مصر بدون اخوان المسلمین چگونه می شود؟
مصر بدون اخوان المسلمین چگونه می شود؟
بررسی آثارکودتا وامکان حذف اسلام گرایان در مصر
ترجمه: رسول رسولی کیا _مهاباد
عبدالفتاح CC وزیر دفاع و فرمانده کل نیروهای مسلح مصر ورهبران جبهه نجات، در ارزیابی و سنجش نیرو و توان جریان های اسلامی و اخوان المسلمین در جامعه، به شدت دچار اشتباه شدند، همین بود که علیه دولت منتخب،کودتا کرده و رئیس جمهور برگزیده اخوانی را ربودند!
CC گمان میکرد که به راحتی میتواند اسلامگرایان را از سر راه خود برداشته و با اعلام حکومت نظامی در شهرهای بزرگ، دیگرکسی جرأت نخواهد داشت از خانه بیرون بیاید و یا در تظاهرات شرکت کند.
CC میپنداشت، فرعونآسا ،اگر ساحران دربارش را جهت مقابله با مرسی – و موسی – فرا بخواند، او چارهای جز فرار و پذیرفتن شرایط موردنظراو _ نقشه راه پس از کودتا _ را نخواهد داشت، غافل از این که اولاً او دردرک وسنجش توانایی مرسی وطرفدارانش به شدت دچار توهم شده است ، ثانیاً در گزینش وانتخاب ساحران دربار هم دچار اشتباه شده و ثالثاً زورگویی و بی عدالتی های او باعث شکست وعقب نشینی آن ساحران ازمیدان مبارزه خواهد شد.
محمد برادعی آن شعبدهباز نامی و شهره جهانی پس از مشاهده کشتارهای عمومی توسط فرعون CC و هامان و قارونهای پیرامونش از یک طرف و صلابت و ایستادگی طرافداران مرسی – و موسی – چارهای نداشت جز اینکه پا به فرار نهاده و با استعفای خود ،مهر ابطالی برکودتای نظامی ونقشه راه جدید زده و خجولانه اعلام نماید که آمادهاست – اگردیرنباشد_ به خدای مرسی و اخوان – موسی و هارون- ایمان آورد.!!!
اشتباه CC و هممسلکانش دراین بود که برای سنجش و اندازهگیری قوت و ضعف جریانات اسلامی از معیارهای مادی و ظاهری بهره میگیرند. او چون از عدم همکاری و همراهی قوه قضائیه، رسانهها ، نیروهای مسلح و پلیس با محمد مرسی و جریان اسلامگرا اطمینان داشت پس نتیجه گرفت که آن جریانات فاقد پایگاه و جایگاه مردمی هستند لذا براحتی میتوان آنان را کنار زد! غافل از اینکه چهار نهاد یاد شده اساساً نهادهای مردمی محسوب نشده بلکه از منسوبین و منصوبین رژیم سابقاند و با مردم وانقلاب مردمی ۲۵ژوئیه فاصلهی بسیاری دارند.
مشکل اساسی و نگرانی عظیم کارشناسان دلسوز از این جهت است که دود سیاه تحلیلهای آبکی و ارزیابیهای غلط CC به چشم مردم مصر میرود؛به گونه ای که پس از کودتای نظامی اخیر ،کشور مصر دیگر رنگ آرامش را به خود ندید، به ناحق خون جوانانش ریخته شد، وحدت و همدلی و یکپارچگی و همزیستی مردمانش که زبان زد همه بود برباد رفت، … خلاصه برای مصر شرایطی پیش آمد که آن را با هر معیاری بسنجی فاجعهای تمام عیار محسوب میشود.
اینکه رئیس جمهور مرسی در طول یک سال زمامداری، اشتباهاتی مرتکب شده نباید شک کرد ولی اشتباهات او هرچند بزرگ بوده باشد در مقایسه با کودتای ننگین و خونین کودتاگران ،بسیار کوچک مینماید؛ چرا که وضع کنونی کشور مصر به گونهای است که ظاهراًبه سمت جنگهای داخلی و کشمکش های بیشتر اجتماعی وسیاسی سوق داده میشود و کسی نیست از وخیم شدن شرایط کشور جلوگیری کند!
چند روز پس از کودتا ، صدها هزار نفر از مردم مصر با حضوردرمیدانهای مختلف مصر خواستار برچیده شدن آثارکودتا وآزادی رئیس جمهور منتخب و بازگشت او به کاخ ریاست جمهوری شدند، زبان حال همه تظاهرکنندگان یا بیشترشان گویای این بود که اگر مقامات کودتاگر با چنین اعتراض های مسالمتآمیزی ،به خواستههای قانونی ما پاسخ مثبت ندهند ناگزیریم از راههای خشونت آمیزی خواسته هایمان را محقق سازیم. رسیدن مردم وجوانان معترض مصری به این نتیجه که تحصن های مسالمت آمیز، راهگشا نبوده وباید به فکر چاره ای دیگر بود،هرچند شاید خواست درونی و واقعی کودتاگران ودشمنان واقعی مصر باشد، ولی باید دلسوزان بدانند در این صورت شرایطی مشابه افغانستان، عراق، سوریه، لیبی و یمن برای مصر قابل پیش خواهد بود.
بیشتر کارشناسان و تحلیلگران براین باورند که بیاعتنایی مقامات کودتا به خواستههای برحق وقانونی تظاهرکنندگان مصری و زندانی کردن رهبران سیاسی اسلامگرا ،باعث بوجود آمدن – و یا بیدار شدن – حرکتهای خودجوش افراطی خواهد شد و هشدار شخصیتهای بزرگی چون قرضاوی وتوصیه به تظاهرکنندگان جهت حفظ آرامش و خون سردی، از همین زاویه قابل تحلیل است.
اشتباه بزرگ ژنرال CC در این است که حوادث پیرامون خود را با چشم سر میبیند نه با چشم دل.
در اینکه ارتش مصر قدرتمند بوده و دارای سلاح و تانک و بالگردهای عمودی است شک و تردیدی وجود ندارد ولی آنچه شک برانگیزاست اینکه ارتش با این همه امکانات و ساز و برگ نظامی چگونه میخواهد با مردممعترض رفتار نماید؟ سؤال این است که چنین ارتش مقتدری چگونه و با استفاده از چه روشهایی میخواهد تظاهرکنندگان را آرام ورهسپار خانههایشان کند؟! آیا باکشتن صد نفر؟ دویست نفر؟ دوهزارنفر،بلکه ده هزار نفر؟! میتواند کشور را آرام و تظاهرکنندگان را ساکت نماید؟ یا برعکس، هرچه سرکوبها بیشتر شود سقف مطالبات و خواستههای تظاهرکنندگان بالاتر خواهد رفت؟!
در این میان آنچه بیش از هرچیز باعث نگرانی است اینکه در اثر برنامه های ناشیانه مقامات کودتاوبرخوردهای وحشیانه نیروهای مسلح و پلیس با تظاهرکنندگان، روش و سبک مبارزات مردم معترض، تغییر یابد و به خشونت متوسط شوند!
چرا باید با خواستهها و مطالبات قانونی و منطقی تظاهرکنندگان که عبارت است از احترام گذاشتن به دموکراسی و مشروعیت انتخاباتی، اینگونه رفتار شود؟ مگر با زور و سرکوب میتوان از حق بودن مطالباتشان کاست؟ چرا کشورهای منافق غربی و اروپایی که قریب به یکصد سال است برای ما درباره محاسن و دستاوردهای مثبت دموکراسی در کشورهایشان و اسرائیل سخنرانی میکنند، اکنون که علیه دموکراسی، انتخابات و صندوق رای، کودتای نظامی شکل گرفته، سکوتِ رضایتآمیز اختیار نمودهاند؟!
آیا سکوتِ تاییدآمیزشان تنها بخاطر این نیست که متحدان مزدورشان بازنده و اسلامگراها برنده آن دموکراسی و انتخاباتاند؟! آیا سکوت همراه با چراغ سبز آنان در مقابل کودتا، پیامی جز این دارد که انتظار غربیها از دموکراسی در کشورهای مسلمان تنها یک چیز است وبس که آن هم عبارت است از برنده شدن احزاب و اشخاصی که مجری طرح و پروژهای آنان در منطقه باشند و بس؟!
جانبداری آمریکا و اروپا – به عنوان مدعیان دموکراسی – از کودتای نظامی اخیر مصر و قبلاً در سال های ۱۹۹۱ و ۲۰۰۶ در فلسطین و الجزایر باعث شد اعتبار و اعتمادشان را در بین ملتهای مسلمان از دست بدهند همانطور که شعارهای توخالی احزاب سلولیبرال وابسته به آنان نیز که مدعی حمایت از دموکراسی و انتخابات و… بودند نیز زرق و برق اولیهاش را باخت.
پس از این حمایتها و جانب داریهای احمقانه غرب، برهمگان محرز شد که انسان لیبرال از دیدگاه غربیها عبارت است از کسی که آماده باشد برای پیاده نمودن طرحها و پروژههایی که در واشنگتن وتسط اربابانش تهیه میشود از باورها و اعتقادات و مباتی فکریش گذشته و چشم پوشی نماید.
از اینکه در روزنامه نیویرک تایمز خواندهام که آقای محمد البرادعی – به عنوان یکی از محصولات این نوع لیبرالیست مدرن و غربی – به منظور توجیه کودتای نظامی مصر با برخی از سران آمریکا و اروپا _ جون کیری وآشتون_ تماس گرفته، شوکه شدم و همچنین از اینکه خواندم این مدعی لیبرالیست و دموکراسی با بستن ۶ شبکه و کانال تلویزیونی وابسته به اسلامگرایان مصر موافق بوده بیشتر شوکه شدم!!
بر همه عیان است که آنچه امروزه در مصر رخ میدهد عبارت است از تظاهرات مسالمتآمیز صدها هزاربلکه میلونها نفر از طرفداران دموکراسی و انتخابات_نمیگویم طرفداران اسلامگراها_در میادین پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ و کوچک، تا بدین وسیله خواستههای خود را به سمع و نظر مقامات مصری برسانند و اصرار و پافشاری آنان به گونهای است که آمادهاند در این راه کشته شوند!
در این شرایط، انتظار عاقلانه از ارتش مصر این بود که به منظور جانبداری از خواستههای کاملا قانونی تظاهرکنندگان وارد صحنه شده و از آنان محافظت و حمایت بنماید نه اینکه خود، کودتا را مدیریت نموده و متوسل به سرکوب تظاهرکنندگان شود و خواستههایشان را نادیده بگیرد.
انتظار همه از ارتش این بود که از نتایج انتخابات جانبداری نماید نه اینکه سکان قدرت و کشور را به اقلیتی بسپارد که در میان مردم جایگاه و پایگاهی ندارد!
مطمئناً کودتای نظامی اخیر _خواسته یا نا خواسته _ بزرگترین عامل است جهت شکل گیری جریانهای افراطی و تندرو که در میان احزاب و جریانات اسلامگرا و شاید در جنبش اخوان المسلمین مصر هم وجود داشته باشند ،جریانهای افراطی که دموکراسی را «بدعتی غربی» و غریب پنداشته و اساسا آن را قبول ندارند بلکه آنان جهت رسیدن به آرمانها و اهدافشان که عبارت است از برپایی دولت خلافت،تنها به راه حل نظامی و مسلحانه میاندیشند نه به انتخابات و صندوق رای …
کودتای اخیرمصر باعث شد که جریان معتدل و میانهرو اسلامی و اخوان المسلمین هزینههای هنگفتی بپردازد و همچنین باعث شد که از محبوبیت و حرف شنوی از او در بین جوانان مسلمان کاسته شود؛چرا که پس از کودتای نظامی و خونین اخیر ، برای بسیاری ازجوانان اسلام گرا ثابت شد که میانهروی و گفتمان مسالمتآمیز و مشارکت در پروسه انتخابات ، امری بیفایده و بیثمربوده است، کودتایی که همه دستاوردهای انقلاب ازجمله دموکراسی ، رئیس جمهور منتخب و مجلس شورا و قانون اساسی را یک روزه برباد داد و باعث تعقیب و زندانی شدن برندگان آن دمکراسی شد!
مگر اتهامات محمد مرسی چیست که براساس آن قریب به دو ماه است که در زندان به سر میبرد؟ او که در مدت یک سال زمامداریش حتی پشهای نکشت، یک جُنیه مصری سرقت نکرد و کسی از نزدیکان و اقربایش را در پستی بکار نگرفت، تازه همه کشتهشدگان در تظاهراتهای میدان اتحادیه و رابعه عدویه از طرفداران و مویدان او بودند. من شخصا نزدیک به یک ساعت با رئیس محمد مرسی ملاقات ومصاحبه داشتم ،خدا را شاهد میگیرم که جز تسامح و بزرگواری او با همه و تأکید او بر حفظ همزیستی و تلاش در جهت برگرداندن کرامت و شخصیت برای مصر و مردمش و سعی در راستای احیاء بخش صنعت ملی و بهبودی بخش کشاورزی کشور چیزی از او نشنیده و احساس نکردم.
دیگرچه کسی پس از کودتای نظامی و ننگین اخیر و پس از ربوده شدن رئیس جمهور منتخب و انحلال مجلس شورا و لغو قانون اساسی، ادعاهای دولتمردان کودتاگرِدست نشانده نظامیان را که گویا میخواهند در مدت یک سال آینده از دموکراسی محافظت نموده و انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری و پارلمانی را برگزار نمایند باور مینماید؟! و تازه چه کسی حاضر است پس از این همه توهین به آراء و شعور مردم، پای صندوقهای رأی رفته و در انتخابات شرکت کند؟!!
هر چند با جنبش اخوان المسلمین در موارد متعددی اختلاف نظر داریم و امیدوار بودیم در طول یک سال حکمرانی آنان بیشتر به مسائل اصلی عربها توجه میشد و سفیر اسرائیل از قاهره اخراج میشد ، ولی این اختلاف نظر نباید باعث شود که ما به رئیس جمهور منتخب اخوانی اعتراض کرده و یا علیه او کارشکنی و سنگاندازی کنیم، بلکه همچنانکه بارها گفتهام باید اجازه می دادند رئیس مرسی دوره چهار ساله ریاست جمهوریاش را به اتمام رسانده و مخالفان او نیز باید جهت فروپاشی دولت و رئیس جمهور اخوانی از طریق صندوقهای رای اقدام می نمودند نه کودتا!
دیگرنگرانی ما از این است که مبادا در اثر کودتای ننگین اخیر مصر ، جنگ داخلی در این کشورشعلهور شود .
باز نگرانی مااز این است که فقرا و مستمندان که بیشتر مردم مصر را تشکیل میدهند همواره و کما فی السابق در گرسنگی و محرومیت باقی بمانندو…
ولی هم زمان اطمینان داریم که مردم مصر هرگز به این مجموعه لیبرال درغگو و قلابی و گمراه اجازه نخواهد داد که در مصر حکومت کرده و بیش از این برای کودتای نظامی در مصر جاده صاف کنی نمایند، امری که باعث تفرقه بیشتر در بین آحاد مردم و سوق دادن کشور به سمت جنگهای داخلی و خون ریزی خواهد شد.
نویسنده مقاله : عبدالباری عطوان *
*استعفای عبدالباری عطوان از سردبیری القدس العربی
عبد الباری عطوان، نویسنده و روزنامه نگار و تحلیلگر انگلیسی وعربی فلسطینی تبار، وی در برنامههای شبکههای تلویزیونی عربی و انگلیسی مانند BBC، CNN، العربیه و الجزیره حضور دارد و اکنون در لندن است. وی همچنین با روزنامههایی مانند الشرق الاوسط و الحیات نیز همکاری داشته است.
عطوان در یادداشتی که منتشر کرده، یکی از عوامل استعفای خود را فشارهای بیرونی به او و خانواده اش از جمله تهدید به قتل بر شمرده است.
او نوشته است از طرف سرویس های امنیتی عربی و اسرائیلی بارها تهدید به قتل شده و پیش از اینکه دیداری از آمریکا داشته باشد جنگی فرسایشی با طرفداران لابی اسرائیلی در اروپا و آمریکا داشته است و آنها همه تلاش خود را کرده اند تا صدای او را خفه کرده، تصویرش را آلوده و مانع از رفتن و حضور او در شبکه های تلویزیونی جهانی، دانشگاه ها و اماکن مهم کشورهای غربی برای سخنرانی و اظهار نظر شوند.
او در ادامه نوشته است این دشمنی ها بقدری بوده است که یک نفر که به رسانه های اسرائیلی نزدیک است در مصاحبه با روزنامه جوئیش کرونیکل با اشاره به موفقیت های او در هنگام حضورش در برنامه های تلویزیونی سی ان ان، بی بی سی و اسکای نیوز بعنوان کارشناس مسائل خاورمیانه نوشته است که باید حضور او در چنین برنامه هایی به حد اقل برسد.