درجات ایمان به عذاب و تنعم در قبر
درجات ایمان به عذاب و تنعم در قبر
نویسنده : عبداللطیف احمد عاشور /مترجم: افضل ده مرد نژاد
معمولاً سه درجه ایمان در رابطه با عذاب و تنعم در قبر یافت می شود:
۱) این که با تصدیق ایمان داشته باشیم که عذاب و تنعم در قبر حقیقتاً وجود دارد ولی با چشم دیده نمی شود، چون چشم دنیوی ما توان و تحمل دیدن امور ملکوتی را ندارد و هر چیزی که متعلق به آخرت باشد از عالم ملکوت است و شما می بینید که اصحاب حضرت پیامبر (ص) به آمدن جبرئیل (ع) ایمان داشتند، با وجودی که وی را نمی دیدند و اگر شما این مطلب را نپذیری، پس بر تو اصلاح ایمانت نسبت به فرشتگان مهم و ضروری است. اگر به این چیز ایمان داری و به نظر تو جایز است که حضرت پیامبر (ص) می بیند آنچه را که دیگران نمی بینند، پس این مورد را در رابطه با مردگان نمی پذیری و به نظرت همچنان که فرشتگان با انسان ها مشابهت دارند، پس نوع عذاب و تنعم در قبر از قبیل تنعم و عذاب دنیا نیستند بلکه از جنس دیگری هستند و با حواسی غیر از حواس دنیوی ما درک می شوند.
۲) شخصی که خوابیده است و در خواب انواع خواب ها را می بیند، مثلاً خواب می بیند که ماری او را می گزد یا این که آتشی او را می سوزاند و احساس درد می کند، چه بسا که شما می بینید که شخص خوابیده فریاد می زند و بر پیشانی وی عرق می نشیند و از جای خودش تکان می خورد و تمام این چیزها را شخص خوابیده درک می کند و اذیت می شود، همچنان که شخص بیدار اذیت می شود در حالی که شما ظاهرش را ساکن می بینید و اطراف وی نه آتشی است و نه عذابی، ولی او عذاب می بیند و شما نمی بینید.
۳) هر انسانی می داند که مار، یکی از عذاب های قبر است و خود مار، انسان را اذیت نمی کند بلکه آن چیزی که انسان را اذیت می کند، سم اوست و همه می دانیم که خود سم درد نیست، بلکه عذاب در آن اثری است که از سم حاصل می گردد و اگر این اثر بدون سم پیدا گردد، قطعاً عذاب و درد وجود خواهد داشت و عادتاً تعریف این عذاب امکان پذیر نخواهد بود جز با نسبت دادن به آن، به طور مثال اگر لذت آمیزش در وجود انسان خلق شود، قطعاً انسان بدون انجام آمیزش نمی تواند آن را تعریف کند جز با نسبت دادن به آمیزش؛ و این نسبت به سوی سبب فقط به جهت تعریف است و ثمره و نتیجه سبب حاصل شده است اگر چه آن سبب وجود نداشته باشد و هر سببی به خاطر نتیجه اش هدف قرار می گیرد نه به خاطر ذات خودش.
و صفات زشت و مهلک به هنگام مرگ به چیزهای آزار دهنده و دردآور تبدیل می شود و درد آن مانند گزیدن مار خواهد بود بدون این که ماری وجود داشته باشد و بیان این مطلب که یک صفت به صفت آزار دهنده ای تبدیل می گردد، مانند عشق که به هنگام مرگ معشوق تبدیل به یک صفت آزار دهنده ای می گردد با وجودی که عشق لذیذ است، در چنین حالتی تبدیل به یک صفت آزاردهنده می گردد به حدی که تمام آلام و دردها بر او طاری می گردد و او آرزوی مرگ می کند.
ای کاش با عشق و وصال لذت حاصل نمی کرد و این کاملاً یک نوع عذابی برای مرده است چون او در دنیا عشق و علاقه زیادی به جلوه ها و زخارف دنیوی داشته و محبت آن ها را بر خود مسلط کرده است و در دنیا از کسی گرفته شوند، چه حالی خواهد داشت. آیا غیراز این است که انسان در چنین حالتی تصور بیچارگی و بدبختی می کند و آرزو می کند کاش این همه ثروت و آبرو و عزت به وی داده نمی شد تا این که با جدا شدن آن نیز اذیت نمی شد. پس مرگ عبارت است از جدا شدن از آنچه که در دنیا دوست داشته است و این جدا شدن ناگهانی است. پس حال کسی که جز با دنیا خوشحال نمی شود، چه خواهد بود، زمانی که از وی گرفته می شود و به دشمنانش تحویل گردد. بدون شک حسرت از دست دادن آخرت و دوری از پروردگار با این عذاب جمع می شود. چون محبت و دوستی با غیر از خداوند، پرده و مانع لقاء و استفاده از نعمت های واقعی خداوند می گردد. پس بر چنین شخصی به صورت متوالی عذاب و درد فرواق آنچه را که دوست داشته است وارد می گردد و بعد از این آتش فراق دنیوی، آتش جهنم خواهد بود.
خداوند می فرماید:
( کَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُوا الْجَحِیمِ ) (المطففین: ۱۶- ۱۵)
« هرگزاهرگز ! قطعاً ایشان در آن روز ( به سبب کارهائی که کردهاند ) از ( رحمت ) پروردگارشان محروم و ( از بارگاه قرب و منزلت آفریدگارشان ) مطرودند. سپس آنان داخل آتش دوزخ میگردند و بدان میسوزند.»
این حال کسی است که جز دنیا چیز دیگری را دوست ندارد و اما کسی که با دنیا انس نگرفته است و جز خداوند چیز دیگری را دوست ندارد، قطعاً علاقه مند به پروردگار خواهد بود و آرزو می کند تا از زندان دنیا و مشقات آن آزاد گردد و به محبوب خودش بپیوندد و آنجا از لذات و نعمت های دائمی و ابدی بهره برد و باید تمام مردم این گونه عمل نمایند.
در رابطه با مسایل فوق بهتر است که به یک مثال توجه کنیم، مثلاً انسان اسب خودش را دوست دارد به گونه ای که اگر به او اختیار داده شود که یا گزیدن و نیش عقرب را انتخاب نماید و یا از دست دادن اسبش را، بدون شک نیش عقرب را ترجیح می دهد تا اسب وی باقی بماند، چون فراق و جدایی اسب به نزد او از گزیدن عقرب بزرگ تر و دردناک تر است و این محبت شخص با اسب همان دردی است که به هنگام از دست دادن اسب بر او وارد می گردد. بنابراین مرگ از انسان، اسب سواری، منزل، خانواده و فرزندان، دوستان، جاه و مقام را می گیرد و انسان ناامید می گردد از این که دوباره این ها به او باز گردانده شوند و وقتی که غیر از این ها چیز دیگری دوست نداشته باشد و تمام این چیزها از وی گرفته شوند، این برای او از تمام انواع عذاب ها دردناک تر خواهد بود. مرگ نیز چنین است. چون قوه مدرکه ای که این چیزها را درک می کند، در وجود انسان مرده زنده است بلکه عذاب او سبعد از مرگ سخت تر و شدیدتر خواهد بود. چون در دنیا ممکن است تا تسلیت و تصور برگشت آن ها و انس گرفتن و صحبت کردن با دیگران تسلی یابد ولی بعد از مرگ تسلی نخواهد بود، زیرا که تمام راه های تسلی بر او مسدود و ناامیدی، تمام وجودش را فرا گرفته است.
باید بدانید! هر چه در دنیا مال و سرمایه بیشتر داشته باشید، حسرت آن به هنگام مرگ بیشتر خواهد بود، حالا اگر می خواهید زیاد داشته باشید و اگر می خواهید کم! و افزون طلبی جز حسرت چیز دیگری نخواهد داشت. این بود درجات ایمان به عذاب قبر و تصدیق آن، و مردم در انتخاب درست آن اختلاف کرده اند. بعضی فقط اولین درجه را ثابت می کنند و بعضی اول را رد و دوم را ثابت می کنند و بعضی اول و دوم را رد و سوم را ثابت می کنند. ولی قول درست این است که هر یکی از این ها امکان دارد و باور و ایمان داشتن به آن ضروری و لازمی است و کسی که بعضی از این ها را انکار می کند، انکارش به جهت این است که قدرت وی را نمی شناسد و با قدرت خداوند الفت و آشنایی ندارد.
—————————————————————–
منبع: اتفاقات پس از مرگ از دیدگاه قرآن و احادیث صحیح / مؤلف: عبداللطیف احمد عاشور /مترجم: افضل ده مرد نژاد /انتشارات: انتشارت شیخ الاسلام احمد جام ۱۳۹۳