استبداد سیاسی
««««««««««« هو الجبّار »»»»»»»»»»
استبداد سیاسی نوعی بیماری است ، که بدتر از آن فقط ، بی اطلاعی از پیامد ها و چشم فرو بستن از عواقب خطرناک آن است .
یکی از بلایا و ناهنجاری ها رأی و دیدگاه خود را مطلق دانستن و تلاش برای تحمیل آن به دیگران است .
یکی دیگر این است که مستبدین خود را فراتر از قانون به حساب می آورند و در مقابل احدی پاسخگو نمی دانند . گاهی هم که مرتکب خطاهای بزرگی می شوند ، غالبا دیگران را قربانی اشتباهات خویش می نمایند .
به همراه تحولاتی که در مورد یسستم حکومتی روی داده است ، دایرۀ استبداد نیز گسترش یافته است . و اکر در گذشته ، استبداد چونان سگ هار دستهایش را بر فراز قطعه زمینی می گرفت و گرد آن زوزه می کشید تا به مردم بفهماند که ملک انحصاریش است ، امروزه پارا فراتر نهاده و اهرم قدرتی در دست حاکمان یا گروههایی شده که مردم را به بی دینی می کشانند و نسلهای نو پا هم خواسته یا ناخواسته به آن تن در می دهند .
گاهی هم با توسل به تقلّب در انتخابات عمومی به عمر خود ادامه می دهد و دروغ وتزویر در بازار آن سکّه ای رایج می گردد و پیر و جوان خار در چشم و استخوان در گلو بدان می نگرند .
دبین ترتیب دروغ وریا ریشه می بندد و زندگی اجتماعی مردم از هم فرو می پاشد و جامعه در زیر چنگال نو کیسگان تشنه کام و چاپپلوسان مزوّر ، گرفتار می شود .
این همان سرنوشت اسفباری است که در عصر حاضر گربانگیر مسلمانان گشته است و زمینۀ بردگی امت اسلامی را فراهم ساخته و مجد و عظمت گذشته را از آنان ستاند است ، و چنین سرنوشتی پیامد گریز ناپذیر انحراف و دوری از آن سرچشمۀ زلال و شفّاف اوّلیۀ اسلام است .
این اسبداد سیاسی هم چنانکه با دقّت در گذشته های دور و نزدیک هم دیده ایم ، صرفاً سرپیچی ساده ای از رهنمود های اسلام و یا زیر پا نهادن چند دستور فرعی فقهی نیست ؛ بلکه گریزی کامل از تبعیّ ت از دستورات دین و قیام در مقابل ارزشهای آن است .
آری لازم است بدانیم که ، لازمۀ ایمان به توحید در عین پذیرش یکتاپرستی ، احترام به حقوق انسان ها و کرامت ملتّها است .
از ثمرۀ همین شناخت عمیق بود که عمر بن خطّاب گفته بود : خداوند انسانها را آزاد آفریده و احدی حق ندارد آ«ها را به بندگی بکشاند .و تنها در برابر پروردگار است که باید همگی سر تعظیم فرود آورند و بس . امّا در مقابل دیگران صاحب عزّت و احترامند و جایز نیست در مقابل بندگانی چون خود ، خود را خوار و ضعیف بشمارند .
این استبداد سیاسی است که چنین اوضاع اسفناکی را به وجود آورده است و به آن هم دامن می زند و گوری است که برادری انسانی و دینی را در خود مدفون ساخته است ، و جامعه ای ساخته که در آن تنها یک فرد امر و نهی می کند و دیگران هم گردن می نهند و چاپلوسانه برایش بندگی می کنند ودر آن مراسمی عجیب برای بت های سیاسی بر پا می گردد که روی بت پرستیهای جاهلیّت پیش از اسلام را سفید کرده است و یادی هم از پروردگار و رهنمود هایش ، اگر جایی برایش مانده باشد ، در مراحل بعد خواهد بود .
»»»»»»»» حال وظیفۀ مسلمانان چیست ؟ ««««««««
از مسلمانان می خواهم که افکار و باورهای پوسیده ای که زمینه را برای عقب ماندگی ، رکود و خواری آنان فراهم ساخته، از خود دور کنند ! و از اعماق جان وبا عزمی پولادین به مسئولیت های دینی خود عمل کنند و نسبت به آن جفا نورزند ؛ تا آفتاب این آیین بر همه تابیدن گیرد و بشریت را به سر منزل مقصود رهنمون شود و رحمت بودنش برای جهانیان واقعیّت پیدا کند .
زیرا ادامۀ استبداد و حکومت فردی گلوی آزادی ها را خواهد فشرد و حرمت و کرامت را لگد مال خواهد کرد .
قارون هایی پرورش خواهد داد با جیب هایی آکنده از طلا و در عوض دلهایی خالی از رحمت و بدور از عطوفت با مردم ؛ و زندگی ای به دور از عدالت و رسشار از ضلالت و قساوت .
استبداد دریچۀ اندیشیدن به روی انسانها را خواهد بست ؛ تلاش و اندیشیدن و نتایج آن را بیهوده جلوه خواهد داد . دانشمندان و اندیشمندان و نوابغ را خانه نشین و جاهلان و نا آگاهان و بی هنران را یار و همراه خویش خواهد ساخت .
استبداد سیاسی افرادی به بار خواهد آورد که همۀ هم و غمشان کامجویی و خوشگذرانی است واز تربیت و اخلاق روی گردانند ، و ناهنجاریها و نابسامانیهای اجتماعی را بر سلامت و بالندگی جامعه ترجیح می دهند .
استبداد سیاسی زمینه را برای عقب ماندگی در عرصه های علمی و معنوی در دنیا و آخرت فراهم خواهد ساخت .
استبداد سیاسی پشتیبان آنهایی است که از خون پشه روی لباس خود به هنگام نماز پرس و جو می کنند ، امّا راجع به آیندۀ امتّی که خون فرزندان آن به سادگی ریخته می شود ، سئوالی برای پرسیدن ندارند . (( کسانی که به مسائل جزئی و ظاهری اهمیّت داده و از مسائل اصلی و ریشه ای غافل هستند . )) خونهایی که ظاهراً ریخته شدنشان بر زمین ، برای بسیاری چندان هم مهم نیست .
استبدا در پی آن است که ملّتها گذشت خویش را به بوتۀ فراموشی بسپارند ، و از تجارب تاریخی عبرت نگیرند و از درسهای زندگی بهره نگیرند .
زندگی در زیر سایۀ استبداد زمینه ساز خواری ابدی است !
یا باید مسلمانانه زیست و « با عصای لا اله هر طلسم خوف را شکست » ویا به مرگی تن در داد که حیات پس از آن ارزشی ندارد ؛ مرگی که هیچگاه با مرگ راستین قابل مقایسه نیست .
راستی ما به کدام یک از این بلایا و امراض دچار شده ایم ؟!
آیا تا به حال از خود پرسیده ایم ؟
آیا برای درمان آن چاره ای اندیشیده ایم ؟
بیایید قبل از آنکه از ما بپرسند از خود بپرسیم و قبل از آنکه فرصت از دسا رود کاری کنیم .
منبع :
کتاب : فساد سیاسی در جوامع عربی و اسلامی
مولف : محمّد غزالی
مترجم : عبد العزیز سلیمی
حتماً آن را مطالعه کنید . از انتشارات نشر احسان