عقیدهمطالب جدیدمقالات

چرا قسم خوردن و سوگند به غیر خدا شرک است؟

چرا قسم خوردن و سوگند به غیر خدا شرک است؟

استاد شهید کاکه فاروق فرساد ـ رحمه الله ـ

 سوال شده به چه علت قسمِ به غیر خدا در بعضی از احادیث بعنوان شرک نام برده شده است؟ مثلاً روایتی داریم با این عبارت:”من حلف بغیر الله فقد اشرک”کسی که به غیر خدا قسم بخورد مرتکب شرک شده است.

زمانی می توانیم فهمی درست از این حدیث و مضامینی از این دست داشته باشیم که بدانیم فلسفه ی قسم خوردن چیست؟. اساساً با توجه به اینکه انسان موجودی فطرتاً جمع زی است مهمترین رکنی که امکان زندگی جمعی را به انسان می¬دهد اعتماد است. یعنی در هر جامعه ای که رکن اعتماد افراد به یکدیگر منهدم شد امکان اجتماع و استفاده بردن از زندگی اجتماعی منتفی است.

در جوامعی که مسئله ی اعتماد در آنها به حد پائینی رسیده است از نظر زندگی جمعی به شدت ضربه پذیر شده اند. زندگی جمعی یعنی اینکه افراد همدیگر را فهم کرده و بعداً مبتنی بر آن فهم، برای ادای مسئولیتِ خلافت، تعاون داشته باشند.  «انی جاعل فی الارض خلیفه» (بقره ۳۰) خلافت هم دو شاخه ی مهم دارد یکی آباد کردن خود انسان، که قرآن بنام تزکیه از آن نام می برد و دیگری آباد کردن زمین با کلیه ی امکانات و استعدادهایش، که قرآن بنام استعمار از آن نام می برد در نتیجه مادام  که رکن اعتماد نباشد هیچ کدام از این مسئولیت ها ادا نمی شود.

علت اینکه قرآن در سوره ی حجرات با آن شدت با منهیات ششگانه [۱] برخورد می کند این است که این منهیات، اعتماد را از بین می برد. گفتیم که یکی از ارکان مهم در روابط انسانی تفاهم است. یعنی انسانها یکدیگر را فهم کرده، با یکدیگر حرف زده و چیزی را که در دلشان مخفی و پوشیده است بوسیله ی کلام آشکار می کنند.

اگر در جامعه ای راستگوئی نباشد تفاهم ایجاد نخواهد شد بر همین اساس است که اسلام فضیلت زیادی برای راستگوئی قائل است حال گاهی پیش می آید که انسانها به تناسب موضوع و به تناسب اعتمادی که میان آنها قوت یا ضعف دارد احتیاج دارند که کلامشان را موکد کنند.مثلاً بین من و شما اعتماد کامل برقرار است اگر بخواهیم مطلبی را به هم بگوئیم احتیاج نیست که آنرا با تأکید بیان کنیم بلکه خیلی راحت قضیه را مطرح می کنیم.

اما گاهی حالتی پیش می آید که من با فرد دیگری روبرو هستم که این حالت اعتمادی که بین من و تو مطرح است با آن قوت، بین من و او مطرح نیست. بنابراین مجبورم که کلامم را با تأکید بیشتری برای او بیان کنم در اینجا احتیاج دارم از کلماتی که در عرف برای تأکید استفاده می شود بهره گیرم مثلاً بگویم باور کن، مطمئن باش و غیره. گاهی این مقدار تأکید هم کافی نیست در نتیجه مجبورِ به قسم خوردن می شوم. قسم به خدا، وسیله ای است که مؤمنین به وسیله ی آن اعلام می کنند که آن کلامی که می گویند راست است.

 

 حال چرا قسم خوردن به غیر خدا شرک است؟

 وقتی یک نفر پیش یک یا چند نفر دیگر، به خدا قسم می خورد در واقع دارد اعلام می کند که: این کسی که من به او سوگند می خورم،بی نظیر معظمی، بین من و شماست؛ که بر آن فعل، قول و نیتی که در جای دیگر یا نفس من صورت گرفته است باخبر است. در اینصورت چه کسی غیر ازخدا بر نفس و درون انسانها خبردار است؟ چه کسی غیر از خدا از فعلی که در تنهائی انجام داده¬ایم باخبر است؟.و وقتی کسی نام خدا را به دروغ آورد در واقع دارد اعلام می کند کانَّه خداوند از درون او  بی خبر است (نعوذ بالله).در مقابل هنگامی که تو داری به غیر خدا قسم می خوری درواقع اعلام می کنی:که آن غیرِ خدا،بین تو و من مشترکاً معظم است و همچنین آن غیر خدا، آن قدر با عظمت است که از درون تو و ماجرا خبر دارد!. سوگند خوردن به خدا هم هر چند ذاتاً مباح است اما در جائی که لازم نباشد مکروه است. یعنی انسانها مکلفند تا آنجائی که ممکن است روابطشان مبنی بر اعتماد باشد.[۲]   حال این سؤال پیش می آید سوگند هائی که خدا می فرماید چیست؟ قسمهای خدا به منظوری که گفتیم نیست چرا که معلوم است خداوند مشترکی در تعظیم و بزرگداشت با کس دیگر ندارد و اساساً خداوند احتیاج به این ندارد که کلامش را موکد کند تا ما باور کنیم. قسمِ خدا برای اثبات یک مطلب، به این منظور است که شما مؤمنین به خوبی در آن چیزی که خدا به آن قسم می خورد دقت و تفکر کنید؛ تا آن چیزی که خدا اعلام کرده است، برایتان ثابت شود مثلاً می فرماید:  « وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ »  یعنی اگر خوب در مفهوم عصر دقت کنید متوجه می شوید که براستی انسان در زیانکاری است. یا  « وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ * وَطُورِ سِینِینَ * وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ » در این چهار چیز اگر خوب دقت و تفکر کنی متوجه می شوی که:   « لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» یا  «ن و القلم و ما یسطرون ما انت بنعمه ربّک بمجنون» اگر در قلم و آنچه می نویسد دقت کنی متوجه می شوی که ممکن نیست پیامبر دیوانه باشد. پس قسم خدا،عبارتست از جلب توجه مخلوقین به پدیده ای از آن پدیده ها یا مطلبی از آن مطالب برای اثبات مقسم علیه.

 در زبان های مختلف جدای از قسم، از کلماتی برای تأکید استفاده می کنند که استفاده کردن از آنها مجاز می باشد مثل باور کن، مطمئن باش و یا در جاهائی می گویند به جان تو، که اگر به خاطر تعظیم و بزرگداشت نباشد و چیزی در حدود باور کن و مطمئن باش باشد اشکال ندارد اما اگر برای تعظیم و بزرگداشت (مشترک تعظیمی) تو و یا دیگری باشد از مظاهر شرک است و نباید بکار رود.

 والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 [۱]: مسخره کردن، لقب گذاشتن، عیب جوئی، غیبت، سوءظن، تجسس

 [۲]: مخصوصاً اگر کسی برای اثبات حرفش از او طلب قسم نکردند نباید قسم بخورد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا