلاشی می شد. فرق بین وجود نا و وجود الله آن است که وجود الله واجب و قائم و ایستاده به ذات خودش می باشد و اما ما از ذات خود هرگز چیزی نداشته ایم اگر او نعمت وجود را به ما ببخشد باقی می مانیم تا زمانی که این وجود عاریه ای را برای ما بخواهد والا از صفحه هستی محو می شویم و چیزی نمی تواند ما را نگه دارد. از این جا است که پی خواهیم برد به این که الله دارای صفاتی فراوان است که نشانه های کمال او را توضیح می دهند اینک صفات زیر را ذکر خواهیم کرد.

” لیس کمثله شیء” ” هیچ چیزی شبیه و مانند او نیست “

مخالفت ذاتی الله با دیگر موجودات که حادث و نو پدیدند، آشکارا است و بداهت حکم می کند به این که فاصله بین آفریدگار و آفریده و خالق و مخلوق پیش از حد تصور باشد در هیچ جهتی خالق با مخلوق خود شباهتی نداشته باشد. نه ذاتش و نه صفاتش. خداوند بزرگ خود را با صفاتی فراوان توصیف کرده است که بسیار دشوار است، ما بتوانیم حقیقت آن صفات را آن گونه درک کنیمکه امور عادی را درک می کنیم  بلکه این امری است محال و غیر ممکن. چیز حقیر و بی اهمیت را با شناخت حقیقت عظیم و بی انتها چکار؟!! ما را با او چه نسبت؟.

به حقیقت مورچه نمی تواند حقیت انسان را بشناسد چون حدود وسعت جهانی که او در آن زندگی می کند، او را از این کار منع می کند و حقیقت انسان بیش از دنیای محدود اوست. و کودک در مرحله اول عمر و زندگیش، چه می داند که مردانگی و خرد و ادراک استوار چیست. بلکه خود انسان از ادراک حقیقت وجود مادی خود که در آن زندگی می کند، عاجز و ناتوان است، پس چگونه ماوراء غیبی خود را می شناسد؟!

وقتی می گوییم که خداوند می شنود معلوم است که این شنیدن با گوش های مانند گوش های ما نیست یا این که گفتند: خداوند می بیند این دیدن با چشمی مانند چشم های مانیست وقتی گفته می شود خداوند آسمان را بنا کرده است این ساختمان مانند ساختمان معمولی ما با کارگر و بنا و ادوات و مصالح نیست. و وقتی که گفته می شود که دست خدا برتر از دست ماست، این وصف اندامی مانند اندام های ما نیست. آن چه بیش از هر چیز، بدان باور و یقین داریم، این است که هیچ یک از صفات و احوال موجودات حادث، جائز نیست به خداوند نسبت داده شود، پس خدای بزرگ، غیر از مخلوقات خود می باشد و شأن و حال الوهیت بزرگتر از آن است که این اذهان کند مخلوقات و خردهای قاصر آن او را تصور کند.

و در قرآن کریم که وحی الهی است، کلماتی درباره ” وجه” و ” یدین “= دست ها ” و ” اعین ” = دیدگان”  و ” استوای بر عرش ” و ” نزول از آسمان ” و ” نزدیکی  به بندگان ” و… آمده است. تعدا کثیری از مسلمانان کوشیده اند که حقیقت دلالت این کلمات را بفهمند و از حقیقت آن ها پرده بردارند و نتیجه کارشان جز حیرت و سرگردانی چیزی دیگر نبوده تا آن جا که یکی گفته است:

” نهایه اقدام العقول عقال                      و آخر سعی العالمین ضلال

لم نستفد من بحثنا طول عمرنا               سوی أن جمعنا فیه قیل و قالوا

و کم من جبال قد علا شر فاتها                رجال فبادُوا و الجبالُ جبالٌ”

” نهایت اقدام و تلاش خردها در این میدان این بوده است که بر دست و پای خود بند نهاده اند و آخرین تلاش جهانیان در این زمینه گمراهی و سرگردانی است. ما از این جستجوی خودف در طول زندگی، تنها این نصیب مان شد که بگوییم” گفته شد و گفته اند ” و گفته دیگران را جمع کرده ایم. کوه های بسیار بلندی بوده اند که مردانی از قله های آن ها بالا رفته اند لیکن این مردان رفته اند و مرده اند و این کوه ها همچنان کوهند و پابرجایند “

و این جای شگفتی نیست، چون جستجو و فرو رفتن در چیزی که انسان وسائل فرو رفتن و جستجوی آن را ندارد، کاری است عبث و بیهوده و آب در غربال نگه داشتن.

یک نفر شیمیدان گاهی خواص مایع و گازی را، که روی آن آزمایش می کند و هر آزمایشی را که بخواهد روی آن پیاده می کند، می داند و با شناخت آن، به آزمایش می پردازد. پس چگونه بندگان به خود اجازه می دهند با جستجوی نظری خود، در شئون الوهیت که از آن چیزی نمی دانند دخالت کنند، تا چیزی را اثبات کنند یا انکار نمایند؟!.. و حال آن که شئون الوهیت به نسبت بندگان دست نیافتنی و بسیار دور است. و خداوند سبحان در کتاب خود درباره ذات وصفاتش می گوید:

” هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا” ( آل عمران/۷)

” اوست کسى که این کتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏اى از آن آیات محکم [=صریح و روشن] است آنها اساس کتابند و [پاره‏اى] دیگر متشابهاتند [که تاویل‏پذیرند] اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنه‏جویى و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروى مى‏کنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه‏داران در دانش کسى نمى‏داند [آنان که] مى‏گویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست “

بنابراین هرچه را که به طور ثبوت و یقینی در قرآن و حدیث نبوی درباره وصف توصیف ذات الهی آمده است می پذیریم و بر دیده و سر می گذاریم نه در تأویل نادرست آن راه انحرافی را پیش می گیریم و نه برای او جسمیت و شبیه قائل می شویم و سخن در این باره فراوان و احتیاج به بیان بیشتری دارد.

———————————-

منبع: باور راستین اسلام /تألیف: محمد غزالی /ترجمه: دکتر محمود ابراهیمی /نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا