تفسیر سوره قارعه
تفسیر سوره ی القارعه
استاد ناصر سبحانی
وضعیت همیشه به گونه ای نیست [ که
انسان به آن عادت کرده و بدان خو گرفته است ] و این گونه نیز
ادامه پیدا نخواهد کرد . روزی خواهد آمد و تمام این
جهان [ و نظم حاکم بر آن ] ، تغییر می کند :
الْقَارِعَهُ ﴿ 1 ﴾
.مَا الْقَارِعَهُ ﴿ 2 ﴾
.وَمَا أَدْرَاکَ مَا
الْقَارِعَهُ ﴿ 3 ﴾ .
حادثه کوبنده ! تو چه میدانی و چه
چیزی تو را آگاه کرده است که این حادثه کوبنده چیست ؟
تاکنون از جایی چیزی در مورد آن رویداد به تو گفته
نشده . تو نمی دانی این رویداد کوبنده چیست . پس گوش
کن تا آن را برایت بیان کنم . آن رویداد و حادثه ، رویدادی است
که در ابتدای قیامت رخ خواهد داد . رویداد و حادثه
ای که کره ی زمین را بر هم می زند و ویران می کند . در آن روز
:
یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ
کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ ﴿ 4 ﴾ .وَتَکُونُ
الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ ﴿ 5 ﴾ مردم همانند پروانه های پراکنده آشفته و سر گردانند
.
اگر کسی سنگی به سوی
تعدادی پروانه که روی بوته ای نشسته اند ، بیندازد ، پروانه ها هر کدام بی
هدف به سمت و سوی [ نامشخصی ] به پرواز در می آیند . حال و وضع مردم نیز
در قیامت ، آن گاه که از طرف خداوند متعال فرمانی مبنی بر تغییر جهان هستی
و بر هم خوردن عالم صادر می شود چنین است . در آن روز ، زمین چنان ضربه ای
می خورد و چنان تغییر می کند که انسان ها همگی ، چون آن پروانه ها ، آشفته
و سرگردان و حیران و بدون هدف ، [ تنها و تنها از ترس آن چه اتفاق افتاده
]
، به سمت و سوی نا مشخصی می روند . در آن روز این کوه های محکم و
استوار که زمین را نگه داشته اند ، هم چون
پشم رنگارنگ [ حلاجی شده ] در هم آمیخته می شوند . از آنجا که کوه ها
دارای خاک های گوناگون با رنگ های متنوع هستند ؛ برخی سیاه و برخی قرمز
و برخی سفید و… در آن روز (قیامت) و در اثر آن ضربه ، همه با هم مخلوط
شده و هم چون پشمی می گردند که در هم و بر هم شده باشد
.
این رویداد ی است که اتفاق می افتد و
چنین می کند . حال ، پس از آن چه خواهد شد ؟
فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ
مَوَازِینُهُ ﴿ 6 ﴾ .فَهُوَ
فِی عِیشَهٍ رَاضِیَهٍ ﴿ 7 ﴾ .
کسی که اعمالش سنگین ونزد صاحبش ( پروردگارش
) با ارزش باشد ، چنین کسی در یک زندگی خواهد
بود که به حدی پسندیده و مورد قبول است که خودش هم از خودش راضی است . مثل
خدمتکاری که اگر اربابش از او راضی باشد ، خودش هم از خودش راضی است و
با خود می گوید : خوب شد که کاری کردم و به گونه ای برخورد کردم که اربابم
از من راضی است . یا مثل زنی که شوهرش از او راضی است او نیز بسیار خوشحال
است و [ از اخلاق و رفتار خود که مورد پسند شوهرش است ] راضی است . بله ،
چنین فردی در یک زندگی ای قرار خواهد گرفت که خودش هم از خودش راضی است زیرا
چیزی کم ندارد . نه غم و اندوهی دارد و نه ترسی . در بهشت هر آرزویی
داشته باشد بر آورده می شود و به هر چیزی هم که دست یابد ، هرگز آن را از
دست نخواهد داد .
این گونه افراد که اعمالشان در
ترازوی خداوند متعال سنگین است ، کیانند ؟ اینان کسانی
هستند که ایمانشان در دل و درونشان جای گرفته است . اینان کسانی هستند که
دلشان [ بر ایمانی که دارند ] اطمینان یافته و به آرامش رسیده است
.
کسی که ایمان در دلش جای نگیرد ، اگر
یک بار هم عمل خوبی انجام دهد چون پشتوانه ی ایمانی
نداشته است ، آن عمل هیچ سود و فایده ای برایش
در بر نخواهد داشت و [ در قیامت هنگام بررسی و وزن اعمال ] از بین
می رود ؛ همان طور که خداوند به آن اشاره می کند و می فرماید : ( وَ
قَدِمنا إِلی ما عَمِلُوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلنهُ هَباءً مَنثُورًا )[فرقان
/
23 ] بسیاری از افراد غیر مسلمان ، اعمال خوب هم دارند ؛ ولی چون
اعمالشان همراه با ایمان نیست و پشتوانه ی ایمانی ندارد ؛ خداوند متعال
نسبت به آن می فرماید : به سوی اعمالشان می رویم و اعمالشان را در هم می
کوبیم و چون گرد وخاک می گردانیم ؛ زیرا ظاهر عمل [ اگر
چه در دنیا سود و فایده ای به حال
صاحبش داشته است ، در قیامت ] فایده ای نخواهد داشت .
اگر فردی هزار بار نماز بخواند ولی
نمازش برای خدا و همراه با ایمان به او نباشد ، هیچ
سودی به حالش نخواهد داشت . هر عملی باید دارای روحی باشد تا مورد پذیرش
خدا قرار گیرد . روح نماز [ و هر کار نیک دیگری ] ، همان ایمان به خداست ؛
ایمانی که در دل جای گرفته است و باعث می شود هر عملی تنها و تنها به
خاطر او و با اخلاص کامل انجام گیرد . کسی که دارای چنین
ایمانی باشد اعمالش نیز در ترازوی خداوند متعال سنگین خواهد
بود و او زندگی ای خواهد داشت که از آن بسیار خرسند است به طوری که
خودِ زندگی نیز از این که در خدمت فردی چون اوست ، راضی و خشنود است
.
وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ
مَوَازِینُهُ ﴿ 8 ﴾ .فَأُمُّهُ
هَاوِیَهٌ ﴿ 9 ﴾
کسی که اعمالش در ترازوی خدا سبک
باشد و عمل ارزشمندی نداشته باشد ، مادر[ و پناهگاه ] او ((
هاویه )) است . (( هاویه )) همان جایی است که او در آن می افتد . (( هاویه
)) همان مادری است که او را در آغوش می گیرد . (( هاویه )) چاهی است
عمیق و جایی است که در پایین ترین نقطه ی جهنم قرار دارد . چنین فردی
کسی است که اگر عمل خوبی هم داشته باشد با ایمان آن را انجام نداده است ( پشتوانه
ی ایمانی نداشته است ) .
وَمَا أَدْرَاکَ
مَاهِیَهْ ﴿ 10 ﴾
چه چیز و چه کسی تو را از ماهیت و
کیفیت (( هاویه )) آگاه کرده است ؟ [ کسی این کار را نکرده و تو
(( هاویه )) را نمی
شناسی پس گوش کن تا تو را از آن آگاه کنیم .] ذات و ماهیت (( هاویه )) عبارت است
از :
نَارٌ حَامِیَهٌ ﴿ 11 ﴾
آتشی است بسیار گرم و
سوزان . بله ، ذات و ماهیت (( هاویه )) آتش بسیار داغ و سوزنده است . مادر
کسی که ترازوی اعمالش سبک است همین آتش بسیار داغ و سوزان است . این مادر
مهربان ، فرزندش را در آغوش می گیرد و هرگز نمی گذارد از او دور شود
.
{۱- با توجه به آن چه
گفته شد باید گفت : (( هاویه )) پرتگاهی است در پایین ترین نقطه جهنم که
در آنجا آتش بسیار داغ و سوزانی در حال شعله کشیدن است و منتظر مستحقین
خود است . البته (( هاویه )) نامی از نام های جهنم نیز هست
}
————————————–
منبع : بندگی خدا
مولف : استاد ناصرسبحانی
مترجم: جهانگیر ولدبیگی
انتشارات:امام غزالی سنندج