نصیحتی از ابن قیم جوزی
نصیحتی از ابن قیم جوزی
علامه امام ابن قیم جوزی بسیار در فضای قرآن کریم اوج گرفته است و آثار این اوج گرفتن ها در میان تألیفاتش پخش و پراکنده است، می کوشیم که با برخی از آن ها را در این نوشتار به سر بریم.
سخنان او را با اندکی تصرف که در خور اینجاست نقل می کنم.
ایشان می گوید: اگر می خواهی از قرآن بهره بگیری، درونت را به هنگام تلاوت آن و گوش دادن به آن جمع گردان، ( یعنی: به خوبی هوشیار شو، و ذهن و فکرت را متمرکز کن، و چنین بپندار که خداوند تو را مورد خطاب قرار داده است)، زیرا این قرآن خطابی از سوی خدا برای توست که آن را بر زبان فرستاده اش محمد مصطفی جاری ساخته است. خداوند می فرماید:
« سوره ق آیه ۳۷
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ
به راستی در این ( سرگذشت پیشینیان ) بیدارباش و اندرز بزرگی است برای آن که دلی ( آگاه ) داشته باشد ، یا با حضور قلب گوش فرا دارد .»
سپس در تفسیری بر این آیه ی کریمه می فرماید: تأثیر کامل (یک موضوع بر چیزی) به چهار عنصر بستگی دارد: اول: مؤثر، دوم: محل تأثیر، سوم: شرط حایز شدن اثر، و چهارم: از بین رفتن مانع، یعنی چیزی وجود نداشته باشد که مانع تأثیر گردد.
این آیه ی کریمه ارائه ی همه ی این ها را با گزیده ترین، و روشن ترین ، و مبین ترین لفظ که بر مراد موردنظر حکایت دارد در برگرفته است: سخن خداوند که می فرماید: « إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى» اشاره ایست به آنچه که پیشتر از اول سوره تا این مقطع از آیات بیان گردیده است، و این همان: مؤثر است. و همه آیات قرآن شبیه این اند.
و سخن خداوند که می فرماید: « لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ»، قلب همان محل تأثیر است و مراد از آن قلب زنده، و عقل است که از قرآن بهره می گیرد، همچنان که خداوند می فرماید:
« إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ* لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّاً» (یس/۶۹-۷۰)
« این ( کتاب هم که بر او نازل کردهایم ) جز یادآوری ( عاقلان به قانون و فرمان یزدان جهان ) و کتاب خواندنی روشنگر ( حقائق برای مؤمنان ) نیست . ( هدف از فرو فرستادن آن ، این است که ) تا افراد زنده ( بیدار دل ) را با آن بیم دهد.»
یعنی: افراد زنده دل
و این سخن خداوند که می فرماید: « أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ» یعنی: گوشش را بدان می سپارد، و به آن رو می کند، و به آنچه به او گفته می شود توجه می کند، و این شرط تأثیر پذیری از کلام است. « وَهُوَ شَهِیدٌ » ، یعنی: حضور دل، حاضر بودن، غائب نبودن، بی توجه و غافل نبودن، و این اشاره ایست به آنچه مانع دستیابی به تأثیر می شود (و کسی که شاهد و حاضر است این مانع در او وجود ندارد)
پس هرگاه که این موارد حاصل شد:
1- مؤثر که همان قرآن کریم است
2- محل آماده و پذیرا، که همان قلب زنده است
3- شرط یافت شود، که همان توجه کردن و روی آوردن است
4- نبود مانع، که همان دل مشغولی و پریشان فکری در فهم خطاب و توجه به چیزی دیگر است، (در صورت تحقق این چهار مورد)، اثر نیز حاصل می شود که منظور بهره بردن و تذکر و یادآوری است.
ابن قیم به هنگام سخن گفتن از تجلیات خداوند بر بندگانش در قرآن کریم، می گوید:
قرآن کلام خداوند است، گاه خداوند در قرآن با صفات نیکویش بر بندگانش تجلی می نماید، گاه با صفات قدرت و شکوه و هیبت تجلی نموده، در نتیجه گردن ها را کج کرده، نفس ها را در هم شکسته، و صداها را فروتن نموده و کبر را ذوب می کند هم چنان که نمک در آب حل می شود. و گاه خدا با صفات جمال و کمال تجلی می نماید، و آن کمال نام ها، و جمال صفات و زیبایی افعال است که دال بر کمال ذات است؛ آن گاه قلب بنده به تمامی سرشار و لبریز از محبت او می گردد. به همان اندازه که بنده با صفات جمال و کمال الهی آشنا می گردد به همان میزان دلش فارغ از محبت هر چیزی جز او می گردد.
هنگامی که خداوند با صفات: رحمت و لطف و احسان و نیکی تجلی می نماید. نیروی امید از درون بنده نشأت گرفته، و دامنه ی آرزویش گسترده گشته، و طمعش ( به لطف یزدان) قدرت می یابد، او به سوی پروردگارش به راه می افتد در حالی که امید نوای خوش حرکت را برایش می سراید، و به همان میزان که امیدش قدرت می گیرد بر انجام کار جدی تر می شود، هم چون کسی که بر زمینش بذر می افشاند، هرگاه امیدش به فزونی محصول و بازده بیشتر می گردد نشاط و تلاشش بیشتر می گردد، و هنگامی که امیدش رو به کاستی می نهد در کار بذر افشانی نیز سستی می ورزد.
و هنگامی که پروردگارمان در قرآن مجید با صفات عدل و انتقام و خشم و مجازات(گناه کاران) تجلی می نماید، نفس اماره که به بدی فرا می خواند مقهور گشته و دچار ذلت و خواری می شود، و قوای شهوت و غضب و گرایش به لهو و لعب و حرص بر انجام محرمات، در آن رو به ضعف و خاموشی می نهد.
و هنگامی که با صفات امر ونهی، و ارسال پیامبران، و فرو فرستادن کتاب ها تجلی می نماید قدرت فرمانبرداری، و اجرای فرامینش، و تبلیغ برای آنها، و توصیه به انجامشان ، و یادآوری آنها، و تأیید مطالب وارده، و امتثال آنچه خواسته شده، و اجتناب از آنچه نهی شده، در درون آدمی برانگیخته می شود.
و هنگامی که با صفات سمع و بصر و علم تجلی می نماید و قدرت شرم و حیا در درون آدمی برانگیخته می شود در نتیجه شرمش می آید از این که پروردگارش او را در حالتی ببیند که از آن ناخشنود است، یا چیزی از او بشنود که از آن بیزار است، یا چیزی را در درون مخفی دارد که خدا را از او خشمگین می سازد، در نتیجه حرکات و سخنان و اندیشه هایش بر اساس موازین شرع رخ می دهند و مطیع و فرمانبردار هوی و هوس نمی گردند.
و هنگامی که خداوند با صفات کافی بودن برای آنها و قیام به مصالح بندگان، و رسانیدن روزی شان به آنان، و دفع ضرر و مصیبت از آنها، و یاری رسانی به دوستدارانش و حمایت از ایشان تجلی می نماید نیرو و قدرت توکل بر او، و تفویض کارها به او و راضی بودن به آن، و به هر آنچه خداوند برای بنده اش تقدیر کرده در درون بنده برانگیخته می گردد.
سپس امام ابن قیم به بیان سخن در خصوص رها کردن و ترک کردن قرآن کریم می پردازد و می گوید: رها کردن قرآن پنج نوع است:
1- گوش ندادن به آن و ایمان نیاوردن و روی نکردن به آن.
2- عمل نکردن به آن، و متوقف شدن در حد شناخت حلال و حرام آن، هر چند آن را قرائت کند و به آن ایمان داشته باشد.
3- حاکم نکردن قرآن و داوری نطلبیدن از آن در اصول و فروع دین، و اعتقاد به این که این قرآن یقین آور نیست.
4- ترک اندیشیدن در قرآن و فهم معانی آن و شناخت مقصود و منظور خداوند.
5- ترک شفا خواستن و درمان جستن از آن در تمامی بیماری های دل، و طلب درمان دردش از چیزی جز قرآن.
همه ی این انواع داخل در این سخن خداوند است که می فرماید:
«وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً » (فرقان/۳۰)
و پیغمبر ( شکوهکنان از کیفیّت برخورد مردمان با قرآن ) عرض میکند ، پروردگارا ! قوم من این قرآن را ( که وسیله سعادت دو جهان بود ) رها و از آن دوری کردهاند ( و از ترتیل و تدبّر و عمل بدان غافل شدهاند ) .
قاضی امام أبو سعودالعمادی، متوفی (۹۵۱ه) در تفسیرش به نام «ارشاد العقل السلیم الی مزایا القران الکریم» به هنگام تفسیر آیه ی شریفه پیشین که آیه ی سی از سوره ی فرقان است می گوید: «… در این سخن خداوند کنایه و اشاره ای است به این که وظیفه ی شخص مؤمن است که پیوسته به قرآن توجه کرده و به دیدن آن بشتابد تا او نیز با ظاهر نظم قرآن خو بگیرد. »
امام ابن کثیر دمشقی رحمه الله شاگرد شیخ الاسلام ابن تیمیه متوفی سال(۷۷۴ه) در تفسیر مشهورش در خصوص این آیه چنین می گوید: سر و صدا کردن و همهمه کردن به هنگام تلاوت قرآن تا آن جا که شنیده نشود، ایمان نیاوردن به آن؛ نیندیشیدن در آن و عمل نکردن به آن، روی گرداندن از آن و روی آوردن به چیزی جز آن همگی از مصادیق رها کردن قرآن اند.
از خداوند سبحان می خواهیم که با لطف و مرحمتش ما را از مزایای قرآن بهره مند گردانیده و به کمک آن ما را منزلت ارزانی دارد، هم چنین ما را در راه اندیشیدن در آن و عمل به آن یاری فرماید، و آن را سبب عزت و شرف و بزرگی ما- فردی و جمعی- در دنیا و آخرت قرار دهد.
چگونه از قرآن بهره بگیریم؟/ احمد البراء الأمیری/ مجتبی دوروزی