احضار ارواح از دیدگاه اسلام
احضار ارواح از دیدگاه
اسلام
دکتر یوسف قرضاوی / مترجم:
دکتر احمد نعمتی
سوال- مردم کشور ما
این روزها سخت سرگرم شده اند به قضیه ی احضار ارواح، و سوالاتی درباره ی اخبار
غیبی مربوط به آینده که در سینه ی فردای روزگار پنهان مانده است. و استمداد از
ارواح برای معالجه ی بیماریهایی که پزشکان از علاج آنها درمانده اند، و نیز، رفع
مشکلات حاد مردم. این موضوع چندان مردم را به خود مشغول ساخته است که دانش آموزان
دختر و پسر از درس و مشق دست می کشند و به دنبال یک عده اشخاص معلوم الحال راه می
افتند تا درباره ی احضار ارواح یعنی:یک پدیده ی به اصطلاح مجهول به گفتگو پردازند.
هیچ چیز این بدعت جدید
را میان مسلمانان رایج نساخته است مگر روزنامه نگاران ماهر و زبردست ما که می
توانند با نیروی توانمند و سحرآسای خود گربه را به جای شتر، جا زنند و از کاه کوهی
بسازند، و با دروغ پردازی و یاوه سرایی افکار و دلها و زبانهای مردم را به خود
مشغول سازند. نکته ی حائز اهمیت این است که مردم درباره ی این نوع قضایا که، شنیده
یا خوانده اند یا برای آنان روایت کرده اند، به دین و عالمان دینی روی می آورند و
رأی و نظر قطعی را از آنان درخواست می کنند.
حال، این چیزهای مخفی
و پنهانی که وسایل و قلمها را به حرکت در می آورند، و جوابهای صحیح یا نادرست را
بر روی کاغذ می نویسند، چه هستند؟ارواح مردگانند؟یا ارواح جنیان؟ یا نوعی چشم بندی
و تردستی است؟ آیا اصولا” می توان ارواح مردگان را از عالم برزخ احضار نمود؟
یا می توان در ارتباط با امور غیبی، از ارواح سوال کرد؟ و اگر در مورد یک قضیه ی
غیبی به ما خبری بدهند، می توان آن را تصدیق نمود؟ و یا اصلا” شناسایی پدیده
های غیبی امکان پذیر است؟
آیا می توانیم جهت
درمان بیماریهای صعب العلاج یا بیماری هایی که علم پزشکی تا کنون از مداوای آنها
ناتوان مانده است، به احضار ارواح و هپنوتیزم پناه ببریم؟ لطفا” در این
زمینه، با بیان شافی و کافی در پرتو دلایل شرعی، ما را بهره مند سازید.
«شنونده ای سرگردان از
قاهره»
جواب: شکی نیست که مردم در برابر این نوع سوالات، سرگردان و متحیر می شوند؛ از هر
کسی درباره ی آن چیزهایی که می شنوند که با گفتار دیگری در تناقض است.
مردم می خواهند از
طریق یک دیدگاه صحیح و صریح دینی که حق مطلب را ادا کند، و مردم را به راه راست
هدایت نماید، خود را از این حیرت و سرگردانی برهانند.
آنچه نمی توان روی آن
انگشت انکار گذاشت، این است که برخی چیزهای پنهان و پوشیده وجود دارند، که در
جلسات احضار ارواح آشکار می شوند، و شمار زیادی با چشم خود می بینند که آنها ظروف
و اشیاء و به دنبال آن قلمها را به حرکت در می آورند، و گاه صحیح و گاه اشتباه،
پاسخ سوالات احضار کنندگان را می نویسند. انکار چنین مواردی از نظر کسانی که آن
پدیده را مشاهده نموده اند، به نوعی لجبازی و یا فرار از رویارویی با مسئله تلقی
می گردد.و به همین جهت جواب ندادن به این، مسایل مشکل را پیچیده تر خواهد کرد.
ما مومنان به ادیان
الهی، معتقد هستیم به این که در جهان هستی نیروهای سری و عوالم غیر محسوس زیادی
وجود دارند، از جمله:
۱-ارواح مردگان:به
عقیده ی ما ارواح بعد از مرگ باقی هستند، وبا نابودی جسد نابود نمی شوند؛ متنعم یا
معذب خواهند شد. قرآن درباره ی ارواح شهداء می فرماید:
(أَحْیَاء عِندَ
رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ)آل عمران-۱۶۹/۱۷۰
«بلکه زنده اند و نزد
پروردگارشان روزی داده می شوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است
شادمانند.»
و طبیعی است که این
برخورداری از نعمت خداوند مربوط به ارواح آنان است؛ زیرا اجساد چه بسا پوسیده و در
خاک پراکنده شده باشد.
از پیامبر اکرم(ص)
روایت شده است که مردگان صدای پای تشییع کنندگان را وقتی که از گورستان باز می
گردند، می شنوند.
نیز آن حضرت برای امت
تشریع فرموده اند که هرگاه بخواهند به اهل قبور سلام کنند، آنان را مورد خطاب قرار
دهند و بگویند:
«سلام بر شما، ای
ساکنان دیار مومنان، شما در این کاروان سابقین هستید و ما لاحقین هستیم.»
کسانی اینگونه مورد
خطاب قرار می گیرند که بشنوند و گفته ها را درک نمایند، و اگر چنین نبود، اینگونه
خطاب به منزله ی خطاب به معدوم و جمادات تلقی می شد؛ابن قیم در کتاب«الروح» می
گوید:«علمای سلف» اجماع دارند بر اینکه اموات، خطاب زندگان را می شنوند و می فهمند
و روایات زیادی در این باره از آنان رسیده است مبنی بر اینکه مردگان از اوضاع
زندگان که به زیارت آنان می آیند آگاهی دارند و از دیدارشان خوشحال می شوند.
چنین نظریه ای دلیلی
است بر اینکه، بنا به مقتضای اصول و مبانی اهل سنت، روح موجودی مستقل و قائم به
نفس خود می باشد، و قرآن و سنت و اقوال سلف و عقل و فطرت، بیانگر و مؤید این مطلب
می باشند. ابن قیم رحمه الله برای اثبات ایم مطلب بیش از یکصد دلیل اقامه نموده
است. خداوند متعال روح و نفس انسان را مورد خطاب قرار داده و به آن فرمان بازگشت و
دخول و خروج داده است، و نصوص صریح شریعت دلالت دارند بر اینکه روح و نفس، صعود و
تنزل و قبض و بسط و رفت و آمد دارد، و درهای آسمان به روی آن باز می شوند، و اینکه
روح به سجده می رود و سخن می گوید و …
۲-ملائکه: آنان
مخلوقات نورانی نامرئی هستند که به وظایف مختلف از جمله محافظت از انسان و کتابت
اعمال و قبض روح او می پردازند:
(إِن کُلُّ نَفْسٍ
لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ)طارق/۴
«کسی وجود ندارد مگر
این که بر او نگهبانی است ( که او را میپاید و پندار و کردار و گفتارش را ثبت و
ضبط و حفظ مینماید ) .»
(لَهُ مُعَقِّبَاتٌ
مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ)رعد/۱۱
« انسان دارای
فرشتگانی است که به ( نوبت عوض میشوند و ) پیاپی از روبرو و از پشت سر ( و از همه
جوانب دیگر ، او را میپایند و ) به فرمان خدا از او مراقبت مینمایند .»
(وَإِنَّ عَلَیْکُمْ
لَحَافِظِینَ کِرَاماً کَاتِبِینَ )انفطار-۱۰/۱۱
«بدون شکّ نگاهبانانی
بر شما گمارده شدهاند . نگاهبانانی که ( در پیشگاه پروردگار مقرّب و ) محترم
هستند و پیوسته ( اعمال شما را ) مینویسند .»
(قُلْ یَتَوَفَّاکُم
مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ)سجده/۱۱
«بگو : فرشته مرگ که
بر شما گماشته شده است ، به سراغتان میآید و جان شما را میگیرد»
(الَّذِینَ
تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَهُ طَیِّبِینَ)نحل/۳۲
« پرهیزگاران ، )
همانهائی که ( به هنگام مرگ ) فرشتگان ( قبض ارواح ) جانشان را میگیرند»
«فرشتگان بر آنان فرود
می آیند و می گویند:هان،بیم مدارید و غمگین مباشید.»
عالم ملائکه عالمی است
که با اطاعت و عبادت خدا سرشته شده است و ملائکه گرایشهای شهوانی ندارند تا آنان
را از طاعت و یاد خدا بازدارند:
(یُسَبِّحُونَ
اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ )انبیاء/۲۰
«شب و روز ( دائماً به
تعظیم و تمجید خدا مشغولند و پیوسته ) سرگرم تسبیح و تقدیسند و سستی به خود راه
نمیدهند .»
(لَا یَعْصُونَ
اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ)تحریم/۶
«از خدا در آنچه
بدیشان دستور داده است نافرمانی نمیکنند ، و همان چیزی را انجام میدهند که بدان
مأمور شدهاند .»
۳. جن: جنیان یک عالم
روحانی دیگری هستند، و تفاوت آنان با ملائکه در این است که جنیان همانند انسان
مکلف می باشند،و به همین جهت خطاب قرآن متوجه هر دو گروه انس و جن است.
(یَا مَعْشَرَ
الْجِنِّ وَالْإِنسِ)رحمن/۳۳
«ای گروه جنها و انسانها
!»
در قرآن یک سوره کامل
درباره جنیان وارد شده است که در آن، جنیان ارتباط با خودشان و روابطی که با بعضی
انسانها دارند، گفتگو می کنند و بیان می دارد که بعضی از جنیان مسلمان و بعضی
منحرفند:
(فَمَنْ أَسْلَمَ
فَأُوْلَئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ
حَطَباً)جن-۱۴/۱۵
«آنان که فرمانبردارند
، هدایت و خیر را برگزیدهاند . و امّا آنان که ستمگر و بیدادگرند ، هیزم و هیمه
دوزخ هستند»
و خداوند متعال درباره
ی آنان می فرماید:
(إِنَّهُ یَرَاکُمْ
هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ)اعراف/۲۷
«در حقیقت او و قبیله
اش، شما را از آنجا که آنها را نمی بینید می بینند.»
وقتی که این مطالب
پیرامون دنیای سه گانه ی فرشتگان و جنیان و ارواح، برای ما روشن شد، باید ببینیم
که این موجودات مخفی که ظروف و قلمها را به رحکت در می آورد از کدام یک این سه نوع
عالم می باشند؟
نمی توانیم بگوییم
آنها ارواح مردگانی هستند که دیروز با ما بوده اند، به دلیل اینکه بسیاری از این
ارواح احضار شده، به مطالبی می پردازند که به آنها مربوط نیست، و درباره ی چیزهایی
که از آنها آگاهی ندارند فتوا می دهند، و چیزهایی را که نمی دانند می گویند، و در
بسیاری از موارد دروغ می گویند، و به امور غیبی که ویژه ی خداوند متعال است دست
درازی می کنند نظر ما بر این نیست که ارواح مردگان آن قدر بیکار باشند که به چنین
کارهای عبث و بیهوده ای مشغول شوند. زیرا، ارواح مردگان یا در یکی از باغهای بهشتی
برخوردار از نعمت است، یا در یکی از درکات دوزخ مورد شکنجه و عذاب است! شگفت
اینجاست که تاکنون شنیده نشده است روح یک انسان کافر یا ظالم از عذابی که در قبر
بدان گرفتار شده و قرآن بیان داشته است که آنان به محض مرگ، بدان عذاب ها دچار
خواهند شد، صادقانه مردم را باخبر نموده باشد:
(وَلَوْ تَرَى إِذِ
الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِکَهُ بَاسِطُواْ أَیْدِیهِمْ
أَخْرِجُواْ أَنفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ
تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ) انعام/۵۰
«. اگر ( حال همه
ستمگران ، از جمله این ) ستمکاران را ببینی ( و بدانی که چه وضع نابهنجار و دور از
گفتاری دارند ) در آن هنگام که در شدائد مرگ فرو رفتهاند و فرشتگان دستهای خود را
( به سوی آنان ) دراز کردهاند ( و بر بناگوششان تپانچه و بر پشتشان تازیانه میزنند
و بدیشان میگویند : اگر میتوانید از این عذاب الهی ) خویشتن را برهانید . این
زمان به سبب دروغهائی که بر خدا میبستید و از ( پذیرش ) آیات او سرپیچی میکردید
، عذاب خوارکنندهای میبینید .»
(وَلَوْ تَرَى إِذْ
یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُواْ الْمَلآئِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ)انفال/۵۰
« اگر ببینی ( ای
پیغمبر ! هول و هراس و عذاب و عقابی را که به کافران دست میدهد ) بدان گاه که
فرشتگان جان کافران را میگیرند و سر و صورت و پشت و روی آنان را ( از هر سو ) میزنند»
(النَّارُ یُعْرَضُونَ
عَلَیْهَا غُدُوّاً وَعَشِیّاً وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ أَدْخِلُوا آلَ
فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ)غافر/۴۶
«و آن آتش دوزخ است که
بامدادان و شامگاهان آنان بدان عرضه میشوند .
( این عذاب برزخ ایشان است ) و امّا روزی که قیامت برپا میشود ( خدا به
فرشتگان دستور میدهد ) خاندان فرعون ( و پیروان او ) را به شدیدترین عذاب دچار
سازید .»
(فَلَوْلَا إِذَا
بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ/وَأَنتُمْ حِینَئِذٍ تَنظُرُونَ/ وَنَحْنُ أَقْرَبُ
إِلَیْهِ مِنکُمْ وَلَکِن لَّا تُبْصِرُونَ/ فَلَوْلَا إِن کُنتُمْ غَیْرَ
مَدِینِینَ/ تَرْجِعُونَهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ/ فَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ
الْمُقَرَّبِینَ/ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّهُ نَعِیمٍ/وَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ
أَصْحَابِ الْیَمِینِ/ فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِیمٍ/ وَتَصْلِیَهُ جَحِیمٍ/إِنَّ هَذَا
لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ)واقعه/۸۳-۹۵
« پس چرا هنگامی که
جان به گلوگاه میرسد ، ( توانائی
بازگرداندن آن را ندارید ؟ ! ) . و شما در این حال مینگرید ( و
کاری از دستتان ساخته نیست ) . ما به او نزدیکتریم از شما ، ولیکن شما نمیبینید
. اگر شما مطیع فرمان ( یزدان ) نمیباشید . اگر راست میگوئید ( که خودتان
مقتدر و توانا هستید ) روح را بازگردانید . و اما اگر ( شخص محتضر
) از زمره پیشگامان مقرّب باشد . همین که مُرد ، بهره او راحت و آسایش و گلهای
خوشبو و بهشت پرنعمت است . و اما اگر از یاران سمت راستیها باشد . از سوی یاران
سمت راستیها درودت باد ! و اما اگر ( شخص محتضر ) از جمله تکذیبکنندگان و گمراهان
( دست چپی ) باشد . ( همین که محتضر مرد ) با آب جوشان از او پذیرائی میگردد ! و به آتش دوزخ فروانداختن و جای دادن در آن است . قطعاً این ( چیزهائی که
درباره پیشگامان و سمت راستیها و سمت چپیها گفته شد ) عین واقعیت است .»
این ها منازل و جایگاههای
ارواح انسانها بعد از مرگ است و بنا به صراحت آیات قرآن، فرجام ارواح تکذیب
کنندگان و گمراهان پس از مرگ ابتدا پذیرائی با آب جوشان و سرانجام ورود به دوزخ
خواهد بود.
چگونه ممکن است ارواح
کافران ملحد و نافرمان، از هر قید و بندی رها و آزاد باشند بطوری که بتوانند هر جا
بخواهند بروند، و به درخواستهر کسی جواب دهند و هیچگونه مراقب و نگهبانی برای آنان
نباشد؟!
بخاری و مسلم در صحیح
خود روایت کرده اند که پیامبر خدا(ص) دستور داد کشته های مشرکین را در چاهی
بیافکند؛ آنگاه، بر سر چاه تشریف آوردند و ایستادند و آن کشتگان را با نامهایشان
مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: ای عتبه بن ربیعه، ای شیبهبن ربیعه،ای امیه بن
خلف، ای ابوجهل، ای …آیا وعده ی پروردگار را حق یافتید؟ من که وعده ی پروردگام
را حق یافتم. عمر(رض) گفت: ای رسول خدا(ص) آیا با مردگان سخن می گوئی؟! آن حضرت
فرمودند:قسم به کسی که مرا به حق مبعوث کرده است، شما سخنان مرا بهتر از آنان نمی
شنوید؛ البته، اینان توانایی جواب دادن را ندارد.
بنابراین، وقتی که این
ارواح نسبت به سوالات پیامبر(ص) که از لحاظ احساس روحانی سرآمد بشریت و از لحاظ
ارتباط با عالم غیب، از همه کس تواناتر است، توان پاسخگویی نداشتند، چگونه ممکن
است سایر انسان ها پیام آنان را دریافت کنند؟! بعضی برای اثبات جایز بودن احضار
ارواح مردگان به این آیه استدلال نموده اند:
(وَلَوْ أَنَّ
قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ
الْمَوْتَى)رعد/۳۱
«اگر ( به فرض به جای
این قرآن ) ، قرآنی باشد که کوهها بدان به حرکت درآید ، یا زمین به وسیله آن
شکافته گردد ، و یا بدان مردگان ( زنده و ) به سخن درآورده شوند ، ( باز هم بعضیها به سبب عناد با حق ، بدان نمیگروند
و بر راه خدا نمیروند . وظیفه تو تبلیغ است و ایمان آوردن یا ایمان نیاوردن آنان
در دست تو نیست )»
حقیقت این است که آیه
ی فوق دلالت روشنی دارد بر اینکه سخن گفتن با مردگان به وسیله ی قرآن ممنوع است؛
زیرا در اسباب نزول این آیه چنین وارد شده است که مشرکان مکه از روی لجاجت و عناد
با پیامبر(ص) پیشنهاد کردند که به وسیله ی قرآنش کوههای مکه را از جای خود برکند و
روانه سازد، تا برای آنها زمین وسیع گردد و در آن باغها و بستان ها پدید آورد، و
چشمه ها و رودهایی جاری سازد، و قرآن را بر مردگانشان تلاوت نماید، تا بدان وسیله
آنان بتوانند با مردگان به گفتگو پردازند، و مردگان حقانیت پیامبری آن حضرت را به
آنان خبر دهند؛ در آنگاه، این آیه نازل شد: (وَلَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ
الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى)رعد/۳۱« و
می دانیم که کلمه ی«لو» محال بودن جواب آن را به خاطر محال بودن شرط آن ، افاده می
نماید.
بنابراین، وقتی که
قرار بر آن شد این اشیاء مخفی و پنهان که حاضر یا احضار می شوند، ارواح مردگان
نباشند؛ ما معتقدیم که ارواح ملائکه هم نیستند؛ زیرا، همان طور که گفتیم به دروغ
می پردازند و ضد و نقیض می گویند، و در امور غیبی دخالت می نمایند، و اسامی افراد
بشر را بر خود می نهند؛ در حالی که ملائکه چنین نیستند، بلکه آنان بندگان گرامی
پروردگارند که:
(لَا یَسْبِقُونَهُ
بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ)انبیاء/۲۷
«آنان ( آن قدر مؤدب و
فرمانبردار یزدانند که هرگز ) در سخن گفتن بر او پیشی نمیگیرند ، و تنها به فرمان
او کار میکنند ( نه به فرمان کس دیگری ) .»
چاره ای نیست جز اینکه
اعتراف کنیم که این نیروهای مخفی از عالم جن و شیاطین می باشند. در اندیشه و تفکر
اسلامی چنین چیزی گنجایش دارد؛ زیرا، وجود جن و شیاطین یک حقیقت مسلم است، و هر
انسانی همان طور که فرشتگانی همراه او هستند شیاطین نیز همراه او می باشند، چنانکه
در حدیث آمده است:
«هیچ کس نیست مگر
اینکه همراه او شیطانی هست»
و در قرآن می خوانیم:
(قَالَ قَرِینُهُ
رَبَّنَا مَا أَطْغَیْتُهُ وَلَکِن کَانَ فِی ضَلَالٍ بَعِیدٍ)ق/۲۷
«( شیطانی که در دنیا
پیوسته ) همدم او ( بوده است ) میگوید : پروردگارا ! من او را به طغیان و سرکشی (
از فرمان یزدان ) وا نداشتهام ، بلکه او خود در گمراهی ژرف ( و دور از ساحل نجاتی
) بوده است .»
خوشبختانه این نظریه
ای که ما بدان معتقد هستیم، با سخنان دبیر کل سابق جمعیت روحی«الاهرام»، استاد حسن
عبدالوهاب، کاملا” مطابقت دارد، وی اخیرا” از سمت خود استعفا کرد و
اعلام توبه نمود، و دیدگاه خود را طی منشوری در میان مردم توزیع کرد، و روزنامه ی«
الجمهوریه» در ۲۳ رمضان سال ۱۳۷۹، آن را منتشر ساخت. اینک، چکیده ای از بیانات
ایشان:« خداوند متعال در ماه رمضان پرده ی گمراهی را از قلبم زدود و قطعا” بر
من روشن گردید، این شخصیتهایی که احضار می شوند و ما می پنداریم که ارواح مردگانی
از خویشاوندان و بستگان هستند، توهمی بیش نیست و آنان جز ارواح شیاطین و افرادی از
جنیان که امور را بر انسان مشتبه می سازند، نیستند. اکنون من از این اشتباه مادام
العمر خود رسما” دست بر می دارم، و از نو اسلام می آورم و به عقیده ی صحیح
خود باز می گردم، و با دوستان عزیز خود که از صمیم قلب نسبت به آنان عطوفت و شفقت
دارم، خداحافظی می نمایم. از خداوند متعال خواستارم که چشم بصیرت آنان را با نور
ایمان روشن سازد، و آنان را از گرفتاری این عقیده ی فاسد، نجات دهد.»
وانگهی، هدف و مقصود
از احضار ارواح چیست؟ آیا مقصود پرس و جو از آنان درباره ی گذشته و آینده و امور
غیبی است؟
چه کسی گفته است که
ارواح، خواه جن باشد یا فرشته یا غیر آن دو، اطلاع از غیب مطلق دارند، و آن غیب را
اعلام می دارند؟ در حالی که خئاوند متعال در ارتباط با جنیان در خدمت سلیمان می
گوید:
(فَلَمَّا خَرَّ
تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی
الْعَذَابِ الْمُهِینِ)سباء/۱۴
«هنگامی که سلیمان (
که در میان جنّیان بر عصای خود تکیه زده بود و کارهای ایشان را میپائید ) فرو
افتاد ، فهمیدند که اگر آنان از غیب مطّلع میبودند ، در عذاب خوار کننده ( بیگاری
و اسارت ) باقی نمیماندند ( و راه خود را در پیش میگرفتند ) .»
و از زبان جنیان بازگو
می فرماید که:
(وَأَنَّا لَا نَدْرِی
أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَن فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً)
جن/۱۰
«ما نمیدانیم که آیا
برای ساکنان زمین شر و بلا در نظر گرفته شده است ، و یا این که پروردگارشان خیر و
هدایت ایشان را خواسته است ؟»
و نیز خداوند متعال
موقعیت تمام مخلوقات را در برابر عالم غیب اعلام می دارد و می فرماید:
(قُل لَّا یَعْلَمُ
مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ)نمل/۶۵
« بگو : کسانی که در
آسمانها و زمین هستند غیب نمیدانند جز خدا ، و نمیدانند.»
(وَعِندَهُ مَفَاتِحُ
الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ)انعام/۵۹
« گنجینههای غیب و
کلید آنها در دست خدا است و کسی جز او از آنها آگاه نیست .»
و خداوند از زبان خاتم
پیامبران می فرماید:
(وَلَوْ کُنتُ
أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ)اعراف/۱۸۸
«و ( از راه لطف بر
جلب نفع یا دفع شرّ ، مالک و مقتدرم گرداند . ) اگر غیب میدانستم ، قطعاً منافع
فراوانی نصیب خود میکردم ( چرا که با اسباب آن آشنا بودم ) و اصلاً شرّ و بلا به
من نمیرسد.»
آیا این غیب گویی،
عبارت از همان کهانت و پیشگویی های کاهنان نیست که شریعت نبوی در برابر آن اعلان
جنگ نموده است؟! پیامبر خدا(ص) می فرماید:
« هر کس نزد کف بین و
طالع بین یا کاهنی برود و درباره ی چیزی از وی پرسش نماید و او را مورد تصدیق قرار
دهد، به آنچه بر محمد(ص) نازل شده، کافر شده است.»
و باز می فرماید:
« از ما نیست کسی که
عمل کهانت یعنی پیشگویی در امور غیبی را انجام دهد یا برای او چنین عملی را انجام
دهند.»
احضار ارواح همان
کهانت قدیمی است که در لباس جدید و با اسلوب مدرن انجام می گیرد.
مطالبی که این ارواح
بازگو می کنند و گاه راست از آب در می آید، در حقیقت غیب گویی نمی باشد، بلکه نوعی
غیب گویی نسبی است که بعضی از مردم به وسیله ی بعضی دیگر یا به وسیله ی همنشینان
خود، از جنیان و انسیان، از آنها اطلاع می یابند، و به ندرت گزارش آنها درست از آب
درمی آید، چه بسیار دروغ و درهم آمیختگی که در این پیشگویی ها وجود دارد؛ اما،
مردم عادت کرده اند که نود و نه درصد(۹۹%)موراد دروغ را به فراموشی بسپارند، و اگر
یک بار، هر چند تصادفی باشد، خبر آنان راست درآید دهان به دهان آن را بازگو می
کنند. یا همانطور که گفته اند منظور از احضار ارواح معالجه ی امراض روانی است؟
بار دیگر، بیانات رهبر
سابق جمعیت روحی را می خوانیم تا پاسخ خود را از آن دریافت نماییم. وی می گوید:«
اما راجع به بدعت معالجه ی امراض به وسیله ی احضار ارواح
که جمعیت روحی
«الاهرام» هر از گاهی آن را اعلام نموده، و در واقع یک تلقین موهوم و بی اساس است که
من شخصا” نیمی از عمر خود را در تحقیق این موضوع گذرانده ام، در طول این مدت،
من به چندین بیماری آن چنانی گرفتار بوده ام که تا امروز مرا رها نکرده اند. من که
مؤسس این جمعیت و صاحب بزرگترین کتابخانه در مباحث روحی روانی می باشم، سزاوارتر
این بود که اول به معالجه ی خود می پرداختم و متأسفانه هرگز چنین نشد،…»
پیامبر اسلام(ص) در
پیشگیری و معالجه ی امراض اسباب و وسایل ظاهری را به کار برده است. بخاری روایت می
کند که ایشان می فرمایند:
«شفای بیماران منحصر
در سه چیز است: شربت عسل و نیشتر حجام و داغ کردن با این تربیت.»
پیامبر اکرم(ص) راههای
درمان را به همان مواردی که مردم در روزگار آن حضرت مطابق سنت و عادت باز می
شناخته اند، بیان فرموده است. به دیگران نیز دستور آن را داده است و برای بعضی از
اصحاب پزشکانی را فرا خوانده است. و با آویزان کردن خرمهره و نظر قربانی و مانند
آنها مبنی بر اعتقاد به اینکه یک تأثیر پنهانی در بهبود و درمان بیماران دارند سخت
به مبارزه پرداخته و فرموده است:
« هر که نظر قربانی
بیاویزد، کارش سامان نگیرد و هر که خرمهره بیاویزد به مقصود خود نایل نگردد.»
«کسی که نظر قربانی
بیاویزد برای خدا شریک قائل شده است.»
بنابراین، پشت پرده ی
مسئله ی احضار ارواح و اشاعه ی آن و مشغول ساختن مردم در این در این راستا چه
اهداف و اغراضی را دنبال خواهد کرد، جز
تشویش افکار و سست کردن اعتقادات مردم و منصرف کردن از مسایل اصولی و سرگرم کردن
آنان؟!در حالی که زندگی در اطراف ما بسیار جدی است و هرگز به لهو و لعب سر و کاری
ندارد. گفتنی است که بعضی از پژوهشگران ثابت کرده اند که دست صهیو نیسم جهانی در
پشت پرده ی این پدیده در کار است؛ تا بدین وسیله به منافع و مقاصدی که در دنیای
مردم دارند، نایل آیند.
چه بسا، در دنیای غرب،
مردم در اشتغال به این گونه مسائل برای اینکه روح و روان خود را آسوده سازند و درد
بی درمان مادیگرایی خود را تخفیف دهند و عذرشان معذور باشد؛ با وجود این که به کشف
اتم و تسخیر فضا دست یافته اند ولی می خواهند، با احضار ارواح روان خویش را تسلی
بخشند! ولی ما مسلمانان، که با سرانگشتان خویش
سنگ خارا را می کاویم، تا گذشته ی خود را جبران کنیم و خود را به کاروان
نمدن بشری برسانیم، بلکه اگر بتوانیم بر آن سبقت جوییم. چگونه روا باشد خودمان را
با این پدیده های پوچ و بیهوده مشغول سازیم، در حالی که ما دارای معنویات دینی،
فلسفه ی عقیدتی، شکوفایی ایمان هستیم و گرایشهای معنوی ما به خوبی می تواند حرص،
ولع، وجدان و فطرت ما را اشباع نماید و دیده ی بصیرت ما را روشن سازد، و در حقیقت
جهان و هستی و زندگی را برای ما تفسیر و توجیه نماید.
در عین حال، اگر در
این پدیده ی شوم، خیری درش یافت شود، لقمه ی گلوگیری است که برای مادیگران ملحد در
آن وجود دارد؛ آنان که وجود هر غیر محسوسی را منکر می شوند و هر چیزی را مادام که
در کارخانه و ازمایشگاه و میکروسکوپ و… قرار ندهند، و آن را مشاهده ننمایند بدان
معتقد نیستند! آنان که هیچ نوع اعتقادی به وجود روح و جن و ملائکه ندارند، چگونه
می توانند با معیارهای مادیگرایانه ی خودشان این نیروهای مخفی و مجهول را که در
جلسات احضار ارواح حاضر می شوند، برای ما تفسیر و توجیه کنند؟! هرگز نمی توانند!
البته، با سکوت و عناد و انکار از آن فرار خواهند کرد!
اما، دینداران اهل
ایمان چشمان دل خود را از نیروها و عوالم شگفتی که قرآن شریف بیانگر آنهاست، فرو
نمی بندند:
( فَلَا أُقْسِمُ
بِمَا تُبْصِرُونَ وَمَا لَا تُبْصِرُونَ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ)الحاقه-۳۸-۴۰
« سوگند میخورم به
آنچه میبینید ! و سوگند میخورم به آنچه نمیبینید ! این ( قرآن از سوی خدا آمده است و ) گفتاری است ( که ) از ( زبان ) پیغمبر
بزرگواری ( به نام محمّد ، پخش و تبلیغ میشود ) .»
_______________________________________
دیدگاههای فقهی معاصر
نویسنده: یوسف قرضاوی
مترجم: احمد نعمتی
انتشارات : نشر
احسان/۱۳۸۰
سایت خوبی دارید