آخرین نوشته استاد محمّد ربیعی (رح) و جملاتی زیبا از سر آغاز دفتر خاطرات وی
آخرین نوشته استاد محمّد ربیعی (رح) و جملاتی زیبا از سر آغاز دفتر خاطرات وی
نویسنده: عبدالسلام حقگویی
جملاتی زیبا از سر آغاز دفتر خاطرات استاد محمّد ربیعی ۱۳۲۸
درود و سلام بر روان پیغمبران سفراء الهی و راهنمایان بشر بطریق سعادت و بهتر زیستن و با لا خص درود بر حضرت خاتم انبیاء محمد المصطفی که آخرین سفیر الهی به سوی خلق است و ناجی عالم بشریت از امواج بیم آور دریای کفر وخود پرستی و رهبر مردم به جانب برادری و برابری و احترام به حقوق و مساوات و عدل و پاکی و راستی و درستی و شجاعت و امانت و سایر صفات مبروحه و محموده و سلام بر خاندان و یاران گرامی و سلاله طاهره آن حضرت که هریک نمونه ای از صفات خجسته و اخلاق حمیده و وارسته می باشند. دوستان و خوانندگان گرامی در هر کاری که شروع می شود هدف و نتیجه ای باید در نظر گرفته شود. هدف اصلی من مجسم ساختن نحوه زندگیم و چگونگی گفتار و رفتارم و از اینکه در خلال چند سال گذشتن از عمر عزیز چه کرده ام و چطور زیسته ام و در قبال این گوهر های تابناک روزهای زندگی چه نتیجه ای را گرفته و چه اثری در اجتماع از خود بجا گذاشته ام مفاخر زندگی معائب سلوک و خوشیها و تلخیها و ناکامی ها و مقاومت در برابر مصائب و تصادف در برابر ناملایمات روزگار و همچنین برخورد با اشخاص با در نظر گرفتن اختلاف عقاید و افکار آنان مرا درس عبرتی باشد و خود را گم نکنم که چه بودم و از کجا آمده ام ردپای خود را یافته و دنبال سیر زندگی خود را گرفته ام تا ببینم همانند کودکی که از سرپرست خود گم شده یا غریبی که اصلا” چاه و راه را از هم بازنشناخته به کجا رفته و آهنگ کدام مقصد را دارم. کدام صراط را در بر گرفته ام؟ همان صراط مستقیم که به هنگام نماز آن را نام می بریم و سلوک در آن را از خداوند بزرگ می خواهیم که در حقیقت به معنی بازشناختن چاه از راه است. یا صراط معوج و بیراهی زندگی جاهلانه که چیزی جز ارضای شهوات و پرورش احساسات غیر انسانی نیست.این هدف و انگیزه اصلی من بود و در ضمن آن برای بازماندگان مخلص این خود یک اثری است در تاریخ که با ایشان ارتباط دارد البته نه از این نظر که من دارای مفاخر زیادی در زندگی بوده ام و نسل آینده از روی آن به تعداد حسب بپردازند بلکه پدیده عبرت به زندگی نیاکان خود بنگرند و اصل و نسب خود را بشناسند زیرا با بسیاری از مردم برخورد کرده ام که اسم جد پدری یا مادری خود را ندانسته اند چه برسد به شرح حال آنان و نیز از نظر گذراندن خاطرات زندگی ولو اینکه خاطرات تلخی هم باشد به ذوق من بسیار لذت بخش است. چرا در حقیقت سرگذشت و وقایع زندگی هرکس آیینه زندگی و چهره از دست رفته عمر عزیز اوست. قدمگاه ایام گذشته و صحنه زندگی اوست. چنانکه ما هرگاه به دیدن زادگاه و مولد و مدفن خود و به نیاکان خود راه می یابیم شاد می شویم همچنان که باید به مکان توجه بشود نسبت به زمان نیز باید توجه شود زیرا مکان چهرهای مادی را در برمی گرفته و پرورش می داده است اما زمان حقایق و معنویات را. این دربرگیرنده حقایق و وقایع را تاریخ و نفس رویدادها را وقایع تاریخی یا سرگذشت می نامیم. و اما نتیجه و فایده این نوشته ها رسیدگی به گذشته و تجدیدنظر در مواردی که مستلزم تغییر و تبدیل هستند مگر پس از مرور زمان ، از خواب غفلت بیدار شویم. و پنج روزی را که شیخ سعدی نویسنده بزرگ ایران فرموده اند دریابیم، دیگر نمی دانم این استدلال مورد قبول شما خواهد بود یا نه. به هرحال باید متذکر شوم که نسلهای آینده ممکن است به اقتضای زمان خود این قبیل نوشته ها را با پوزخند و تمسخر بنگرند که مرحوم فلان وقت خود را صرف اینگونه اساطیر و ابابیل کرده است باید گفت در فرصتهای که تنها می نشسته ام مقداری را از این سرگذشت به رشته تحریر درآورده و فقط در غیر مواقع کار و مطالعه ، نوشتن خاطرات گذشته را تفریح و سرگرمی خود قرار داده ام و از جهت دیگر این خود بهترین موفقیتی است که شخص به گذشته خود پند بگیرد و در آینده دقت نماید زیرا همین نوع تفکر و تدبر است که شخص را به راه راست زندگی هدایت می کند. استردادا” در بعضی موارد نیز به چگونگی زندگی اجتماعی در محیطی که در آن می زیسته ام اشاره می کنم و قسمتی از اوضاع منطقه را که شاید به اقتضای زمان آینده ضرورت خواهد داشت یادداشت و از نظر خوانندگان می گذرانم امیدوارم دوستان صدیق بر جمیع مارب موفق و محورها بر مدارج عالیات ارتقاء یابند و سعادت عموم را از خداوند بزرگ خواستارم.
جملاتی زیبا از سرآغاز دفتر خاطرات استاد ربیعی- ۱۳۴۲
اکنون که آفتاب به تازگی از مطلع طلوع کرده و صفحه کبود آسمان را از تیرگی و ظلمت مستخلص گردانید و عالم را به نور خود جلوه داده هرکس به دنبال مشاغلی می رود و اراده هرنفس و ذینفس او را تحریک می کند که بدنبال رزق وکسب معاش و منافع اقتصادی بدود. وقت درو کشت و جمع آوری محصول است مردم زحمتکش هر یک با وسایلی منزل را ترک کرده راه صحرا را درپیش گرفته و با امید راحتی در زمستان زحمات فوق العاده و گرمای تابستان را تحمل می کنند. نیروی امید است که ساختمان وجود همه را به جنبش درآورده است از طرف دیگر دامها قسمتی برابر دهکده را فراگرفته اند و قسمتی دیگر به سبب مرض طبق در میان باغچه ها ویونجه که امسال با وجود فراوانی و وفور آب خشکیده اند کفش ها را از پا درآورده و زانو تعظیم را به درگاه خداوند حکیم خم کرده و به ناله و فریاد که نمی دانم چه می گویند اشتغال دارند.(خ-ش-ا-و) و (ب-خ-ن-ذ) برای جوب رفته اند که دست و رو بشویند از طرف دیگر (ن-ز-ا-ن) در خوابگاه خود می گرید(ض-ف-ز-ب) گریبان را گرفته که به (س-و-ت-ز) سر بزنم من هم تعلل می کنم او نمی شنود و نمی گذارد مطالب خود را بخوبی تحریر کنم(ص-ز-ت-ث)مشغول زدن(ن-ص-ل)می باشد اینها همه بجای خود مقدمات نوشته حقیر سراپا تقصیر است و اما گرفتاریهای دیگر که خودبخود روحم بعذاب الیم معذب است و در آتش عذاب در سوز و گدازم تمام اشیاء مادی و صوری در نظرم مجسم است و هرچند فکر می کنم نمی دانم چه گرفتاری است، چه بلای است چه بدبختی است چه دردی است که درمان ندارد و چه آتش خرمن سوزی که که خرمن عمر مرا دستخوش حریق قرار داده در خواب و بیداری در فراغت و مشغلت در صحت و سقم درستی و علنی در خلوت و در ملا معذب هستم عجب از عمری که خدا به من عطا کرده هرلحظه اش دردی و هر ساعتش مرگی است. کوتاه نظران بر خلاف آن قضاوت کرده و مبادرت به صدور رای نموده اند.
جملاتی زیبا از سرآغاز دفتر خاطرات استاد ربیعی-سال ۱۳۵۲ و فرمان رایگان شدن بهداشت در سال ۱۳۵۲
ستایش و ثنای خداوند یکتای مهربان را سزاوار است که به مقتضای حکمت بالغه خود همه اشیاء را آفریده و با آوردن سال نو ورقی دیگر را به صفحات عمر زودگذر ما افزایید . در این لحظه که چند ساعتی بیش به تحویل سال ۵۲ به ۵۳ باقی نمانده فرمانی دایر بر(رایگان بودن بهداشت در سراسر کشور)قرائت شد و از رادیو کرمانشاه برنامه مخصوص اینجانب که مصدر به تبریک سال جدید است منتشر می شود و ما افراد خانواده ربیعی در کرمانشاه در طبقه دوم پلاک ۲۰ خیابان بهار دور هم جمع شده ایم وبرنامه سوال و جواب از رادیو گوش می کنیم از شهادت حق و تفسیر آیه ۱۳۵ سوره نساء بحث میکنم
آخرین نوشته استاد ربیعی در دفتر خاطراتش در تاریخ ۱/۱/۷۵ شمسی
به امید خدا و به میمنت و مبارکی سال ۱۳۷۵ شمسی را در ساعت یازده و نیم روز چهارشنبه آغاز کردیم من و نامزد و اسماء دختر کوچولو یازده ماهه مان در خانه شخص خود در کرمانشاه در اتاق جنوبی نشسته و با یاد و مدد خداوند کدورتهای ایام گذشته را با آخرین لحظات سال گذشته بدرقه کردیم و خدای را شکر که در سال جاری فرزند زیبا داریم . حسین و احمد با افراد خانوادهشان به سنندج رفته اند و یکدانه ماهی قرمز برای اسماء خریده ام.
منبع: زندگینامه قاری مخلص ، نایب قاری جهان،استاد علامه دانشمند مفتی محمد ربیعی / مولف: عبدالسلام حقگویی انتشارات: باغ ابریشم چاپ اول۱۳۸۲
تنظیم برای نوگرا: باران
سلام
ممنون زیبا بود
یاد و خاطره مردان حق و حقیقت جو و حقیقت گو هر گز از خاطرها نمی رود
یاد و خاطرش زنده باد
و رحمت خداوند بر وی قرین