قرآنمطالب جدیدمقالات

عالمان بی عمل در دو تصویر جالب و گویای قرآنی

عالمان بی عمل در دو تصویر جالب و گویای قرآنی

نویسنده: حمید محمد قاسمی

الاغ بار کش!

بدون شک تحصیل علم مشکلات فراوانی دارد، ولی این مشکلات هر قدر باشد در برابر برکات حاصل از علم ناچیز است. بیچارگی انسان روزی خواهد بود که زحمت تحصیل علم را بر خود هموار کند، اما چیزی از برکاتش عاید او نشود.

قرآن کریم در به تصویر کشیدن حال چنین کسانی که عمری را به فرا گرفتن علوم و اصطلاحاتی چند اختصاص داده‌اند، لیکن از آن بهره‌ای در جهت رشد و کمال نبرده‌اند، آن ها را به الاغ بار کشی تشبیه نموده که باری از کتابهای نفیس را بر دوش می ‌کشد، ولی از کتاب چیزی جز سنگینی آن را احساس نمی‌کند و برایش تفاوت ندارد که سنگ و چوب بر پشت دارد یا کتاب‌هایی که دقیق‌ترین اسرار آفرینش و مفیدترین برنامه‌های زندگی در آن است.

این تصویر قرآن را با هم نظاره کنیم:« کسانی که مکلف به تورات شدند، ولی حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشی هستند که کتاب‌هایی حمل می‌کنند.»

«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَاراً» جمعه/۵

منظور از کسانی که تورات تحمیلشان شد( و به آنان تعلیم داده شد)، ولی آن را حمل نکردند، یهودیانی است که خدا تورات را بر پیامبر آنان موسی (ع) نازل کرد، او معارف و شرایع آن را تعلیمشان داد، ولی رهایش کردند و به دستورات آن عمل نکردند، لذا خدای تعالی برایشان مثلی زد و آن‌ها را به خرانی تشبیه کرد که کتاب‌هایی بر آن بار شده، اما خود خر هیچ آگاهی از معارف و حقایق آن کتاب‌ها ندارد و در نتیجه از حمل آن کتاب‌ها چیزی جز خستگی برایش نمی‌ماند.

به تعبیر جاحظ:

اگر در میان حیوانات موجودی نادان‌تر از الاغ می‌شد سراغ گرفت، خداوند همان را به عنوان مثال بر می‌گزید.

علامه زمخشری نیز می‌گوید:

از تعبیر الاغ به عنوان مثالی برای بدترین نکوهش‌ها و سرزنش‌ها استفاده می‌شود و در محاورات نیز برای رعایت ادب از آوردن اسم صریح آن ابا می‌کنند، بلکه به کنایه از آن یاد نموده و می‌گویند:{ دراز گوش}. همان گونه که از امور پست و فرومایه با کنایه یاد می‌شود… همچنین کسانی که دارای صدای بلندی هستند، صدایشان به بانگ خران تشبیه شده است… و این همه برای مبالغه در مذمت و هجو است.

سگ هار!

به این تابلوی بدیع قرآن – که در آن تصویری از عالمی دنیاپرست نقش بسته- بنگرید:

« و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم برای آنان بخوان که از آن عاری گشت، آنگاه شیطان او را دنبال کرد و از گمراهان شد. و اگر می‌خواستیم قدر او را به وسیله آن ( آیات) بالا می‌بردیم، اما او به زمین( دنیا) گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است که اگر بر آن حمله‌ور شوی، زبان از کام برآورد و اگر آن را اها کنی( باز هم) زبان از کام برآورد…»

«وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ ‏*وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث » اعراف/۱۷۵-۱۷۶

تصاویری که این آیات ترسیم نموده‌اند، از شگفت‌ترین و بدیع‌ترین مناظری به شمار می‌رود که به وسیله کلماتی چند، خلق گردیده است. چهره‌ی انسانی که آیات و نشانه های الهی به وی ارزانی شده و مورد فضل و رحمت الهی قرار گرفته، از علوم الهی بهره مند گردیده و فرصت مناسبی برای رشد و هدایت در اختیار وی قرار گرفته، اما او با تمامی این حالات، این خلعت را از تن به در آورده و همان آیات و علوم الهی را که در آغاز چنان به او احاطه داشت و همچون پوسته‌ی محافظ و سپر محکمی او را در برگرفته بود، با یک چرخش تند خارج می‌گردد و از هدی به هوی گراییده و از اوج عزت به حفیض ذلت فرو می‌غلطد ، تا جایی که شیطان در او طمع ورزیده و او را زیر چتر حمایت خود می‌گیرد.

در ادامه خود را با صحنه ای دردناک و مشمئز کننده مواجه می‌بینیم، چرا که مشاهده می‌کنیم همین انسانی که به زمین چسبیده و آلوده ی زرق و برق دنیا گردیده، به شکل سگی تغییر ماهیت داده و به گونه‌ای دهانش را باز کرده و زبانش را بیرون آورده که چه به او حمله کنند یا او را به خود واگذارند ، باز همین کار را تکرار می کند.

اگر به دقت بنگریم، ما در آیات با سه تصویر مواجهیم که هریک به روشنی پرده از چهره‌ی چنین عالم نمایانی بر می‌دارد:

در تصویر نخست برای مجسم نمودن حال کسی که نخست در صف مؤمنان بوده و حامل آیات و علوم الهی گشته و سپس از این مسیر منحرف گردیده و این خلعت را از تن بیرون آورده، از تعبیر گویای { انسلخ} بهره می‌جوید که نمایشگر یک حرکت حسی است، زیرا به حرکت حیوانی مانند مار و ملخ و سوسمار و مانند آن که در فصل مخصوصی پوست خود را عوض می‌کند و از آن با رنج و مشقت بیرون می‌جهد، گفته می شود ( انسلخ)

در تصویر دوم چهره ی چنین فردی را به نمایش گذارده، در حالی که به زمین چسبیده است و قدرت حرکت از وی سلب شده است:« أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ»

زمین در اینجا رمز امور مادی و شهوانی است و تعبیر ( چسبیدن به زمین)، کنایه از تعلقات و دلبستگی هایی است که چنین عالمانی به زرق و برق دنیا و لذات نامشروع آن پیدا کرده اند.

یعنی با وجود اینکه ایمان و آیات روح پرور الهی همچون بال های پرواز، می توانست آنها را به قله کمال و سعادت رهنمون سازد و آنها را به اعلی علیین ارتقا بخشد، اما آنان بر اثر پیروی از هوا و هوس، مراحل انحطاط را طی نمودند و در دره ی اسفل سافلین سقوط کردند.

در تصویر سوم، برای ترسیم حالت حرص و عطش پایان ناپذیر آن ها به دنیا و مادیات ، آنها را به سگی که زبانش را بیرون آورده و دائماً در حال پارس کردن است تشبیه می کند!

صاحب تفسیر المنار می گوید:

واژه‌ی ( لهث) ( که در قرآن از آن برای بیان حالت چنین عالمانی بهره جسته) یعنی تنفس شدید در حالی که زبان را از دهان خارج کند. برای غیر سگ این حالت از شدت خستگی یا عطش است اما برای سگ این حالت طبیعی می باشد که در همه حال زبانش را بیرون می آورد، چه در حال عطش باشد یا نباشد، چه آن را مورد حمله قرار داده باشند یا نه…

و مقصود آیه این است که چنین کسی که از هوای نفس پیروی نموده و به زمین و تعلقات مادی دل بسته است، بدترین حالات را دارد ، او به دنبال دنیای حقیر و پست، دائماً حریصانه نفس می زند و در حالی که خسته و وامانده شده، دست از طلب دنیا برنمی داردو راضی به آنچه دارد نیست و هر روز حرص و طمع او با وجود دستیابی بیشتر به تمتعات دنیوی فزونی می یابد.

————————————————

نام کتاب: جلوه هایی از هنر تصویر آفرینی در قرآن/ نویسنده: حمید محمد قاسمی/ تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا