سياسي اجتماعي

قرائت ایدئولوژیک از دین

قرائت ایدئولوژیک از دین

عبد الکبیر صالحی

ایدئولوژی واژه ای است که از دو کلمه «ایده»
به معنای فکر، خیال، آرمان، صورت ذهنی و باور، و «لوژی» به معنای منطق و شناخت،
ترکیب یافته؛ و در لغت عبارت است از «علم به عقیده» یا «عقیده شناسی».

اصطلاح ایدئولوژی اولین بار در سال ۱۷۹۵
توسط دوستوت د تراسی (
Destutt de Tracy) فرانسوی به
معنای «دانش آراء و عقاید» یا به عبارت دیگر «تحقیق و بررسی در منشأ تحول و تکامل
اندیشه ها» مورد استفاده قرارگرفت. سپس در گردونه زمان، در ساحه مفهوم این اصطلاح
دگرگونیهای چشمگیری رخ داد و مفهوم نخستین آن با رواج مفاهیم تازه رنگ باخت و
نامأنوس شد.

تعریفی که از ایدئولوژی طی چند دهه اخیر، از
نظر محتوایی کانون پژوهشهای نقادانه و ارزیابانه محققان و اندیشه ورزان بوده است،
به گونه ذیل قرائت میشود:

«ایدئولوژی نظامی از افکار آرمانگرایانه و
باورداشتهای اتوپیایی است که به گونه ثابت، هنجارمند، و واقعی انگاشته میشود و از
الگوی خاصی از روابط و تنظیمهای اجتماعی هواداری میکند و هدفش توجیه الگوی رفتاری
ویژه یی است که هواداران این نظام در صدد پیشبرد، تحقق، تعقیب یا حفظ آن باشند.»

ایدئولوژی ـ با تعریفی که از آن قرائت شدـ
یک سلسله ویژگیها و خصلتهایی را بر تارک خود حمل میکند که مهمترین شان عبارت اند
از:

۱- مطلق گرایی(جزم باوری): ایدئولوژی
معمولاً رویکرد دگم اندیشانه و جزم باوران دارد و از آنجایی که باور دارد حقیقتِ
مطلق در آستین خودش میباشد، هیچ ایده دیگری را برنمی تابد و با عَلم نمودن شعار
«هرکه با ما نیست، لاجرم بر ماست» هر ایده سوای خودش را نفی میکند.

۲- ثبات مداری (انعطاف ناپذیری): ابداع و
نوآوری با سرشت ایدئولوژی سازگار نیست و به گفته ادوارد شیلز (
Edward
Shils
) ایدئولوژیها «در مقابل نوآوری بسته تر، سخت تر و مقاوم تراند….
ایدئولوژیها از جهت تکیه بر ساختارهای فکری یا ساختارمند، شبیه دیگر نظامها و
جریانهای فکری، مثلاً (اگزیستانسیالیسم، پراگماتیسم، یا ایدآلیسم هگلی) هستند؛ لکن
نظامها و جریانهای فکری از دو جهت با ایدئولوژیها اختلاف دارند:

اولاً نسبت به نوآوری بازتراند و در ثانی از
پیروان خود تسلیم کامل و بدون قید

 و
شرط نمی طلبند.» (۱)

۳- توجیه گری: ایدئولوژی الگوی رفتاری
هواداران خود را توجیه میکند و برای رسیدن به هدف مورد نظر خود، محک زدن وسایل ـ
هرچند خشونت آمیز ـ را هم روا میشمارد.

۴- سلطه گرایی (توتالیتاریزم): ایدئولوژی
رویکردی سلطه طلبانه و تمامیت خواهانه دارد, و به گفته برنارد کریک (
Bernard
Creek
) ذاتاً توتالیتر است. به یمن همین ویژگی است که ایدئولوژی حذف
فزیکی رقبای خویش را وجیبه تاریخی و هدف غایی خود میداند.

۵- اتوپیانگری: ایدئولوژی خیالپرداز و
رؤیاگونه است و همواره هوادارانش را وعده بهشت زمینی میدهد و با شعار «فردا شراب و
کوثر و حور از برای ماست» روح فداکاری و تلاش را درآنها زنده نگه میدارد.

ایدئولوژیها با حمل ویژگیهای فوق برتارک
خود، بنا به گفته دکتر سروش: «نه تنها که دشمن ستیز که دشمن تراش و دشمن خواه نیز
هستند.» و بنا به تعبیری ایدئولوژیها قهرمان خشونت میباشند و با ادبیات نظامی و
واژگانی همچون مقاومت، حمله، پیروزی، غلبه، و . . . گره خورده و مأنوس هستند.

رویدادهای قرن بیستم بهترین شاهد بر مدعای
ماست؛ قرنی که به گفته یورگن هابرماس (
Jurgen Habermas)
«اتاقهای گاز، جنگ سراسری، نسل کشی و اردوگاه های مرگ، شست و شوی مغزی، دستگاه های
امنیتی و نظارت تام بر همه گان را به میدان فراخواند.»؛ و قرنی که «قربانیان
بیشتر، کشته گان نظامی بیشتر، قتلهای غیرنظامی بیشتر، اقلیتهای آواره بیشتر، شکنجه
های بیشتر، کشته گان ناشی از سرما و گرسنه گی و بدرفتاری بیشتر، زندانیان و
پناهندگان سیاسی بیشتر ـ بیش از آن که به تصور آیدـ تولیدکرد. پدیده خشونت وجهه
اصلی این عصر بوده است. از هورکهایمر و آدٌرنو گرفته تابودریار، از هایدگر گرفته
تا فوکو و دریدا، در همه جا سیمای تمامیت خواه این عصر بر نقدها سایه افکنده است.»
(۲)

طی دو جنگ جهانی که در نیمه اولِ قرنِ بیستم
رخداد میلیونها انسان بی گناه به آغوش مرگ پیوستند، و طی دوران جنگ سرد که چهاردهه
از نیمه دوم قرنِ بیستم را دربرگرفت، دو ابرقدرت مسابقهتسلیحاتی به راه انداختند و
به خاطر اثبات برتری نظامی و هسته ای خویش پیشرفته ترین تسلیحات را ساختند. «هزینه
های نظامی سالانه دوا برقدرت، طی این دوران برای یکسال حتی بیش از کل درآمد تمام
کشورهای آفریقایی بود، ۹۷ درصد از تمام بمب های اتمی در زرادخانه های این دو کشور
نگهداری میشد، و بیش از ۸۰ درصد از تمام تحقیقات تسلیحاتی در این دو کشور به انجام
میرسید.» (۳)

نکته اینجاست که تمام رویدادهای جانسوز و
خانمان برانداز دوجنگ جهانی، و رقابت های خطرسازِ دوران جنگ سرد بنا به گفته کارل
پوپر، نتیجه برخورد و کشمکش بین «ایدئولوژی های کاملا احمقانه» بوده است. (۴)

در دهه ۶۰ سده بیستم، دانشمندانی همچون
ادوارد شیلز و دانیل بیل (
Danniel Bell) عبارت پایان
ایدئولوژی را ابداع نموده و توانستند آنرا به صورت یک تئوری چالش آفرین تدوین
کنند. این دو که از چهره های لیبرال جنگ سرد به شمار میرفتند، مدعی بودند که
اندیشه ورانی غیرایدئولوژیک و حتی ضد ایدئولوژیک هستند و باور داشتند که سیاستهای
مبتنی بر ایدئولوژی دیگر به تاریخ پیوسته است؛ زیرا انسان به افق تازه از
عقلانیت  و واقع نگری چشم گشوده و در حقیقت
به پایان عصر ایدئولوژی رسیده است.

نظریه پایان ایدئولوژی در دوران جنگ سرد که
ایدئولوژی ها نقشِ کانونی را در

راه اندازی موتور مسابقات تسلیحاتی ایفا
میکردند، نه تنها که در جذب پذیرشها توفیق نیافت، بلکه آماج نقدهای تیزوتند نیز
قرارگرفت. ولی با افول ایدئولوژی ویرانگر کمونیزم و پایان یافتن جنگ سرد، این
نظریه- که میرفت اندک اندک در زیر خاکستر نقدها به خاموشی گراید- دوباره چهره
برافروخت و سربرافراخت؛ زیرا همزمان با پایان جنگ سرد، آمریکا به رهبری جورج بوش
پدر، با طرح دکترن نظم نوین جهانی، طَرفِ کلاه کج نهاد و آئین سروری جهان را مرام
خویش ساخت.

بر پایه این دکترین، آمریکا استراتژی کلان
خود را در راستای رهبری  جهانِ پس از جنگ و
هدایت پروسه جهانی شدن به نفع خود، طراحی نمود.

حساسیت های نظمِ نوینِ جهانی و جهانی شدن،
باعث شد که اروپاییان مرزهای ایدئولوژیک خود را درهم شکنند. آنان دریافتند که در
دنیایِ پس از جنگ، همپایی با رقابت های جهانی برای سیاست های ملی هر روز دشوارتر
میشود؛ لذا آنان وارد مرحله پساملی (
postnational) شدند و در
فراسوی مرزهای ملی به خاطر منافعِ مشترک خود، کینه های دیرین خویش را فراموش
کردند.

اینک که یک دهه و اندی از پایان جنگ سرد
میگذرد، اروپا از لوث ایدئولوژی های دیوانه – بنا به تعبیر پوپر- پاک شده است و بدون
وجود «ایسم» های ایدئولوژیک پابرجاتر و پر رونق تر از همیشه به نظر میرسد، و
اروپاییان که روزی به خاطر دفاع از ایدئولوژیهای خود, دژمنشانه ترین نمایشِ جنایت
بشر را تمثیل کردند، اینک با تصویب قانون اساسی واحد میخواهند که ضرب المثل اتحاد
و یکپارچگی شوند.

علی رغم افول ایدئولوژی در غرب، قرائت های
ایدئولوژیک از اسلام همچنان به قوت خود باقی است و مرزبندی های ایدئولوژیک تقریب و
نزدیکی فرقه های مختلف اسلامی را به یکدیگر عملاً سخت و احیاناً ناممکن ساخته است.
ما مسلمانان تاهنوز با ندیده گرفتن حقیقت اسلام، رهِ افسانه میزنیم و جنگ هفتاد و
دوملت را عذر می نهیم و هرگروه, خویشتن خویش را فرقه ناجیه مینامیم و دیگران را در
زمره فرق ضاله میگنجانیم. تا هنوز رویدادهای سقیفه بنی ساعده و جنگ های جمل و صفین
گره کور اختلاف ما را کور تر میکنند. ما هسته های دین و مقاصد شریعت را فراموش کرده
و به خاطر غَسل یا  مسح پاها، تقدم یا تأخر
خلفا،  رفع یا عدم رفع دستها و حَلق و یا
عدم حَلقِ لُحی. . .  بر سرهم میکوبیم.

به باور من، در دنیایی که «ابرفرهنگ ها» و
«ابراقتصادها» حرف اول را میزنند و ملیت های مختلف و مخالف «همای اوج سعادت خود
را» در سپهر «منافع مشترکِ فراملی» میجویند، جدال بر سر مسائلی این چنین کوچک و
هیچ و پوچ به منزله این است که سند نابودیمان را به دست خویش به امضاء رسانیم

 پس
از حادثه یازدهم سپتامبر و انفجارهای مادرید و لندن، ائتلاف ضدتروریزم به رهبری
آمریکا همواره به بهانه مبارزه با فاندامنتالیزم، 
اسلام و مسلمانان را زیر سؤال برده و «خلع سلاحِ ایدئولوژیک» را سرلوحه کار
خود قرار داده اند. در پی انفجارهای لندن، تونی بلیر نخست وزیر انگلستان، قانون
جدید مبارزه با تروریزم را به تصویب پارلمان رسانده و در آن مبارزه با «ایدئولوژی
های شیطانی» را یکی از اهداف خود قلمداد کرده است.

با درنظر داشت این نکات، پرسشهایی بدین
مضمون مطرح میشود که: آیا ما مسلمانان از «خلع سلاحِ ایدئولوژیک» به عنوان پروژه
یی که از بیرون بر ما تحمیل میشود، استقبال کنیم؟ یا به عنوان دسیسه استعمار نوین
با آن بستیزیم؟ و یا این که منحیث یک پروژه درون اسلامی، ما خود به تطبیق آن
بپردازیم؟ آیا اصولاً قرائت ایدئولوژیک از دین درست است و با مقاصد شریعت اسلامی
همخوانی دارد؟ آیا با وجود قرائتهای ایدئولوژیک از دین، منافع مشترک جهان اسلام
قابل حصول است؟ آیا قرائت ایدئولوژیک از دین در عرض استراتژی وحدت اسلامی قرار
نمیگیرد؟ آیا «اخوت اسلامی» در کویر قرائت ایدئولوژیک به سرابی آب نما نمیماند؟ و
آیا. . .  ما برآنیم تا درین سلسله مقالات,
این مسائل را بررسی نمائیم.

—————————————————————

پینوشتها بخش اول :

۱-(ایدئولوژی، ص ۳۷، ریمون بودن Raymond
Boudon
)

۲- (جهانی شدن و ‌آینده دموکراسی، ص ۷۵)

۳- استراتژی ص ۱۰۰

درسهای قرن بیستم ص ۶۰-

———————————————————

قسمت دوم :

 

نیم نگاهی به مفهوم و تاریخ
پیدایش

 

«قرائت ایدئولوژیک» یک اصطلاح ترکیبی است که
برای توضیح مفهوم آن نخست باید هر جزء آن را واشگافیم:

قرائت, یعنی متن خوانی، یا به دیگر سخن،
قرائت عبارت است از خواندن آموزه ها و گزاره های وحیانی به هدف فهم و برداشت از
آنها.

«ایدئولوژیک» فرم وصفی ایدئولوژی میباشد و
در این ترکیب، صفت قرائت قرارگرفته است. در مقدمه این بحث، به اساس تعریفی که از
ایدئولوژی تذکر رفت، یک سلسله ویژگیها و خصلتهایی همچون مطلق گرایی، ثبات مداری،
توجیه گری، سلطه گرایی و اتوپیانگری را برای آن برشمردیم. قرائت ایدئولوژیک نیز
همین خصلتها را بر تارک خود حمل میکند؛ به ویژه، «دو خصلت ثابت انگاری و مطلق
پنداری معنا، از شاخصه های اساسی تفسیر ایدئولوژیک میباشند.» (۱)

قرائت ایدئولوژیک متن دینی را از نظرگاهی
غیردینی و با فیلتر انگاره ها، پیش فهم ها و تک نگریهای برخاسته از دامان قناعت
های سیاسی، فکری و اجتماعی خاص خود مورد بررسی قرار میدهد…. این قرائت در قید
هیچ یک از قواعد متن خوانی نمیگنجد و با هر شیوه ممکن گزاره های دینی را به نفع
باورداشت های خود استخدام میکند.

رویکرد گام به گام قرائت ایدئولوژیک را به
گونه ذیل میتوان ترسیم کرد:

۱. نخست، قرائت ایدئولوژیک، منظومه ای از
باورداشتها و بینشهایی را که دور از تعامل با متن دینی، و در بافتی معرفت شناختی،
فرهنگی و اجتماعی متفاوت با عصر پیدایش متن پدید آمده اند، بنیان میگذارد.

۲. سپس این منظومه را در راستای ارائه بینشی
خاص از دین و به نفع آنچه که متن بایستی درباره آن وجود داشته باشد و در عرصه های
مختلف حاوی اصول و حقایق و سامانه هایی باشد، استخدام میکند.

۳. و در آخر، این قرائت، برای تأیید این
بینش، واژه ها، عبارات و اشاراتی را در متن جست وجو کرده و برای این که معنای مورد
نظر خود را برآنها حمل کند، آنها را از بافت زبانی و تاریخی شان جدا میکند.

«گفتمان ایدئولوژیک تعدد تفسیری قرآن را
برنمیتابد» (۲) و متصدیان این گفتمان و قرائت، فهم و برداشت خود از آموزه ها و
گزاره های وحیانی شریعت را یگانه فهم درست و صواب تلقی کرده و گنج حقیقت را در
سرای قرائت خویشتن میدانند و با کمانِ ابطال در کمین دیگر قرائت ها مینشینند.

باید خاطرنشان ساخت که تکثر و تعدد قرائت ها
از متون بنیاد ساز شریعت (قرآن و سنت)، امری ممکن، بلکه طبَیعی، میباشد. ایگناس
گولدزیهر به نقل از پیتر ورنفلس
peter werenfels , دانشمند علم
الهیات, میگوید: « هرانسانی عقاید خود را در کتاب مقدس می یابد, خصوصاً آن جا که
در پی عقاید ویژه و مخصوصی است.» (۳)

این امر البته در باره قرآن نیز صادق است؛
به همین خاطر ما در میراث علمی- دینی خود به این واقعیت برمیخوریم و متوجه میشویم
که حتی در عصر  به تناسب شرایط مکانی و
زمانی و پیش فهم ها
نبوت یاران پاکنهاد پیامبر و پیش
فرضهای خود قرائت های کثیری از آموزه های وحیانی ارائه داده اند و به گفته دکتر
یوسف قرضاوی، «بسیاری از جمله بوده اند که با آراء خاصی که داشته اند، عملاً با
نظرات سایر اصحاب مخالفت کرده اند.» (۴) مثلاً صحابه در باره مسایلی همچون ربای
فضل، عده در حیض، قنوت نماز صبح، میراث مادرکلان، خواندن یا نخواندن بسمله، تقسیم
غنایم جنگی و… اختلاف نظر داشتند و از نصوص وارده درباب مسایل فوق, قرائت های
متفاوتی ارائه میدادند، ولی نکته اینجاست که هیچ یک از آن بزرگواران نظر خود را  به مردی برخورد و در
یگانه
نظر درست قلمداد نمیکردند. «نقل است که عمر باره مسأله یی که باید حل و فصل میشد
از او پرسید. آن مرد گفت: علی و  فرمود:
اگر من جای آنان بودم نظری
زید این گونه داوری کرده اند. عمر
دیگر ارائه میدادم. آن مرد گفت: هیچ مانعی نیست. تو نیز نظر خود را  فرمود: اگر دیدگاه من در پی بازگرداندن تو به
کتاب خدا و
بیان کن. عمر 
بود، چنین میکردم، اما این مسأله اجتهادی است که رأی و نظر
سنت
پیامبر در آن دخالت دارد و رأی و نظر هم در معرض احتمال خطا و صواب میباشد.» (۵)

 

 با
بصیرت مندی و گشاده دلی پذیرای این نکته بودند که فهم شان
۴.
صحابه از آموزه های وحیانی یگانه فهم درست نیست بلکه فهمی است هم سنگ دیگر فهم ها.
آنان رأی خود را در توازی با آرای دیگران در معرض احتمال صحت و  با شناختی
سقم
قرارمیدادند. در واقع یاران پاکیزه خصال پیامبر رئالیستیک و واقعگرایانه که از
متون بنیادساز (قرآن و سنت) داشتند، نه قرائت واحد از دین را امری ممکن میدانستند
و نه هم با بنیانگذاردن قرائت های ایدئولوژیک، گوهر حقیقت را در سلطه انحصاری خود
در می آوردند.

۵. نخستین کسانی که در تاریخ اسلام با ارائه
قرائتی ایدئولوژیک از دین، در کمین نفی دیگر قرائت ها نشستند خوارج بودند. همان
سان که پیشتر تذکر رفت، پیش از خوارج مسلمانان به اساس قرائت های مختلف از اسلام
نه یکدیگر را تکفیر میکردند و نه هم به یکدیگر نسبت فسق و فجور میدادند، بلکه به
اساس ساختار دوقطبی قرآنی از اسلام و کفر، همه کسانی را که به توحید و نبوت و معاد
باور داشتند ـ هرچند در تفاصیل و فروع بانی و تابع قرائت متفاوتی بودند ـ داخل
دایره اسلام میدانستند و کسانی را که به این اصول باور نداشتند در خارجِ دایره
اسلام قرار میدادند. کاری که خوارج کردند این بود که ساختار دوقطبی اسلام و کفر در
قرآن را به هم ریختند و برای نخستین بار در تاریخ اسلام، مفهوم کفر را به داخل
دایره اسلام درآورده، کلمه کافر را بر مسلمانانی که با قرائت شان همساز نبودند
اطلاق کردند.(۶)آنان با برداشتی که از آیت «لاحکم إلا لِله» داشتند، حکم کردند که
چون ابوموسی اشعری و عمروبن عاص در جنگ صفین میان طرفین داوری کردند کافر شدند و
علی و معاویه هم به دلیل پذیرفتن این داوری به دایره کفر درآمدند. خوارج به اساس
همین برداشت خون مسلمانان را مباح دانسته و به کشتار و خونریزی دست می یازیدند.

۶. نکته جالب توجه این است که رویکرد
ایدئولوژیک خوارج در مسأله تکفیر و دیگر مسایل، آمیخته با اهدافی سیاسی بود.
ایزوتسو، اسلام شناس معروف جاپانی، در این باره چنین مینویسد: «خوارج اولیه در اصل
نظریه پرداز نبودند و مسایل شان را به نحو مجرد طرح نمیکردند. یقیناً، همه مفاهیم
کلیدیی که ایشان برمیگزیدند و مورد بحث قرار میدادند مقدر بود که دیر یا زود به
کلام مَدرَسِی تمام عیاری تبدیل شود. اما خود آنان در سطحی صرفاً نظری به آنها
نمیپرداختند. برعکس، همه آن مفاهیم هم بستگی بسیار نزدیک با موقعیت سیاسی آن زمان
داشت. از دیدگاه امروزین ما به سادگی میتوان گفت که این مسایل بیشتر به صورت مسایل
سیاسی طرح میشد تا مسایل کلامی.»(۷)

۷. رویکرد ایدئولوژیک خوارج سرآغاز فراکسیون
سازی های درون اسلامی گردید. پس از خوارج دیگر گروه های اسلامی مانند شیعه،
معتزله، اشعریه و… نیز قرائت ایدئولوژیک را بنیان گذاردند و پیروان هرفرقه,
دیگران را با مهر کفر و گمراهی نشان کردند. حلقه های تفرقه افکن قرائت ایدئولوژیک،
که از خوارج شروع شده بود، با گذشت زمان، افزایش یافت و در اثر انشعابهای
روزافزون، فرقه های متفاوتی با ایدئولوژیهایی گوناگون سر برآوردند، و در برآیند
آن، در صف مرصوص مسلمانان رخنه افتاد و آتش تفرقه خرمن و حدت آنان را بسوخت و وبای
وحدت سوز ایدئولوژی چنان تراژیدیی بارآورد که شرح آن مثنوی در انبوهی از فرامتن
های الکترونیک هم نمیگنجد.

————————————————————-

پی نوشتهای بخش دوم :

۱- د. أحمیدهالنیفر: النص الدینی و التراث
الاسلامی، ص ۱۴۴

۲- همان, ص ۱۴۴

۳- ایگناس گولد زیهر, گرایش های تفسیری در
میان مسلمانان، ص ۲۹

۴- د. یوسف قرضاوی: بیداری اسلامی و مواجهه
صحیح با اختلافات، ص

۵- ابن قیم جوزیه: اعلام الموقعین، ص ۷۴

۶- برای معلومات بیشتر: ر.ک به: مفهوم ایمان
در کلام اسلامی از ایزوتسو

۷- توشی هیکو ایزوتسو: مفهوم ایمان در کلام
اسلامی، ص

منبع : معرفت  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا