بررسی دلایل حملات تخریبی حکومت های خلیج فارس علیه اخوان المسلمین
بررسی دلایل حملات تخریبی حکومت های خلیج فارس علیه اخوان المسلمین
عبد الباری عطوان
کسانیکه وسایل ارتباط جمعی خلیج فارس و بخصوص عربستانی را پیگیری می کنند به این نتیجه خواهند رسید که اخیرا حمله وقیحانه ای علیه اخوان المسلمین و جنبش های اسلامگرا بطور کلی شخصیتهای آنان صورت گرفته ومیگیرد بخصوص که اینان از قدرت روز افزونی برخوردارشده اند از جمله از طریق ” فیس بوک ” و ” تویتر ” که مهار آنها از سوی دستگاههای امنیتی این کشورها بسیار دشوار است وهمانند کنترل روزنامه و سایتهای خبررسانی انترنتی آسان نمی باشد.
اگر ژنرال ” ضاحی خلفان تمیم ” رئیس پلیس دوبی ” سر دسته” این حمله علیه اخوان المسلمین باشد و نخستین کسی بود که با وقاحت درباره خطر اخوان المسلمین سخن بگوید ، هم اکنون می بینیم که تحلیلها ومقالات بسیاری در حال حاضر در روزنامه های عربستان و امارات در همین زمینه منتشر می گردد و به گونه ای است که مقامات عالیرتبه دولت امارات سعی دارند جبهه ای را علیه اخوان المسلمین باز کنند ، حال این جبهه چه در مصر باشد که اخوان المسلمین در آن قدرت را در اختیار دارند وچه در کشورهای خلیج فارس ، تفاوتی نخواهد داشت.
حمله علیه اخوان المسلمین وشاید گروههای سلفی در مرحله بعدی است و در حقیقت نقض آشکار پیمان تاریخی موجود میان رژیمهای محافظه کار عرب خلیج فارس و اخوان المسلمین است ، ائتلافی که به ثبات این رژیمها و مبارزه با اندیشه های چپگرا و قومی انجامید که در حقیقت و به ادعای سران آنها ، این رژیمها را تهدید می نمود.
پرسشی که هم اکنون با جدیت عنوان می گردد این است ، علت وانگیزه این تحول ناگهانی در خلیج فارس علیه اندیشه اخوان المسلمین تا جایی که اندیشمندان اخوان المسلمین و استادان آنها اجازه یافتند بخش آموزشی ــ تربیتی این کشورها را در اختیار داشته باشند ونه تنها در داخل کشورهای عرب خلیج فارس ، برنامه های درسی وضع کنند و جمعیتهای خیریه وتبلیغاتی بنیان گذارند ، بلکه در سراسر جهان دست به چنین اقدامی بزنند؟
حال چرا این رابطه صمیمی و راهبردی به یک جنگ شدید یک طرفه یعنی میان حکومتهای خلیج فارس و جنبش اخوان المسلمین ، تبدیل شد؟
پاسخ به این پرسشها و دیگر سؤالها را می توان در موارد ذیل مطرح نمود :
نخست: حکومتهای خلیج فارس به این نتیجه رسیده اند که اخوان المسلمین یک جنبش جهانی است که وادار می نمایند همه از ان رهبر بزرگ موجود در مصر پیروی کنند ونه مسئولان محلی این کشورها ویا مسئولان اخوان المسلمین در این کشورها.
دوم : تسلط جنبش اخوان المسلمین بر روند تشکیل نسلهای نو از طریق برنامه ریزی های داخلی که به تسلط بر ارتشها و دستگاههای امنیتی انجامید و در نتیجه بیش از هر زمان دیگری برای سرنگونی رژیمهای موجود و بدست گرفتن قدرت آماده شده است و این مورد اصلی بیم رژیمهای حکومتی خلیج فارس می باشد.
سوم : در سایه ناتوانی جناحهای لیبرال و راستگرا در کشورهای خلیج فارس که طی دهه ها با سرکوب روبرو بوده اند ، جنبشهای اخوان المسلمین در این کشورها هم اکنون آن نیروی قدرتمندی بشمار می آید که می تواند انقلابهای بهارعربی را رهبری کند که خواستار تحول سیاسی در کشورهای خلیج فارس می باشد.
چهارم : جنبشهای دینی و بخصوص اخوان المسلمین از یک استقلال مالی برخوردار هستند که در دیگر جنبشها دیده نمی شود بخصوص که دارای شبکه های قوی تشکیلاتی می باشند و هواداران آنان دارای منابع مالی بزرگی می باشند چون شرکتها ونهادهای مالی بزرگی را در کشورهای خلیج فارس در اختیار دارند و در نتیجه دو قدرت سیاسی و اقتصادی را یکجا در دست دارند.
پنجم : جنبشهای اسلامی از پشتیبانی گسترده مردمی برخوردار می باشند چون ایدئولوژی انها بر اندیشه اسلامی استوار است و کنترل مساجد را نیزب طور مستقیم و یا غیر مستقیم در اختیار گرفته اند و این بدین معنی است که روزانه پنج گردهمایی کوچک و یک گردهمایی هفتگی بزرگ در روز جمعه را در اختیار دارند.
ششم : در پیش گرفتن سیاست خویشتنداری از سوی جنبشهای اسلامی غیر جهادی وبویژه اخوان المسلمین وخودداری از درگیری با دولتها ، نشان دهنده سکوت اخوان المسلمین مصر در برابر حملاتی که با آن روبرو هستند و پایبندی به آرامش ، خود علتی بود برای اقدام دولت مصر در اعزام هیئتهایی به دولت امارات بهدف حل وفصل بحران بازداشت شدگان از طریق دیپلماتیک .
بطور خلاصه بگوئیم که کشورهای خلیج فارس از رسیدن اخوان المسلمین به قدرت در مصر و تونس و سودان و نیز کوشش آنها برای بقدرت رسیدن در اردن و یمن وسوریه احساس نگرانی می کنند و در نتیجه ممکن است به محاصره درآیند و رژیمهایشان بدست اخوان المسلمین نوین سرنگون شوند واین روند بر اساس نظریه سیاسی ” دومینو ” بنظر صحیح می باشد.
البته این حمله ددمنشانه خلیج فارسی ها و عربستان علیه جنبش اخوان المسلمین دارای نکات مثبت ومنفی از دیدگاه رژیمهای موجود در خلیج فارس است ، جنبه های مثبت در آنست که این حکومتها سعی دارند جبهه داخلی خود را تحکیم بخشند و از قدرت اخوان المسلمین بکاهند ، اما بنظر می رسد که این بیداری دیر هنگام می باشد چون پیمانی که جانشین اخوان المسلمین گردد وجود ندارد بخصوص که چپگرایان و لیبرالها در جوامع محافظه کار خلیج فارس ، تضعیف شده اند. تمامی کوششهای بعمل آمده برای تقویت جناح لیبرال همچنان دارای اثرات محدود است از جمله فرمان عبد الله بن عبدالعزیز شاه عربستان درباره وارد کردن سی تن از بانوان به مجلس شورا که این خود بجای حل گرفتاریها ، مشکلاتی را بوجود خواهد آورد چون نهادهای دولتی که از نظام طرفداری می نماید ، باهرگونه نقش زن در جامعه که برابر مرد باشد ، مخالف است.
از سویی خطرات این حمله علیه اخوان المسلمین همانا برخورد با نهاد مذهبی و بعضی از شخصیتهای مذهبی قدرتمند است از جمله شیخ سلمان عوده ، محمد عریفی ، سفر حوالی ، محسن عواجی ، و عایض قرنی و بعضی از هواداران آنها که در ” تویتر ” که به بیش از یک ملیون رسیده است و درحال افزایش می باشند.
شیخ سلمان عوده ، شخصیت مذهبی برجسته عربستان اخیرا به گروه هوادار تشکیل مجلس شورای انتخابی در عربستان پیوست ، درحالیکه دیگران خواستار بررسی دقیق هزینه های جاری کشور ونظارت بر بودجه شده اند که اخیرا به ۲۲۳ ملیار دلار رسید. درعین حال جنبشی هم اکنون تشکیل شده است که خواستار پیگرد شاهزادگانی شده است که ملیونها هکتار زمین را بناحق در اختیار گرفته اند.
مقامات عالیرتبه کشورهای خلیج فارس عقیده دارند که یک پیمان مصری ــ ترکیه ای ــ قطری در پشت این کوشش اخوان المسلمین قرار دارد که سعی دارد منطقه را در اختیار بگیرد و در نتیجه باید در برابر آن مقاومت نمود و این یکی از دلایل سردی روابط میان عربستان و ترکیه و نیز حمله گسترده دولت امارات علیه حکومت محمد مرسی رئیس جمهوری مصر که وابسته به اخوان المسلمین می باشد از جمله اینکه دولت امارات از جبهه نجات مصر که مخالف دولت کنونی مصر است هواداری می نماید.
****
باید اقرار کرد که ترس کشورهای خلیج فارس بسیار بجاست چون این مثلث جدید ( مصر ، ترکیه و قطر) درصورت ادامه و تقویت ، بسیار خطرناک خواهد بود چون از قدرت نظامی ( ترکیه) و مالی ( قطر) و انسانی واسترتژیک ( مصر) برخوردار است . این مثلث در حال حاضر با قدرت و سرعت تمام در حال جایگزینی مثلث مصر ــ عربستان ــسوریه است که برای مدت چهل سال اخیر بر منطقه حکومت کرد و عراق را از گردونه کشورهای قدرتمند منطقه کنار گذارد و برای صلح با اسرائیل زمینه سازی نمود.
اگر مثلث نخست بر روابط مستحکم خود با غرب و امریکا تکیه داشت ، مثلث جدید در همان راستا حرکت می کند و با توجه به ماندن پرزیدنت اوباما درکاخ سفید ، شاید روابط مستحکمتری با امریکا داشته باشد .
شاید دولت سوریه استفاده کننده بزرگ از این کشمکش موجود در داخل جبهه مخالفان خود باشد که از مخالفان مسلح در سوریه پشتیبانی می کنند . تشکیلات اخوان المسلمین ، ستون اصلی این مخالفان را تشکیل می دهند و جبهه النصره که از رویکرد جهادی برخوردار است ، در حقیقت همچنانکه برای سوریه خطرناک هستند برای کشورهای خلیج فارس نیز خطرناک می باشند.
شاید اقدامات اخیر مقامات عربستان در جلوگیری از ادامه کار شبکه های تلویزیونی سلفی و سخنان سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان در خوش آمد گوئی از دستیابی به یک راه حل مسالمت آمیز در سوریه و واگذاری موضوع کنارگیری بشار اسد به تصمیم مردم سوریه ، از نشانه های تحول در موضعگیری عربستان باشد بخصوص که وزیر خارجه این کشور نخستین کسی بود که خواستار مسلح کردن مخالفان دولت سوریه شد، وتمامی اینها نشان از آن دارد که موضع عربستان در حال تغییر است و اینکه روابط محرمانه میان دمشق و ریاض از سرگرفته شده است.
روی آوردن شخصیتهای مذهبی عربستان و خلیج فارسی به قاهره که دکتر محمد عریفی آخرین آنان بود و سخنانی در دانشگاه عمرو بن عاص در مرکز قاهره ایراد کرد و طی آن از سرمایه گزاران خلیج فارس درخواست نمود بجای سرمایه گذاری در مغرب ، در مصر اقدام به سرمایه گذاری نمایند ، یکی از برجسته ترین صحنه های نوین در خلیج فارس باشد : رژیمهایی با قدرت با نظام اخوان المسلمین در مصر مخالف هستند و شخصیتهایی قدرتمند که در سنگر مصر حضور دارند .
در اینجا نمی توان عجله در اعزام مقامات ایرانی به قاهره را نادیده گرفت از جمله سفر علی اکبر صالحی به مصر و مراسم با شکوه استقبال از وی و دعوت او از پرزیدنت مرسی برای سفر به تهران و همزمانی آنرا نادیده بگیریم . بویایی ایران در برابر رویدادهای منطقه وتحولات آن بسیار قوی است .
هفته ها و ماههای آینده پر از شگفتی ها خواهند بود وما باید در انتظار آن باشیم و سعی کنیم فعل وانفعالات جدید و پیمانهای قابل پیش بینی را با دقت پیگیری نمائیم که نقشه منطقه را بطور ریشه دار دچار دگرگونی خواهد کرد.
منبع: خبرآنلاین
در طول مدتی که از حاکمیت آل سعود بر کشور عربستان می گذرد ما هنوز هم شاهد یک مشروع و برنامه ای جامع برای اداره منطقه نبوده ایم ، و این هم بر می گردد به علتی که بر کسی پوشیده نیست، چون خود آنها دست نشانده و مشروع کسانی دیگر هستند که گره کار در دست آنها می باشد، آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم و تسلط کاملش بر خاورمیانه سعیش دایم بر این نکته متمرکز بود که نقش وصایی و ارباب رجوعی خود را حفظ کند، که این مهم امکان پذیر نیست جز با گماردن چنین اشخاصی بر کرسی قدرت و حمایت مالی و تسلیحاتی از آنها برای سرکوب جنبش های اسلامی و مردمی، همچنانکه امروز ما شاهد این پدیده هستیم که حکام دست نشانده خلیج بزرگترین خطر را در وجود اخوان المسلمین در کنار خود می بینند تا رژیم غاصب و سرکوبگر اسرائیل که سال هاست که به تخریب خانه فلسطینی مشغول است و او را وا می دارد که خانه و کاشانه خود را ترک کند و به دست فراموشی بسپارد، این است پیامد ننگین خود کامگی و استبدادی که به غیر از حفظ کرسی و راضی نگهداشتن ارباب غمی دیگر را در دل ندارد، وحتی سعی در این دارد برای حفظ کرسی خود تقسیم دولت را جایگزین تقسیم ثروت کند زمانی کار به آخر رسید همچنانکه روز به روز زیادتر شاهد قدرت گرفتن این سناریو از جانب این حاکمان ددمنش هستیم.