دين فـــردا
مصطفي حسيني طباطبايي
با دينداري نبايد ستيزه كرد زيرا گرايش به دين در “وجدان جهاني” جاي دارد و در همه جا مظاهر آن ديده ميشود و هيچ قدرت نظامي يا انديشة فلسفي يا نگرش علمي، نتوانستهاست ريشة دينباوري را بر كند و يا رسوم آنرا بكلي بر اندازد! اما دينداري هم مانند ديگر پديدههاي طبيعي، آفاتي دارد كه آنرا بيمارگونه ميكند. بايد آفتها را شناخت و با آنها به مبارزه برخاست. نزاع با ديگران دربارة بنياد دين، درست نيست وبجايي هم نخواهد رسيد.
البته كساني تمام اديان جهان را نفي مينمايند و “خداي خاموش” را باور دارند كه از آغاز پيدايش بشر تا كنون، هيچ پيامي نفرستاده و هدف خويش را آشكار نكرده و آدمي را به خود واگذاشته است! اينان، بدستاويز اينكه پيامبر دروني ما، همان خردي است كه خداوند در نهاد ما گذاشته، هر روز فتوايي تازه ميدهند و همانند آقاي شفا هر چند گاه، رنگ ميبازند و مثلاً در كتاب “ايران در چهار راه سرنوشت” آئين اسلام را ميستايند و در كتاب “تولدي ديگر” بر آن ميتازند! آنان، انديشههاي پراكنده و ناهماهنگ دارند و با يكديگر به آساني كنار نميآيند و هيچ معلوم نيست كه خرد كداميك از ايشان نمايندة خدا در روي زمين است؟!!
اينگروه، ولتــر را الهامبخش خود در مغرب زمين ميشمرند! ولي ولتر پس از آشنايي بيشتر با اسلام، از دين محمد (ص) جانبداري نمود و آشكارا گفت:
“دين محمد، ديني است معقول و جدي و پاك و دوستدار بشريت(1)”!
اما در مشرق زمين، آنان رهبري محمدبن زكرياي رازي را پذيرفتهاند چنانكه نويسندة “تولدي ديگر” در صفحات واپسين كتابش از ستايش بليغ دربارة وي دريغ نميورزد و او را: “تركيبي از شخصيتهاي اسپينوزا و ولتر و هگل و نيچه و فرويد و اينشتاين” بشمار ميآورد(2). ولي پژوهشگران فرهنگ اسلامي گفتهاند كه: نوشتههاي ضد ديني رازي از آن وي نيست و دشمنانش آنها را بر او بستهاند زيرا رازي كتابي در تأييد نبوت نگاشته و آنرا: “في وجوب دعوه النبي (ص) علي من نقر بالنبوات” ناميدهاست(3). يعني: “بر كسي كه در كار پيامبري كاوش ميكند واجب است كه دعوت پيامبر اسلام (ص) را بپذيرد”!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) اسلام از نظر ولتر، ص 127، به نقل از “كليات آثار ولتر” ج 28، ص 547.
(2) تولدي ديگر، ص 456.
(3) به مقدمة كتاب “السيره الفلسفيه” اثر رازي، ص 51، نگاه كنيد.
**************
به هر صورت، شمشير “دينستيزان” كندتر و كوتاهتر از آنستكه ريشة دينداري را بزند بويژه كه خود، حيران و گمگشتهاند و راه خدا را بدرستي نميشناسند! پس چنانكه گفتيم بايد آفتهاي دينباوري را شناخت و بدترين آنها، بيترديد خرافات است كه در گذشت روزگار چون غباري بر چهـــــرة دين نشسته و صورت پاك و روشن آنرا تيره ساخته است. نسل نو را بايد از خرافهها با خبـــر و بر حذر داشت تا فرداي دين، فرداي روشني باشد. بعلاوه پيروان اديان توحيـــدي بهتر است بجــــاي ستيزهگريهاي با يكديگر، هر كدام فوائد و امتيازات دين خود را با دليل و مدرك نشان دهند و خدمات آئينشان را به بشريت بازگو كنند و آنگاه گزينش دين فردا را به نسل فردا سپارند.
ما در اينجا از خدمات فرهنگ و تمدن اسلامي به جهانيان و نقشي كه اسلام در اينباره بر عهده داشته، سخني نميگوييم زيرا كه “اين رشته سر دراز دارد” ولي در خلال چند اصل، از مباني اين آئين خدايي سخن بميان ميآوريم و داوري را بخوانندگان ارجمند ميسپريم:
1- اسلام، دين خرد گرايي و ارزشمند شمردن “عقل” و “فكر” و “برهان” است و آيات قرآني كه دراينباره آمده از هفتاد آيه در ميگذرد. قرآن كريم ميگويد: و يجعلالرجس عليالذين لا يعقلون (يونس: 100). يعني: “(خدا) پليدي را بر كساني مينهد كه خرد را بكار نميبرند”.
2- اسلام، سفارش ميكند كه مردم، بكوشند تا هر سخني را بشنوند آنگاه بهترين گفتار را پيروي كنند: فبشر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه (الزمر: 18) يعني: “بندگان مرا نويد ده! آنانكه به هر سخني گوش فرا ميدهند سپس بهترينش را پيروي ميكنند”.
3- اسلام، به توحيد ناب و خالص فرا ميخواند و مردم را از هر گونه شرك به خدا پرهيز ميدهد: ألا تعبدوا إلا إياه (يوسف: 40) “جز او كسي را نپرستيد” و لا يشرك في حكمه أحداً (الكهف: 26) “او هيچكس را در فرمان خود شريك نميكند”. فادعوه مخلصين لهالدين (غافر: 14) “او را بخوانيد و دينتان را براي او خالص كنيد”.
4- اسلام، خدا را شبيـــــه و مانند هيچ چيز و هيچ كس نميشمرد: ليس كمثله شيء (الشوري: 11) “هيچ چيزي همانند او نيست”.
5- اسلام، مردم را به رحمت خداونــــد اميدوار ميسازد: و رحمتي وسعت كل شيء (الأعراف: 156) “رحمت من همهچيز را فرا گرفتهاست” نبي عبادي أني أنا الغفور الرحيم (الحجر: 49) “به بندگانم خبر ده كه منم بسيار آمرزنده و مهربان”.
6- اسلام، از دوستي دو جانبه ميان خداوند و بندگان نيكش، خبر ميدهد: يحبهم و يحبونه (المائده: 54) “آنانرا دوست ميدارد و آنها دوستش ميدارند”.
7- اسلام، دينداران را از غلو دربارة پيامبران باز ميدارد: يا أهل الكتاب لا تغلوا في دينكم و لا تقولوا علي الله إلا الحق إنما المسيح عيسي بن مريم رسول الله … (النساء: 170) “اي اهل كتاب! در دينتان غلو مكنيد و جز سخن حق دربارة خدا مگوييد. مسح، عيسي پسر مريم فقط پيامبر خداست … “.
8- اسلام، از اينكه كساني علماي دين يا پارسايان را به اربابي گيرند نهي ميكند: اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون الله … (التوبه: 3) “دانشمندان و ترسايان خود را سواي خدا به اربابي گرفتهاند!”
9- اسلام، هيچ فرد يا دستهاي را در پرستش خدا ميان او و بندگانش واسطه قرار نميدهد و همه را به پرستش مستقيم خداوند فرا ميخواند: فاستقيموا اليه و استغفروه (فصلت: 6) “پس مستقيم بسوي او رويد و از وي آمرزش خواهيد”.
10- اسلام، فهم دين را ويژة طبقهاي معين قرار نداده و راه درك معارف و احكام خود را به روي همه باز گذاشتهاست: هذا بيان للناس (آل عمران: 138) “اين (آيات)، براي عموم مردم ماية روشنگري است”. كتاب أنزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته و ليتذكر اولوالألباب (ص: 29) “كتابي است خجسته كه آنرا بر تو فرو فرستاديم تا در آياتش انديشه كنند و خردمندان (از آن) پند گيرند”. كلا إنها تذكره فمن شاء ذكره (عبس: 12) “زنهار، اين آيات پندي است. هر كس خواهد از آن پند گيرد”.
11- اسلام، هدف از فرستادن پيامبران را “اجراي عدالت جهاني” معرفي ميكند: لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط (الحديد: 25) “پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و كتاب و ميزان با آنها نازل كرديم تا همة مردم به اجراي عدالت برخيزند”.
12- اسلام، در اجراي عدالت پافشاري بسيار دارد بگونهاي كه مسلمانان را موظف ميشمارد حتــــي نسبت به دشمنان خود از عدالت فاصله نگيرند: و لا بجرمنكم شنآن قوم علي أن لا تعدلــوا، اعدلـــوا (المائده: 8) “دشمني با گروهي شما را وادار نكند كه عدالت نكنيد، عدالت كنيد”.
13- اسلام، پيروان خود را به عفو و گذشت سفارش مينمايد: وليعفوا و ليصفحوا ألا تحبون أن يغفر الله لكم؟ (النور: 22) “پس بايد عفو كنند و در گذرند، آيا دوست نداريد كه خداوند شما را بيامرزد؟”
14- اسلام، مسلمانان را به نيكرفتاري و دادگري در برابر مخالفان (بشرط آنكه سر جنگ نداشتهباشند) سفارش كردهاست: لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم أن تبروهم و تقسطوا إليهم إن الله يحب المقسطين (الممتحنه: 8) “خدا شما را از نيكي و عدالت به كساني كه در امر دين به پيكارتان نيامدند و از خانههايتان بيرون نراندند، باز نميدارد، خدا دادگران را دوست ميدارد”.
15- اسلام، قراردادهاي بينالمللي را محترم شمرده و نقض يكطرفة آنها را ممنوع كردهاست: إلا الذين عاهدتم عند المسجد الحرام فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم (التوبه: 7) “مگر با كساني كه در كنار مسجد الحرام پيمان بستيد پس تا هنگامي كه بر پيمان خود براي شما پايدار باشند، براي آنان پايداري كنيد”.
16- اسلام، از هر گونه تروريسم و تجاوز به حقوق ملتها و مردمي كه با آنها قرارداد صلح دارد، نهي كردهاست: فإن اعتزلوكم فلم يقاتلوكم و ألقو اليكم السلم فما جعل الله لكم عليهم سبيلاً (النساء: 90) “پس اگر از شما كناره گرفتند و با شما كارزار نكردند و بسويتان طرح صلح افكندند، در اينصورت خدا هيچ راهي در تجاوز به ايشان برايتان قرار ندادهاست”.
17- اسلام با وعدههاي دروغ به مردم مخالفت دارد و همراهي با راستگويان را سفارش ميكند: و أوفوا بالعهد إن العهد كان مسئولاً (الاسراء: 34) “به پيمان وفا كنيد كه از پيمان بازخواست ميشود. كونوا مع الصادقين (التوبه: 119) “ياور راستگويان باشيد”.
18- اسلام، دين جهاني است و به سرزمين ويژهاي اختصاص ندارد از اينرو لازمست در شرايط و احوال گوناگون، جوامع بشري را رهنمايي كند بنابراين “اجتهاد آزاد” از لوازم چنين ديني شمرده ميشود و جمود و تعصب در آراء فقهي و حقوقي گذشتگان كه با زمان و مكان نميسازد، از ديدگاه اسلام صحيح نيست: قل يا أيها الناس إني رسول الله إليكم جميعاً (الأعراف: 158) “بگو اي مردم من فرستادة خدا بسوي همة شما هستم”. و ما أرسلناك إلا كافه للناس (السبأ: 28) “تو را جز براي عموم مردم نفرستاديم”. فبشر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه (الزمر: 18) “بندگان مرا نويد ده! آنانكه به هر سخني گوش فرا ميدهند سپس بهترينش را پيروي ميكنند”.
19- اسلام، هيچكس را بر ديگري جز در ساية دانش و تقوي برتري ندادهاست: هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون؟ (الزمر: 9) “آيا دانشمندان با نادانان برابرند؟”. إن اكـــرمكم عندالله أتقيكم (الحجرات: 13) “گراميترين شما نزد خدا كسي است كه پرهيزگارتر باشد”.
20- اسلام، رهبانيت و ترك دنيا را براي نزديكي به خدا، روا نميشمرد: قل من حرم زينه الله التي أخرج لعباده و الطيبات من الرزق؟ (الأعراف: 32) “بگو چه كسي زينتهايي را كه خدا براي بندگانش بيرون آورده و روزيهاي پاكيزه را حرام كردهاست؟!”
21- اسلام، با اين مسئله كه ثروت در ميان ثروتمندان دست بدست بگردد و گروههاي ديگر محروم مانند هيچگاه موافقت ندارد: كي لا يكون دوله بين الأغنياء منكم (الحشر: 7) “تا ثروت در ميان اغنياء شما دست بدست نگردد”.
22- اسلام، مردان مسلمان را به خوشرفتاري با زنان و رعايت حقوق ايشان سفارش كردهاست: و عاشروهن بالمعروف (النساء: 19) “با زنان به نيكي و شايستگي رفتار كنيد”.
23- اسلام، مسلمانان را از تفرقه و پراكندگي باز ميدارد: واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا (آل عمران: 103) “همگي به رشتة خداوند چنگ زنيد و پراكنده نشويد”. پس :
اي مسلمانان جهان، بيدار شويد!
منبع : قرآنيان