تناقضات قرآنی- شفاعت کردن یا شفاعت نکردن، مسئله این است.
تناقضات قرآنی یا وسوسههای شیطانی پاسخ به شبهات وارده بر قرآن
تحقیق و پژوهش: محمد احمدیان
شبههی پانزدهم از تناقضات قرآنی
طرح شبهه
تناقضات قرآنی- شفاعت کردن یا شفاعت نکردن، مسئله این است.
قرآن در مورد اینکه آیا در روز آخرت شفاعتی وجود خواهد داشت یا نه، دچار «تناقض» میشود، در آیات: (سورههای ۲/۱۲۲ و۱۲۳و ۲۵۴، سورهی ۶/۵۱، سورهی ۸۲/۱۸و۱۹ و …) میگوید شفاعتی وجود ندارد، و در آیات: (سورهی ۵۳/۲۶، سورهی ۴۳/۸۶، سورهی ۳۴/۲۳ و سورهی ۲۰/۱۰۹)؛ [اشاره به وجود شفاعت میکند] البته هر دوی این پاسخها را میتوان با احادیث مختلف پشتیبانی کرد.
آیات مطرح در شبهه
۱ـ بقره/۱۲۲
۲ـ بقره/۱۲۳
۳ـ بقره/۲۵۴
۴ـ أنعام/۵۱
۵ـ إنفطار/۱۸و۱۹
۶ـ نجم/۲۶
۷ـ زخرف/۸۶
۸ـ سبأ/۲۳
۹ـ طه/۱۰۹
مقدمه
در آیات مطرح در شبهه و آیات دیگری که منتقد بدانها اشاره ننموده، شفاعت به دو دسته تقسیم میشوند، و این تقسیمبندی در دایرهی درک منتقد محصور نگردیده؛ لذا عدم اشراف ایشان به محتوای آیات، چنان برداشت نموده است که در آیات «تناقض» وجود دارد. دستهی اوّل، آیاتی هستند از جمله آیات سورهی بقره، که در شبهه بدان اشاره شده، با انذار و تشویق در آیات مطرح، مخاطبان قرآن را آماده میکند، که دادن «انفاق» و پرهیزکاری «تقوا» اساس حیات دنیایی است، چشم امید نداشته باشید به «شفاعت» و میانجیگری دیگران، چون اساس قیامت و رهایی از عذاب بر دو پایهی اصلی «ایمان و عمل صالح» استوار است. امّا دستهی دوّم آیات، در جاهایی که مخاطبان قرآن، نوعی از التزام بهرهمند میباشند، آنان را امیدوار میکند مبنی بر این که با اجازهی خداوند، به پیامبران و صالحان حقّ «شفاعت» داده میشود البته برای کسانی که «رَضِیَ لَهُ» خداوند از او راضی باشد.
یَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلاً [طه/۱۰۹]
«در آن روز شفاعت (هیچ کسی) سودی نمیبخشد، مگر (شفاعت) کسی که خداوند مهربان به او اجازه دهد و گفتارش را بپسندد.»
بنابراین، دوگانگی در بیان آیات در مورد شفاعت وجود ندارد، آنگونه که منتقد مطرح میکند، بلکه آنچه از بررسی آیات به چشم میخورد، دوگانگی و تناقض در فهم منتقد، نسبت به آیات است.
تعریف شفاعت
معنی لغوی شفاعت:
واژهی «شَفْع»، به معنی منظم کردن چیزی به چیزی همانند آن، ضمیمه کردن، پیوستن است.
راغب اصفهانی «شفاعت» را اینگونه تعریف میکند: انضمام به دیگری به خاطر کمک کردن به او، و درخواست از او.
معنی اصطلاحی شفاعت:
هرگاه انسان به تنهایی از انجام کاری یا عملی ناتوان باشد، برای حلّ مشکل با گرهگشایی، کسی یا چیزی (سبب) را به عنوان حامی یا تقویت کننده بکار میگیرد، اصطلاحاًبه این کار «شفاعت» گویند، و فرد حامی و پشتیبان را «شفیع» مینامند.
در مورد کیفیت «شفاعت» در قیامت باید گفت که هرگونه شفاعت از آنِ خداوند است، و این برخواسته از قدرت و مالکیت الهی بر هستی است.
قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَهُ جَمِیعاً لَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ [زمر/۴۴]
«بگو: هر گونه میانجیگری از آن خدا است (و کسی نمیتواند کمترین میانجیگری بکند، مگر این که: کسی که برای او میانجیگری میشود مورد رضایت خدا بوده، و به شخص میانجی هم اجازه این کار داده شود، و شفاعت هم حَسَنه باشد). مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین از آن خدا است. (پس در این جهان کاری از دست کسی بر نمیآید). بعد (هم در آخرت که روز جزا و سزا است) به سوی خدا برگردانده میشوید (و کسی دارای کوچکترین اختیار و توانی نیست تا برای شما کاری بکند).»
امّا خداوند جزئی از این اختیار و ارادهی خدایی را به بندگان «صالح» خویش تفویض مینماید، تا برای کسانی که دارای «ایمان و عمل صالح» هستند، دُعا کنند، و نتیجهی دُعای آنان سبب ورود آنان را به بهشت فراهم میکند.
مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ [بقره/۲۵۵]
«کیست آن که در پیشگاه او میانجیگری کند مگر با اجازه او؟»
پاسخ به شبهه:
با توجّه به بررسی کلیهی آیات مربوط به شفاعت، که در قرآن به مناسبتهای مختلف و مورد نیاز مخاطبان، بدانها اشاره شده است، در سه دسته قابل بحث و بررسی هستند. از تفسیر آیات به این نتیجه میرسیم که بُتپرستان معتقد بودند که زندگی آخرت همانند دنیاست، و قانون اسباب تأثیر و تأثر مادی و نسبی در آن حکم فرماست. لذا قرآن در آیات متعدد و به تفصیل مطلب پرداخته و از زوایای متفاوت و مناسبتهای مختلف، ابطال این گونه عقاید را اعلام میکند. آیات «شفاعت» در قرآن صرفنظر از ابطال این گونه عقاید و نفی این باور غلط، مسئلهی شفاعت را به طور کلی انکار نکرده است؛ بلکه تا حدودی برابر شرایط خاص و ضوابط لازم، با آن موافقت میکند در خلال بحث، با بررسی تقسیمبندی سه گانه و اشاره به آیات مورد نظر، نتیجه محرز میشود.
1ـ نفی شفاعت
آیاتی که نفی شفاعت میکنند، آیاتی هستند که به صراحت اعلام میکنند، این گونه افراد استحقاق «شفاعت» و میانجیگری را ندارند.
الف ـ مجرمین خاص، کسانی هستند که مرتکب گناهان زیر بوده، بنابراین استحقاق شفاعت را ندارند:
ـ اهل نماز نبودهاند.
ـ به مسکین و نیازمندان طعام ندادهاند.
ـ با گمراهان در گمراهی غرق شدهاند.
ـ روز قیامت را تکذیب کردهاند
مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ﴿۴۲﴾
قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿۴۳﴾
وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ﴿۴۴﴾
وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ ﴿۴۵﴾
وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ ﴿۴۶﴾
حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ ﴿۴۷﴾
فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَهُ الشَّافِعِینَ ﴿۴۸﴾
[قیامت/۴۸-۴۲]
«چه چیزهائی شما را به دوزخ کشانده است و بدان انداخته است؟ میگویند: (در جهان) از زمره نمازگزاران نبودهایم. و به مستمند خوراک نمیدادهایم. و ما پیوسته با باطلگرایان (همنشین و همصدا میشدهایم و به باطل و یاوه و عیبجوئی) فرو میرفتهایم. و روز سزا و جزای (قیامت) را دروغ میدانستهایم. تا مرگ به سراغمان آمد . دیگر شفاعت و میانجیگری شفاعتکنندگان و میانجیگران (اعم از فرشتگان و پیغمبران و صالحان) بدیشان سودی نمیبخشد.»
