مسجد محل کسب نور مومن، با نگاهی به آیه مثل نوره کمشکوه
مسجد محل کسب نور مومن، با نگاهی به آیه مثل نوره کمشکوه
نویسنده : مولانا محمد شفیع عثمانی/ مترجم: مولانا محمد یوسف حسین پور
نور مؤمن
«مثل نوره کمشکوه» ، نور هدایت الله که در قلب مؤمن میآید مثال عجیبی دارد، چنانکه ابن جریر از حضرت ابی بن کعب در تفسیر آن نقل فرموده است:
«هو المؤمن الذی جعل الله الایمان و القرآن فی صدره، فضرب الله مثله، فقال الله نور السموات و الارض، فبدأ بنور نفسه لم ذکر نور المؤمن فقال مثل نور من ءامن به فکان أبی بن کعب یقرأها مثل نور من ءامن به»
یعنی: این مثال آن مؤمن است که الله تعالی در قلب او نور هدایت ایمان و قرآن را جای داده است، در این آیه نخست الله تعالی نور خودش را ذکر فرموده که: «الله نور السموات و الأرض» باز نور قلب مؤمن را ذکر فرموده است که «مثل نوره» و در قراءت ابی بن کعب بجای مثل نوره، مثل نور من ءامن به آمده است، و سعید بن جیبر این قرائت و این مفهوم را از حضرت ابن عباس هم نقل فرموده است، ابن کثیر پس از نقل این روایات نوشته است که درباره ضمیر «مثل نوره» ائمه تفسیر دو قول دارند:
یکی این که این ضمیر به سوی الله تعالی راجع است، و معنی آیه اینکه نور هدایت الله که در قلب مؤمن به ودیعه گذاشته شده است، بدین مثال است که: «کمشکوه الخ» این قول ابن عباس است،
قول دوم این که این ضمیر راجع به مؤمن است که بر این سیاق کلام هم دلالت دارد، لذا خلاصهی این مثال اینکه، سینه مؤمن به منزله طاقی است، و دل او مانند قندیلی است، و نور هدایت که در قلب او به ودیعه گذاشته شد، مثال روغن شفاف زیتون است، که خاصه آن خودبهخود قبول است، پس همچنان که روغن زیتون از شعله آتش روشن شده به دیگران روشنی میدهد، همچنین نور هدایت فطری که در قلب مؤمن جایگزین شده است، وقتی با وحی الهی و علم الهی متصل باشد، روشن شده عالم را روشن میکند، و آنچه حضرات صحابه و تابعین این مثال را به قلب مؤمن اختصاص دادهاند، غالباً به این معنی است که تنها مؤمن از این نور استفاده مینماید، و اگر چه نور هدایت فطری که هنگام ابتدای آفرینش، در قلب گذاشته شده است، مختص به مؤمن نیست، بلکه در جبلت و فطرت هر انسانی آن نور هدایت گذاشته شده که اثر آن در هر ملت جهان و مردم هر منطقه و هر مذهب و مشرب مشاهده میگردد، که وجود خدا و قدرت عظیم او را طبعاً قایل است، و به سوی او رجوع میکند، اگرچه در تصور و تعبیر آن مرتکب به اشتباهاتی باشد، ولی به نفس وجود او فطرت هر انسانی قایل است، به استثنای چند تا مادهپرست که فطرت آنها مسخ شده و منکر وجود خدا قرار گرفتهاند، در در حدیث صحیح، این عمومیت تأیید گشته، چنانمه در آن آمده است:
«کل مولود یولد علی الفطره» یعنی: هر نوزاد بر فطرت متولد میشود، سپس مادر و پدر، او را از مقتضای فطرت منحرف کرده بر جاده منحرف قرار میدهند، مراد از این فطرت، هدایت ایمان است، و این هدایت ایمان و نور آن به وقت آفرینش در هر انسان به ودیعه گذاشته میشود، و توسط این نور هدایت، صلاحیت قبول حق ،در او پدید میآید، و وقتی که توسط انبیا و نایبان آنان، علم وحی الهی به او میرسد، آن را به سهولت میپذیرد، بجز کسانی که به سبب مسخ شدن فطرتشان که این نور فطری را به وسیلهی حرکات خویش محو مینمایند، شاید از اینجاست که در ابتدای این آیه اعطای نور را عام بیان فرمود که شامل اهل آسمان و زمین شده به هیچ مؤمن و کافر تخصیصی ندارد، و در پایان آیه فرمود: «یهدی الله لنوره من یشاء» یعنی: الله تعالی هر کسی را بخواهد، به سوی نور خویش، هدایت میفرماید، در اینجا مشیت الهی قید نور فطرت، که در وجود هر انسان به ودیعت گذاشته شده است نیست، بلکه قید نور قرآن است، که به هر شخص نمیرسد، بلکه مختص کسانی است که از جانب حقتعالی به آن موفق بگردند، ور نه کوشش انسان هم بدون توفیق الهی بیکار، بلکه بسا اوقات مضر ثابت میگردد.
«إذا لم یکن عون من الله للفتی فأول مایجنی علیه اجتهاده»
یعنی: اگر کمک خدا شامل حال بنده نگردد، کوشش او برعکس به او ضرر میرساند.
«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ »
در آیهی گذشته حق تعالی برای القای نور هدایت خویش، در قلب مؤمن مثال خاصی بیان فرموده بود، و در آخر آن فرمود که: از این نور کسانی استفاده مینمایند، که خدا میخواهد به آنها توفیق عنایت فرماید، و در این آیه مستقر و محل آن، مؤمنان بیان گردید که مقام اصلی و مستقر آن مؤمنان، که بیشتر اوقات بویژه در اوقات پنجگانه نماز، در آنجا دیده میشوند آن مکانها است که نسبت به آنها حکم خدا چنین است که آنها بلند و بالا گذاشته شوند، و در آنها نام خدا یاد گردد، و شان آن بیوت و مکانات این است که در آنها نام خدا را هر صبح و شام یعنی در تمام اوقات تسبیح و تقدیس، چنین اشخاصی میخوانند که صفات ویژهی آنان در آینده ذکر میگردد.
بنای این تقریر بر این است که در ترکیب نحوی «فی بیوت» متعلق به جمله «یهدی الله لنوره» باشد (کما یستفاد من ابن کثیر و غیره من المفسرین) بعضی گفته که آن متعلق به یسبح محذوف است که بر آن لفظ یسبح آینده دلالت دارد، ولی احتمال سابق با توجه به سیاق کلام، بهتر معلوم میشود، و مطلب آیه چنین برمیآید، که در مثال گذشته که نور هدایت حقتعالی بیان گردید، جای به دست آوردن آن، آن امکانات و بیوتی است که در آن صبح و شام نام خدا یاد کرده میشود، و مراد از آن بیوت نزد جمهور مفسرین مساجد هستند.
مساجد، خانههای خدا هستند که تعظیم آنها واجب است
قرطبی این را ترجیح داده و در استدلال به آن، این روایت حضرت انس، را پیش کرده که رسول خدا (ص) فرمود:
«من احب الله عزوجل فلیحبنی و من احبنی فلیحب اصحابی و من احب اصحابی فلیحب القرآن من احب القرآن فلیحب القرآن فلیحب المساجد فإنها افنیه الله اذن الله فی رفعها و بارک فیها میمونه میمون أهلها محفوظه محفوظ أهلها هم فی صلاتهم، والله عزوجل فی حوائجهم هم فی المساجد والله من ورائهم.»
کسی که میخواهد با خدا محبت کند او باید با من محبت کند، و کسی که میخواهد با من محبت بکند او باید با اصصحاب من محبت کند، و کسی که با اصحاب من محبت میکند او باید با قرآن محبت داشته باشد، و کسی که میخواهد با قرآن محبت ورزد، او باید با مساجد محبت برقرار کند؛ زیرا آنها خانههای خدا هستند، که الله به تعظیم آنها دستور داده، و در آنها برکت ودیعه فرموده است، آنها هم متبرک و اهل آنها هم متبرک هستند، آنها هم در حفظ خدا، و اهل آنها هم در حفظ خدا هستند، آنها به نماز مشغول میباشند و الله تعالی کارهای آنان را انجام میدهد و آنها در مساجد میباشند و الله تعالی پشت سر، چیزهای آنان را حفظ میفرماید.
معنی رفع مساجد
«أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ» «أَذِنَ» از اذن مشتق است که به معنای اجازه دادن است، و نرفع از رفع مشتق و به معنای بلند کردن و تعظیم دادن است، معنی آیه این است که الله تعالی اجازه فرموده که مساجد بلند کرده شوند، مراد از اجازه دادن دستور دادن است، مراد از بلند کردن تعظیم دادن به آنهاست، حضرت ابن عباس فرموده که الله تعالی در حکم بلند کردن، کارها و گفتارهای لغو در مساجد را، منع فرموده است.
عکرمه و امام تفسیر مجاهد فرمودهاند که مراد از رفع، ساختن مسجد است، چنان که متعلق به بنای کعبه در قرآن آمده است که : «و إذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت»، که مراد از رفع قواعد در آن، بنای قواعد است. و حضرت حسن بصری فرموده که مراد از رفع مساجد، تعظیم مساجد و احترام آنها و پاک و صاف نگهداشتن آنها از نجاسات و کثافاتهاست ، درحدیث آمده که هرگاه چیزی نجس در مسجد آورده بشود، مسجد از آن، چنان با هم جمع میشود که پوست انسان از آتش، حضرت ابو سعید خدری میفرمایدکه رسول خدا فرموده است که: هرکسی که از مسجدی چیزهای گندیده و ناپاک و ایذا دهنده را خارج کند، الله تعالی برای او در جنت خانهای میسازد. و حضرت عایشهی صدیقه میفرماید که رسول خدا (ص) به ما دستور داده که ما در خانههای خود، مسجد (جای مخصوص برای نماز) درست کرده آنها را پاک و صاف نگهداری بکنیم.
اصل این است که در لفظ ترفع شامل ساختن مسجد، و تعظیم، تکریم و صاف نگهداشتن آن است، و در پاک و صاف نگهداشتن آن، این هم داخل است، که آن را از هر نجاست و گندگی پاک نگهدارند. و این هم داخل است که از اشیای بدبو هم پاک نگهداشته شود، لذا رسول خدا(ص)، از خوردن سیر و پیاز و داخل شدن در مسجد، بدون پاک کردن دهن، منع فرموده است، و این هم در عموم کتب احادیث معروف است، کشیدن سیگار و قلیان و تنباکو و رفتن در مسجد هم، در این حکم شامل است، روشن کردن چراغ نفتی هم در مسجد که از آن بوی بد بیاید، داخل این حکم میباشد، و در صحیح مسلم از حضرت فاروق اعظم روایت است فرمود: که من مشاهده میکردم هر کسی که رسول خدا، از دهن او بوی سیر و پیاز احساس مینمود، او را از مسجد بیرون کرده در بقیع میفرستاد، و میفرمود که هر کسی میخواهد سیر و پیاز بخورد آن را کاملاً بپزد و بخورد که بوی بد آن برطرف شود، حضرات فقها از این حدیث استدلال فرمودهاند که اگر کسی به چنین مرضی مبتلا گردد، که مردم از ایستادن در کنار او اذیت شوند، او را هم میتوان از مسجد بیرون راند، و خود او باید تا زمان ابتلا به این مرض، در خانه نماز بخواند.
مفهوم رفع مساجد در نزد جمهور صحابه و تابعین این است که مساجد بنا گردد، و از هر چیز گندیده، پاک و صاف نگهداشته شود، و شان و شوکت ظاهری مساجد و تعمیر و ارتفاع آنها را نیز در این داخل فرموده و چنین استدلال نموده که حضرت عثمان غنی، مسجد نبوی را از درخت ساج مزین و بنا فرمود و حضرت عمربن عبدالعزیز به خاطر تزیین و نقش و نگار داخل مسجد نبوی انتظام کامل به کار برده بود، و این زمان اجلّهی صحابه بودند و کسی بر این عمل او انتقاد نکرد و فرمانروایان بعدی در تعمیر مساجد، اموال فراوانی را صرف کردند، ولید بن عبدالملک در عهد خلافت خویش، بیش از سه برابر درآمد ملک شام را در تعمیر و تزیین مسجد جامع دمشق صرف کرده بود، و مسجد ساختهی او هنوز باقی است، امام ابوحنیفه فرموده که اگر در ساختن مسجد نام، نمود و روی و ریا نباشد، بلکه بنام خدا و به خاطر تعظیم خانه خدا کسی مسجدی بارونق و مستحکم بسازد، هیچ ممانعتی در آن نیست، بلکه امید ثواب است.
بعضی فضایل مساجد
ابوداوود از حضرت ابوامامه روایت کرده که رسول خدا (ص)، فرمود: هر کسی در خانه وضو گرفته برای نماز فرض به سوی مسجد بیرون برود، ثواب او مانند کسی است که از خانه احرام بسته برای حج بیرون برود، و کسی که برای نماز اشراق در خانه وضو گرفته به سوی مسجد برود، ثواب او مانند کسی است که عمره بجا آورده است، و خواندن نمازی پس از دیگری، به شرطی که در میان کار و گفتگویی نباشد، در علیین نوشته میشود، و از حضرت بریده روایت است که رسول خدا(ص)، فرمود: کسانی را که در تاریکی به سوی مساجد میروند، به نور کاملی در قیامت مژده بدهید.
و در صحیح مسلم از حضرت ابوهریره روایت است که رسول خدا(ص)، فرمود: که نماز با جماعت به نسبت خانه و مغازه بیش از بیست درجه افضل است، و این بدین خاطر است که وقتی شخصی وضو بگیرد، و وضو را (طبق سنت) کامل نماید، باز فقط به خاطر نماز به مسجد برود، و هدف دیگری نداشته باشد، پس به هر قدمی پایهی او به حد یک درجه بلند میشود، و یک گناه محو میگردد، تا این که او به مسجد برسد، پس تا وقتی که او در انتظار جماعت مینشیند به او ثواب نماز میرسد، و فرشتگان برای او دعا میکنند، که خدایا بر او رحمت نازل بفرما، و او را بیامرز، تا زمانی که او به کسی ایذا نرساند و وضویش نشکند
از حضرت حکم بن عمیر روایت است که رسول خدا (ص) فرمود: در دنیا مانند میهمانان باشید، و مساجد را خانههای خود قرار دهید، و دلهای خود را به رقّت عادت دهید، (رقیق القلب نرم دل باشید) و (در نعمتهای خدا) زیاد فکر و اندیشه کنید و زیاد (از ترس خدا)گریه کنید، و نشاید دنیا، شما را برخلاف این حال نگه دارد که شما در تعمیرات بیجای خانهها مشغول باشید، و سکونت هم میسر نگردد، و شما در فکر جمع کردن اموال بیش از نیاز قرار گیرید، و در آینده به چنان آرزوهای بیجا مشعول باشید که به آنها دست نیابید.
و حضرت ابو الدرداء به پسرش نصیحت میکرد که خانهی تو باید مسجد باشد؛ زیرا من از رسول خدا (ص) شنیده ام که فرمود: مساجد خانه متقیاناند، کسی که مسجد را (به کثرت ذکر) خانهی خود قرار داد الله تعالی ضامن راحت و سکون و آسان گذشتن بر پل صراط است، و ابو صادق ازوی، به شعیب بن الجحاب نامه نوشت که مساجد را لازم بگیر ؛ زیرا به من این روایت رسیده که مساجد مجالس انبیا بودند.
و در حدیثی آمده که رسول خدا (ص) فرمود که در آخر زمان مردمانی میباشند که در مساجد آمده حلقه میبندند، و در آنجا از دنیا و محبت آن، سخن به میان می آورند، شما با چنین اشخاصی ننشینید؛ زیرا الله تعالی نیاز به آمدن چنین اشخاصی ندارد.
و حضرت سعید بن مسیب فرمود: کسی که در مسجد نشست، گویا که او در مجلس پروردگار خویش نشسته است، لذا بر او لازم است که از زبان خویش به جز کلمهی خیر کلمهی دیگری بیرون نیاورد.
منبع: تفسیر معارف القرآن / مولف: مولانا محمد شفیع عثمانی/ مترجم: مولانا محمد یوسف حسین پور / انتشارات: احمدجام