زن خانواده

فمینیسم اسلامی

فمینیسم
اسلامى‏

در
دهه‏هاى اخیر، اصطلاح «فمینیسم اسلامى» به ادبیات فمینیستى راه یافته است. البته
طرح مباحث فمینیستى در جهان اسلام، از اواخر قرن نوزدهم و در پى نفوذ فرهنگ مدرن
در کشورهاى اسلامى صورت گرفت و اولین اثر مکتوب مهم و تأثیرگذار در این موضوع با
عنوان تحریرالمرأه که توسط نویسنده مصرى قاسم امین به رشته تحریر درآمد، مربوط به
واپسین سال‏هاى قرن نوزدهم است. طرح مباحث زنان در ایران نیز به اوایل مشروطه، باز
مى‏گردد. اما تبدیل مباحث زنان به یک جریان ممتاز که نگاه خود را از اصلاحات
موردى، به گسترش برابرى در عرصه‏هاى مختلف و به نقد فرهنگ اسلامى از درون و براساس
فرهنگ مدرن معطوف کرده است، به دوران اوج اسلام‏گرایى در خاورمیانه از یک سو و
رواج دیدگاه تفاوت در اندیشه فمینیستى از سوى دیگر باز مى‏گردد.

 

فمینیسم
اسلامى برآیند فعالیت دو گروه است:

 

گروه
اول: این گروه، افرادى هستند که توجه به اسلام را به عنوان یک سیاست راهبردى براى
توسعه مفاهیم فرهنگى غرب، و مقابله با اصول‏گرایى در کشورهاى اسلامى برگزیده‏اند.
در جوامع اسلامى که ادبیات فمینیسم رادیکال و لیبرال به شکل عریان، مقبولیت
نمى‏یابد، به کار گرفتن ادبیات دینى در طرح دیدگاه‏هاى فمینیستى و اعمال تعدیل در
این دیدگاه‏ها، تنها راه دفاع از آموزه‏هاى فمینیستى و ایجاد جنبش‏هاى زنانه‏اى
است که مقابله با اصول‏گرایى اسلامى را در دستور کار خود قرار مى‏دهند.(۲۰) بسیارى
از زنانى که در پى پیروزى انقلاب اسلامى، به عنوان طرفداران سلطنت یا نیروهاى چپ
از ایران خارج شدند، پس از چند سال به این نتیجه رسیدند که مقابله با نظام اسلامى
راه حل سیاسى از نوعى که تا آن زمان مورد توجه آنان بود، ندارد و باید به
فعالیت‏هاى فرهنگى دراز مدت، دل بست. از این رو بسیارى از این زنان به جاى فعالیت
در گروه‏هاى سیاسى، به ایجاد تشکل‏هاى زنانه و شرکت در رشته مطالعات زنان اقدام
کردند.(۲۱)

 

گروه
دوم: دسته‏اى از روشنفکران مسلمان هستند که آشنایى با فرهنگ مدرن، آنان را با یک
چالش اساسى درباره رابطه میان تجدد و سنت مواجه ساخته است. آنان از یک‏سو، به دلیل
داشتن پیوندى عاطفى با دین و از سوى دیگر، به دلیل پذیرش بن‏مایه‏هاى فرهنگ مدرن
به عنوان محصول عقل بشرى، اصلاحات در دین را با ترازوى فرهنگ مدرن، ضرورى
مى‏دانند. بدین‏ترتیب، ادبیات انتقادى‏اى با عاریت گرفتن از مفاهیم بنیادینِ فرهنگ
مدرن، چون آزادى، فردگرایى، برابرى و عرفى‏گرایى، شکل گرفت. ضرورت تفکیک گوهر دین
از متون و گزاره‏هاى دینى، عرفى شدن دین در عرصه اجتماع، ضرورت تحول در احکام
شریعت، جداسازى قرآن از سنت و ضرورت اجتهاد در مبانى، از جمله مباحثى است که این
گروه از روشنفکران به آن توجه دارند. این مباحث، مستلزم نفى روش‏مندى اجتهادى،
یعنى بازشناسى مستمر متون دینى براساس مبانى عقلایى و شرعى، و تفکیک میان حوزه
خصوصى و عمومى است.

 

ورود
این گروه به هسته مطالعات زنان، ادبیاتى در دفاع اززنان ایجاد کرد که با انتقاد از
دیدگاه‏هاى تند فمینیستى (در فردگرایى افراطى و حمله به نهاد خانواده)، برابرى زن
و مرد را از اهداف دین مى‏شمرد و نابرابرى‏ها را در احکام شریعت، یا ناشى از سیاست
دین در اصلاحات مرحله‏اى مى‏دانست که از زمان پیامبر اسلام(ص) با هدف حذف تدریجى
تفاوت‏ها آغاز و متأسفانه در نیمه راه متوقف مانده است یا از نگاه مردسالارانه
حاکم بر فقه مى‏شمرد. تاریخى شمردن خانواده که لازمه آن عصرى شدن احکام خانوادگى
اسلام است، مقید کردن احکام به «عدالت عرفى»، عدم تأثیر تفاوت‏هاى طبیعى زن و مرد
در مقررات حقوقى و برنامه‏هاى اجتماعى، از جمله مباحث مطرح شده از سوى آنان
بود.(۲۲)

 

دوگروه
یاد شده، با وجود زمینه‏هاى متفاوت، برنامه‏هاى کم و بیش یکسانى پى‏گرفتند که
مى‏توان آن را در «بومى کردن مدرنیسم غربى» خلاصه کرد.(۲۳) ویژگى مهم مباحث مطرح
شده توسط آنان، فقدان روش‏مندى علمى و عدم استناد به متون دینى بود. آنان به
مخاطبان خود آموختند که مى‏توان مباحثى را به نام اسلام طرح کرد که از هیچ استناد
روشنى به متون وحیانى برخوردار نباشد.

 

از
این‏جا مى‏توان دریافت که پسوند «اسلامى» پس از واژه «فمینیسم» نشان‏گر تفسیرى
فمینیستى از اسلام است نه تلاش براى دفاع از حقوق زنان براساس آموزه‏هاى اسلامى،
چنان‏که یکى از فمینیست‏هاى اسلامىِ خارج از کشور نیز به صراحت به این نکته، اشاره
کرده است: «فمینیسم اسلامى، اصطلاحى است که در سالیان اخیر به ادبیات دفاع از حقوق
زنان راه یافته و در برخى از کشورهاى اسلامى همچون ایران دنبال شده است. این
گرایش، شاخه‏اى از فمینیسم است که به تفسیر زن‏مدارانه از اسلام مى‏پردازد و از آن
جا که دین را نافذترین و مهم‏ترین رکن فرهنگ در کشورهاى اسلامى مى‏بیند در این
کشورها دست‏یابى به اهداف تساوى طلبانه خویش را در گرو هم‏سویى و همراهى با فرهنگ
دینى مى‏پندارد، از این رو آرمان‏ها و راه‏کارهاى خود را در حال و هواى مباحث دینى
و از زاویه‏اى درون دینى پى مى‏گیرد، هرچند اساس اندیشه و راه‏کار خود را برآمده
از آموزه‏هاى دینى نمى‏داند. به عبارت دیگر، در این انگاره، ادبیات دینى، بستر طرح
مباحث فمینیستى قرار مى‏گیرد نه آن که تفکر دینى، منشأ حرکت دفاع از حقوق زنان
باشد، چنان که در تعریف فمینیسم اسلامى آن را تلاش‏هاى نظرى، علمى، و سیاسى
خوانده‏اند که در این مقطع از تاریخ جنبش زنان ایران، نوگرایى، اصلاح و حتى
شالوده‏شکنى را از زاویه درون‏دینى نمایندگى مى‏کند».(۲۴)

 

براساس
آن‏چه گفته شد مى‏توان پاسخ این پرسش را دریافت که آیا مى‏توان براساس الگوى دینى،
نظریه‏اى فمینیستى تولید کرد؟

 

اگر
فمینیسم را نه صرفاً دفاع از شخصیت و حقوق زنان، بلکه نظریه‏اى که برابرى میان زن
ومرد را در عرصه‏هاى مختلف حیات بشرى پى‏مى‏گیرد، بدانیم، در این صورت، ترکیب میان
«اسلام» و «فمینیسم» پارادوکسى ایجاد مى‏کند که جز با بازتفسیر مجدد اسلام براساس
آموزه‏هاى غربى و به قیمت تفسیر به رأىِ متون دینى و تحریف در آن، قابل رفع نیست.
البته بازشناسى متون دینى و استفاده از ظرفیت‏هاى نهفته دین در دفاع از زنان، به
معناى پذیرش مؤلفه‏هاى فرهنگ بیگانه و قبول ادبیات فمینیستى در دفاع از زنان
نیست.(۲۵)

فمینیسم و دانش‏هاى فمینیستى‏

ترجمه و نقد تعدادى از مقالاتِ‏

دایرهالمعارف فلسفى روتلیج‏

مرکز مدیریت حوزه‏هاى علمیه خواهران‏

دفتر مطالعات و تحقیقات زنان‏

زمستان ۱۳۸۲

منبع
:دفتر مطالعات و تحقیقات زنان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا