زن خانواده

سخنی در بابِ حجاب! چرایی و چگونگی

حجابنوشته: متین لطفی

بررسیِ اجمالیِ چراییِ حدودِ حجابِ ظاهر در اسلام!

در جهان بینی اسلامی، انسان موجودى است که براى رسیدن به کمال و معنویّت خلق گردیده؛ اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسى و توجه به هر یک از آن‏ها در حدّ نیاز طبیعى، سبب شکوفایى همه استعدادهاى انسان شده و او را به سوى کمال سوق می دهد. پوشش مناسب براى زن و مرد عامل مهمى در تعدیل و تنظیم این غریزه است. نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطه‏ اى مستقیم با تفاوت‏هاى جسمى و روحى زن و مرد دارد.

در تحقیقات علمى در مورد فیزیولوژى و نیز روان‏شناسى زن و مرد، ثابت شده که مردان نسبت به محرّک‏هاى چشمىِ شهوت‏ انگیز حساس ترند و تأثیر حس بینایى در آنها زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعى قادر به دیدن است، از سوى دیگر ترشّح هورمون‏ها در مرد، صورتى یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتى گسترده تحت تأثیر محرّک‏هاى شهوانى قرار می گیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس ترند و به محرّک‏هاى حسى پاسخ می دهند. حس لامسه، بروز زیادى ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است.
از این گذشته چون هورمون‏هاى جنسى زن به صورتِ دوره‏ اى ترشح می شوند و به طور متفاوت عمل می کنند، تأثیر محرّک‏هاى شهوانى بر زن، صورتى بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است.
با توجه به مطالبِ فوق می توان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّى و اساسى ریشه گرفته است. اسلام می خواهد انواع التذاذهاى جنسى (چه بصرى و لمسى) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون، اختصاص یابد و اجتماع، تنها براى کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربى که حضور در جامعه را با لذت جویى جنسى به هم می آمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسى را به هم می ریزد.
اسلام قائل به تفکیکِ میانِ این دو محیط است و براى تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بى بند و بارى در پوشش به معناى عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسى است که آثار شوم آن بر کسى پوشیده نیست.

تاکنون به سیمهای فاز و نول توجه کرده اید؟! اگر سیمهای فاز و نول، از مبدأ تا مقصد، دچار آسیب دیدگی(مثلا لخت شدن و از بین رفتن روپوشها) نشده باشند و در کانالِ مخصوص خود نصب شده باشند، در نهایت، نور تولید می کنند؛ نوری که روشنایی بخش زندگی و نمادِ سعادت و رهیابی است؛ اما اگر این دو سیم -بنابر هر دلایلی- دچار آسیب دیدگی شده باشند، ممکن است باعثِ آتش سوزی شوند؛ آتشی که منجر به بی خانمان گشتن و نابودیِ سرمایه ها میشود!

زن و مرد نیز با قرار گرفتن در کانالِ خانواده و محفوظ بودن از آسیبهایِ ظاهری و ذاتی، در نهایت، نور تولید میکنند و فرزندانِ صالحی بار می آورند که جامعه به وجودشان افتخار میکند!

با رواج بى حجابى و جلوه گرى زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعى محدودیت و پایان آزادى‏ هاى جنسی خود تلقّى می ‏کنند وافراد متأهل هر روز در مقایسه‏ اى خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار می ‏گیرند. این مقایسه‏ ها، هوس را دامن زده و ریشه ی زندگى را می سوزاند.
به عقیده ما، حجاب، بهداشت روانى اجتماع و تعدیلِ هیجان‏ها و التهابهایِ جنسى را که سبب کاهش عطش سیرى ناپذیرى شهوت است، باعث میشود. ما معتقدیم حجابِ ظاهر و باطن، تحکیم روابط خانوادگى و برقرارى صمیمیتِ کامل زوجین را تضمین میکند.

حیا، عفاف و حجاب زن می ‏تواند در نقش عاطفى او و تأثیرگذارى بر مرد مؤثر باشد. لباس زن، سببِ تقویتِ تخیّل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن، یکى از وسائل مرموز براى حفظ مقام و موقعیّت زن در برابر مرد است.
اسلام، حجاب را براى محدودیّت و حبس زن نیاورده، بلکه براى مصونیّت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضى به حبس، رکود و سرکوبى استعدادهاى زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه ی حضور زن را در اجتماع و فعالیت در عرصه های فرهنگی و سیاسی داده امّا از سوء استفاده ی شهوانى و تجارى منع کرده است.
در واقع حجاب، موجب محدودیتِ مردانِ هرزه می باشد که در صدد کام جویی هاىِ آزاد و بى حد و حصر هستند و مصونیتِ زنان از دستِ این گروه از مردان، منظور است.

هرچند که حجاب تنها مخصوص زنان نیست، و مردان نیز موظف به رعایتِ حجابِ خود هستند، اما غالب بودنِ حدودِ حجابِ زن نسبت به حجابِ مرد، باعث شده که ما مفهوم حجاب را فقط مختص زنان بدانیم!

به هرحال، علت این که در اسلام دستور پوشش، بیشتر متوجه زنان میشود، این است که میل به خود نمایى و خودآرایى مخصوص زنان است. از نظر تصاحبِ قلب‏ها و دل‏ها، مرد شکار است و زن شکارچى؛ همچنان که از نظر تصاحبِ جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچى!!!! میل زن به خود آرایى از حس شکارچیگرى او ناشى میشود. در هیچ جاى دنیا سابقه ندارد که مردان، لباس‏هاىِ بدن نما و آرایش‏هاىِ تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعتِ خاص خود می خواهد «دلبرى» کند و مرد را «دل باخته» و در دام علاقه ی خود اسیر سازد!! بنابراین انحرافِ تبرّج و برهنگى، از انحراف‏هاىِ مخصوص زنان است و دستور بیشترین پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است. به عبارت دیگر: جاذبه و «کشش جنسى» و زیبایىِ خاصِ زنانه و «تحریک پذیرىِ» جنسِ مردانه، یکى از علت‏هاى این حکم است. توصیه و دستور الهى به پوشش و حجاب براى زنان، به منظور ایجاد محدودیت و محرومیت و چیزهایى از این قبیل که تنها فریبهایِ شیطانی اند نمی باشد، بلکه در واقع براى آگاهى دادن به گوهر ارزشمند در وجود زنان است که باید از آن مراقبت شده و حفظ شود و به تاراج نرود. این کاملاً معقول است که هر چیزى ارزشمندتر باشد، مراقبت و محافظتِ بیشترى را می طلبد تا از دست راهزنان در امان باشد و به شکل یک ابزار براى مطامع سودپرستان در نیاید.

آیا رعایتِ حجابِ ظاهر به تنهایی میتواند سلامتِ اخلاقی مردان را ضمانت کند؟!

البته رعایتِ حجاب از جانبِ زنان، صرفا به منظور دفع گناه از مردان نیست. یعنی اینگونه نیست که اگر تمامی زنان و دخترانِ دنیا محجب باشند، دیگر مصونیتِ اخلاقی مَردان تضمین می شود، و هیچ مردی دیگر مرتکب گناه نمی شود. نمیخواهم تاثیر حجاب را انکار نمایم، اما یقینا اگر مردی درونش فاسد باشد، حتی با تصویر سازیِ زنانِ محجبه در ذهنش، می تواند مرتکبِ گناه شود؛ چه رسد به اینکه تصاویر نیمه عریان و بعضا عریانِ زنان را در اختیار داشته باشد!!!
هیچگاه اینگونه نپنداریم که «تنها فلسفه حجاب»، مصونیتِ اخلاقی مردان است! قطعا حجاب، دارای اهدافِ والاتر و عمیق تری است.
باید دانست که حجابِ ظاهر به تنهایی نمیتواند طینتِ آدمی را پاک کند؛ هیچگاه گمان نکنیم آنانکه حجابِ ظاهر ندارند، پس خود فروشند و عزت و احترام برایشان بی مفهوم است؛ به صراحت میگویم، قطعا بانوانی وجود دارند که پایبند به حجاب ظاهر نیستند، ولی دلهایشان همچون آبِ پاک، زلال و همچون آسمانِ وسیع، بی کران است، و نباید اینان را صرفِ اینکه بدحجاب یا بی حجاب هستند، در ردّه ی زنانِ بی بند و بار طبقه بندی نماییم؛ زنانِ بی بند و بار، درونشان بی حجاب و بی شرم و حیا است؛ آنانکه باطنشان به نجاست متمایل است، اگر در حجاب هم قایمشان کنی یا چادر و روسری بر سرشان کنی، بازهم آن خلاف و عصیانِ خود را میکنند؛ چه در زیر سایه ی حجاب باشد، چه در زیر سایه ی بی حجابی و بدحجابی!! چه بسیار زنانی وجود دارند که ظاهرشان سر تا پا، مشکی است و حجابِ ظاهر را کاملا رعایت می کنند، اما دلهایشان مملوّ از نجاست است و با نگاههایِ زهر آگینشان، مردان را در دام گناه می اندازند.

اما آنانکه ظاهرشان محجب نیست، ولی روحشان را با زینتِ حجاب آراسته کرده اند، یقینا ظاهرشان چه محجب باشد، چه نباشد، بازهم به اراده ی خود مرتکبِ گناه نمی شوند. تنها خطای آنان، نا آگاهی از پیامدهای بدحجابی و بی حجابی ظاهر است! قطعا چنین بانوانی درونشان پاک است و قلبهایشان بی ریاست؛ و اگر می دانستند: آن آرایش کردنها و مانتوی تنگ به تن کردنها و موهایِ خوشرنگِ خود را بیرون انداختنها و عطرهای خوشبو زدنها و بلند خندیدنها و قوسهای بدن را نمایان ساختنها، چه تاثیراتِ منفی و مخربی بر روحیاتِ مردانِ بیگانه(علی الخصوص جوانان) دارد، یقینا از رعایتِ کاملِ حجابِ ظاهر اجتناب نمی ورزیدند؛ مطمئنا ظاهرشان را نیز همچون باطنشان، محجب می ساختند؛ و تمامی آن خنده ها و عشوه ها را برای تحکیم پیوند زناشویی، نثار مردهایشان میکردند و آن همه لوازم خوشبو کننده و زیبا کننده را برای ارضایِ نیازهایِ روانی و عاطفی شوهرانشان بکار می بردند.
نکته آن است که رفتار بی بند و بارهای محجب، هیچگاه نباید باعثِ حمله بردن به «ذاتِ حجاب» شود و عاملِ سبک شمردنِ ماهیتِ حجاب و ترکِ رعایتِ آن شود.

باید بدانیم تاثیر مثبتِ حجاب در جامعه، زمانی درک و نمایان و حاصل خواهد شد، که واکنش دهنده های لازم، یعنی حجابِ ظاهر و حجابِ باطن، هر دو در واکنش نقش آفرینی کنند؛ اگر فقط حجابِ ظاهر رعایت شود و حجابِ باطن رعایت نشود، و یا حجابِ باطن رعایت شود و حجابِ ظاهر رعایت نشود، قطعا انتظار اینکه جامعه ای سالم و اخلاقی داشته باشیم، بیهوده است. (هرچند که سلامتی و اخلاق در جوامع گوناگون، تعاریف بخصوصی دارند.)
خلاصه ی کلام این است که: برای داشتن جامعه ای سالم(از نگاهِ اسلام)، هم رعایتِ حجابِ جسم شرطِ لازم است و هم رعایتِ حجابِ روح؛ و هیچگاه، هرکدام از این دو به تنهایی کافی نیستند و باید روح و جسم در عفّت همجهت شوند تا ثمره ی حجابِ مقصودِ قرآن، مشهود گردد.

بخدا سوگند، آنانکه حجاب را بصورتِ تمام و کمال رعایت میکنند، ذره ای به عظمت و اقتدار خداوند اضافه نکرده اند؛ و آنانکه سر تا پا، عریان هستند و نسبت به فرمانِ خدا بی اعتنا، ذره ای از شکوه و هیبتِ خداوند را کم نکرده اند.

رعایت حجاب، سوا از تاثیراتِ اخلاقی آن بر جامعه که در بالا هم از آنها یاد شد، مقدّم بر هر فلسفه ای دیگر، جنبه ای تعبّدی دارد؛ یعنی فرض کنید شما به یکی از نزدیکانِ صمیمیتان میگویید: «فلان کار را انجام بده یا فلان کار را انجام نده»؛ اگر طرفتان آن کار را انجام دهد یا انجام ندهد، هیچ سود یا ضرری برای شما نخواهد داشت، و تنها مقصودتان از این امر یا نهی، این است که بدانید، آیا او برای شما آنقدر اعتبار و احترام قائل است که فرمانتان را اجرا کند! و مطمئنا اگر اجرا کند هیچ سودی عایدِ شما نخواهد شد، و اگر نکند هیچ شری گریبانتان را نخواهد گرفت؛ فقط پایِ یک امتحان و آزمایش در میان است!!

هیچ زن یا دختری از مادر حجاب دوست و حجابگرا بدنیا نمی آید؛ در عرصه ی زندگی هنر آن نیست که هرچه را به مزاجمان خوش نیامد رها کنیم و آنچه را به مزاجمان خوش آمد، پیشه ی خود سازیم و نفس و تمایلاتش را امام خویش گردانیم و سپس بی اراده و ناتوان بودن و تنبل و ضعیف بودن در رعایتِ حجاب را به روشنفکری و خردگرایی و انعطاف و تعادل تفسیر کنیم و حجاب را به ظلم و ستم و فشار تعبیر نماییم.

به یاد داشته باشیم که غریزه جنسى، نیرومند و عمیق است. هر چه بیشتر اطاعت شود، سرکش‏ تر می گردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر هیزم بدهند، شعله ورتر می شود، و شهوت، خود را به صورت یک عطش روحى و خواستِ اشباع نشدنى در می آورد؛ و وضعیتِ جهانِ معاصر و کشانده شدنِ عده‏ اى به همجنس بازى وسکسهایِ متفاوت، نشانه آشکارى از این حالت است.

یقینا رعایت نکردنِ پوشش اسلامى توسط زنان، نه تنها از بین رفتن حساسیت مردان را به دنبال ندارد و برایِ مردان عادی نمی شود، بلکه موجبِ طغیانِ غریزه ی جنسى آنان نیز می گردد و پس از مدتى باعث دلزدگى و بى معنایى آن خواهد شد و سپس تلاش می کنند به دنبالِ روشهایِ متنوع تر و متفاوت تری برای ارضایِ این نیاز حیوانی باشند.

Gay ها و Lesbin ها و Family Sex ها و Sex Animal ها سایر Porn های دیگر، صدق مدعای فوق را اثبات می کنند!!

فمنیست، خادم زنان یا خائن به خانواده!

نویستدگان و کارگردانانِ فیلمهایی که سرآغاز حجاب گریزی و حجاب ستیزی بودند، همان فمینیسمهایِ همجنسگرا هستند که اکنون، شبانه با سگها همبستر میشوند. تا حالا میدانستید چرا زنان و دختران امروزی، سگهای خانگی و تربیت شده را به همراه دارند و آنان را با خود حمل میکنند؟؟ بخاطر اینکه بیشتر این زنها با آلتِ تناسلی سگها خود را ارضاء میکنند و ترجیح می دهند نیاز جنسی خود را با حیوانات برطرف نمایند تا با مردان؛ البته این قضیه برای دخترانِ ایرانی که سگان را در آغوش میگیرند صدق نمیکند، زیرا دخترانِ ایرانی، بیشتر رفتارهایشان تقلیدی است و تابع اصطلاحی به نام مُد هستند و در این مقطع،حمل کردنِ سگ را نشانه ی «باکلاس بودن» میدانند و این رفتار را «مُد» می خوانند!!

آری؛ ماجرایِ «سکس با حیوانات» یا «sex animal» پروژه ی جدید آنهاست؛ ابتدا با منفور کردنِ حجاب، کارشان را آغاز کردند و اکنون در حالِ ترویج «سکس انیمال» هستند.

فمنیسمها کارشان به جایی رسید که علیهِ خدا و طبیعتِ انسان، اعتراض کردند و میگفتند: چرا فقط زنان باید باردار شوند، و چرا مردان در زندگی اصلا باردار نشوند؟!!

فمنیستها از ابتدا با دامن زدن به آموزه‌های دروغینی چون بی‌نیازی زنان از مردان در برآوردن نیازهای جنسی خود و ترویج استقلال زنان از طریق اشتغال و تقدم کار بر خانه و خانواده، همواره بر آتش همجنس‌گرایی دمیده‌اند.
فمنیسم که تحت عنوان «حقوق زنان» تعبیر می‌شود، در واقع یک جنبش همجنس‌بازی زنانه است. این جنبش، زنان را به طرف این اعتقاد می‌راند که این جامعه است که غرایز زنانه را به آنها می‌آموزد و این غرایز، شیطانی هستند. این جنبش به آنها می‌آموزد که از مردان بترسند و با آنها رقابت کنند و رضایت را به جای خانواده، در اشتغال بجویند.

زنانی که زندگی‌شان را وقفِ خانواده‌شان می‌کنند، عالی ترین جنبه‌هایِ حیاتِ انسانی هستند. آنها موجوداتی مقدس هستند که عشق و زیبایی را در جهان می‌پراکنند و به برآوردنِ نیازهایِ روزمره ی واقعیِ مردان و کودکان تمایل دارند. کوچک شمردن و تحقیر کردنِ این زنان، تهمتِ دروغین و شومی است که سزاوار خودِ شیطان است. با این حال، این همان چیزی است که جنبش فمنیستی به خاطر آن به راه افتاده است، اگر چه خودشان آن را انکار کنند.

بتی فریدمن مؤسس فمنیست و «میانه‌روی»، زنانِ خانه‌دار را با قربانیانِ اردوگاه‌هایِ کار مقایسه می‌کند. «سیمون بولیوار» کمونیست، یکی دیگر از مؤسسانِ فمنیسم می‌گفت، نباید به زنان گفت که مادری و خانه‌داری را انتخاب کنند، چون آنها حتماً این گزینه را انتخاب خواهند کرد. بر اساس نظر «الن نیلیس» فمنیست، «فمنیسم، غایتِ یک انقلاب در ارزش‌های فرهنگی و اخلاقی است… هدفِ همه ی اصلاحاتِ فمنیستی، از سقطِ جنین قانونی گرفته تا برنامه‌های مراقبت از کودک، تحلیل بردنِ ارزش‌هایِ سنتیِ خانوادگی است.»

فمنیست‌ها با کدام بخش از ارزش‌هایِ خانواده ی سنتی مخالف هستند؟ عشق؟ فداکاری؟ وفاداری؟ امنیت؟ آماده کردنِ نسل جدید برای زندگی؟ تبادلِ احساسات میانِ زن و شوهر و برقراری روابطِ عاطفی میانِ همدیگر؟!

تفاوتِ نابرابریِ حقوقی با نابرابریِ ارزشی!

اسلام نخستین باور و اندیشه ای نیست که به زنان منزلت بخشیده؛ این منزلت را خداوند از طریق انبیایِ پیشین از جمله: نوح،ابراهیم، موسی، عیسی و… برای انسانها خاطر نشان ساخته بود و هیچگونه تعجبی ندارد که اکنون از طریق «محمّد(ص)»، ارزش زنان را برایمان یادآوری نماید.

در اسلام، حقوق زن و مرد باهم برابر نیست، همانگونه که تکالیفِ آنها باهم نابرابر است!

مثلا مردان وظیفه دارند نیازهایِ اولیه و ثانویه و سایر مخارج خانواده را تأمین، و نفقه ی همسر و فرزندانشان را پرداخت نمایند؛ اما زنان چنین تکلیفی نداشته و مثلا تربیتِ فرزندان، تکلیفِ آنان است؛

یا مثلا در دین اسلام، مردان،نه استقلالِ اقتصادی، بلکه مسئولیتِ اقتصادی دارند؛ اما زنان، نه مسئولیتِ اقتصادی، بلکه استقلالِ اقتصادی دارند!

یعنی مردان حق ندارند، درآمدشان را آنگونه که خود می خواهند هزینه کنند، و می بایست پاسخگویِ خانواده باشند؛ اما زنانی که درآمدِ اقتصادی دارند، هرگونه که دلشان بخواهد می توانند اموالشان را هزینه کنند و به هیچ وجه، پاسخگویِ شوهر و فرزندانشان نیستند.

با این وجود، ارزش زن و مرد نزدِ خدایِ اسلام یکی است. خداوند «حقوق و تکالیفِ» زنان و مردان را به تناسبِ «امکانات و ویژگیهایِ فیزیولوژی و روانی» آنها تعیین کرده است. همچنین در اسلام، «حقوق» و «تکالیف» مکمل همدیگرند؛ مثلا: حق دریافتِ ارثِ مضاعف از جانبِ مردان با تکلیفِ پرداختِ مهریه به زنان، رابطه ای مکمل گونه دارد؛ زنان نصفِ مردان از ارث سهم می برند، اما در مقابل از مردان مهریه دریافت میکنند! یا مثلا دوبرابر بودنِ دیه ی مردان، بخاطر مکلّف بودنِ آنها در تامین مخارج خانواده! با کشته شدنِ یک مرد، هم یک انسان کشته میشود و هم یک نان درآور؛ پس می بایست هم خسارتِ انسان بودنش را پرداخت کرد و هم خسارتِ نان درآور بودنش را؛ اما اگر یک زن کشته شود، فقط خسارتِ انسان بودنش را باید پرداخت کرد، زیرا در اسلام، زن مکلّف به نان درآوردن نیست!

خلاصه آنکه، «نابرابری حقوقی» زن و مرد، هیچگاه به معنای «نابرابریِ ارزشی» آنان نیست؛

در مسئله ی حجاب نیز، نابرابریِ حدودِ حجابِ ظاهر زن و مرد، هرگز به معنایِ نابرابریِ ارزشی آنان نمی باشد.

حجاب اجباری را نمی پسندیم!

انسانها با هر فکر و ظاهری که باشند، یقینا برای ما قابل احترام اند؛ هیچ انسانی حق ندارد یقه ی دیگران را بابتِ طرز فکر و ظاهرشان بگیرد و بخاطر چرایی و چگونگیِ طرز فکر و لباس پوشیدنشان آنها را بازخواست نماید.

تکالیفِ اسلامی را فقط مسلمانان اجرا میکنند، ما بعنوان یک مسلمان در صورتِ دیدنِ خواهرانِ مسلمانمان با ظاهری بدحجابانه، شاید از بابِ امر به معروف و نهی از منکر با روشهایِ مستقیم و غیر مستقیم و مشروع، به آنان تذکری بدهیم، اما هیچوقت کاری به کار یک بانویِ غیرمسلمان نداریم و هیچگاه رعایتِ حجاب را بر او اجبار نخواهیم کرد.

پیامبر به ما آموخته آنچه را برایِ خودمان نمی پسندیم برای دیگران نیز نپسندیم.
اگر خواهر من به کشوری اروپایی سفر کند، من هیچگاه دوست ندارم در آن کشور، روسری را به زور از سر خواهرم بردارند؛ بر همین اساس، هیچگاه نمی پسندم، اگر بانویی غیرمسلمان واردِ کشورم شود، روسری را به زور رویِ سرش بگذارند و او را ملزم به رعایتِ حجاب نمایند.

سخن آخر!

به نظر شما «محجّب» بودن همچون «دُر»، نشانه ی احترام گزاردن به زنان است، یا آنان را «مُدل» قرار دادن برای تبلیغ لباس و پوشاک؟!

از خدا بی خبران، تصویر زنان را بر روی صابون و شامپو میزنند و کالاهای خود را بوسیله ی سیمایِ زیبایِ بانوان تبلیغ می کنند، سپس به حجابِ اسلام می تازند و آن را ظلم به زنان میخوانند!

زنان را در هواپیماها بعنوانِ مهماندار و در رسانه ها بعنوانِ مجری و در شرکتها به عنوانِ منشی، به شرطِ «خوش سیمایی» استخدام می کنند، و سپس ادعا میکنند که اسلام به زنان، نگرش ابزاری دارد.

آیا حقوق زنان به این معناست که آنان هر روز در آغوش مردانِ بیگانه بغلطتند؟!

یک مادر مسلمان چگونه دلش می آید، فرمانِ خدایی را نادیده بگیرد که بهشت را زیر پایِ مادران معرفی میکند؟

یکی از اصحاب نزدِ رسول(ص) رفت و عرض کرد: یا رسول الله(ص) چه کسی را بیشتر از همه دوست بدارم؟ رسول(ص) پاسخ داد: مادرت را! آن صحابه دوباره پرسید: پس از مادرم چه کسی را؟ رسول(ص) دوباره فرمود: مادرت را! آن صحابه بازهم پرسید: پس از مادرم چه کسی را؟ رسول(ص) سه باره فرمود: بازهم مادرت را! بار آخر که صحابه پرسید: پس از مادرم چه کسی را؟ رسول(ص) جواب داد: اینبار پدرت را!

کدام مادر دلش می آید از آموزه هایِ برنامه ای رویگردان شود که پیامبرش، فرزندانِ امت را وصیت میکند که مادرانشان را سه برابر پدرانشان احترام بگذارند و دوست بدارند.

آن بانوانِ مسلمان، چگونه دلشان می آید نسبت به پیامبری بی اعتنا باشند که در اواخر عمرش، مردانِ امتش را، به رعایت حقوق همسرانشان توصیه میکند…

——————————————————————————————————————————-

پاورقی:

در نوشتار فوق، از دیدگاههای «مرتضی مطهری» و «هنری مکوو»(یکی از منتقدانِ فمنیست) نیز استفاده شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا