اندیشهدعوت و داعیمطالب جدیدمقالات

اجتهاد درست و نادرست ، مجتهد و اشتباه ، تکفیر مجتهد

اجتهاد درست و نادرست ، مجتهد و اشتباه ، تکفیر مجتهد

نویسنده : : عبدالعزیز الحمیدی

 

اجتهاد درست و نادرست

در بین صحابه – رضی الله عنهم – اختلاف وجود داشت، ولی باعث سستی جمع آنان نشد، چون همدیگر را به بدعت، گمراهی، فسق و کفر متهم نمی کردند. پیامبر – صلی الله علیه و سلم – در روز جنگ احزاب فرمودند: «هیچ کس نماز عصر را جز در بنی قریظه نخواند.» (بخاری)، صحابه در راه بودند که وقت عصر فرا رسید، برخی گفتند: تا به آنجا نرسیم نماز نمی گزاریم و گروهی گفتند: نماز می گزاریم، چون هدف پیامبر زود رفتن بوده است نه تعیین وقت نماز. هنگامی که به پیامبر – صلی الله علیه و سلم – خبر رسید هیچ کدام را نکوهش نکرد.

این تیمیه – رحمه الله – می گوید: «سخنانی که به ظاهر گوینده را کافر می کنند چند گونه اند: ممکن است متونی که باعث شناخت حقیقت می شوند به فرد نرسیده باشد، یا رسیده است ولی او آن ها را ثابت و مستند ندانسته است، یا نتوانسته به درستی آن ها را بفهمد، یا به گمان هایی دچار شده است که خداوند او را معذور خواهد دانست. پس هر مؤمنی که خواهان رسیدن به حق باشد و اشتباه کند، خداوند او را – هر چه باشد – می آمرزد، در مسائل نظری یا عملی. اصحاب پیامبر و همه ی امامان دینی چنین دیدگاهی داشته اند و مسائل را به اصول و فروع تقسیم نکرده اند تا منکر اصول کافر شود و منکر فروع نه».

امام ذهبی – رحمه الله – در این باره در زندگی نامه ی محمد بن اسحاق بن خزیمه – رحمه الله – می گوید: «باید کسانی را که برخی از صفات خداوند را تأویل می کنند معذور بدانیم، گذشتگان در تأویل و توجیه غوطه ور نمی شده اند، بلکه باور نموده و از زیاده روی دست می کشیدند و دانش واقعی را به خدا و رسول – صلی الله علیه و سلم – ارجاع می دادند.

اگر خون هر کس را که در اجتهادش به اشتباه رفته است – با درستی ایمان، حق طلبی و پیروی از دین – هدر اعلام کنیم و او را اهل بدعت بنامیم، کمتر امام و بزرگی از گزندمان در امان می ماند».

پیامد اختلاف در جامعه:

چرخ جمع مسلمانان بر محور علمای دینی می گردد، زیرا مسلمانان پیرو علمای خویشند، اگر علما میانه رو بوده و مجتهد مخالف را معذور بدارند و حکم به گمراهی و بدعت گذاری وی ندهند، همواره یکپارچگی دل ها استوار می ماند و همگان می توانند در امور عملی و مهمی که به هم بستگی و پیوستگی نیازمند است به تفاهم برسند. هر چند نباید دعوتگران و عالمان برای رسیدن به این هدف و هم بستگی، به درمان کژی های فردی و گروهی نپردازند و اشتباهات را تصحیح نکنند، بلکه واجب است به این مهم اهتمام ورزند، در عین حال که باید مواظب باشند از اهداف بزرگ و وظایف اصلی اسلامی باز نمانند.

هر مخالفی کافر نیست:

این تیمیه – رحمه الله – می گوید: «گاهی مخالف، یک مجتهد اشتباه کننده است که خداوند اشتباهش را می آمرزد، گاهی ایراد در دانش و شیوه ی پژوهش اوست و گاهی آن اندازه نیکی دارد که خداوند با آن ها بدی هایش را پاک کند.» و نیز می گوید: «بی گمان اشتباه در امور جزئی علمی برای امت اسلامی آمرزیده شده است، و گر نه بیش تر امامان بزرگ هلاک می شوند.» وقتی خداوند شراب خوار نادانی را که در منطقه ای بیسواد بزرگ شده است – با این که می توانسته در جای دیگری بیاموزد – می آمرزد، به یقین مجتهدی که در پی دانش و به هدف پیروی از رسول الله – صلی الله علیه و سلم – رفته است، شایسته تر است که خداوند نیکی هایش را بپذیرد، به سبب اجتهاد به او پاداش دهد و برای اشتباه او را مؤاخذه نکند. برای تحقق آیه ی (رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا)[۱] « پروردگارا ! اگر ما فراموش کردیم یا به خطا رفتیم ، ما را ( بدان ) مگیر ( و مورد مؤاخذه و پرس و جو قرار مده )».

هر که اجتهاد کند و اشتباه نماید گناهکار نیست:

این تیمیه – رحمه الله – تأکید دارد که اهل سنت و جماعت مجتهد اشتباه کننده را گنهکار نمی دانند و اگر عالم اشتباه کند اشتباهش رها می شود، ولی خودش کافر، فاسق یا گنهکار نمی گردد.

اهل سنت اتفاق نظر دارند که نباید به سبب اشتباه، علمای مسلمان را تکفیر کرد، چون دیدگاه هر کس پذیرفته یا رد می شود جز رسول الله – صلی الله علیه و سلم –. اگر اشتباه اجتهادی به سبب سهل انگاری، تجاوز از حدود الهی یا پیروی از هوس باشد، اشتباه کننده بر خود ستم کرده و جهنمی است.

توصیه هایی به دعوتگران:

۱- اخلاص در عمل.

۲- یکپارچگی در اهداف و روش ها و تمرکز بر آن ها. آنان که به ظاهر مسلمانند ولی از درون در پی یکپارچگی نیستند، مسلمان نبوده و منافقند، اینان از چارچوب اخوت اسلامی بیرون رفته و از جمع مسلمانان نمی باشند، خواه خود را پیرو گروه های مخالف اسلام بدانند خواه فرصت طلب بوده و خواسته باشند با تظاهر به اسلام به منافعه مادی و دنیوی خویش برسند.

۳- توجه به اصول و کلیات دین.

۴- اهتمام به مواردی که همه ی مسلمانان بر آن متفقند.

۵- خوشبینی به مسلمانان و امید به رستگاری همگان.

۶- نصیحت پنهانی و فردی.

۷- پرهیز از فتنه در دین.

۸- نداشتن تعصب گروهی و حزبی.

۹- ضرورت کار برای وحدت گروه های اسلامی.

۱۰- بزرگداشت مفهوم خدا، دین و پیامبر (ص).

۱۱- پای بندی به روش اسلامی.

۱۲- درگیر نشدن بر سر شخصیت های اسلامی.

۱۳- صراحت و روشنی.

انصاف در برخورد با مجتهد:

این تیمیه – رحمه الله – می گوید: «مجتهدی که برای خود دلیل دارد، چه امام، حاکم، عالم، مفتی و محقق باشد چه غیر آنان، اگر در اجتهاد در حد توان بکوشد، دلیل آورد و تقوا پیشه کند، بدانید خداوند او را همین اندازه مکلف کرده است، او پیرو خدا بوده و شایسته ی پاداش است.

اهل سنت هیچ مجتهدی را تکفیر نمی کنند:

این تیمیه – رحمه الله – می گوید: «اهل سنت بدعت گذاری نکرده و مجتهد به خطا رفته را کافر نمی دانند، گر چه مخالفشان بوده و خونشان را حلال اعلام کند، همان گونه که صحابه، خوارج را کافر ندانستند، با این که خوارج سیدنا عثمان و سیدنا علی – رضی الله عنهما – و نیز پیروان و محبان آنان را تکفیر کرده و خون مسلمانان مخالفشان را حلال اعلام کردند».

اگر کسی به درگیری های طلاب و دانشجویان در طول تاریخ اسلام بنگرد که چگونه به پیروی از اساتید خود در امور فکری و عقیدتی بر هم تاخته اند، بر اوضاع آشفته ی این امت افسوس می خورد که مردم نیز به سبب اختلافات عالمان با هم درگیر و دست به یقه اند. اگر عالمان دینی، شاگردان خویش را بر اساس میانه روی و احترام نسبت به مخالفان فکری پرورش دهند، نه گمراه دانستن و تخریبشان، به یقین فضا علمی و آرام شده و روحیه ی دوستی و برادری بر جامعه حاکم می شود، هر کس مخالفش را معذور دانسته و او را فاسق یا کافر قلمداد نمی کند.

سعه ی صدر نسبت به مخالفان:

انتقاد هدفمند و روش درست آن است که با گفت و گوهای علمی و بر پایه ی برادری اسلامی و فرهنگ اختلاف، دو طرف سعه ی صدر داشته و همدیگر را به بدعت گذاری و گمراهی متهم نکنند چه رسد به فسق و کفر. زیرا این کشمکش های فکری، علمای اسلام را از میادین مبارزه ی واقعی با دشمنان و منتسبین به اسلام باز داشته است.

حکم بر مخالفان:

پیش از صدور حکم بر مخالفان مجتهد باید در آغاز دلایل و دیدگاه هایشان بررسی شود و سپس به نرمی و روشمند و با استدلال های کافی به ترجیح یک نگرش اقدام گردد، با پرهیز از هجوم بر آنان و یا متهم کردنشان به چیزهای گوناگون، زیرا خشونت در گفتار، خودپسندی فکری و سبک شمردن دیدگاه های دیگران به تندروی و درگیری های سخت می انجامد.

اهمیت دیدگاه های مخالف:

معاذبن جبل – رضی الله عنه – به اهمیت دیدگاه های مخالف در بین امت اسلامی توجه کرده و دیگران را نیز به اهتمام ورزیدن نسبت به نظریاتی که باعث جلب توجه عمومی می شود تذکر داده است. ایشان فرموده اند: «شما را از کژی حکیمان برحذر می دارم، زیرا گاهی شیطان بر زبان حکیم سخن گمراه کننده ای را جاری می سازد و گاهی منافق سخن درستی را می گوید»، یزید بن عمیره ی راوی از معاذ پرسید: «رحمت خدا بر تو! چگونه بدانم یک حکیم سخن گمراه کننده گفته یا منافق سخن حق بر زبان رانده است؟ معاذ گفت: آری! از آن سخن حکیم که مشهور می شود و توجه دیگران را به خود جلب می کند و همگان می پرسند: این چیست؟ بپرهیز. گر چه نباید از آن حکیم بگریزی، چون ممکن است از نظرش برگردد، هر جا حق را شنیدی آن را بگیر، زیرا حق با نور خاصی که دارد مشخص می شود». سخن پایانی معاذ که گفت: «گر چه نباید از آن حکم بگریزی …» تا آخر جملاتش، پند مهمی برای ما در روش های علمی است. یعنی اگر عالمی اشتباه کرد، نباید از او پرهیز کرد و از دانش وی بهره نبرد، بلکه باید سخنان درستش را گرفت و از سخنان نادرست و خلاف حق وی پرهیز کرد.

عوامل جدایی گروه ها و راه درمان آن:

قوی ترین عاملی که گروه ها را از هم جدا می کند و از تفاهم به دور می دارد، تعصب ناروای پیروان و اعضا نسبت به گروه خویش و بد پنداری و بد رفتاری با اعضای گروه های دیگر است.

بهترین درمان برای بیماری تعصب حزبی آن است که رهبران گروه ها به همان روش علمای صحابه – رضی الله عنهم – به دعوت و تعلیم مردم بپردازند. صحابه ای همانند عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، ابوهریره و … به آموزش شاگردان و پیروان خود مشغول بودند، این شاگردان به نسل های بعد آموزش داده و دارای پیروانی شدند، به همین ترتیب در بین تابعین و پیروان تابعین آموزش و پرورش ادامه یافت. هر کدام گر چه پیروان و مقلدانی داشتند اما به علمای دیگر بی احترامی نمی کردند، هر چند در دیدگاه و اجتهاد با هم اختلاف داشتند، حتی از یکدیگر تمجید و تعریف می کردند. اگر کسی نزدشان از عالمی بد می گفت جلوگیر می شدند. شاگردان نیز به همین روش نه نسبت به استادشان تعصبی داشته و تمجید ناروا می کردند و نه به ناحق کسی را نکوهش یا تخریب می نمودند.

چند گروهی:

نباید پدیده ی چند گروهی و چند حزبی بودن دعوتگران اسلامی را ناپسند شمرد، بلکه بایستی آن را همانند بسیار بودن عالمان و مجتهدان دانست، به شرطی که همگان به فرهنگ دینی پای بند باشند و به اهداف دور دعوت اسلامی که همان پرورش جوانان و نسل دیندار و فهمیده است بیندیشند، نه عضوگیری و افتخار به حزب و گروه.

پیروان و اعضا نیز باید در هر سطحی که هستند، آموزه ها و سفارش های بنیان گذار و رهبر گروهشان را تنها پندهایی بدانند که ممکن است اشتباه یا درست باشد، این آموزه ها را با شریعت خداوند بسنجند؛ اگر موافق بود به آن عمل کنند و گر نه رهایش نمایند، همان گونه که نباید خود را به روش و برنامه های رهبر و مؤسس خویش محدود کنند و یا آن را قابل زیادت و نقصان ندانند. زیرا هر عالم و مجتهدی با توجه به شرایط جامعه، اوضاع سیاسی، عرف عام و خاص اجتماع و … برنامه ای را برای گروهش سامان می دهد که بعدها می تواند دگرگون شود.

———————————————————

منبع: مبانی عقیده در پرتوی میانه روی / مؤلف: عبدالعزیز الحمیدی / مترجم: کانون ترجمه فارسی / انتشارات: آوای اسلام، تربت جام

[۱] – بقره/۲۸۶.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا