میانمار ، گفتگو با جلیل بهرامی نیا در ارتباط با «نسل کشی مسلمانان برمه» توسط دولت و ارتش این کشور
میانمار ، گفتگو با جلیل بهرامی نیا در ارتباط با «نسل کشی مسلمانان برمه» توسط دولت و ارتش این کشور
گفتوگو از: یحیی سهرابی
سهرابی: امروز دبیرکل سازمان ملل کشتار مسلمانان روهینگیا را به پاکسازی قومی تعبیر نمود. به نظر شما علل این کشتار از سوی ارتش میانمار چه میتواند باشد؟ آیا میتوان آن را جنگ عقیدتی میان بودائیان و مسلمانان تلقی نمود؟
بهرامینیا: دوست داشتم قبل از اینکه سؤال پاسخ داده شود خدمت شما عرض کنم که ورود اسلام به میانمار (یا قبلاً به آن برمه میگفتند) به قرن اول اسلام برمیگردد و مطابق اسنادی که وجود دارد در همان قرن اول اسلام و با شکسته شدن یک کشتی تجاری که دست مسلمانان بوده است، اینها در آن سرزمین به اجبار پیاده شدند و ماندند و زندگی در آنجا را شروع کردند. یعنی حدود سال ۷۲۸ میلادی یعنی در قرن ۸میلادی اسلام در آن منطقه حضور پیدا کرد و با توجه به تبلیغاتی که کردهاند و جمعیتی که آنجا دین اسلام را پذیرفته بودند تدریجاً آمارشان زیاد شده است.
اینها حکومت محلی هم داشتند حتی حدود ۳۵۰ سال و در حدود بیش از ۴۰ حاکم محلی مسلمان داشتند تا اینکه در اواخر قرن ۱۸ام میلادی یک بودائی به نام «بودا بای» در ۱۷۸۴ میلادی این بخش مسلمان نشین میانمار را که به آن آراکان یا راخین یا راکین میگویند؛ تصرف میکند و به حکومت خودش ملحق میکند و حدود ۴۰ سال بر آنجا حکومت میکند تا اینکه در ۱۸۲۴ یعنی در نیمهی اول قرن نوزدهم انگلیس که آن موقع هند را در مستعمرهی خود داشت این منطقه را تصرف میکند بعد تا حدود ۱۹۴۸٫ البته این را خدمت شما عرض کنم که با توجه به سیاست انگلیس که «تفرقه کن و حکومت بینداز» در سال ۱۹۴۲ بودائیان آنجا که به آنها «ماغ» میگویند با اسلحهای که در اختیارشان گذاشته بودند حدود ۱۰۰هزار مسلمان را در آنجا قتل عام کردند.
خاطرهی تلخ این قتل عام و این کشتار در تاریخ آن مردم و آن کشور باقی است و تأثیرات خودش را دارد و هنوز هم کسانی هستند که تجربهی تلخ آن جنگ و کشتار را دارند و طبیعتاً اینها به واسطهی اینکه تا شکلگیری فرهنگ لیبرال و فردیت که به همین چند دههی اخیر برمیگردد؛ هویت اجتماعی بیشتر با دین تعریف میشده و دستهبندیهای اجتماعی حول محور دیانت و مذهب صورت گرفته و رنگ و بوی دینی پیدا کرده و این نزاع دینی، این تنافر و همگریزی و همستیزی دینی طبیعتاً بر مناسبات سیاسی تاثیر دارد. تا اینکه این کشور در ۱۹۴۸ به دنبال جنگ جهانی دوم از استعمار انگلستان مستقل میشود و به شرط اینکه به اقوام و اقلیتهایی که آنجا هستند در صورت تمایل خودشان، استقلال بدهد.
حتی در مراسمات استقلال برمه یا میانمار از انگلستان به رغم اینکه حدود ۱۳۰ نژاد بافت اجتماعی آن کشور را تشکیل میدهند همهی گروهها را به مراسم استقلال دعوت کردند مسلمانان را دعوت نکردند به خاطر همان نزاعها و درگیریهایی که سابقهی تلخش در حضور دو طرف بود اینان از اینکه اسلام توسعه پیدا کند خوف هم داشتند. در همان آراکان یا راخینی که در جنوب غربی کشور میانمار و در مرز بنگلادش وجود دارد حدود ۷۰درصد آن را مسلمانان تشکیل میدهند، البته این را خدمت شما عرض کنم در کل میانمار حدود ۱۰میلیون مسلمان زندگی میکنند که حدود ۵میلیون در آراکان بوده و تحت تأثیر آن جنگها و نزاعها حدود ۶میلیون بیشتر الان در کشورهای دیگر زندگی میکنند و از آن مکان گریختند.
حدود ۱۹۶۳ حکومت نظامیای در آنجا شکل میگیرد تحت سلطهی ژنرالی به نام ژنرال «یونین» و با افکاری ماتریالیستی و کمونیستی و با حمایت دولت چین و روسیهی آن زمان و با توجه به هم سیاست هویتی و هم نگرش فکری خودش وضعیت مسلمانان را از دوران گذشته بدتر میکند.
و الان طبق آمار رسمی که خود دولت میانمار اعلام کرده نسبت مسلمانان از حدود ۵۴ میلیون حدود ۴درصد مسلمان اعلام کرده البته خود افراد آنجا میگویند که مسلمانان تعدادشان بیشتر است. ولی به هر حال خدمت شما عرض کنم که تحت تأثیر این عوامل و این نزاعهای هویتی و عقیدتی و … آنجا وضع بسیار وحشتناک است. تبعیض سازمان یافته، قتل، کشتار، اجبار به خروج و آوارهسازی، منع تعلیم و تربیت، منع حتی تولد همهی اینها علیه آن اقلیت در آنجا وجود دارد و سال ۱۹۸۳ که قانون شهروندی تصویب میشود اینها تعریفی را مبنایی برای قبول افراد تحت عنوان شهروند برمه یا میانمار قرار دادند و آن هم این است که کسانی که قبل از سال ۱۸۴۴ یا آن حدود، کسانی که قبل از آن در میانمار بوده باشند، اینها را جزو شهروند قبول میکنند و دولت میانمار و آن ملت میگویند که اینها مسلمانانی هستند که برای کارگری و برای خدمت به انگلیسیها از کشورهای همجوار مثل بنگلادش آورده شدهاند و اینها را اساساً شهروند لایق احترام سیاسی و خدمات عمومی که توسط دولت ارائه میشود، نمیبینند و در کمپها و اردوگاههای مخصوص نگهداری میشوند. در نتیجهی این فشارها البته گروههای نظامیای هم از مسلمانان آراکان یا روهینگیا تشکیل شده و الان یک نزاع نظامی شکل گرفته که نتیجهاش را الان می بینیم.
سهرابی: اگر به تاریخ معاصر میانمار مراجعه کنیم مسلمانان میانمار با چه مشکلاتی مواجه بوده اند؟ اگر ممکن است موارد نقض حقوق بشر در این کشور علیه اقلیت مسلمان را بفرمائید.
بهرامینیا: اولین مورد نقض حقوق بشر انکار هویت است. شما میدانید که روشهای مختلفی وجود دارد در زمینهی سیاستهایی که حکومتها در مورد اقلیتها به کار میبرند که اولین آنها انکار هویت آنها است. مثلاً قبول نمیکنند که اصلاً یک هویت قومی یا مذهبی یا دینی در آنجا وجود دارد و یا مورد دوم تحریف است. مثلاً فرض کنید به عنوان مثال به کردها میگویند ترک کوهی. اینها این هویت را انکار کردهاند. گفتهاند اساساً اینها دخلی و سهمی در این کشور ندارند.
مورد بعدی سرکوب است. اینها را به واسطهی همین تفاوت هویتی مورد سرکوب قرار دادند. منع حقوق قانونی است. طبیعتاً وقتی کسی یک فردی را جزو آن کشور حساب نکند و شناسنامه و کارت ملی آن کشور را برایش صادر نکند به معنای منع او از برخورداری از تمام حقوق قانونی و سیاسی و آموزشی است؛ مصادرهی مؤسسات مذهبی و منع تعلیم و تربیت خاص آن هویت؛ که اینها مساجد و مدارس دینی را مصادره کردند و تبدیل به مدارس بودائیان کردند، بعضیها را حتی به زمین ورزشی تبدیل کردهاند. آوارهسازی، اجبار به خروج و تبعید، یعنی همه نوع موارد نقض حقوق بشر علیه این اقلیت: در فقر نگهداشتن، جدا از جامعه قرار دادن، منع تعامل و ارتباطات، حتی منع ازدواج، منع فرزندپروری… همهی آنچه که برای نابودی یک اقلیت هست متأسفانه علیه اینها اعمال شده است.
سهرابی: عکسالعمل اقلیت مسلمان در قبال تبعیض، ستم و نقض حقوق بشر توسط دولت این کشور تاکنون چگونه بوده است؟ آیا مواردی هم بوده که به مقابله به مثل و خشونت و عملیات نظامی علیه این دولت متوسل شوند؟
بهرامینیا: طبیعتاً با توجه به اینکه اینها اقلیت بودهاند و یک اقلیت فراموش شده، این را یادآوری کنم که به هر حال درست است همدینی و اشتراک عقیدتی در دین اسلام یک سری وظایف را بر برادران دینی اعمال میکند اما به قول یکی از دوستان مسلمانان بدون نفت خیلی سرنوشتشان برای دیگران مهم نیست. این اقلیت اغلب فرار کردهاند، یعنی الان متأسفانه آنقدر فشار زیاد بوده که شاید بیشتر از حدود ۶میلیون اینها به کشورهای دیگر فرار کردهاند، حتی به وضعی رسید که مالزی درسال ۱۹۹۷ ورود اینها را منع کرد و در کوالالامپور کمپی مربوط به سازمان ملل و سازمان پناهندگان را ایجاد کردند و به بنگلادش و کشورهای دیگر گریختند. این اواخر این اقلیت جبههای نظامی به نام جبههی انقاذ یا جبههی نجات که با حکومت مبارزهی مسلحانه میکند و در حال حاضر هم این خشونتهایی که وجود دارد دولت بهانهاش این است که این روستاها کانون این حرکت مسلحانه است که تشکیل شده است. یعنی فاز نظامی مبارزهی آنها به چند سال میرسد.
سهرابی: امروز موج جدیدی از خشونتها، کشتار و آوارگی علیه این اقلیت مسلمان در میانمار شروع شده و باعث نگرانی در میان مسلمانان نیز شده است. اما سؤال اینجاست که سازمانها و کشورهای اسلامی تاکنون چه عکس العمل جدیی نسبت به این کشتار و نقض آشکار حقوق انسانی انجام دادهاند؟ آیا در این زمینه شاهد انسجام و هماهنگی لازم در جهان اسلام بودهایم؟
بهرامینیا: این واکنشها در دو سطح رسمی و حکومتی و سطح مدنی است. در سطح مدنی که شخصیتها، احزاب اسلامی، گروهها، مؤسسات مدنی اکثراً واکنش نشان دادهاند و ابراز همدردی کردهاند و دیگران را به واکنش و اعتراض به این قتل و کشتاری که الان علیه این مسلمانان توسط دولت انجام میشود، فراخواندهاند.
در سطح رسمی هم تا آنجایی که من یادم هست دولت ترکیه و آقای اردوغان واکنش خوبی نشان دادهاند، دولت افغانستان هم تلفنی با وزیر خارجه ایران با دیگران در این زمینه تماسهایی داشتهاند و در چچن هم، حکومت چچن گردهمایی بسیار بزرگی تشکیل داد و آنجا در حد سخنرانی و اعلام حمایت، آنها هم حمایت مؤثر کردند. در سطح رسمی هم روز به روز واکنشها گستردهتر میشود. جدیداً هم من صفحهی مخصوص به آراکان را در فیسبوک که نگاه کردم آقای چاووش اوغلو اعلام کرده که تصمیم دارد به این زودی یک کنفرانس بینالمللی در آمریکا برای بررسی وضعیت این مسلمانان برگزار کند و با مشارکت سازمانهای بینالمللی و کشورهای مختلف این مسأله را به لحاظ سیاسی و به لحاظ رسانهای یک مقداری بیشتر مورد توجه قرار بدهند. من ندیدم آیا اتحادیه جهانی علمای اسلامی هم محکوم کرده بود ولی فرصت نشد مثلاً سازمان کنفرانس اسلامی و سازمان همکاری اسلامی سر بزنم ببینم چکار کردهاند ولی در کل واقعاً بخش مدنی و بخش اجتماعی جهان اسلام بسیار نسبت به این قضیه خشمگین است.
سهرابی: حال اگر به جامعه بینالمللی و حقوق بشری در قبال کشتار مسلمانان روهینگیا بپردازیم به نظر شما آیا این مجامع مدافع حقوق بشر و دموکراسی توانستهاند موضع گیری قابل قبولی در این زمینه از خود نشان بدهند؟ چرا علی رغم تقبیح بینالمللی این فاجعه و نسلکشی همچنان استمرار یافته است؟
بهرامینیا: واکنش اینها در دو سطح محکوم کردن لفظی است و اقدام عملی. اقدام عملی اینها حدود سال ۱۹۹۷ که به واسطهی اینکه مسلمانان آراکان در صندوقهای رأی ـ که آنجا رأیگیری برگزار شد ـ رأی به حزب حاکم نداده بودند، مورد خشم واقع شدند و با توپ و تانک و… روبرو شدند و نوعی انتقامگیری از آنها شروع شد؛ موج آوارگیشان در آن تاریخ شروع شد ولی با حمایت سازمان ملل حتی حدود ۹۰هزار نفر از این مهاجران بازگردانده شدند. ولی حالا به صورت عملی اینکه چه اقدامات دیگری صورت گرفته در این زمینه اطلاع دقیق ندارم. اینکه آیا قطعنامهای در این زمینه صادر شده باشد یا نه؟
ولی به هر حال حکومت میانمار آنچنان که میدانید یک حکومت نظامی بود اصلاً حکومتی که پایبند ارزشهای پلورالیسم سیاسی و دموکراسی و… نبود. حتی این خانم سوچی هم که الان هست خودش هم مدت زیادی در زندان بوده و بعد از شبه انقلابی که صورت گرفت و حکومت نظامی را کنار گذاشتند، ایشان سرکار آمدند. منتهی یک حالتی آنجا وجود دارد یعنی یک حالت احتقان و انباشت نفرت و خصومت در آنجا وجود دارد که خود خانم سوچی میگوید: من هرگاه در مورد دموکراسی و حقوق بشر و مراعات آزادی و اقلیتها و… صحبت میکنم این تندروها بیشتر تحریک میشوند و خون بیشتری از این مسلمانان ریخته میشود.
در نتیجه من اگر به صورت ریز و مستند بخواهم اشاره کنم چه اقدامات عملی توسط این سازمان صورت گرفته نتوانستم جمعآوری کنم ولی اینکه محکوم کردن به لحاظ سیاسی و رسانهای و از دولت خواستهاند که به حقوق اقلیتها توجه کند در این سطح وجود داشته و حتی جدیداً شما هم اطلاع دارید و در اول فرمایشاتتان هم گفتید که آمریکا محکوم کرده، سازمان ملل محکوم کرده، حتی این را به جینوساید تعبیر کرده بودند، در این حد من اطلاع دارم.
سهرابی: آقای بهرامینیا به نظر شما مسلمانان امروز چگونه میتوانند با این معضل بینالمللی مقابله کنند؟ یا چه ابزارهایی برای حل و فصل این نقض حقوق شهروندی اقلیت مسلمان در برمه در اختیار دارند؟
بهرامینیا: یکی در بخش مدنی از طریق تشکیل کمپینها، از طریق شرح وضعیت آنها در نشریات و رسانهها، از طریق فشار به حکومتها، فشار به حکومتهای خودشان میتوانند این کار را بکنند. از طریق سازمانهای اسلامی، از طریق احزاب، از طریق سازمانهای مدنیای که وجود دارند و از طریق ارتباط با سازمانهای بینالمللی مدافع حقوق بشر، تحریم ـ البته که این خیلی امیدی به آن نیست ـ منتهی اگر حکومتهای اسلامی با توجه به اینکه تعدادشان خیلی زیاد است میتوانند به راحتی با تحریم اقتصادی، با فراخواندن سفرا به حکومت برمه و حکومت میانمار فشار وارد کنند. از طریق مختلف میشود متأسفانه تا قبل از این جریاناتی که اینها رو به نسلکشی میروند و صدای سازمانهای بینالمللی درآمده، خیلی در میان مسلمانان شناخته شده نبودند. تبلیغات حمایتی اگر بشود، اقدامات سیاسی از طریق احزاب، ارسال کمکها، پناه دادن به مسلمانانی که آنجا هستند… همهی این کارها در دنیای کنونی ممکن است منتهی به شرط اینکه اول تبلیغات مناسبی در معرفی این مسلمانان و بیان وضعیت رقتانگیزشان و ظلم و فشار و جنایتی که علیه آنها میشود، تبلیغات کافی در این زمینه باید صورت بگیرد.
سهرابی: امروز خانم آنگ سان سوچی رئیس دولت برمه که در جهان به عنوان یکی از نمادهای دموکراسی و دفاع از آزادی مطرح است، انتقادات علیه دولتش را قلب واقعیت خوانده و اصولاً میگوید: اصلاً چنین خشونتهایی با این حجم دروغ است و قلب واقعیت است. به نظر شما حق با کدام یک از طرفین است؟ آیا ادعای مسلمانان در این قضیه به واقعیت نزدیکتر است یا خانم آنگ سان سوچی که برندهی جایزهی صلح نوبل هم هست؟
بهرامینیا: خانم سوچی الان از یک فعال حقوق بشری میشود گفت به نوعی تنزل پیدا کرده به یک حاکم. کم هستند کسانی که مثل نلسون ماندلا وجاهت آزادیخواهی و انصاف خودش را در سیاست حفظ بکنند. تحلیلها میگویند سوچی بیشتر به واسطهی حفظ رأی حزب خودش – حزب دموکراسی ملی – چنین عمل میکند چون میداند اگر از مسلمانان حمایت بکند رأی اکثریت مردم را از دست میدهد با توجه به آن مسائلی که عرض کردم آن تاریخ پرتنش و نفرتزایی که وجود دارد، برای ایشان سقوط سیاسی است. وگرنه مسألهی جنایتهایی که علیه مسلمانان صورت میگیرد الان تأیید سازمانهای حقوق بشر و سازمان ملل را دارد و میدانید که از آن تحت عنوان نسلکشی و جنایت علیه بشریت نام بردند که اینها واژههای معناداری در حقوق بینالملل و در حقوق بشر هستند و واضح و آشکار است خیلی به سخن ایشان توجه نمیشود.
سهرابی: و به عنوان سؤال پایانی، به نظر شما این خشونتهای سازمانیافتهی دولت برمه علیه اقلیت مسلمان زمینه و بستری را فراهم نمیکند که گروههایی امثال داعش و القاعده فعالیتهای تروریستی و خشونت آمیز خود را در سراسر جهان گسترش بدهند؟ آیا خشونت عریان علیه مسلمانان در گوشهای از جهان خود بسترساز این نیست که گروههایی به عنوان مدافع اسلام خشونت را با خشونت جواب دهند؟
بهرامی نیا: به لحاظ کلی فضای فشار سیاسی و مخصوصاً ناامیدی از احقاق حق حاصلخیزترین فضا برای رشد خشونت است و این در دنیا ثابت شده است. هر جا که اختناق سیاسی باشد افراط بستر مناسبی برای رویش پیدا میکند طبیعتاً این حجم از خشونت و سنگدلی و قتل و کشتاری که در جهان امروزی، جهان رسانهای و دهکده شده اعمال میشود قطعاً تأثیر دارد و مخصوصاً اگر نهادهای بینالمللی و سازمانهای مدافع حقوق بشر اقدام جدیتری نکنند و اعتبار اخلاقی خودشان را در این زمینه بازسازی نکنند یعنی به لحاظ اعتبار اجتماعیشان در سطح جهان دچار مشکل میشوند مخصوصاً در جهان اسلام و این در آن شکی نیست. منتهی از طرفی هم الان به لحاظ اینکه بگوییم دستاوردی داشته باشد خیلی نمیتوانند احزاب و گروهها از طریق فعالیت مسلحانه به لحاظ سیاسی به نان و نوایی برسند. گمان میکنم یعنی واقعاً من در یک تعارض گیر کردهام با توجه به این که در شبکههای اجتماعی در میان مسلمانان این همه نگرانی و ناراحتی وجود دارد، این همه احساس تنگی و احساس بیپناهی وجود دارد، خب کسانی هم هستند که میشود گفت از این احساسات و غلیان عواطف استفاده میکنند برای تغذیهی نگرشهای نظامی و خشونتطلبانه و از این گریزی نیست؛ ولی فکر نمیکنم به آن صورت بشود. یعنی از خود این اقلیت شاید بشود گفت که فاز نظامی به لحاظ اینکه در سطح جهانی مقبولیتی ندارد و اینها پشتیبانان قویای ندارند که آنها را به لحاظ لجستیک ساپورت کنند، از این جهت فکر نمیکنم خیلی بتواند برای آنها مؤثر باشد.
این مصاحبه بصورت آنلاین در کمپین حمایت از مسلمین میانمار انجام گرفته است .
کانال و گروه کمپین :
https://t.me/stopkillingmuslims
https://t.me/joinchat/AAAAAEQpOGwK1EvwbtjnLw