کُرد و کردستان
کُرد
و کردستان
دهخدا
کرد.[کُ] (اِخ) نام طایفهاى است مشهور از
صحرانشینان و ایشان در زمان ضحاک پیدا شدند. (برهان). گروهى است. ج، اَکراد. جد
آنها کردبن عمرو مزیقیاءبن عامربن ماءالسماء نسبهم الشعراء الى الیمن ثم الى
الازد. قال :
لعمرک
ما کردبن عمروبن عامر
بعجم
ولکن خالط العجم فاعتجم.
(از
منتهى الارب).
قومى
ایرانى و آریایى که در ایران غربى و ترکیه و عراق سکونت دارند. شمارهء آنان را
امروز میان ۲ تا ۳ میلیون حدس زدهاند(این آمار مربوط به زمان نگارش کتاب می باشد
) . علاوه بر نقاط مذکور در خراسان، آسیاى صغیر، کیلیکیا و سوریهء شمالى سکونت
دارند. (از حاشیهء برهان چ معین). از اسناد بسیار قدیمى که حاوى ذکر طوایف ناحیهء
زاگرس است آثار سارگن پادشاه مقتدر آگاد را باید شمرد. این پادشاه از ۲۵۳۰ تا ۲۴۷۵
ق.م. بر آگاد (جنوب بینالنهرین) سلطنت کرد و به جنگ اهالى زاگرس رفت، نواحى
کازالو در مشرق دجله و بدره فعلى را که آن زمان درِ مىنامیدند فتح کرد و این فتح
راه او را بسوى ایلام و لرستان و کردستان گشود. از طوایف مهم این ناحیه که نامشان
در کتیبه آمده است لولوبىها یا لولوها هستند که آنان را اجداد لرها شمردهاند و
در زهاب و شهرزور و سلیمانیه مسکن داشتند. نام این طایفه در کتیبهء نامراسین که
در حدود ۲۵۰۰ ق.م. نوشته شده آمده است. دیگر طایفهء گوتىها هستند که به بینالنهرین
حمله بردند و این نخستین هجومى است که تاریخ آسیاى غربى قدیم ذکر آن را باقى
گذارده است. گوتىها طبق فهرستهاى دبیران بابلى ۱۲۴ سال در بینالنهرین سلطنت
کردند و آخرین پادشاه این طایفه به نام تیریگان به دست اوتونلِگال پادشاه سومر از
پاى درآمد.
کاسىها
پس از دو طایفهء مذکور از طوایف بزرگ و مشهور کوهستان زاگرس هستند. نام این قوم تا
عهد پیدا شدن یونانیان باقى بود و مورخان یونان اسم آنان را کیسیان و کوسیان ذکر
کردهاند و در تاریخ فارسى قدیم بنام قوم کوش مشهور است. کاسىها نیز بابل را
بتدریج تصرف کردند تا در ۱۷۴۹ ق.م. گاندش پادشاه کاسى دولت بابل را منقرض کرد.
آشورىها کوشش بسیار براى تصرف سرزمین زاگرس کردند و آشور نازیرپال (۸۶۰–۸۸۵ ق.م.)
پادشاه مقتدر آشور قسمت مهمى از این سرزمین را تصرف کرد و در زمان شلمنصر در ۸۲۹
ق.م. سرداران آشور در مانائى جنوب دریاچهء ارومیه و پاسوا در مغرب آن فتوحاتى
کردند. پادشاه آشور شمسى اداد، نامى از ماد میبرد و از عبارات سالنامهء آشوریان
پیدا است که ماد بسیار آبادان بوده است. سناخریب پادشاه آشور در کتیبهء خود از
انهزام قوم کاسى سخن گفته است. از اواخر هزارهء دوم ق.م. تعداد مهاجرین مادى و
پارسى رو به افزایش نهاد و در قرن هفتم ق.م. همهء قلعهها و دیههاى این ناحیه به
دست این اقوام مهاجر افتاد و زاگرس آریائىنشین شد. در جزء این طوایف مورخان یونان
از قومى به نام کورتى یاد کردهاند و نیز طوایف دیگرى بودهاند که نامشان قریب به
همین نام است و در همهء آنها ریشهء «ک ر د» وجود دارد و در زمانهاى بعد همه را به
نام اکراد ذکر کردهاند و با بومیان آمیختهاند و از آنان نامى نمانده است.
در
میان این طوایف بعضى همان بومیان عتیقند مثل عشیره قردو و تموریخ و الخویتیه(۱) در
بلوک خویت (ساسون) و اورطایه (الارطان). بعضى طایفهء ممقانى را از نژاد
مامیکونیهاى ارمنستان میشمارند. در قرن بیستم میلادى تحقیق محققان به آنجا رسید که
در میان اکراد طبقهء ایرانى دیگر هم هست به نام گوران – زازا که غیر از کرد هستند.
مشروحترین شرح از عهد قدیم دربارهء کردان روایت کزنفون است که کردان را مردمى
سلحشور و سرزمین آنان را کوهستانى صعبالعبور دانسته است. پس از آن استرابون جاى
آنان را در کشور پهناور ماد ذکر کرده و آنان را کورتى نامیده است.
طبق
روایات مورخان قدیم و شاهنامهء فردوسى، دستههاى بسیارى از کردان در فارس سکونت
داشتهاند، از آنجمله است طایفهء شبانکاره. هنگام ظهور اردشیر بابکان یکى از رؤساى
این طایفه به نام جوزهر شهر استخر را در دست داشت و ساسان از خاندان کردان بازرنگى
که طایفهاى از شبانکاره بودند زنى خواست و بابک از او بوجود آمد. در تاریخ سیستان
نیز از کثرت کردان در فارس سخن رفته است. پس از اسلام عیاضبن غنم در سال ۱۸ ه .
ق. قسمتى از کردستان را فتح کرد و پس از آن عتبهبن فرقه السلمى به کردستان آمد.
قیسبن سلمه الاشجعى نیز به ناحیهء لرستان رفت و با اکراد ماسبذان و صیمره بجنگ
پرداخت و در ۲۵ ه . ق. مکرر طوایف کرد در فارس و خوزستان براى دفع عرب شوریدند.
در عهد امویان و زمان حجاج طوایف کرد بر سراسر فارس مستولى شدند و حجاح عمروبن
هانى العبسى را به جنگ آنان فرستاد.
در حکومت عباسیان شورشهاى بسیار از اکراد در تواریخ آمده است و هارونالرشید
فرزند خود مهدى را براى سرکوبى اکراد به حکومت کردستان و آذربایجان و ولایات غربى
فرستاد. در سالهاى ۲۸۱ و ۲۹۳ ه . ق. کردان موصل که موسوم به اکراد هذبانیه بودند
انقلاب کردند و با لشکر مکتفىباللّه که به یارى عبداللهبن حمدان، ملقب به
ابوالهیجا حاکم موصل آمده بود نبرد کردند. اکراد در آذربایجان با مرزبان دیلمى و
پس از آن با دیلمیان در نزاع بودند و بعد از آن نیز با قوم مهاجم غز که به رى و
همدان و آذربایجان و ارمنستان و دیاربکر و موصل حمله بردند به مقابله برخاستند. پس
از هجوم سلجوقیان و غلبهء البارسلان بر قیصر روم همهء خاک کردستان در قلمرو
سلجوقیان درآمد. سلجوقیان این ناحیه را از ولایت جبال جدا کردند و کردستان
خواندند. فتح بغداد به دست هلاکو راه را براى سپاهیان مغول از کردستان بازکرد و
قسمتى از شهرهاى آنان را هلاکو غارت کرد، اما چون پادشاهان مغول اسلام آوردند
کردها به آنان نزدیک شدند. امیر تیمور هنگام هجوم مدتى با کردان جنگید و در ۸۰۳ ه
. ق. که به آذربایجان مىرفت از آنان چشمزخمى سخت دید، اما در زمان شاهرخ کردان
از در اطاعت درآمدند و او را مساعدت کردند.
صفویان
به کردستان توجه خاص داشتند
و کردان صفویان را در برابر عثمانیان یارى کردند و مثل عشایر مکرى از ارکان زورمند
لشکر ایران بودند و در اردوگاه شاه عباس مقامى خاص داشتند و هرچند عثمانیان
کوشیدند که این طایفه را بر ضد صفویان برانگیزند توفیقى نیافتند. (از کتاب کرد و
پیوستگى نژادى و تاریخى او). ایلات کرد بطور مطلق عبارتند از: بتیوانى در شمال
غربى مندلیج، هماوندى در شمال غربى خانقین، داودى در شمال کفرى، شکاک در شمال
سلیمانیه، دودائى در جنوب و جنوب غربى سنجاقکوى، ترخانى در حدود راوندوز، کلفرخى
مابین دهرک و زاخو، اردلانى در حدود کردستان ایران، گرماج در کرکوک و سلیمانیه و
شهرزور و ساوجبلاغ و مکرى و بانه (این طایفه را بابان هم گویند)، گوران در
کرمانشاه، لک در کلیائى کرمانشاه و همدان و کردستان و اسپاهان، مافى و نانکلى در
کوهستان راوندوز و ساوجبلاغ مکرى (این طایفه را به حکم شاهعباس کوچاندند و در رى
و شهریار و حدود قزوین مسکن دادند)، کرد در موصل و حلب، و لولو در زنگار. ایلات
کرد ایران در حدود ۶۰ تیره و طایفهاند که از آذربایجان تا لرستان پراکندهاند.
(از جغرافیاى سیاسى کیهان صص ۵۷–۶۳) :
سپاهى
ز اصطخر بیمر ببرد
بشد
ساخته تا کند رزم کرد.فردوسى.
یکى
کار بدخوار و دشوار گشت
ابا
کرد کشور همه یار گشت.فردوسى.
محمد
اعرابى مىآمد تا به آموى بایستد با لشکر کرد. (تاریخ بیهقى).
کرد
رهگمکرده بودم در فراق صدر تو
کرد
رهگمکرده را جاهت به ره آورد باز.
سوزنى.
کآن
عدد را هم خدا داند شمرد
از
عرب وز ترک وز رومى و کرد.مولوى.
|| توسعاً بمناسبت چادرنشینى این طایفه بطور مطلق بر چادرنشینان اطلاق مىشود.
بدوى. بقول حمزهء اصفهانى ایرانیان قدیم (فرس) دیلمیان را اکراد طبرستان مینامیدند
و اعراب را کردان سورستان میخواندند. (فرهنگ فارسى معین) :
از
رخت و کیاى خویش من رفتم و پردختم
چون
کرد بماندستم تنها من و این باهو.
رودکى.
بینیت
همى بینم چون خانهء کردان
آراسته
همواره به شیراز و به رُخبین.
عماره.
در
بیابان بدید قومى کرد
کرده
از موى هر یکى کولا.
بارانى
(از حاشیهء فرهنگ اسدى نخجوانى).
چو
سیلاب خواب آمد و هر دو برد
چه
بر تخت سلطان چه بر دشت کرد.
سعدى.
بخارا
خوشتر از لوکر خداوندا همى دانى
ولیکن
کرد نشکیبد ازین دوغ بیابانى.
غزالى
لوکرى.
|| یک مرد از قوم کرد. ج، اکراد. (فرهنگ فارسى
معین). || (اِ) چوپان و گوسفندچران را نیز
گفتهاند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). و این بمناسبت شبانى کردن این
طایفه است. (از فرهنگ فارسى معین) :
در
معایب ناله کم کن کاین جزع ماند بدانک
بره
را مىبرد گرگ و اشتلم مىکرد کرد.
؟
(انجمنآراء).
|| (اِخ) طایفهاى از طوایف ناحیهء سرحدى بلوچستان. (از
جغرافیاى سیاسى کیهان ص ۹۶). مرکب از صد خانوارند و در حدود شمال خاش مسکن دارند و
زبانشان بلوچى است. (از یادداشت مؤلف). ||
کردستان. (یادداشت مؤلف) :
سپاهش
ز رومى و از فارسى
ز
بحرین و از کرد و از قادسى.فردوسى.
————————-
کردستان.[کُ دِ] (اِخ) ملکى است از ایران. (آنندراج). ولایت
کردنشین. (ناظم الاطباء). و آن شانزده ولایت است و حدودش به ولایات عراق عرب و
خوزستان و عراق عجم و آذربایجان و دیاربکر پیوسته است. حقوق دیوانیش در زمان
سلیمانشاه ایوه قریب دویست تومان این زمان بوده است و اکنون بیست تومان و یکهزار و
پانصد دینار بر روى دفتر است. (نزههالقلوب چ اروپا ص ۱۰۷). ناحیهء کردنشین قسمت
باخترى کشور است. از یازده شهرستان استان پنجم شهرهاى همدان، نهاوند، ملایر،
تویسرکان فارسىزبانند و شهرستانهاى کرمانشاهان، سنندج، سقز، شاهآباد، ایلام و
قسمتى از شهرستان بیجار کردزبانند. (از فرهنگ جغرافیایى ایران ج ۵). ناحیهاى است
در جنوب آذربایجان و شمال کرمانشاهان و مغرب همدان بشکل مربع. این ناحیه تا قرن
هفتم هجرى به اسامى مختلف خوانده مىشد و از اواخر سلجوقى به انضمام همدان و
کرمانشاه و بعضى از نقاط مجاور به اسم کردستان معروف گردید، ولى امروز تنها به
ناحیهاى که میان آذربایجان غربى و همدان و کرمانشاهان و عراق قرار گرفته اطلاق مىشود.
مقر حکومت این ناحیه در گذشته شهر بزرگى به نام بهار(۱) در نزدیکى همدان بود، سپس
این ناحیه از رونق افتاد و شهر سلطانآباد چمچمال مقر امراى کردستان قرار گرفت.
پس
از آن از موقعیت این شهر نیز کاسته شد و ضمناً نواحى غربى کردستان بتصرف عثمانیها
درآمد و لرستان و همدان نیز از آن جدا شد و ناحیهء کوچکى ماند که آن را کردستان
سنه یا اردلان نامیدند. (از جغرافیاى تاریخى غرب ایران ص ۷۱). از شمال محدود است
به آذربایجان، از مشرق به همدان، از جنوب به کرمانشاهان و از مغرب به عراق عرب.
موقعیت آن بواسطهء واقع شدن در سر راه ممالک ترکیه و عراق و ایران بسیار مهم و
اغلب هجومهائى که از مشرق به مغرب یا برعکس از مغرب به مشرق شده از راههاى کردستان
و کرمانشاهان بود، و به همین جهت از نظر نظامى اهمیت بسیار دارد. کردستان به دو
ناحیهء جداگانه تقسیم مىشود:
کردستان صحنه و کردستان گروس. 1– کردستان صحنه مرکب از دو ناحیه است:
ناحیهء شمالى از فلاتهاى مرتفع تشکیل شده است. و سرچشمهء سفیدرود در آن است.
ناحیهء جنوبى سرچشمهء گاورود یا سیروان مىباشد. این دو ناحیه از نظر طبیعى و آب و
هوا بکلى با هم اختلاف دارد قسمتهاى مرتفع فلاتى بکلى خشک و بىحاصل است. عرض تمام
فلات قریب ۲۰۰ کیلومتر و طول آن نیز بهمین اندازه است. شیب این فلات بسوى مشرق
است. قسمت جنوبى صحنه برخلاف ناحیهء شمالى ناهمواریهاى بسیار دارد و رودها، تنگههاى
مخوفى ساختهاند. درهها از اراضى رسوبى حاصلخیزى درست شده است. کوهها پوشیده از
جنگل است و در اکثر ایام سال برف دارد. ۲– کردستان گروس از مشرق به قزوین، از مغرب
به کردستان اردلان، از شمال به خمسه و افشار و از جنوب به همدان محدود است. اراضى
آن بالنسبه هموارتر از کردستان اردلان است و از سفیدرود و شعب آن آب میگیرد. کوهها
برخلاف کردستان اردلان از جنگل پوشیده نیست، اما مراتع وسیع دارد و براى گلهدارى
بسیار مناسب است. امروزه کردستان یکى از استانهاى کشور است و مرکز آن شهر سنندج مىباشد
و شهرهاى مهم آن بانه، سقز، مریوان، اورامان، گروس و بیجار است.
۱) –
AL – khuwaithya.
منبع
: فرهنگ نامه دهخدا