ب ـ گروه دوّم، کسانی که استحقاق شفاعت را ندارند، کسانی هستند که در دنیا از دادن «انفاق» خودداری کرده و فرصت سوزی نمودهاند، و در قیامت چشم طمع به «بیع» و روابط دوستانه به روال دنیایی، دوختهاند.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَّ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّهٌ وَلاَ شَفَاعَهٌ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ [بقره/۲۵۴]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! (برخی) از آنچه بهره شما کردهایم (در راه خدا) صرف کنید، پیش از آن که روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی و نه دوستی و رفاقتی و نه میانجیگری و شفاعتی است، و کافران ستمگرند (و به خود و جامعه خود ظلم میکنند، و نتیجه ظلم آنان در آن روز ظاهر خواهد شد).»
ج ـ گروه سوّم، از کسانی که استحقاق شفاعت ندارند، مؤمنانی هستند که خوف قیامت را دارند، ولی در انجام «عمل صالح» کاستی دارند. خداوند پیامبر را مأمور به ترساندن این گونه افراد میکند، و به آنان هشدار میدهد، بدون سرمایهی «عمل صالح» در آخرت شفیعی یارای شفاعت برای شما را ندارد.
وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِیٌّ وَلاَ شَفِیعٌ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ [انعام/۵۱]
«با آن (چیزهای که در قرآن آمده است) کسانی را بترسان که (چون به جهان دیگر ایمان دارند، از هول و هراس رستاخیز بیمناکند و) میترسند از این که در پیشگاه پروردگارشان (برای حساب و کتاب) گردآورده میشوند. (آنجایی که در آن) برای آنان جز خدا یاور و میانجیگری (که بتواند ایشان را از عذاب دوزخ برهاند) وجود ندارد. آنان (را از آن روز بترسان، تا امروز که فرصت باقی است) شاید پرهیزگاری پیشه کنند (و آن وقت به بهشت روند).»
وَاتَّقُواْ یَوْماً لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئاً وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ [بقره/۴۸]
«و بترسید از روزی که (در آن به حساب همگان رسیدگی میشود و) از دست کسی برای کس دیگری، چیزی ساخته نیست، و از او میانجیگری پذیرفته نمیگردد، و از کسی بلاگردان و جایگزین قبول نمیشود، و کسی به یاری کسی برنمیخیزد و همدیگر را نمیتوانند کمک کنند.»
۲ـ شفاعت اختصاص به خداوند
آیات دستهی دوّم، آیاتی هستند، که امر «شفاعت» را میپذیرد؛ ولی اختصاص به ذات پروردگار دارد، و کسی یارای ورود به این حقّ الهی را ندارد. علّت اختصاص داشتن این امر به خداوند، نفی این باور باطل است، که کسانی از روی کوته فکری به رسم و روال دنیایی کسانی را میانجیگر میان خویش و خداوند قرار میدهند، ابتدا خداوند با نفی مالکیت، آنان را خلع سلطه و اعتبار میکند، سپس شفاعت را به ذات خودش اختصاص میدهد، چون در دنیا یکی از اسباب اعتبار دنیایی، سلطه و مالکیت است.
قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَهُ جَمِیعاً لَّهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ [زمر/۴۴]
«بگو: هر گونه میانجیگری از آن خدا است (و کسی نمیتواند کمترین میانجیگری بکند، مگر این که : کسی که برای او میانجیگری میشود مورد رضایت خدا بوده، و به شخص میانجی هم اجازه این کار داده شود، و شفاعت هم حَسَنه باشد). مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین از آن خدا است. (پس در این جهان کاری از دست کسی بر نمیآید). بعد (هم در آخرت که روز جزا و سزا است) به سوی خدا برگردانده میشوید (و کسی دارای کوچکترین اختیار و توانی نیست تا برای شما کاری بکند)».
ثُمَّ مَا أَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ ﴿۱۸﴾
یَوْمَ لَا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَیْئًا وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ ﴿۱۹﴾
[انفطار/۱۹-۱۸]
«آخر تو (ای انسان!) چه میدانی که روز سزا و جزا چگونه است؟ روزی است که هیچ کسی برای هیچ کسی کاری نمیتواند بکند و از دست کسی برای کسی کاری ساخته نیست، و در آن روز فرمان ، فرمان خدا است و بس، و کاروبار کلاً بدو واگذار میگردد.»
۳ـ شفاعت به إذن خداوند
آیات دستهی سوّم، آیاتی هستند که خداوند امر شفاعت را هر چند که امری اختصاصی است، با شرایط خاص به پیامبران، ملائکه و بندگان صالح خودش واگذار میکند، که در بعضی از آیات به صراحت به شرایط ویژهی آن، اشاره میکند.
الف ـ واگذاری امر شفاعت بدون شرایط خاص، که اختصاص به پیامبران دارد
«ª`tB #s Ï%©!$# ßìxÿô±o ÿ¼çnyYÏã wÎ) ¾ÏmÏRøÎ*Î/» [بقره/۲۵۵]
«کیست آن که در پیشگاه او میانجیگری کند مگر با اجازه او؟»
إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِیعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ [یونس/۳]
«پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش دوره بیافرید، سپس به اداره جهان هستی پرداخت. زمام اداره جهان هستی به دست او است (و چرخش امور آن به فرمان او). کسی میانجی نمیتواند بشود مگر پس از اجازه او. این خدا است که صاحب و پروردگار شما است، پس او را پرستش کنید (نه دیگری را). آیا گوشزد نمیشوید (و پند و عبرت نمیگیرید)؟»
وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ [سبأ/۲۳]
« هیچ گونه شفاعتی در پیشگاه خدا سودمند واقع نمیگردد، مگر شفاعت کسی که خدا بدو اجازه (میانجیگری) دهد (و آن هم جز خوب و پسندیده نگوید. در آن روز اضطراب و وحشتی بر دلهای شفاعت کنندگان و شفاعت شوندگان چیره میشود، و در انتظار این هستند که ببینند خداوند به چه کسانی اجازه شفاعت میدهد و برای چه کسانی باید شفاعت بشود. این حالت اضطراب و نگرانی همچنان ادامه مییابد) تا زمانی که (فرمان از ناحیه خدا صادر میشود و) فزع و اضطراب از دلهای آنان زایل میگردد. (گروهی رو به گروه دیگر کرده شادان و خندان میپرسند:) آیا پروردگارتان چه (دستوری صادر) فرمود؟ میگویند: حق را (صادر) فرمود (که اجازه شفاعت است) و او والا و بزرگوار است.»
ب ـ شفاعت برای کسی پذیرفته میشود که خداوند از او راضی باشد (شافع یا مَشفُوعٌ لَهُ)
یَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلاً [طه/۱۰۹]
«در آن روز شفاعت (هیچ کسی) سودی نمیبخشد، مگر (شفاعت) کسی که خداوند مهربان به او اجازه دهد و گفتارش را بپسندد.»
وَکَم مِّن مَّلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاءُ وَیَرْضَى [نجم/۲۶]
« چهبسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند و (با وجود عظمت و بزرگواریشان) شفاعت ایشان سودی نمیبخشد و کاری نمیسازد، مگر بعد از آنکه خدا بخواهد به کسی (که شفیع است) اجازه دهد، و ( از مشفوعٌله ) راضی و خوشنود گردد.»
ج ـ شفاعت برای کسی که خداوند از ار راضی باشد (مَشفُوعٌ لَهُ)
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ [انبیاء/۲۸]
«خداوند اعمال گذشته و حال و آینده ایشان را میداند (و از دنیا و آخرت و از وجود و پیش از وجود و بعد از وجودشان آگاه است) و آنان هرگز برای کسی شفاعت نمیکنند مگر برای آن کسی که (بدانند) خدا از او خوشنود است و (اجازه شفاعت او را داده است. به خاطر همین معرفت و آگاهی) همیشه از خوف (مقام کبریائی) خدا ترسان و هراسانند.»
دـ اجازه شفاعت به کسانی داده میشود، که دارای بصیرت بوده و به کلمهی «توحید» شهادت دهند.
وَلَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ [زخرف/۸۶]
«معبودهایی که مشرکان بجز خدا به فریاد میخوانند و میپرستند قدرت و توانایی هیچ گونه شفاعت و میانجیگری را ندارند، مگر کسانی که آگاهانه بر حق شهادت و گواهی داده (و خدا را به یگانگی پرستیده) باشند (همچون عیسی و عُزَیر و فرشتگان).»
حال با توجه به تقسیمبندی آیات شفاعت در سه دسته، به این نتیجه میرسیم که موضوع شفاعت در آیات متناسب است با فضای شفاعت و شرایط «شافع» و «مَشفُوعٌ لَهُ»، بنابراین هیچگونه تناقضی در میان آیات شفاعت و دستهبندی سهگانه آیات وجود ندارد، این گونه که منتقد دریافته است. و از جمعبندی آیات شفاعت نکات ذیل بدست میآید:
۱ـ اصل شفاعت به عنوان یک قاعدهی کلّی در قرآن مطرح شده است؛ اصل و اساس آن نفی نشده است، امّا قرآن مواضع سهگانهی آنها را قانونمند میکند، چون هر قوانین و مقرراتی استثناء پذیر بوده؛ قانون شفاعت هم آن را پذیرفته است. و به صراحت اعلام میکند کسانی که ایمان به روز قیامت ندارند و غرق در گمراهی هستند، و از انجام اوامر الهی سرباز میزنند، مشمول مقررات شفاعت نمیشود. و میتوان گفت آنان «مردودند» و «تک ماده» شامل حال آنان نمیشود. [مدّثر/۴۸-۴۲] پس تناقض در آیات نیست بلکه تفکیکی بین صاحبان باور و عمل صالح، و افراد بیباور است.
۲ـ در آیاتی که اشاره به کلیّت قاعدهی شفاعت دارد، این پیام را هم میرساند که موضوع شفاعت امری خارج از اراده و مالکیت الهی نیست؛ لذا تصوّر باطلگرایان دنیا، این حقّ را برای کسی ایجاد نمیکند. ولی واگذاری این امر اختصاص به خداوند به کسی یا کسانی شایسته و صالح باشند هیچ تناقضی در آن نیست. [زمر/۴۴]، [انفطار/۱۹-۱۸]
۳ـ دستهی دیگر آیات که منتقد تصور میکند با بقیه آیات تناقض دارد، آیاتی است که خداوند اجازه شفاعت را به انبیاء و صالحان داده است، آن هم با شرایط خاص که هر کدام از آیات مورد بحث بدانها اشاره نموده است. امّا چرا خداوند امر بخشش را به میانجیگران و شافعان واگذار نموده جای بحث است؛ که میتواند دلایل زیادی داشته باشد:
ـ تکریم انبیاء و صالحان در قیامت؛
ـ بخشیدن بخشی از ارادهی الهی در قیامت به انبیاء و صالحان؛
ـ شهادت حقّ صالحان در دنیا، و اعلام صلاحیت و مقبولیت آنان در قیامت؛
از بررسی آیات به این نتیجه میرسیم، که خداوند برای شفاعت – چه شافع و مشفوع له– قوانین و مقرراتی را قرار داده است، تا شفاعت را ضابطهمند کند، ضابطهمندی و مقررات برای این است تا بندگان خداوند اگر امیدی به شفاعت دارند، خود را با آن مقررات هماهنگ و همسو نمایند. یعنی اگر امور دنیا براساس ضابطه و اسباب و سبب است، قیامت تکمیلهی این ضوابط دنیایی است. پس طبقهبندی انسانها در قیامت و تفکیک مجرمین از صالحان، و شرط گذاشتن برای شافعین، شرط اصلی شفاعت است، که منتقد آن را تناقض تلقی میکند
شروط شفاعت:
۱ـ شفاعت به اجازهی خداوند باشد، و هر کسی قصد شفاعت نکند؛ این اسلوب تفکیک شافعین از سایر انسانها در قیامت است. [بقره/۲۵۵]، [یونس/۳]
۲ـ درخواست شافعین و حدود شفاعت، و شفاعت آنان خارج از رضایت الهی و بر خلاف اصول و ضوابط قانون خداوند نباشد. [طه/۱۰۹]
۳ـ خداوند از «مشفوع له» راضی باشد. رضایت الهی همان «مؤمن» بودن «مشفوع له» است. در واقع این رضایت، طبقهبندی افراد مستحق شفاعت است، تا هر کسی تصور نکند در قیامت از اصول و ضوابط شفاعت بهره جسته و رستگار میشود. [انبیاء/۲۸]، [نجم/۲۶]
شفاعت چه موقع مفید واقع میشود؟
امام فخر رازی در تفسیر آیهی (۲۸) سورهی انبیاء میگوید: پاداش و ثواب حقّ «عبد» است، و عدل الهی مقتضی این است که این حقّ پاداش را ساقط نکند. از طرفی «مجازات» حق خداوند است، و اسقاط نمودن حقّ مجازات برای افراد مستحق، هم حقّ خداوند است، بنابراین شفاعت درخواست ساقط نمودن حقّ مجازات الهی است؛ که به اذن و اجازهی خداوند صورت میگیرد. بنابراین در قیامت در سه مقطع شفاعت ضرورت پیدا میکند و مفید واقع میشود:
۱ـ میانجیگر پیامبر (ص) و سایر انبیاء (ع) برای خاتمه دادن محاکمه و داوری در صحرای محشر. صاحب المنار میفرماید: این اصل پذیرفته شده از طرف اهل سنت و جماعت است، هر چند معتزله آن را انکار میکنند.
۲ـ شفاعت بعد از داوری و صدور حکم از طرف پروردگار، قبل از ورود مجرمین به جهنم برای طی نمودن دورهی جرم، و درخواست عفو آنان.
۳ـ شفاعت برای خروج مجرمان صاحب ایمان از جهنم، قبل از گذراندن دوران جرم.
البته این مسائل، از مسائل اختلافی است، و حتی بعضی از صاحبنظران براین باورند که اهل ایمان به جهنم وارد نمیشود؛ و به آیهی ذیل استناد میکنند.
لَا یَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى [لیل/۱۵]
«بدان داخل نمیشود و نمیسوزد مگر بدبختترین (انسانها).»
و در مقابل رأی قبلی، عدّهای از علمای کلام، به آیهی (مریم/۷۲) استناد میکنند که مجرمین دوران جرم را در جهنم طی نموده و سپس از آنجا خارج میشوند
وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا ﴿۷۱﴾
ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا ﴿۷۲﴾ [مریم/۷۲-۷۱]
« همه شما (انسانها بدون استثناء) وارد دوزخ میشوید (مؤمنان برای عبور و دیدن، و کافران برای دخول و ماندن). این امر حتمی و فرمانی است قطعی از پروردگارتان. سپس پرهیزگاران را نجات میدهیم، و ستمگران را ذلیلانه در آن رها میسازیم.»
شفاعت کنندگان چه کسانی هستند؟
آیاتی که اجازه شفاعت را به انبیاء و صالحان عطا میکند، میتوان آنها را در سه دسته تقسیمبندی نمود:
۱ـ پیامبران، اوّلین دستهای هستند که خداوند با شرایط خاص اجازهی شفاعت را به آنان میبخشد. تمام آیات که با قید «مَنْ أَذِنَ» و یا «اِلاّ بِإذنِهِ» بیان شده است؛ پیامبران را شامل میشود. و در آیهی (طه/۱۰۹) به صراحت به آن اشاره میکند.
یَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلاً [طه/۱۰۹]
«در آن روز شفاعت (هیچ کسی) سودی نمیبخشد، مگر (شفاعت) کسی که خداوند مهربان به او اجازه دهد و گفتارش را بپسندد.»
۲ـ گروه دوم از شافعین «ملائکه» هستند. خداوند گروهی که «اِلاّ بِإذنِهِ» شفاعت را به آنان واگذار میکند «ملائکه» میباشند.
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ﴿۲۶﴾
لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ ﴿۲۷﴾
یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ ﴿۲۸﴾
[انبیاء/۲۸-۲۶]
«(برخی از کفّار عرب) میگویند: خداوند رحمان فرزندانی (برای خود ، به نام فرشتگان) برگزیده است (چرا که ملائکه دختران خدایند!). یزدان سبحان پاک و منزّه (از این گونه نقصها و عیبها) است. (فرشتگان فرزندان خدا نبوده و) بلکه بندگان گرامی و محترمی هستند (که به هیچ وجه از طاعت و عبادت و اجرا فرمان یزدان سرپیچی نمیکنند). آنان (آن قدر مؤدب و فرمانبردار یزدانند که هرگز) در سخن گفتن بر او پیشی نمیگیرند، و تنها به فرمان او کار میکنند ( نه به فرمان کس دیگری). خداوند اعمال گذشته و حال و آینده ایشان را میداند (و از دنیا و آخرت و از وجود و پیش از وجود و بعد از وجودشان آگاه است) و آنان هرگز برای کسی شفاعت نمیکنند مگر برای آن کسی که (بدانند) خدا از او خوشنود است و (اجازه شفاعت او را داده است. به خاطر همین معرفت و آگاهی) همیشه از خوف (مقام کبریائی) خدا ترسان و هراسانند.»
وَکَم مِّن مَّلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاءُ وَیَرْضَى [نجم/۲۶]
«چهبسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند و (با وجود عظمت و بزرگواریشان) شفاعت ایشان سودی نمیبخشد و کاری نمیسازد، مگر بعد از آنکه خدا بخواهد به کسی (که شفیع است) اجازه دهد، و (از مشفوعٌله) راضی و خوشنود گردد.»
۳ـ گروه سوّم از شافعین بندگان «صالح» هستند. هر چند آیات به صراحت شفاعت صالحان را بیان نکرده، ولی شاخصها و نشانههایی در آیات به چشم میخورد که دلالت بر این قضیه دارد. مفسران این ویژگیها را به افراد «صالح» غیر انبیاء اختصاص میدهند. «شهادت آگاهانه بر حقّ» که در آیهی (انبیاء/۸۶) آمده است، مفسران شهادت را به کلمهی «توحید» تفسیر کردهاند که همان «صالح» موحد است. امام فخر رازی در تفسیر «لِمَنّ أذِنَ لَهُ» در آیهی (سبأ/۲۳) میفرماید:
کسی است که تنها خداوند را عبادت کند، و از عبادت غیرخدا (شرک) دوری کند، چنین کسی اجازه شفاعت دارد.
وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ [سبأ/۲۳]
«هیچ گونه شفاعتی در پیشگاه خدا سودمند واقع نمیگردد، مگر شفاعت کسی که خدا بدو اجازه (میانجیگری) دهد (و آن هم جز خوب و پسندیده نگوید. در آن روز اضطراب و وحشتی بر دلهای شفاعت کنندگان و شفاعت شوندگان چیره میشود، و در انتظار این هستند که ببینند خداوند به چه کسانی اجازه شفاعت میدهد و برای چه کسانی باید شفاعت بشود. این حالت اضطراب و نگرانی همچنان ادامه مییابد) تا زمانی که (فرمان از ناحیه خدا صادر میشود و) فزع و اضطراب از دلهای آنان زایل میگردد. (گروهی رو به گروه دیگر کرده شادان و خندان میپرسند:) آیا پروردگارتان چه (دستوری صادر) فرمود؟ میگویند: حق را (صادر) فرمود (که اجازه شفاعت است) و او والا و بزرگوار است.»
وَلَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ [زخرف/۸۶]
«معبودهایی که مشرکان بجز خدا به فریاد میخوانند و میپرستند قدرت و توانایی هیچ گونه شفاعت و میانجیگری را ندارند، مگر کسانی که آگاهانه بر حق شهادت و گواهی داده (و خدا را به یگانگی پرستیده) باشند (همچون عیسی و عُزَیر و فرشتگان).»
نتیجهگیری:
موضوع شفاعت، موضوعی است که به صورت گسترده در قرآن مطرح شده است و طرح موضوع دو پیام کلّی را در بردارد: یکی اصلاح باور غلط کسانی که میانجیگری را به روال زندگی دنیای تلقی نموده و بدون عمل صالح و ضابطهی حقوقی، چنین امیدی به آخرت دارند، و دیگری تأیید شفاعت با ضوابط و شرایط خاص.
تقسیمبندی شافعان در سه دسته، «پیامبران، ملائکه و صالحان»، خود گویای صحت و تأیید این موضوع است، امّا با قید «اِلّا بِإذنِهِ» و «مَنْ أذِنَ لَهُ» اعلام میکند. امر شفاعت اختصاص به خداوند دارد مگر کسانی که به او اجازه شفاعت بدهد. در مورد «مَشفُوعٌ لَهُ» با قید «رَضِیَ لَهُ» دایرهی شفاعت را محدود میکند، با معیار «ایمان و عمل صالح» برای افراد «مَشفُوع له»، مجرمان را از این بخشش الهی محروم میکند. تقسیمبندی آیات در سه دستهی اصلی و محوری، چهار چوبی را برای شفاعت معلوم میکند: ابتدا دستهای از آیات، نفی شفاعت میکنند، نسبت به کسانی که مجرم و فاقد ایمان و عمل صالح هستند، سپس دستهای دیگری از آیات امر شفاعت را به خداوند اختصاص میدهد، تا مالکیت الهی را اعلام کند و هر گونه سلطه و اقتدار در قیامت، نفی قطعی نماید، و دستهی سوّم آیات، واگذاری امر شفاعت به انبیا و صالحان با شرایط خاص است. منتقد که فاقد درایت تفکیک آیات بوده، چنان تصور نموده که در آیات شفاعت «تناقض» وجود دارد، در صورتی که کلیهی آیات در پروژه شفاعت، همسو و مکمل هم هستند.
منابع و مراجع:
تفسیرفی ظلال،دکترمصطفی خرم دل، نشراحسان، سال۱۳۸۷
تفسیرنور، دکترمصطفی خرم دل، نشراحسان، سال۱۳۸۶
تفسیر کشّاف، علّامه زمخشری، انصاری، نشر ققنوس، سال ۱۳۸۹
تفسیرالمنار، رشیدرضا، دارالفکر، بیروت
تفسیر روحالمعانی، آلوسی، دارالحدیث قاهره
تفسیر کبیر، امام فخر رازی، المکتبه التوفیقیه، قاهره، ۲۰۰۳
تفسیر ألأساس فی التفسیر، سعید حوا، دارإلاسلام، ۱۹۹۱
تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، سیدمحمدباقر موسوی همدانی، مرکز نشر رجاء،،،،،
راغب اصفهانی، فرهنگ قرآنی، جهانگیر ولدبیگی، انتشارات آراس، ۱۳۸۹
آذرتاش، آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی به فارسی، نشر نی، ۱۳۷۹
مفردات قرآنی، استاد ناصر سبحانی، جمعآوری محمد حامدی
سایر تناقضات :
تناقضات قرآنی یا وسوسههای شیطانی پاسخ به شبهات وارده بر قرآن