مقالات

?نوع دوستی،عمل صالح و نماز در گفتار پیامبر (ص

«نوع دوستی،عمل صالح و نماز در گفتار پیامبر (ص) »

فرشاد نوری

مقدمه:

ما برفت از ما چو بر ما آمدی اندرا جانا که زیبا آمدی

چون شنیدی ناله پنهان دل همچو جان در جسم پیدا آمدی

در این گیتی پهناور ، بزرگ مردان زیادی را می یابید که مردم به منظور اسنفاده از عناصر نبوغشان، داستان و سرگذشت حیات آنان را مطالعه می کنند،تا شاید روش و مسلک آنان را در برخورد و رویارویی با سختیهاو مشکلات زندگی دنبال کنند. چه بسا همین مطالعه مجرد، یگانه حلقه اتصال میان چنان بزرگ مردان و افرادی باشد که در تلاش آشنایی با آنها می باشند. و در اغلب موارد، همان مطالعه، تکامل یافته و به صورت بررسی و تحقیق عمیق، یا رابطۀ انسانی محکم و استوار در می آید.

انسان در طول قرنها و اعصار متمادی که پشت سر گذاشته، معارف و دانشهای فراوان فراگرفته و آداب و رسوم و فنون فرهنگ زیادی را گرد آورده و ذخیره کرده و افکارها و اندیشه ها و فلسفه ها و جهان بینی های گوناگون را آموخته است.

خدای توانا هنگامی که حضرت محمد (ص) را مبعوث نمود، در ضمن رسالتش اصولی را قرار داد که دریچه های آشنایی و معرفت و فهم گذشته و آینده را به روی خردمندان می گشاید .

و قرآنی که بر قلب محمد(ص) نازل شده ا ست، کتابی است از جانب پروردگار جهانیان، تا هر زنده ای را به نیکی، متوجه و رشد و معرفت را به او الهام نماید.

محمد(ص) پیشوای جماعتی نبود که با صلاح او جمع صالح باشند، و با رفتن او جمع هم متلاشی و پراکنده گردد و جزو اخبار گذشته در آید. بلکه محمد(ص) یکی از نیروها و بارقه های خیر و نیکی بود و در عالم معنویت همان ارزش را داشت که اکتشاف بخار و برق در عالم مادی دارند، و بعثتش یکی از مراحل تکامل و تطور بشریت را نمایان

گوهر عشقت کجا یابد ولی چون ورای هفت دریا آمدی گرست. قبل از بعثت او، بشریت بسان طفل خردسال تحت تسلط و قیومت اربابان، محجور بود.که پس از ان طفل رشد یافته و خود آماده تحمل بار مسئولیت گشت. و خطاب الهی را – از طریق حضرت محمد(ص)- دریافت کرد که چگونه به حیات خود روی پهنه زمین ادامه دهد ،و چگونه از پرتو نور حق به آسمانها صعود کندو اگر محمد (ص) بماند یا برود، نقصی متوجه ماهیت و حقیقت رسالتش نمی شود. زیرا رسالتش بازگشایی چشم و گوشی است، و روح و قلب را جلا و صیقلی می دهد، و در میراث هنگفتش یعنی کتاب و سنت، این بصیرت و جلا نهفته است.

این حقیقتی بارز و صریح و موضوعی بی نیاز از توضیح است که محمد(ص) در صورتی که هم رسولی کریم نمی بود، بی گمان انسانی عظیم بود . . . و اگر پرودگارش فرمان نمی دادکه: «أیاای رسول،آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل گشته است تبلیغ کن» به یقین این فرمان را از دورن خود دریافت میکرد که:« أیاای انسان ،آنچه را که در ضمیر پاک و وجدان تابناکت می گذرد تبلیغ نمای» . . . و این بدان جهت است که اشعه نیرومند انسانیت متعالی و مترقی«محمد انسان» از افق ذات و منطقه شخص او گذشته بود. و جلوگیری از انتشار این اشعه به خارج از ذات، بلکه بیرون از محیط و بیرون از حوزه زمان ودائره مکان امکان نداشت. ای درخشان و عظیم بوده است. و زمانی که «محمد رسول» نیز به آن پیوسته، عظمتی پدید آورده که از مرز مدح و ثنا درگدشته است . . .». .

هر کس را که من تازیانه بر پشت او زده باشم، پس اینک پشت من آماده است، تا او به قصاص برخیزد و داد خود بستاند.

چونکه او خود عملاً به این نکته پی برده بود که: قصاص در این دنیا بسی آسانتر و سهل تر از دیگر دنیا است

آری، اینجا با نمونه کامل انسان روبه رو می شویم، با انسانی در قله تجلی تقوی و برفراز ستیغ ترفع و کمال میسور انسانی.

. به راستی این جزء نوع دوستی ،دگر دوستی و انسان دوستی در زیر پرچم رحمت و مهربانی چیزی دیگری می توان بر آن نهاد.

زندگی محمد(ص) سراسر آراسته به فضائل اخلاقی و صفات و خوی های خوب و زیبا و پسندیده و جهت گیریهای بر جسته و عظیمی است که عظمت خصلت های شریف و اصیل از انها می درخشند. براستی پروردگارش او را به بهترین وجه ادب و تربیت کرده و او را از شرور و بدیهای محیطی که در آن قرار داشت محفوظ و پاک نگهداشته بود. خوی واخلاق پسندیده ای نبود که به آن آراسته نشده باشد، به همین جهت است که خداوند او را در قرآن چنین توصیف می فرماید:

قبل از هر چیز همانگونه که غزالی مصری در مقدمه کتابش «فقه السیره» آورده:«لازم می دانم بگویم: من با در نظر گرفتن چنین مفهومی سطحی و محدود، در باره صاحب رسالت عظیم، حضرت محمد بن عبدالله(ص) قلم به دست نمی گیرم تا بنویسم» بلکه با مراجعه به کتب مهمی که در باره سیرت آن حضرت به رشته تحریر درآمده سعی در این نموده ام که مطالب هر چند مختصر ولی مفید ومبارک را در سه محور : نوع دوستی، عمل صالح و نماز ارائه دهم. امید به اینکه در این زمینه موفق باشم..یکی از این پیمانهای بارز، روشن ومهم همان پیمان حلف الفضول (جوانمردان داوطلب) می باشد. جوهره پیمان همانگونه که گئورگیو بیان داشته:« محمد(ص) با تشکیل سپاه داوطلب(حلف الفضول) نشان داد که باید حق یک مظلوم را از ستمگر گرفت و به او داد . . . » در ادامه آورده :« قطع نظر از صفات اخلاقی قابل ستایش محمد(ص) آن مرد قبل از اینکه به پیغمبری مبعوث شود دارای نبوغ بوده و اگر نبوغ نداشت پیغمبر نمی شد.»:رسول خدا(ص) ما را به هفت چیز دستور داد و از هفت چیز نهی کرده، آن هفت چیزی که صحابه بدان امر شده اند: است. بحث امت به میان آمد و در واقع تشکیل امت اسلامی و تشکیل یک مجموعه تحت عنوان امت از سوی پیامبر(ص) باز خود بزرگترین دلیل به نوع دوستی از دیدگاه ایشان می باشد. چرا که در مجموعه ای که نوع دوستی نهادینه نشده و به عنوان یک فرهنگ غالب در آن مجموعه پدیدار نشود، امت و نزدیکی معنا و مفهومی نخواهد داشت. بود گئورگیو که قبل از بعثت نیز دارای نبوغ بود. و اگر خدا نیز به او امر نمی کرد که پیام و فرمان پروردگارت را ابلاغ کن به یقین از درون خود چنین ندایی را دریافت می کرد. نشاید که نامت نهند آدمی در زندگانی اجتماعی انسانها، آنچه که بیش از هر چیز اهمیت دارد، وجود روابط حسنه و صفات و صمیمیت بین افراد است. بزرگ ترین مشکل جهان امروز مشکل آب و نان نیست بلکه مشکل روابط دوستانه بین افراد و اجتماعات است. این مشکل نه تنها گریبانگیر دولتها است بلکه گریبانگیر افراد نیز می باشد که با سایرین چگونه معاشرت کنند..

این چنین فرموده است محمّد (ص)

. . .

رحم نسبت به ذات خویش در نظر محمد(ص) از هر چیز بالاتر است و کسی نمی تواند به خود رحم کند هرگر نخواهد توانست که دیگری را مورد مرحمت خود قرار دهد. . . .

پس آنگاه رحم در دنیای زندگی محمد(ص) چندان وسعت و گسترش می پذیرد که گرمی مطبوعش همگی افسردگان و سرمازدگان بی مهری را زیر دامن خود می پوشد، و همگی زندگان ،از انسان

مسئله انفاق و صدقه و زکات نیزکه به کرات در قرآن آمده، و واجب گردیده و در زندگی عملی رسول خدا(ص) نیز به وضوح مشاهده می شود، راهی است در جهت ایجاد و تقویت و اداء حس نوع دوستی . . .

داستان عرب صحرا نوردی است که روزی نزد پیغمبر (ص) آمده و او را درباره عملی پرسید که به بهشت نزدیک و از دوزخ دورش سازد، پس پیامبر(ص) در جواب او فرمود: راه دور شدن از دوزخ و نزدیک شدن به بهشت این است که:

 و حیوان را فرامی گیرد. و در موارد و مواضعی که احتیاج به آن شدید می شود، توجه خود را بیشتر به همان موارد و مواضع معطوف می دارد. و همچنین وجدان حساس و قلب عظیمش بر محور و مدار دواعی و موجبات رحم دور می زند. و رحم در وجود محمد(ص) امری مستحب و نافله ای از نوافل نیکوکاری در کنار زندگی نیست، بلکه مسئوولیتی و واجبی از واجبات و مسئوولیتهای رشد و بلوغ معنوی انسانی و وظیفه ای خطیر از وظایف و تکالیف زندگی است.

«

سخن به منطق عدل بگویی، و مازاد مال خود را انفاق کنی . . مرد گفت: به خدا قسم من توانایی آن را ندارم که همه ساعت به منطق عدل سخن بگویم، و قادر نیستم که مازاد مال خود را ببخشم . . . پیغمبر(ص) فرمود: پس(راه ین است که) نیازمندان را اطعام کنی و به مردمان آشکارا سلام بگویی . . گفت:این نیز دشوار است . . . پیغمبر(ص) فرمود: آیا اشترانی داری؟ گفت : آری. پیغمبر (ص) فرمود: پس شتری از شترانت را با مشکی زیر نظر کن . . . و آنگاه آهنگ خانواده ای کن که جز به ندرت آب نمی نوشند، پس ایشان را سیراب ساز، که(اگر چنین کنی) امید است که پیش از مردن شتر و پاره شدن مشک، بهشت بر تو واجب گردد.

رحم در سبک ترین تکالیف و ساده ترین و سهل ترین صورتهایش همگی مخاطر و مصائب نهفته را از سر راه مجهول همی روبد.

محمد(ص) در مقام تشویق و ترغیب ما به رحم و دعوت ما به ادامه آن این چنین به ما تعلیم

محمد(ص) قسوت قلب را در همه جا و همه اشکالش تعقیب می کند، زیرا مسئوولیت آن را از ترسی که بعضی از مردم بر بعضی دیگر می گمارند، و از بدیها و آزارهایی که برخی از ایشان در باره برخی روا می دارند، درک می کند. او آنجا که در باره نوع دوستی و ارتباط با هم نوع و ایجاد رابطه از طریق رحم ورزیدن و به جا آوردن قاعده«صله رحم» توصیه خیر می کند می داند که قطع رحم چگونه ترس و غمی بر آن می گمارد. واز دیگر مباحث مربوط به نوع دوستی می توان از توجه به عدم انجام مسائلی چون، نفاق و دورویی، غیبت، سخن چینی و . . . نام برد. که وجود اینها حس نوع دوستی را ریشه کن کرده و به عنوان سم، آن مایه پر خیر و برکت نوع دوستی را در وجود انسان می سوزاند.

اینها تنها نمونه ها و بارقه هایی خیلی مختصر و اندک از رحمت و شقت محمد(ص) بود . . .

رحمت و شفقت و نوع دستی درباره مردمان . . .

و رحمت و شفقتش درباره همه زندگان.

و رحمت و شفقت و نوع دوستی انسانی که خدا او را به عنوان رحمه للعالمین فرستاده است.

ب – عمل صالح

همانگونه که قبلاً نیز آمده سنت رسول خدا (ص) چه قولی و گفتاری، چه تقریری و چه عملی آن حضرت بیان کننده به قولی تفسیر و شرح قرآن کریم می باشد یعنی آنچه که رسول (ص) انجام داده در راستای قرآن بوده هر چیزی را که فرمودنده اند برای ما حجت است و اگر مطلبی یا حدیثی را به حضرت(ص) نسبت دهند و با قرآن همخوانی نداشته باشد نه تنها آن حدیث انتسابی از آن حضرت نسبت بلکه برای مسلمانان نیز هیچ گونه، حجتی نخواهد داشت. بر این اساس برای شناختن و بیان یک سری اصول نیز می توان به قرآن تمسک جست و به ارائه آن پرداخت.

در قرآن کریم بعضی کلمات و جمله ها زیاد مکرر شده به طوری که آن کلمات و آن جمله ها با آن ترکیب مخصوص زبانزد عموم و معروف شده؛ از آن جمله کلمات و ترکیباتی که مکرر ذکر شده «ایمان و عمل صالح» است. که با ترکیب« الذَّینَ آمَنُوا وَ عَمِلوا الصَّالِحات»آمده است. از اینجا می توان فهمید که این کتاب مقدس آسمانی تا چه اندازه سعادت بشر را در گرو این دو مقوله می شمارد: ایمان و عمل صالح.

انسان آنچه را که در اندیشه دارد وقتی بخواهد اجرا نماید پا به میدان عمل می نهد و اینجاست که عمل اتفاق می افتد اگر اندیشه خوب و مفید باشد و خوب و مفید نیز عمل کند در همان راهی گام بر می دارد که خیر و سعادت او در آن است .و این عمل صالح است ودر این دین نیز که جهان مشمولی و جامعیت کامل دارد که پیام خود را به وسیله حضرت محمد(ص) ابلاغ نموده،آنچه از عمل که صالح است را نیز به آن سفارشی فرموده و تأکیداتی فراوان بر آن آمده یعنی

اما عمل صالح چیست؟

عمل صالح عنوانی است عام و فراگیر که تمامی انسانها فطرتاً آن را می شناسند. وقتی رسول الله(ص) داستان نزول وحی بر خود را برای خدیجه(رض) بازگو کرده گفت:« نه نه سوگند به خدا، خداوند هر گز تو را خوار و زبون نخواهد کرد چون صله رحم به جایی آوری، در راه مستمندان خود را به رنج می اندازی، دست نیازمندان و محتاجان را می گیری، در خانه ات مهمان می پذیری و از حق و عدل دفاع می نمایی . . .»

پس در این جا نیز می توان

تَقُولُ العَدلَ . . وَ تَعطی الفَضلَ . . . قالَ: وَ اللهِ لا أ ستَطیعُ أن أقُولَ العَدلَ کُلَّ ساعَهٍ، وَ ما أستطیعُ أن أُعطیَ الفَضلَ . . . قالَ: فَتُطعِمُ الطَّعامَ وَ تُفشِی السَّلامَ . . . قالَ: هذهَ أیضاً شَدیدَه. . . قالَ: فَهَل لَکَ إبِلٌ؟ قالَ: نَعم. قالَ الرَّسُولُ: فاَنظُر إلَیَ بَعیرٍ مِن إبلکَ وَ سِقآء . . . ثمَّ اعمَد إلی اُ هلِ بَیتٍ لا یَشرَبُونَ المآءَ إلّا غُبّا- أی نادِراً- فَاسقِهِم فَلَعَلَّکَ لا یَهلِکُ بَعیُرکَ، وَلا یَنخَرِقُ سِقآوُکَ حَتّی تَجِبَ لَکَ الجَنَّهُ». می دهد و این معنی رادر تابلویی بسیار زیبا و دل انگیز در برابر ما ترسیم می کند و آن را در داستان کوتاهی چنان به بیان می آورد که علاوه بر تجلی فروغ صدق پیغمبری، نبوغ هنری نیز در آن جلوه گر است. در این میدان می توان مسائل و مباحث فراوانی را به عنوان گواه آورده که حضرت رسول(ص) تأکید بر انجام آنان به عنوان عمل صالح فرموده است. به فاکتورها و آیتم های به عنوان عمل صالح از آنها یاد کرد که هر کدام از فاکتورهای فوق الذکر خود عملی صالح و مودر تأکید و قبول رسول خدا(ص) نیز می باشد. خود نوع دوستی نیز یک عمل صالح است یعنی دایره شمولیت عمل صالح از نوع دوستی بیشتر به قولی نوع دوستی محیط در عمل صالح است.

در طول مرحله مکی ار دعوت اسلامی و در تعداد،

 زیادی از آیات مدنی، بر ایمان و عمل صالح تأکید فراوان شده است و این خود نشان دهنده این واقعیت است که پایه اساسی ساختمان اخلاق«ایمان و عمل صالح» است. همچنان که قرآن بر« تزکیه و تطهیر نفس بسیار تأکید می ورزد . . . تزکیه خطی است موازی عمل صالح .

مثبت بودن هر عملی منوط به صالح بودن آن است و عمل تنها وقتی صالح است که خاستگاه ان «قلب» مزکی باشد.

در نظر محمد(ص) عملی که در جهت خیر و منفعت بشریت انجام شود، خدا آن را بعنوان هدیه ای تلقی می کند که از سوی بندگان به پیشگاه او تقدیم شده است. چنان که هر گاه بیماری را عیادت کنیم چنان است که به عیادت خدا رفته ایم، و هر زمان که گرسنه ای را اطعام کنیم گویی که خدا را اطعام کرده

در حدیثی پیامبر (ص) به حکایت از خدای متعال می فرماید:

« خدای عزوجل می فرمایند: هر کس کار نیکی انجام دهد مزد او را ده برابر آن یا بیشتر می دهم و هر کس کار بدی به جای آورد سزای هر کار بد، بدی مثل آن است، و یا من آن را می آمرزم . . . »

با نگاه به این حدیث این مفهوم برای ما تجسم پیدا می کند که هدف انجام ، اجرا و نهادینه شدن اعمال صالح در اجتماع است، یعنی آن مدینه فاضله ای که رسول در پی تشکیل آن بود و توانست آن را در جامعه آن روز عملی نماید.

رسول(ص) حتی با بلیغ ترین بیان بر ضد ناامیدی از رحمت خدا که باعث از بین رفتن و عدم رشد اعمال صالح شده- مبارزه کرد و مردم مغرور و خود پسندی را که به عبادت خود می نازند سرکوبی داده است.

 ایم. 

شک نیست که محمّد (ص) صاحب رسالتی و مبلغ شریعتی است، تا جایی که یک روز گروهی از اعراب بر پیامبر
(ص) وارد شدند ودر این میان گفتند: آیا شما کودکانتان را می بوسید؟ پیغمبر (ص) فرمود: آری. ایشان گفتند و لی ما آنان را نمی بوسیم، پیغمبر (ص) فرمود: آیا اگر خدا رحمت و شفقت را از دلهای شما برکنده باشد کاری از من ساخته است . . .؟

می بینیم که بوسه مهر آمیز پدرانه ای که ما به وسیله آن محبت خود را درباره کودکانمان نشان می دهیم در نظر محمد(ص) کاری بزرگ و عملی پر ارج است . . .

و اما در سطحی بالاتر از سطح رابطه میان بزرگ سالان و کودکان و در آنجا که پای رابطه میان بزرگسالان نسبت به یکدیگر به میان می آید این بوسه به تناسب مقام در مظاهر گوناگون و بی شماری جلوه گر می شود . . . .

فی المثل یک جمله گرم و گیرا، یک نگاه مهرآمیز، یک تبسم لطیف، یک هدیۀ کوچک، یک عفو و اغماض ار خطا، یک عیادت بیمار، بلکه یک سلام، مظهری از رحم و جلوه ای از محبت است . و همگی این اعمال که به نظر ساده و بی اهمیت می آید، موارد و مصالحی است که پیامبر(ص) از آنها و نظائرآنها کاخ عظیم و نیرومند اجتماع متقن و متین اسلامی را بنا می کند.

آنجا که می فرمایید: بدن تو بر تو حقی دارد. یادر خصوص مسواک زدن می فرمایید:« جبرئیل همواره در باره مسواک به من سفارش کرد چندان که ترسیدم دندانهایم ساییده شود یا از بین برود». یادر حق همسایه می فرماید:

« ما زالَ جِبریلُ یُو صینی بِا لجارِ ظَنَنتُ انَّهُ سیورثهُ» .

جبرئیل آنقدر مرا

بدیهی است این توصیه برای آن است که همسایگان خلطه و آمیزش دائم دارند و به حکم ین رابطه امکان اختلاف و احتمال نزاع میان ایشان زیاد است. و با توجه به همین واقعیت است که پیامبر (ص) درباره حق جوار تأکید و اصرار می ورزند. زهی بصیرت و آگاهی از اسرار دقیق اجتماع و زهی قلب سرشار از محبت و رأفت. پیغمبر (ص) از شدت نیاز مردم نسبت به وجود امنیت در جوار خود آگاه است زیرا همسایه به اسرار همسایه خود و قوف و اطلاع دارد و به ایجاد ناراحتی و نا امنی بر سر راه او قادر است و به همین جهت تا آنجا درباره حقوق همسایگان تأکید می کند که نقص این حقوق را برابر با خروج از حوزه ایمان و گسستن پیوند اسلام می شمارد و باز در تأیید همین معنی می فرماید:

« مَن کانَ یؤمِن بِاللهِ وَ الیَومِ الآخِرِفَلا یُؤذِ جارَهُ»

هر کس که به خداو روز پازپسین ایمان دارد می باید تا همسایه خود را نیازارد.

رابطه دیگر از روابط اجتماع که می باید از جهت رعایت عنایت در سطحی برابر با رابطه همسایگی قرار داد پیوند قرابت و رشته خویشاوندی است، و نظر به تأثیر عظیم و مستقیمی که این رابطه در شکل دادن به زندگی مردم دارد، ملاحظه می شود که پیامبر (ص) درباره «رحم» و پیوستن آن تا چه اندازه توصیه و تأکید می کنند.

«هر کس که به خدا و روز قیامت ایمان دارد در صلۀ رحم خود کوشا باشد»

در مورد برخورد اجتماعی و خوش خلقی نیز می فرمایند:

حُسنُ البشر، یَذهبُ بِالسَحیمَهِ»

«خوش رویی کینه را می زداید»

«بهترین مؤمنان کسی است که مؤمنان بدو الفت گیرند و کسی که با دیگران الفت نگیرد و دیگران نیز با او الفت نیابند در او خیری نیست».

این حدیث دلیل بر این است که فرد مسلمان نباید گوشه گیر و در انزوا باشد و عزلت را برای خود انتخاب نماید بلکه باید در بطن اجتماع باشد و ضمن اینکه ارتباط اجتماعی مناسب و قوی دارد بتواند به بیان و ارائه آرمان، عقیده و اهداف خود که دین بر پایه آن بنا گردید، بپردازد.

« اگر همه شما در راه نیکی و نیکوکاری به هم بپیوندید و هم آهنگ شوید دوستدار و علاقمند به هم خواهید شد»

« بهترین کارها در نزد خداوند بعد از ادای واجبات، خوشحال کردن مسلمان است».

و بر این اساس دستور به انجام اعمالی را می دهد که با توجه به آنکه زیربنا و اساس مجتع اسلامی است و می تواند مجتمع را به نحو احسن بسازد و در این جهت نیز مؤثر قرار گیرد و جامعه ای را فراهم سازد که اوج آرامش،صفا، صمیمیت، رحمت، مهربانی و . . . باشد صالح بوده و عمل صالح لقب گرفته است. و این اعمال توصیه شده تا اندازه ای زیاد بوده که توان بیان آن از حوصله خارج ودر این مجال به همین مقدار بسنده کافی است.

ج- نماز

از رعایت حقوق شخصی و احترام به آن از قبیل ، مسواک زدن، کم خوردن . . . تا حقوق و تکالیف خانواده از قبیل: ادای وظایف همسری، برخورد با اهل خانه و خانواده . . . و تا حقوق و تکالیف اجتماعی از قبیل: رعایت حقوق همسایه، غیبت نکردن، دروغ نگفتن و . . . همه و همه توصیه به رعایت و انجام اعمال صالحی است که زیر بنا و اساس این دعوت الهی است. در باره همسایه سفارش کرد که گمان بردم او را وارث همسایه خود قرار می دهد.

قبل از حضرت محمد(ص) در آئین حضرت عیسی (ع) هم نماز بوده که قرآن از زبان اونقل می کند که خداوند مرا به نماز سفارش کرده است:

« و او صانی بالصلوه»

و قبل از او حضرت موسی بوده که خداوند به او خطاب می کند:« اقم الصلوه لذکری» و قبل از موسی پدر زن او حضرت شعیب بود که نماز را بر پا داشته است: آنجا که شعیب به عنوان داعی در میان قوم خویش ظاهر می شود مورد تمسخر و استهزاء آنان قرار می گیرد و به او می گویند: « . . .یا شُعَیبُ أصَلَوتُکَ تأمُرُکَ . . . » و قبل از همه آنها ابراهیم بوده که از خداوند برای خود و ذریه اش توفیق اقامه نماز را می دهد:« رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی». تا ابراهیم(ع) و از ابراهیم(ع) تا محمد(ص) زمینه ای برای اجرای بهتر، فهم دقیق تر و انسجام بیشتر نماز فراهم شده است.

« برخی از اهل علم برایم نقل کرده اند وقتی که نماز بر پیامبر(ص) واجب گشت پیامبر بر بالاترین نقطه ی مکه بود و جبرئیل نزد او آمد ودر آنجا با پاشنه، زمین را گود کرد و چشمه ای جاری شد. جبرئیل علیه السلام وضو گرفت و پیامبر(ص) کیفیت وضوی او را نگاه کرد تا پاکیزگی را یاد بگیرد. سپس پیامبر (ص) در حضور جبریل عیله السام وضو گرفت آنگاه جبریل پیامبر(ص) را بلند کرد و برای تعلیم او نماز خواند و پیامبر(ص) هم با حضور جبریل و مثل او نماز خواند.سپس جبریل برگشت. پیامبر(ص) نزد خدیجه-رضی الله عنها- و در حضور او طبق تعلیم جبریل علیه السلام برای او وضو گرفت و پاکیزگی نماز را به او نشان داد . . . ». و آن را به عنوان پایه و بنیاد دین حساب می کنیم. از این روی است که نماز آخرین وصیتی است که رسول خدا(ص) هنگام رحلت از دنیا به آن وصیت فرمودندکه« نماز ، نماز».که به جای آوردن نماز برای آنان عادت گردد و وقتی که به سنین بزرگ سالی رسیدند به جای آوردن نماز برای آنان سخت نگردد، تا جایی که به جای آوردن نماز جزیی از اندیشه و رفتار آنان گردد.

———————————————————————-

فهرست منابع و مآخذ

۱- احمد الشامی، صالح؛ تربیت و حکومت در سیره رسول الله، ترجمه محمد ملازاده، چاپ اول، تهران: نشر احسان، سال ۱۳۸۵.

۲- بلاغی، صدر؛ پیامبر رحمت، چاپ اول، تهران: انتشارات حسینیه ارشاد، سال ۱۳۵۹.

۳- زرین کوب،عبدالحسین؛ با مداد اسلام، چاپ یازدهم،تهران: انتشارات امیرکبیر، سال۱۳۸۲.

۴- عبدالفتاح طباره، عفیف؛ داستان پیامبران در قرآن، ترجمه ابوبکر حسن زاده، جاپ اول، تهران: نشر احسان، سال ۱۳۷۸.

۵- عبدالفتاح طباره، عفیف؛ روح نماز در اسلام، ترجمه ناصر طباطبایی، چاپ اول، تهران: نشر احسان، سال ۱۳۸۰.

۶- غزالی مصری،محمد؛ فقه السیره، ترجمه سید محمدطاهر حسینی، چاپ اول،تهران: نشر احسان، سال ۱۳۷۸.

۷- قرائتی، محسن؛ یکصد و چهارده نکته در باره نماز، چاپ نهم، تهران: نشر طرح اقامه نماز، سال ۱۳۷۲.

۸- قرضاوی، یوسف؛ معرفت و معنویت، ترجمه عبدالعزیز سلیمی،چاپ اول، تهران، تهران:نشر احسان، سال ۱۳۷۹.

۹- قرضاوی، یوسف؛ فهم صحیح از اسلام؛ ترجمه عثمان رادپی، چاپ اول، تهران؛نشر مترجم، سال ۱۳۸۲.

۱۰- قطب، محمد؛ مفاهیم بنیادی اسلام؛ ترجمه لقمان محمدپور،چاپ اول، تهران؛ نشر احسان، سال ۱۳۷۹

۱۱- مطهری، مرتضی؛ حکمت و اندرزها، چاپ هشتم؛تهران: انشتارات صدرا،سال ۱۳۷۶ .

۱۲- محمد غضبان، منیر؛ خط مشی سیاسی در سیره نبوی، جلد اول، ترجمه عمر قادری، چاپ اول، تهران:نشر احسان، سال ۱۳۸۱ .

۱۳- ویرژیل گئورگیو، کنستان؛ محمد پیغمبری که از نو باید شناخت، ترجمه ذبیح الله منصوری،چاپ دهم، تهران: انتشارات تک، سال ۱۳۸۱ .

۱۴- گروه پژوهش ومطالعات جمعیت هلال احمر استان قم؛ اهداف جمعیت هلال احمر از دیدگاه اسلام،چاپ اول، قم:انتشارات رهپویان، سال ۱۳۸۲ .

۱۵- مجله ندای اسلام، سال چهارم ،شماره سوم پائیز ۱۳۸۲ .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا