تربیت، اخلاق و تزکیه

ماجرا جویی تغییر واستمرار

ماجرا
جویی تغییر واستمرار  

نوشته:
عبدالحمید بلالی

ترجمه:
امین‌الله معتصم

مغامره
«ماجراجویی» و جرأت چیست؟

در
لغت‌نامه آمده است که «غَامَرَ فَلاَن» یعنی خود را به سختی انداخت و «غَامَرَ
فَلاَناً» او را گرفت و با او جنگید، او ماجراجو است

و
پروای مرگ را ندارد.

اصول
ماجراجویی:

ماجراجویی
دارای اصولی است که بدون آن ثمره مطلوب را به دست نمی‌دهد؛ برجسته‌ترین اصول
ماجراجویی قرار ذیل است:

تحلیل
خسارت‌های احتمالی:

در
کارهای ماجراجویانه، تا اندازه‌یی ضرر و شکست پیش‌بینی می‌شود؛ گاهی این خسارت ۵۰%
و احیاناً بیش‌تر و یا کم‌تر از آن است؛ ولی شخص ماجراجو هر چند میزان خسارت را
بزرگ و فرصت به‌دست‌آمده برای کامیابی را ناچیز ببیند، عادتاً به موفقیت و فایده
خود اعتماد دارد.

گمان
غالب او موفقیت و پیروزی است:

ماجراجو
هر چند می‌داند که ضررهای بزرگی را متحمل خواهد شد و خطرات زیادی را پیش رو خواهد
داشت؛ ولی گمان غالب او رسیدن به موفقیت و دست‌یافتن به منافع است؛ او همیشه
کامیابی و فایده خود را به فال نیک می‌گیرد.

توجه
به نتیجه کار:

ماجراجو
وقتی اقدام به کاری می‌کند و خطرات احتمالی آن را در نظر می‌آورد؛ به انتهای کار
متوجه شده، نتیجه عمل را در مقابل خود کاملاً واضح و روشن می‌بیند و قوی‌ترین
انگیزه شخص ماجراجو، همین کامیابی و فایده‌یی است که از لحظات آغازین کار در نظر
می‌گیرد؛ حتا می‌توان گفت که به خاطر آن زنده‌گی می‌کند و برای به‌دست‌آوردن آن
خواب می‌بیند، او به موفقیت و پیروزی خود آن قدر دل بسته است که گویا به چشم سر آن
را مشاهده می‌کند و همین دلبسته‌‌گی، او را به پافشاری و ادامه راه کمک و یاری می‌رساند
و به جلو حرکت می‌دهد.

بی‌توجهی
به اشخاص منفی‌باف:

بیشتر
مردم از چیزهای نو و جدید می‌ترسند و نمی‌خواهند کار جدیدی را تجربه کنند؛ اکثر
انسان‌ها ترجیح می‌دهند به حالت گذشته خود ثابت بمانند؛ چون اکثریت مردم از ضررهای
احتمالی ابتکارهای تازه می‌ترسند و ماجراجو را از ترس این که مبادا در کارهایش
موفق نشود، با قوت و شدت از اصرار و پافشاری بازمی‌دارند و از نتایج منفی‌یی که
ممکن است در انتظارش باشد و از خطراتی که بر ماجراجویی‌هایش مرتب می‌شود، می‌ترسانند.

قیاس
به تجربه‌های موفقیت‌آمیز:

ماجراجو
مالامال از تجارب کامیاب و سرشار از ماجراجویی‌های موفقیت‌آمیزی است که در گذشته
به دست آورده است؛ تجارب گذشته، انسان ماجراجو را به واردن‌شدن مجدد در این عرصه
تشجیع و ترغیب می‌کند و عادتاً اقدام به ماجراجویی بر اساس تجارب توأم با موفقیتی
است که در گذشته حاصل شده است.

قدرت
تصمیم‌گیری:

ماجراجو
انسانی متردد و متزلزل نیست؛ او دارای شخصیتی قوی و نیرومند است و می‌داند چگونه
تصمیم بگیرد و چه طور از موانعی که در سر راهش قرار می‌گیرد عبور کند و عواقب
تصمیم‌هایش را برداشت نماید.

اعتماد
به نفس:

کسانی
که روحیه ماجراجویانه دارند، ‌اعتماد به نفس‌شان زیاد است؛ این ویژه‌گی در آنها به
گونه‌یی است که احیاناً تا سرحد بی‌باکی می‌رسد و به همین دلیل از اشخاص منفی‌باف
متأثر نمی‌شوند؛ علاوه بر این، چون از کودکی با خطرات زیادی دست‌وپنجه نرم کرده‌اند،
هنگام روبه‌روشدن با مشکلات، از علوّ همت‌شان کاسته نمی‌گردد.

عدم
ترس از شکست:

انسان‌های
شکست‌خورده، مسیر محکوم به شکست خود را ترک نکرده، به گوشه‌یی می‌خزند و ده‌ها سال
از آن بیرون نمی‌آیند و قدمی به جلو نمی‌گذارند. چرا؟ چون از عواقب کارها می‌ترسند
و از تصور شکست، به خود می‌لرزند و نمی‌دانند که حالت موجودشان خود نوعی شکست و
ناکامی است؛ چنین کسانی نوآوری را نمی‌پسندند و از ابتکار فرار می‌کنند؛ برعکس
اشخاص ماجراجو از تصور شکست هراسی ندارند و از عقب‌نشینی و تحمل خسارت، بی‌حوصله
نمی‌شوند؛ چون می‌توانند شکست را به پیروزی و خسارت را به منفعت تبدیل کنند.

ماجراجوها
به دو دسته تقسیم می‌شوند:

گروه‌اول:
که اکثریت و تقریباً ۹۰% از ماجراجوها را تشکیل می‌دهند؛ کسانی‌اند که بدون مطالعه
توأم با آرامش و محاسبه دقیق نفع و ضرر، پیروزی و شکست و مطالعه شرایط و اوضاع و
درنظرگرفتن واقعیت‌ها و فارغ از درنظرداشت انرژی‌ها و امکانات دست‌داشته؛ وارد
کارزار می‌شوند و در نتیجه به مشکلات زیادی مواجه می‌گردند.

گروه
دوم: این عده از ماجراجوها، کسانی‌اند که به میزان بالایی از اصول فوق‌الذکر بهره‌
برده‌اند. ایشان واقعیت‌ها را مطالعه می‌کنند، میزان نفع و ضرر را در نظر می‌گیرند،
خطرها را مجسم می‌سازند و برای مقابله با آن، برنامه‌ریزی می‌کنند تا در وقت وقوع
به خوبی از عهده آن برآیند و بالآخره ایشان می‌دانند که چگونه ضرر را به فایده
تبدیل کنند.

ماجراجویی
انواع زیادی دارد، از جمله: ماجراجویی در معاملات تجارتی، پیمان‌های سیاسی، پیمان‌های
فنی ـ حرفه‌یی، پیمان‌های دعوتی و تعهدات اجتماعی.

تغییر
چیست؟

یکی
از بارزترین و مهم‌ترین اصول ابتکار، تغییر است؛ زیرا بدون «تغییر» ممکن نیست نامی
از ابتکار برده شود.

تغییر
به سه نوع است:

»افزودن
بر چیز موجود«، »کاستن قسمت‌هایی از چیز موجود« و »از بین‌بردن کامل یک چیز موجود
و اساس‌گذاری اندیشه جدیدی که ممکن است رابطه بسیار ضعیفی به اصل موجود داشته باشد
و یا اصلاً هیچ رابطه‌یی با اصل خود نداشته باشد«

نوع
اول: افزودن به شئ موجود:

تلفن
اختراعی بود که بسیاری از ابتکارکننده‌گان آمدند و چیزهای زیادی به آن افزودند، تا
اختراع جدیدی را به ارمغان آورند؛ به آن افزودند و نوع دستی آن را اختراع کردند،
به آن علاوه کرده فاکسملی را اختراع نمودند، به آن زیاده کرده تلفنی ساختند که در
هنگام تماس،‌‌ عکس تماس‌گیرنده را نشان می‌دهد و… همین پدیده وقتی در قسمت
وسایل، قوانین و روابط صورت گیرد، به آن پیشرفت و ترقی گفته می‌شود.

نوع
دوم: حذف قسمتی از شئ موجود:

وقتی
در اوایل دهه هفتاد کمپیوتر اختراع شد، حجم آن بسیار زیاد بود (یک پایه کمپیوتر
نصف یک اتاق را اشغال می‌کرد) و کارت‌های سوراخ‌شده را به آن داخل و از آن خارج می‌کردند؛
وقتی قرار شد پیشرفتی در ساخت آن صورت گیرد، ابتدا مقدار زیادی از جسم بزرگش را
حذف کردند، تا بالآخره به گونه‌یی شد که امروزه در مقابل ما قرار دارد.

همین
تحولات بالای وسایل ارتباط جمعی و وسایل انتقال مراسلات نیز تکرار شد؛ قبلاً این
کار از طریق فرستادن نامه و یا ارسال یک نفر صورت می‌گرفت؛ که این روش از بین رفته
و یا هم خیلی محدود شده است و ارسال پیام کتبی توسط مبایل و پست الکترونیکی جای‌گزین
آن گردیده است، تا مساحت زیادی را پوشش داده و در زمانی کوتاه‌تر هدف را برآورده
سازد.

نوع
سوم: حذف کلی شئ موجود:

یعنی
ازبین‌بردن کامل یک اصل و روش موجود و ایجاد بدیلی جدید که در مواردی ارتباط با
اصل و روش قبلی دارد و در مواردی اصلاً ارتباطی با اصل ندارد. به طور مثال: در
گذشته علما و سیاست‌مداران، پیام خود را یا مستقیماً با صدای خود به گوش دیگران می‌رساندند
و یا از طریق مُبَلِّغ (کسی که نزدیک سخنگو ایستاده بود و سخنان او را با صدای
بلند به دیگران می‌رساند و باز شخص دیگری که در فاصله معین ایستاده بود، صدای
مُبَلِّغْ اولی را به دیگران می‌رساند و…)؛ ولی با اختراع بلندگو روش قبلی به
کلی از بین رفت.

تحمل
عکس‌العمل انسان‌های لجوج

قبلاً
تذکر داده شد که اکثریت قریب به اتفاق مردم، از چیزهای جدید و نو هراس دارند و می‌ترسند
که اگر به چیز جدیدی رو آورند؛ مبادا دستاوردهای گذشته را که به خوبی فرا گرفته
بودند، از دست بدهند. ابتکار نسبت به انسان چیزی است مجهول و نا شناخته و بنا به
قول معروف: «انسان دشمن مجهولات خود است» به همین خاطر بیشتر کسانی که سالیان دراز
با برنامه‌ها و وسایل مشخصی عادت کرده‌اند، نمی‌توانند به ساده‌گی آن را تغییر
دهند؛ زیرا آنها از برخورد و تعامل با شئ جدید چیزی نمی‌دانند؛ لذا با شدت هر چه‌
تمام‌تر از نوآوری رو می‌گردانند و اگر انسانی مبتکر بخواهد آنها را حرکتی بدهد،
با عکس‌العمل شدیدشان روبه‌رو می‌شود و زمانی دست از سرش برمی‌دارند که در مقابل
عکس‌العمل‌شان تسلیم شده، اعلان شکست و ناکامی نماید. بناءً بسیار ضروری است که
عکس‌العمل افراد لجوج تحمل شود و اگر چنین افرادی از طبقه حاکم و زورمندان باشند،
سعی شود قانع گردند تا مانعی در سر راه اندیشه جدید قرار ندهند و اگر در این زمینه
موفقیتی به دست نیامد، ناچار باید از آن محیط به جای دیگری که چنین عکس‌العمل‌هایی
وجود ندارد، هجرت کنند. چه بسا ابتکاراتی که فقط به خاطر کم‌حوصله‌گی مبتکر و یا
ترس گرفتاری، به شکست مواجه شده و ناتمام باقی مانده است! تاریخ سخنان ماندگاری از
قربانیان ابتکار را در دل خود جای داده است؛ قربانیانی که در اثر نادانی و فشار
انسان‌های لجوج، همه چیز و حتا زنده‌گی خود را از دست داده‌اند. چنان که این حوادث
بر سر نوآوران قرون وسطی آمد و از دست مردان کلیسا، مشکلات زیادی را تحمل نمودند؛
امثال «گالیله» کسی که به خاطر اکتشافات فلکی‌اش، به آتش کشیده شد و کسانی دیگر که
به دست دشمنان نوآوری، جان خود را از دست دادند.

استمرار
و ترک جمود

تمام
چیزهایی که امروزه در جهان وجود دارد و مورد بهره‌برداری انسان قرار می‌گیرد؛ روزی
ابتکار به حساب می‌آمد؛ ولی اگر به حالت اولی خود باقی مانده، دچار تغییر و
دگرگونی نشود؛ صفت ابتکار، آن را همراهی نمی‌کند.

شخم‌زدن
زمین توسط حیوانات، در زمان خود ابتکاری واضح و آشکار بود؛ زیرا پیش از ابتکار این
روش، انسان در شخم‌زدن با دست، مشقت‌های زیادی را متحمل می‌شد؛ همچنین آردکردن
حبوبات با آسیاب دستی (دست‌آس) در روزگار خود ابتکاری بزرگ به حساب می‌آمد؛ زیرا
آردکردن حبوبات را به آسانی انجام می‌داد و ساعت رَمْلِی در وقت خود ابتکاری سرسام‌آور
بود؛ همچنین تمام ابتکارات بزرگی که در گذشته صورت گرفته بود؛ لکن تمام آن نوآوری‌ها
با پیشرفت زمان و ازدیاد نیازمندی انسان و رشد عددی بشر و اختلاف و تنوع نیازهای
انسانی، مفهوم ابتکاری خود را از دست داده است. به سخنی دیگر: توقف در حالت گذشته
و پافشاری بر قدیم، صفت ابتکار را از امری که در زمان خود ابتکار به حساب می‌آمد،
از بین می‌برد.

اجتناب
از تقلید:

تقلید
عبارت است از این که فکر و اندیشه بدون کم و زیاد و تغییر، از شخصی به شخص دیگری
منتقل شود؛ بناءً کاری که از روی تقلید انجام می‌شود، ابتکار نیست؛ زیرا تقلید: نقل
افکار موجود و ابتکار: ایجاد افکار جدید است.

تقلید
دو نوع است:

اول:
تقلید ستوده

تقلید
احیاناً بسیار مهم و با ارزش است، به شرط این که ترقی کند و به مرحله پیشرفته‌تر و
ابتکار خاص برسد و قسمت‌هایی از افکار گذشته با افکار جدید و نوآوری‌ها در هم
آمیخته گردد؛ که در واقع بیشتر ابتکارها چنین حالتی را دارند. جاپانی‌ها در آغاز
صنعت خود، دقیقاً همین کار را کردند؛ به گونه‌یی که چرخ آلمانی را تقلید نمودند و
بعداً خود را به مرحله‌ ابتکار همه‌جانبه رساندند.

دوم:
تقلید ناپسندیده

وقتی
تقلید زشت و ناپسند است که عده‌یی افکار و اندیشه‌های دیگران را نسخه‌برداری کرده،
بدون کوچک‌ترین تغییر و بدون نیت پیشرفت و ترقی در آینده؛ به صورت مستمر نسخه‌برداری
را ادامه دهند و افکار محدود کسانی را که در ابتکار و ایجاد آن زحمت کشیده‌اند،
دزدی کنند؛ بناءً یگانه چیزی که تقلید کورکورانه به آن منتهی می‌گردد، ازبین‌رفتن
ابتکار و تضعیف اعتماد به نفس است.

منبع
: معرفت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا