زن و فعالیت سیاسی
زن و فعالیت سیاسی[۱]
]در یک تقسیم بندی کلی[ دو بخش وجود
دارد: ۱- خالق ۲- مخلوق: بخش دوم یعنی جهان هستی – حیات و انسان. در این بحث از
ارتباط این سه بخش وگونه گونی آن سخنی به میان نمی آید بلکه بحث از انسان است به
عنوان بخش مهمی از مخلوقات و نقش او در زندگی و تاثیرش بر جانداران و ارتباط میان
هر دو جنس آدمی – مذکر و مونث – با زندگی و منظور از زندگی تمام بخشهای اجتماعی-
سیاسی – اقتصادی – و روشنفکری و نقش انسان در این حیطههاست.
در کلام الهی – انسان
مسول آبادانی زمین است:” هو الذی انشاکم من الارض و استعمرکم فیها” (هود/
61) – اوست که شما را از زمین آفریده است و آبادانی آن را به شما واگذار نموده است
( ونیروی بهروری و بهره برداری از آن رابه شما پدید آورده است )-
کلمه “واستعمرکم
فیها ” به این معنی است که از آنها خواسته تا زمین را آباد کنند و البته توان
لازم به همراه امکانات ]موردنیاز[ برای انجام این
کار به او داده است. در غیر این صورت چنین تکلیف و انتظاری از او نداشت؛ چه
آنکه”لا یکلف الله نفسا الا وسعها” (بقره/۲۸۶) – خداوند به هیچ کس به
اندازه توانائیش تکلیف نمی کند – وهمچنانکه ]از آیه ۶۱ سوره هود[ بر می آید این
تکلیف مختص به جنس مذکر نیست و خطاب کلی بوده و هر دو را – چه مذکر،چه مونث- شامل
می شود.
اعطای این نقش به آدمی
]نیز[ بر دو پایه اساسی
“خلقی = فطری”و”ارادی” است.”خلقی”به این معنی که
نقشهایی به مرد داده شده که جزو خصوصیاتش است، به همان نحوی که به زن ]نیز چنین نقشهایی داده شده است. [بدیهی است که این
نقشها از محدوده توانائی ودایره خواسته انسان خارج است.
مثلا نقش مادری:
زن از طرف خالق، مادرخلق شده است وهر چند بخواهد
و اراده هم کند حتی برای لحظاتی هم نمی
تواند پدر باشد و نقش پدری یا مرد بودن را ایفا کند. بر عکس جنس مذکر هم نمی تواند
برای چند لحظه هم که شده مادر باشد و آشکار است که این دو جنس از نظر
“خلق” مختلف بوده و هر دو مکمل یکدیگرند و بدون هم نمی توانند مفاهیم
زندگی را معنی بخشند.
]گویا ذکر این نکته نیز
الزامی است و آن[
اینکه اختلاف جسمانی، ناشی از نقص
نبوده و هر دو جنس مخلوق مکرم خالقاند و هیچ یک نسبت به دیگری ارزش بالاتری
نداشته و بالعکس دارای ارزشی مساوی هستند.
خا لق سبحان چنین بیان
می دارند که:
“والمومنون و
المومنات بعضهم اولیاء بعض” (توبه /۷۱)- مردان و زنان مومن دوستان و یاوران
یکدیگرند -.
“فاستجاب لهم
ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض”(آل عمران
/۱۹۵)- پس پروردگارشان دعای ایشان راپذیرفت و پاسخشان داد که من عمل هیچکسی از شما
را که بکار برخاسته باشد، خواه زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد، شما پاره
همدیگرید (و همگی همنوع و هم جنس می باشید.-)
سیاق آیه طوری است که
هیچ گمانی باقی نمی ماند در اینکه مذکر و مونث در کارهایشان مکمل یکدیگرند و از هر
دو با لفظ “عامل “نام می برد و بعداً با “بعضکم من بعض” آنها
را بهم وابسته می کند تا کوچکترین گمانی نسبت به پاداش اعمال هیچ کدام از آنها
باقی نمی ماند .
]اسلام نه تنها زن را
پست نمی داندبلکه[ اگر فضل و برتری
داده باشد بیشتر به مادر داده شده است چه آنکه او در این وظیفه مادری آزار بیشتری
را متحمل می شود بطوری که انسانیت را مدیون خود می کند: “و وصینا الانسان
بوالدیه حملته امه وهنا علی وهن و فصاله فب عامین ان اشکر لی و لوالدیک الی
المصیر” (لقمان/ ۱۴)-ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم ( که در حق
ایشان نیک باشد و نیکی کند بویژ ه نسبت به مادر، چرا که) مادرش به او حامله شده و
هر دم به ضعف و سستی تازه ای دچار شده است پایان شیر خوارگی او دو سال است (ودر
این دو سال نیز شیر یعنی شیره جان مادر را نیز می نوشد . مادر در این مدت ۳۳ ماهه
حمل و شیرخوارگی ، مهمترین خدمات و بزرگترین فداکاری را مبذول می دارد ؛ لذا توصیه
ما به ایشان این است) که هم سپاسگذار من و هم سپاسگذار پدر و مادرت باش و (بدان که
سرانجام ) بازگشت به سوی من است ( و نیکان را جزا و بدان را سزا می دهم ) .
پس روشن می شود که
آنچه با “خلق” انسان پیوند دارد در هر دو جنس مذکر ومونث هیچ گونه کم و
کاستی و یا ارزش بیشتری که مبین نقصی برای جنس مخالف باشد، وجود ندارد. بلکه هر دو
با هم نقش مکملی در زندگی ایفا می کنند.
اما پایه دوم
“ارادی” ]نقش انسان در آبادانی زمین [ به “اهلیت و کفائت” بستگی دارد ]که متناسب باعصر کنونی ما، یعنی “زن و فعالیت سیاسی” است[. آباد کردن زمین
در جنبه های مختلف زندگی، یعنی آچه که خارج از خصوصیات فطری و خلقی انسانهاست، به
چگونگی و مقدار توانایی های انسان بستگی دارد .در بحث کنونی منظور از فعالیت یا
کار سیاسی زن[۲]،
بدست آوردن و بدست گرفتن پستهای میانی و رده بالای سیاسی است در محدوده حل مشکلات
زندگی آدمیان.
بطور کلی در اسلام
“امارت” یا گرفتن پستها، نه گرفته می شود و نه داده می شود. بلکه این
توانایی به مردم برمی گردد. مردم باید با طیب خاطر مسئولیت انجام امور خود را به
کسی که او را از راه بیعت یا انتخابات برمی گزینند، بسپارند. پس معیار اصلی در
بدست آوردن هر پستی، توانایی و استعدادهای انسان است.
همانطور که شیخ الا
سلام ابن تیمیه (رح) در کتاب “سیاسته الشرعیه فی اصلاح الراعی والرعیه”
به دواصل اساسی که وجود آنها برای عهده دار شدن اداره امور کافی است، اشاره می
کند: ۱- قدرت و توانایی ۲- امانت داری. این نیز برگرفته از آیه ۲۶ سوره قصص است:
“یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین ” -…. یکی از آن دو
گفت: ای پدر من، او را استخدام کن چرا که بهترین کسی را که باید استخدام کنی شخصی
است که نیرومند و درستکار باشد.
در سوره یوسف آیه ۵۵نیز
یوسف (ع) معیار لیاقت خود را برای انجام امور “حفیظ” و “علیم”
بودن ذکر می کند : ” اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم” – مرا سرپرست
اموال و محصولات زمین کن چرا که من بسیار حافظ و نگهدار ( خزائن و مستعلات ) وبس
آگاه (به مسایل اقتصادی و کشاورزی ) می باشم – حال اگر در جایی این توانایی و
کفایت در زن بود نه در مرد، در این حال مسولیت به زن سپرده می شود ، نه به مرد
ناتان ؛ زیرا در غیراین صورت هرج و مرج در کارها و ایجاد فساد اداری از نتایج آن
خواهد بود .بعبارتی وقتی کفایت و توانایی موجود باشد، مونث بودن عامل بازدارنده
نیست . بحث بر سر این است که بگوییم در زندگی انسانها ، توانمندیها یا شروط لازم
جهت امامت == رهبری بیشتر در مردان دیده می شود که ناشی از همان نکته اولی است که
بدان اشاره شد. نکته اصلی این است که وقتی شرایط لازم در زن وجود داشت ، مونث بودن
به تنهایی مانع برگرفتن مسولیت های سیاسی نیست*. در قرآن و سنت هم هیچ نص صریح و صحیحی وود ندارد که
مخالف این مطلب باشد.
تانسو چیللر رهبر حزب
راه راست تزکیه، در کنگره این حزب که در سال ۱۹۹۷ م تشکیل شد توانست بیشتر از ۹۰%
آراء افراد حاضر را کنگره به خود اختصاص دهد. رقیب او که “مرد” بود فقط
حدود ۶% آراءرا به دست آورد. حال اگر حزب، حزبی اسلامی باشد و زنی در آن حزب آنقدر
توانایی و کفایت داشته باشد که بتواند ۹۰%آراء را به دست آورد آیا درست است که
تنها مونث بودن مانع از انتخاب اوشود و کسی دیگر را فقط بخاطر مذکر بودن، جایگزین
او کرد ؟
معتقدم که این هرگز با
اصول اساسی و موجودیت و روح اسلام قابل جمع نیست . اسلامی که همیشه فضل و بزرگی و
رهبری را مقید به توانایی ها و استعدادها و کفائت مشخص کرده است ]خصوصا در دنیای[ امروز که
فرمانروایی و اداره امور مانند گذشته نیست .
برای صدور توافقات
نهادهایی موجود است و مشاورین مختلفی موجودند که از جهات گوناگون نسبت به یک موضوع
تحقیق می کنند. به این معنی که امروز شخص اول مملکت (رئیس جمهور) آن نقش اساسی و
همه جانبه را که در گذشته داشته ندارد. رئیس جمهور امروز سنبل اتحاد و یکپارچگی
است. پس اگر زنی با اهلیت و توانایی خود توانست به چنین مقامی برسد و مردم نیز
خواهان و موافق او باشند به نظرم وظیفه اوست
باید آن را انجام دهد.
*در کتابهای علمای قدیم
به هنگام بحث از سیاست به این سخن اشاره می شود که می فرماید:”القیام علی شیی
بما یصلحه”.هرگاه زنی بهتر از عهده انجام این کار برآید باید مسئولیت آن به
او واگذار شود و زن بودن بخودی خود، به هیچ وجه مانع نیست.
وقتی شروط لازم در یک زن نسبت به مرد بیشتر باشد
در آن صورت ادای مسولیت از طرف زن یک عمل واجب است وباید برای ادای آن تلاش لازم
را انجام دهد. حال رهبری یک کشور باشد یا امور مربوط به یک روستا.
البته من موافق تبلیغ
بیش از حدی که انجام می گیرد و می خواهند
بنام “حقوق زن و یکسانی زن و مرد” کارهای سیاسی را که خارج از توانایی
هایشان است، بین آنها تقسیم کنند، نیستم. باید علیه آن عواملی که مانع پیشرفت زنان
و پرورش استعدادهایشان می شود، تلاش نماییم و شرایط لازم را برای شکوفایی و پرورش
استعدادهای آنها در تمام زمینه ها فراهم نماییم تا بتوانند نقش مکمل خود را در همراهی
مردان ایفا کنند.
]در نهایت لازم است به
این نکته اشاره شود که در رابطه با برخی از آیات و روایات، سوء برداشتهایی حاصل
شده است که گویی اسلام مخالف حقوق سیاسی زن و فعالیتهای اوست. از جمله اهم این
نصوص می توان به دو مورد زیر اشاره کرد :[
۱- نساء /۳۴″الرجال قوامون علی اانساء بما فضل علی بعض و بما انفقوا” – مردان بر زنان سرپرستند ( ودر جامعه
کوچک خانواده ، حق رهبری دارند و صیانت و رعایت زنان برعهده ایشان است) بدان خاطر
که خداوند (برای نظام اجتماع ، مردان را بر زنان در برخی از صفات برتر یهایی
بخشیده است ) و بعضی را بر بعضی فضیلت داده است و نیز بدان خاطر که (معمولا مردان
رنج می کشند و پول بدست می آورند ) و از اموال خود (برای خانواده……..
در رابطه با این آیه توضیح چند مطلب ضروری بنظر می رسد.
الف) این “قوامیت” به نکته اول
یعنی خصوصیات خلقی و فطری اشاره دارد که اکتسابی نیستند و مسولیت مردان را بیشتر
می کنند نه ارزش آنها را. این در حالت کلی، والا هستند زنانی که در خیلی موارد از
مردان تواناترند.
ب) کلمه “قوامه” صیغه مبالغه “قائم ” است. بدین معنی که
مردان نسبت به زنان تلاش بیشتری دارند، نه اینکه زنان تلاش ندارند، این نیز سبب
مخلوق بودن و نقشی است که برای هر دو تعیین شده. یعنی هر دو قائم هستند اما مردان
مخصوصا در حیطه مدیریت خانواده و کسب روزی مسئولند و باید بیشتر تلاش کنند.
ج)
این آیه خبری است از یک واقعه مشخص روزانه زندگی زن و مرد. توصیف حالتی واقعی، نه
مشخص نمودن امر و واجبی .
د) در عربی
وقتی گفته می شود ( القائم علی المراه ) یعنی قیام برای خدمت کردن به زن، مانند
این فرموده: “القائم علی الارمله کالمجهد فی سبیل الله) ” –کسی که برای
خدمت و دلداری و….. بیوه زنی قیام کند مانند مجاهد در راه خداست.
ه)
” قوامیت ” مرد باعث دیکتاتوری و خود پسندی او نسبت به خانواده نیست.
بلکه در نصوصی دیگر نحوه ارتباط مرد را با خانواده به شیوه ای جذاب بیان کرده که
همراه با رحمت و رافت باشد .همچنین از مکمل بودن آنها بحث می کند “هن لباس
لکم و انتم لباس لهن”(البقره ۱۸۷) .
با
ضمیر”هن “که به زنان برمی گردد، در ابتدا و انتهای آیه این پیوند محترم
رابیان می کند و کلمه “لباس” را برای هر دو بکار می برد که چه اندازه با
انسان وابسته است و همدیگر را زیبا می نمایند.
و)
آیه با اشاره به اصلح ترین برای مدیریت خانواده ، اشاره به نقش مرد دارد. یعنی
انتخاب یکی از آن دو که بهترین است.
ز) در
هیچ حالتی این آیه مانع نیست به شرط اینکه زنان نسبت به مردان تواناترو مستعد
باشند –برای تصدی امور-
ح) کلمه “قوام” سه باردر قرآن آمده
است:
“الرجال قوامون علی النساء “ (نساء/۳۰)
“یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء
الله ( نساء/۱۳۵)
(یا ایها الذین آمنواکونوا قوامین لله شهداء بالقسط و
لایجر منکم شنئان….” (
مائده/۸)
در آیات دوم و سوم تمام مومنام –مذکر و مونث –
را مورد خطاب قرار داده در ایجاد و حفظ عدالت امر به قوامیت می نماید. عدالتی که
برای تمام انسانها پایه و اساس زندگی سعادتمندانه است. در اینجا هر دو مسولند با
این وصف (قوام) آیه اول به نقش مرد در حیطه مشخصی از زندگی خانوادگی اشاره می
نماید. نص دیگری داریم که می فرماید: “انه بلغ النبی (ص) بان فارسا ملکوا
ابنه کسری “-خبر رسید که کسری توسط پسرش شیرو به قتل رسید، سپس برادرانش را
کشت، و هنگامی که خود به سم کشته شد کار به پادشاهی دخترش پوران دخت رسید.
تاریخ نویسان می گویند
این اتفاق بعد ازآن روی داد که پیامبر (ص) برای خسروپرویز نامه ای نوشت و او را به
اسلام دعوت کرد او نیز نامه را پاره کرد و رسول الله (ص) فرمود”مزق الله
ملکه”- -گویند این
اتفاقات بعد از این دعا روی داد و زمانی که خبر رسید دختر خسرو پرویز پادشاه شده
حضرت(ص) فرمود: “ما افلح قوم و لوا امرهم امراه“- ملتی که زمام امور
خود را به زنان بسپارند، پیروز و سربلند نخواهند گردید.”
درباره این حدیث چند
نکته را تذکر می دهم.
۱- امام ابن لحجر می فرماید این حدیث در رابطه با آن
است و بعد از آن خبر بیان شده ، لذا تبدیل به حکمی مشخص برای عدم کفایت زن نمی
شود.
۲- آرای گوناگونی نسبت به حدیث موجود است. از صحیح تا
موضوع بودن آن، محدثین نسبت به “متن” و “سند” آن آراء متفاوتی
دارند.
۳- اگر در اسلام حکمی باشد که از تصدی امور سیاسی رده
بالا، توسط زنان منع کرده باشد، تنها با چنین سندی به آن اشاره نمی شد . بلکه چندین
سند دیگر نیز برای تایید آن می آمد ، زیرا چنین سندی به طور کامل به مرتبه صحیح و
صریح نرسیده است. در اسلام آنچه که حرام شده باشد چندین سند درباره اش آمده و این
اسناد یکدیگر را تایید کرده اند. مخصوصا در مسئله مهمی مانند کار سیاسی زن.
۴- این فرموده “خبر” است نه حکمی مشخص. خبری
است درباره قومی مشخص . به فرموده استاد قرضاوی، این فرموده رسول مختص به آن قوم
است در آن برهه زمانی .
۵- در سوره نمل خداوند از زنی صحبت می کند (ملکه سبا)،
کاملا موفق در امر فرمانروائیش . آنچنان فهمیده و موفق بوده که توانسته ملتش را با
خود مسلمان کرده و آنها را در دنیا و آخرت نجات دهد.
۶- در اینجا این سوال پیش می آید که اگر آن فرموده رسول
(ص) حکم کلی باشد ، چرا این زن پادشاه که در قرآن به طور مفصل از او بحث شده در
امر فرمانروایی و مدیریت کشورش کاملا موفق بوده، آنهم درهزاران سال قبل از اسلام و
قبل از ظهور دمکراسی ؟ چرا او موفق بوده ؟ ، نه تنها در دنیا ، بلکه دردنیا و
قیامت ملتش را به سوی رستگاری برده؟
زن و مرد چه در درون قدرت حاکمه باشند و چه در بیرون ، مکلفند ، و قدرت سیاسی
تنها مختص به مردان نیست . بلکه این مسولیتی است برای هردو. اما به اندازه توانایی
و استعدادشان . هر زمانی این توانایی و استعداد در هر یک از زن و مرد وجود داشت به
عنوان وظیفه، مکلف است که در جهت ادای آن تلاش نماید.
علاوه بر اینها ، اگر به بیداری اسلامی نظری افکنیم، که دشمنان آن ، به
طور همه جانبه ، در تمام دنیا با زن و مرد در تمام حیطه ها ی سیاسی ، روشنفکری ،
اقتصادی ، و اجتماعی و….. چگونه توطئه چینی می کنند ، و با آن دشمنی می ورزند، و
به طریق مختلف در لباس دوست و خیلی مواقع در لباس آگاه به مسائل دین نصوص را طوری
توضیح می دهند که مانع از حضور زن در عرصه های مختلف است، و این کار هموار نمودن
راهی است برای اشخاص مغرض که پیام رهایی بخش اسلام را مورد حمله قرار می دهند. در
حالی که امروز(د.هبه) در کتابش به نام “المراه والعمل السیاسی” می
فرمایند:اگر کشور اسلامی مورد حمله قرار گیرد و اعلان شود برای دفاع، در این حالت
باید تمام مسلمانان –زن و مرد-به دفاع و جهاد برخیزند دکتر “هبه” وضع
موجود را به آن حالت تشبیه می کنند و می فرمایند : امروز باید زنان نیز مانند
مردان در صحنه حضور یابند و این سنگر را خالی نگذارند . اما با تاسف بعضی صحبت از
گوشه نشینی زنان در چهاردیواری خانه می کنند که این هرگز با روح پیام اسلام و
زندگی صحابه و واقعیت امروز سازگار نیست.
————————————————————
ترجمه: کیومرث یوسفی
عمر محمد کریم
جمع آوری : محمد چیا . سال ۲۰۰۰چاپ اول
ترجمه بخشی از جزوه “ئافرت و سیاست”
۱-ترجمه آیات از “تفسیر نور”
تالیف دکتر خرم دل است.
۲-در ترجمه آیه (ال عمران /۱۹۵) قول مرحوم فاروق ترجیح داده شده است نه قول
دکتر خرم دل.
۳- ترجمه حدیث “ما افلح قوم ولوا امرهم امراه” از کتاب”فقه
سیاسی” دکتر قرضاوی ۲۹۴ ترجمه عبدالعزیز سلیمی چاپ اول ۱۳۷۹-نقل شده است. نشراحسان
۴- درباره کلمه “قوامیت” درآیه (نساء /۳۴) :
برخی از علما از جمله استاد دکتر یوسف قرضاوی و استاد شهید رضا براین باورند
که “قوامیت” مرد به معنی قیام و اقدام
او برای تهیه ضروریات زندگی مانند: مسکن و خوراک و پوشاک و مدیریت خانواده
است ، نه ریاست و آمریت”
“مترجم” به نقل از کتاب
“بیداری اسلامی و بحران هویت” نوشته دکتر قرضاوی ترجمه عبدالعزیز
سلیمی-ناشر مترجم –نوبت چاپ اول ۷۹
۵- مطالبی که در() آمده از مترجم است.
۶- برای فهم بیشتر موضوع خواندن”بخش ششم – مشارکت سیاسی زنان –” از
کتاب فقه سیاسی تالیف دکتر قرضاوی از صفحه ۲۷۱تا۲۹۸ضروری است.هم چنین خواندن:
مشارکت سیاسی زن ، دیدگاه اسلامی :دکتر هبه رئوف ترجمه آرمین و توجه به کتاب
:مسایل زنان بین سنتهای کهن و جدید “تا لیف محمد غزالی ، ترجمه امجید احمدی
مفید خواهد بود.
[۱] اشاره:
مطلب حاضر بحثی نوشتاری نبوده بلکه در اصل گفتگوئی بوده لذا در ترجمه آن ضمن حفظ
امانت،نسبت به ترتیب بعضی مطالب تقدم وتاخر قایل شده ام. م
[۲] دراینجا ذکر یک نکته الزامی است [به اعتقاد من بهتر است
کلمه “حق سیاسی زن“تبدیل به”کارسیاسی
زن”شود;زیرا“کار“و”حق”دوچیز جدای ازهم اند . صاحب حق می تواند از حقش بگذرد،چون آزاد
است،اما “کار”بیان کننده این است که]شخص[در برابر آن مسئولیت دارد وباید مانند امری واجب آن را انجام دهد.