دعوت و داعیمطالب جدیدمقالات

۲- سخنی پیرامون وحدت ، برادری ایمانی و رابطه اش با وحدت امت

۲- سخنی پیرامون وحدت ، برادری ایمانی و رابطه اش با وحدت امت

نویسنده : استاد، دکتر ا.د. سلمان العوده / ترجمه: کانون ترجمه فارسی

رب‌العالمین برای ما مقرر می‌دارد که مؤمنان برادر یکدیگرند آنجا که می‌فرماید: « إنمالمؤمنون اخوه » حجرات/۱۰ مؤمنان برادر یکدیگرند.

و در جایی دیگر می‌فرماید: «ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون » مؤمنون/۵۲

همانا این امت شما، امت واحده است و من پروردگار شما هستم پس مرا عبادت کنید.

ابن شهاب زهری از سالم و او نیز از عدالله بن عمر(رض) روایت می‌کند که آنحضرت(ص) فرمودند: المسلم اخو المسلم لا یظلمه و لا یسلمه

مسلمان برادر مسلمان است نه به او ظلم می‌کند و نه او را تسلیم دشمن می‌سازد.

کسی که نیاز برادرش را برطرف سازد رب‌العالمین نیازش را برطرف می‌کند و کسی که مصیبتی را از مسلمانی دور سازد خداوند مصیبتی از مصیبتهای روز قیامت را از او دور می‌سازد و کسی کهعیب مسلمانی را بپوشد خداوند در روز قیامت عیبهای او را پوشیده نگه می‌دارد.

برادری فقط در میان عربها و اهل یک کشور و سرزمین نیست؛ چرا که زمین کسی را مقدس نمی‌سازد بلکه عملکرد انسان او را مقدس می‌کند.

برادری فقط در مصالح و تاریخ مشترک نیست بلکه برادری حقیقی آن است که انسان را در سایه این دین قرار دهد.

شاعر می‌گوید:

ان یختلف نسب یولف بیننا                  دین اقمناه مقام الوالد

او ینتقص ماءالوصال فماءنا                   عذب تحدر من زلال واحد

اگر نسبها مختلف باشد دین بسان پدر، در میان ما الفت می‌اندازد و اگر آب وصال ناقص باشد بی‌تردید ما از سرچشمه واحد و گوارایی برخورداریم.

این برادری دائماً درخشش و تجلی دارد به هیچ زمان و مکانی اختصاص ندارد در سخت‌ترین شرایط و حالات و حتی زمانی که فرد مورد ظلم و تجاوز برادرش قرار میگیرد این برادری درخشش دارد.

این حالات بدان معنا نیست که برادری از بین رفته و رشته و پیوند محبت از هم گسسته است. به این فرموده الهی بیندیشید آنجا که می‌گوید:

انما المومنون اوه فاصلحوا بین اخویکم» حجرات/۱۰

همانا مومنان برادر یکدیگر پس در میان برادرانتان صلح ایجاد نمائید.

یعنی میان دو طایفه و گروهی که اختلافشان به جنگ تبدیل شده است.

و ان طائفتان من المومنین اقتلوا » حجرات/۹

اگر دو گروه از مؤمنان با هم جنگیدند.

با این وجود آنها را بردار می‌نامد و می‌فرماید:

فاصلحوا بین اخویکم

در میان دو بردارتان اصلاح بیاورید.

در جایی دیگر رب‌العالمین می‌فرمایند:

فمن عفی له من اخیه شئ» بقره/ ۱۷۸

اگر کسی از سوی براردش چیزی ا زاو بخشیده شد. این آیه در شأن قاتلی نازل شده که برادر مسلمانش را کشته است با وجود آن، رب‌العالمین او را برادر می‌خواند. با این بیان مقتول برادر قاتل است و قاتل برادر مقتول.

لذا این پیومند برادری که رب‌العالمین آنرا ایجاد نمود جائز نیست عوامل تفرقه و اختلاف و حتی دشمنی مسلمان با مسلمان دیگر آنرا از بین ببرد و قطع نماید.

بسیاری از انسانها مرتکب کوتاهی و خطا می‌شوند و گناه انجام می‌دهند اما تا زمانی که مسلمان است اصل حقوقش بجای خود باقی است و از بین نمی‌رود.

اگر ایمانش کامل باشد حقوقش نیز کامل داده می‌شود و در اینجا قاعده و ضابطه مهمی در مسائل اجتماعی وجود دارد و آن اینکه: هر کسی که می‌توان او را به عنوان مسلمان توصیف کرد؛ حقوق یک مسلمان را داراست.

حضرت ابوهریره(رض) از آن حضرت (ص) روایت می‌کند که فرمود: مسلمان بر مسلمان دیگر، شش نوع حق و حقوق دارد. پرسیده شد: یا رسول الله(ص) آنها چیستند؟ فرمودند: به هنگام ملاقات سلامش بده و اگر تو را دعوت نمود قبول کن و اگر از تو نصیحت خواست نصیحتش کن و اگر عطسه زد جوابش را بده و اگر مریض شد عیادتش کن و به وقت مردنش تشییعش نما.

در این حدیث از حقوقی همچون: کمک نمودن به صاحب سوگند، یاری نمودن مظلوم و عیادت مریض و حقوق دیگر سخن به میان نیامده است.

خلاصه اینکه هر کسی که صفت اسلامی دارد – اگر چه در درجه پایینی هم باشد – باز هم سهمی از این حقوق دارد با این تفاوت که هر چه مسلمانیش محکم‌تر باشد حقوقش نیز بزرگتر و بیشتر است. از اینرو بعد از حق الله (ج) بزرگترین حق بر دوش مسلمانان، حق رسول الله (ص) می‌باشد و حق صحابه و اهل علم و حق پدر و مادر در درجات بعدی قرار دارند.

مقصود اینکه حق افرادی که وصف اسلامی دارند به جای خود باقی است. اگر چه در آ« فرد، کوتاهی، لغزش، کم‌کاری و یا خطا وجود داشته باشد به همین علت عده‌ای اصطلاح، برادران عمومی و خصوصی را به کار می‌برند حالا آ«که بهت رآ« است که از این اصطلاحات پرهیز شود چرا که برادری عمومی و خصوصی را پیامبر در میان مهاجرین و انصار به نحو احسن اجرا کردند در میان افراد برادری ایجاد کردند یکی مهاجر و یکی انصار. تا آنجا که در اموال، مسکن و امور دیگر شریک هم قرار گرفتند.

ابراهیم بن سعد از پدرش و او از جدش روایت می‌کند که عبدالرحمن بن عوف(رض) فرمودند: وقتی به مدینه هجرت کردیم رسول الله(ص) میان من و سعد بن ربیع پیمان برادری ایجاد نمود. سعد بن ربیع به من گفت: من سرمایه‌دارترین فرد مدینه‌ام نیمی از سرمایه‌ام را به تو می‌ده و نگاه کن کدام یک از همسرانم را می‌خواهی من او را طلاق می‌دهم و پس از گذشت عده می‌توانی با او ازدواج کنی.

این نوع برادری خصوصی در میان عبدالرحمن(رض) و سعد بن ربیع وجود داشت اما عموماً برادری میان مسلمانان همچنان موجود است هیچ مانعی هم وجود ندارد که این برادری درجات مختلف داشته باشد. نمی‌توان ادعا کرد که حق یک فرد خطاکار و مقصر با حق عالم بزرگواری برابری کند که ا زاندیشه و افکار ناب و باطنی باصفا و گفتاری نیکو و عملکردی مؤثر برخوردار است.

تقسیم مشهور

در اکثر جوامع اسلامی – و شاید همه آ«ها – این دو تقسیم به گوش می‌خورد.

تقسیم اول: انسانهای پایبند و تقسیم دوم: انسانهای بی‌قید و بند

این تقسیم شایع و مشهور است تا آ«جا که بسیاری از جوانان را می‌یابی که به هنگام برخورد با شما می‌گوید: من شخص پایبندی نیستم اما خوبی را دوست دارم و به نمازها پایبندی دارم و امثال این گفته‌ها که مایه تعجب شما می‌شود و از خود می‌پرسید: اولاً: براستی معیار پایبندی چیست؟

آیا مقصود ما از پایبندی فقط این است که ظاهر انسان موافقت و انسجام کامل با سنت و راهنمائیهای پیامبر(ص) داشته باشد یا اینکه منظور ما از پایبندی، عمل به دین است؟

در اینجا انسانها به دو دسته تقسیم می‌شوند:

دسته اول: انسانی که مرتکب گناه علنی است ما از ناحیه دیگر پایبند است؛ سر وقت نماز می‌خواند، پایبندی به نمازهای جماعت دارد، به پدر و مادر نیکی می‌کند، در راه خدا بسیار انفاق می‌کند و کارهای بزرگ و خوبی انجام می‌دهد از این نظر پایبند است اگر چه کوتاهی هم دارد.

دسته دوم: انسانی که ا زنظر اعمال و رفتار ظاهری لباس، شکل ظاهری، موها و قیافه کاملاً پایبند است. اما آیا آراستگی ظاهر مانع از آ« است که کمبودها و عیبهای داخلی و درونی داشته باشد؟ چنین فردی شاید نماز صبح را با جماعت نخواند و یا اینکه نسبت به حقوق پدر و مادر کوتاهی داشته باشد یا خطاهایی ا زاین دست. لذا مناسب این است: اگر کسی را به پایبندی و یا بی‌بند و باری نسبت می‌دهیم معیارها و ضوابط صحیح را در نظر داشته باشیم.

دوماً: تبعات این تقسیم

بدون شک، خطای بسیار بزرگی است که با این تقسیمات میان انسانها جدائی بیندازیم و آنها را به گروهها، حزبها و جمعیتها متفرق سازیم.

بنا بر آنچه گفته شد اگر من فرد پایبندی نباشم بدیهی است که به افراد پایبند نیازمندم تا از آنان استفاده نموده، ا زعملشان بهره گرفته و اخلاقشان را الگو قرار داده و مورد عمل قرار دهم.

فرد پایبند و مقید نیز موظف است تا علم و دعوتی که به خاطر رضای خدا آموخته را به همان افراد غیرمقید برساند و تبلیغ کند به اینصورت هر دو گروه مجموعه‌هایی هستند که در اجتماع به هم نیاز دارند.

الناس للناس من بدو و حاضره         بعض لبعض و ان لم یشعروا خدم

انسانها چه روستایی و چه شهری خدمتگزار همدیگرند اگر چه احساس نکنند باید دانست نباید این کلمه (تقسیم) را زیاد بکار بریم و ورد زبان قرار دهیم و اجازه ندهیم که عاملی برای تفرقه، جدائی، محبت و دشمنی قرار گیرد بلکه باید با وضع قوانین از افراط و تفریط جلوگیری نمائیم.

ادامه دارد ….

نوشته های مرتبط:

۱- سخنی پیرامون وحدت و تفاوت میان اختلاف و تفرقه

۲- سخنی پیرامون وحدت ، برادری ایمانی و رابطه اش با وحدت امت

۳- سخنی پیرامون وحدت ،انواع تفرقه و تعصب ، تعصب مذهبی، حزبی، قبیله ای، ملی و نژادی

 

———————————–

منبع : سخنی پیرامون وحدت / نویسنده : استاد، دکتر ا.د. سلمان العوده / ترجمه: کانون ترجمه فارسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا