تاریخمطالب جدید

تاریخ خواندن چرا اهمیت دارد؟

تاریخ خواندن چرا اهمیت دارد؟

نویسنده: عبدالرحمن عزام

تاریخ خواندن چرا اهمیت دارد؟ با آن‌که ممکن این‌روزها حال هیچ‌کدام‌مان خوش نباشد، با آن‌هم همه را به خواندن تاریخ توصیه می‌کنم. تاریخ، بسان قله‌ای است که هرگاه برفراز آن برآییم، همۀ دور و نزدیک را با دیدی محیط می‌بینیم و پس و پشت هر پستی و بلندی ای را روشن می‌نگریم که پس از هر نشیبی فرازی است و بعد از هر فرازی، فرودی. تاریخ را فواید و بهره‌های وفیری است، چنان‌چه امام ابن‌اثیر متوفای ۶۳۷ هجری در مقدمه‌اش بر کتاب «الکامل فی‌التاریخ» می‌نویسد:

«تاریخ فواید فراوانی دارد؛ اعم از منافع وفیر دنیوی و بهره‎های کثیر اخروی… یکى از سودهاى دنیوی تاریخ این است که فرمانروایان و زمام‎دارانِ امر و نهى، آن‎گاه که آن‎چه در تاریخ راجع به رفتار ستم‎کاران و سنگ‎دلان نوشته شده را بدانند، و ببینند اعمال آنان در کتاب‎هایى آمده است که مردم به نقل آن‎ها مى‎پردازند و آیندگان از گذشتگان روایت مى‎کنند، و ببینند بیدادگرى تا چه اندازه مایه‎ی بدنامى و روی‎دادهاى زشت و ویرانى شهرها و هلاک بندگان خدا و از دست رفتن اموال و تباهى احوال مى‎شود، بیداد و ستم را نکوهش مى‎کنند و از میان می‎برند.

برخلاف آن، هنگامی‎که روش فرمانروایان دادگر و نیکى رفتارشان را ببینند و دریابند که پس از درگذشت‎شان، مردم از آنان به نیکى یاد می‎کنند و شهرها و کشورهاى ایشان آباد شده و ثروت مردم فزونى یافته است، داد و دهش را ستایش می‎کنند و بدان می‎گرایند. دادگسترى را پی می‎گیرند و آن‎چه مخالف عدل و داد است، کنار می‏‌گذارند.

از این گذشته، با آراء و اندیشه‎هاى درستى آشنا می‎شوند که پیشینیان به نیروى آن‎ها گزند دشمنان را دفع کرده و از مهلکه‎ها رهایى یافته و شهرهاى عالى و کشورهاى بزرگ را حفظ کرده‎اند. سود دیگر تاریخ این است که انسان از خواندن آن تجربه می‎اندوزد و با روی‎دادها آشنا می‎شود و پى می‎برد که هر کار چه عواقبى به بار می‎آورد…

منفعت اخروی تاریخ را همین بس هنگامی‎که انسان خردمند به دنیا و دگرگونی‎های آن با اهل دنیا بیندیشد، می‎بیند گیتى چگونه رنگ می‎گرداند و از مردم گیتى برمی‎گردد و بدبختی‎هاى او دامنگیر بزرگان جهان می‎شود. جان و مال جهانیان را می‎گیرد و کوچک و بزرگ‎شان را نابود می‎کند. نه بزرگ از چنگ او رهایى می‎یابد نه کوچک، نه توانگر از گزندش در امان است نه تنگدست….

هم‎چنان سود دیگر تاریخ این است که آدمى را به شکیبایى و پایدارى عادت می‎دهد و این دو از محاسن اخلاق است؛ زیرا خردمند هنگامی‎که ببیند نه پیامبر گرامى از آسیب‎هاى جهان برکنار می‎ماند و نه پادشاه بزرگ، بلکه هیچ‎یک از آدمیان را از تحمل مصایب دنیوى چاره‎اى نیست، پى می‎برد به این که او هم سختی‎هایى می‎کشد که دیگران کشیدند و رنج‎هایى می‎برد که دیگران بردند.» (الکامل فی‎التاریخ، صص. ۱۰۷-۱۰۵)

به راستی نیز چنین است؛ با مرور برگ‌های تاریخ؛ آن‌هم تاریخ اسلام که سابقۀ پانزده قرن بیش ندارد، می‌بینیم دولت و دوره‌های فراوانی آمده‌اند و گذشته‌اند؛ اعم از عصر خلافت راشده و دورۀ امویان با ۱۴ خلیفه و امیر، دورۀ عباسیان با ۳۷ خلیفه و امیر، دورۀ امویان اندلس با ۲۴ خلیفه و امیر، دورۀ عثمانیان با ۳۷ خلیفه و امیر، دورۀ آل بویۀ فارس و عراق با ۲۷ امیر، دورۀ غزنویان با ۲۲ امیر، دورۀ ادریسیان مراکش با ۱۰ امیر، دورۀ اغلبیان با ۱۱ امیر، دورۀ حمدانیان در موصل و حلب با ۱۰ امیر، دورۀ فاطمیان در آفریقا و مصر با ۱۴ امیر، دورۀ بنی حمود با ۱۲ امیر، و دورۀ سلجوقیان و غوریان و طولونیان و حمدانیان و اخشیدیان و دیگر دولت‌ها و دوره‌های کوچک و بزرگ و طویل و قصیر، که هر دوره در خود پستی و بلندی‌های تلخ و شیرینی داشته است و اینک جز نام خوب و بد، نشانی از آنان باقی نمانده است و اینک سر شان در بارگۀ تاریخ خم است که عادل شان بداند و به نیکی یادشان کند و یا ستمکار و ستم‌گرشان بخواند و به بدی رد شان کند.

فاعتبروا یا أولی‌الأبصار

مقالات مرتبط: چگونگی تفسیر استبدادهای تاریخ اسلامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا