زن خانوادهمطالب جدیدمقالات

زن مسلمان ، زن در دنیای امروز و تعدد زوجات

زن مسلمان ، زن در دنیای امروز و تعدد زوجات

نویسنده : اکبر احمد / مترجم: اردشیر اشراقی

 

تعدد زوجات در اسلام

از موضوعات دیگری که در بحث خانواده در اسلام مطرح است و غرب مشکل می تواند با آن کنار بیاید، بحث تعدد زوجات یا چند همسری است؛ هر مرد می تواند چهار همسر اختیار کند. البته این بخش کلیشه ای است و تصویری واقعی نیست. مطالعات تخصصی نگارنده در زمینه ی انسان شناسی در پاکستان، که شبکه ی گسترده ای را از بخشی با گروه های عمده ی قبیله ای دربر می گیرد (مرز پشتوها)، معلوم می دارد که فقط ۰۲/۰ درصد از مردان بیش از یک زن دارند (۱۹۸۰، Ahmed) جدا از یک یا دو نفر در نسل پیشین، شخصاً نیز دوست یا آشنایی را سراغ ندارم که بیش از یک همسر داشته باشد؛ بیشتر مردان یک همسر اختیار می کنند.

در اسلام همواره پی بردن به نفس کلام یا قانون اهمیت دارد و در این موضوع باید دید که آیا چند همسری جزای جنایی است. این حقیقت را که مرد مجاز است که در شرایطی خاص تا چهار همسر اختیار کند، باید از این مجرا نگاه کرد. کاملاً واضح است که کمال مطلوب همانا داشتن یک همسر است و قرآن نیز بر آن تأکید دارد و در واقع طرفدار آن است. با این همه، در جنگ یا قحطی یا تحولات اجتماعی موقعیت هایی پیش می آید که بهتر است زن بی سرپرست شرافتمندانه تن به ازدواج دهد تا این که از روی فقر با فحشا تکفل معاش کند. لذا نفس این قضیه را باید درک کرد و نه ظاهر امر را.

قرآن با صراحت به مرد اجازه می دهد که بیش از یک بار ازدواج کند و در شرایط خاص این کار به صورت ضرورتی اجتماعی در می آید: « وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ» (و اگر ترسیدید که درباره یتیمان نتوانید دادگری کنید ( و دچار گناه بزرگ شوید ، از این هم بترسید که نتوانید میان زنان متعدّد خود دادگری کنید و از این بابت هم دچار گناه بزرگ شوید . ولی وقتی که به خود اطمینان داشتید که می‌توانید میان زنان دادگری کنید و شرائط و ظروف خاصّ تعدّد ازواج مهیّا بود ) با زنان دیگری که برای شما حلالند و دوست دارید ، با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید.)(نساء: ۳) اما به دنبال آن قرآن یک شرط مطرح می کند: « فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَهً » (اگر هم می‌ترسید که نتوانید میان زنان دادگری را مراعات دارید ، به یک زن اکتفاء کنید). این شرط سختی است که ازدواج بیش از یک بار را مشکل می سازد. در واقع، قرآن خود می گوید که چندهمسری امری ناممکن است: « وَلَن تَسْتَطِیعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَیْنَ النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ» (شما نمی‌توانید ( از نظر محبّت قلبی ) میان زنان دادگری ( کامل ) برقرار کنید ، هر چند هم ( در این راه به خود زحمت دهید و ) همه کوشش و توان خود را به کار برید) (نساء: ۱۲۹). لذا روح واقعی قرآن ظاهراً موافق تک همسری است، زیرا ازدواج با بیش از یک زن مستلزم رعایت تساوی و انصاف کامل بین همسران است.

با وجود این، مسلمانان در مورد چندهمسری متعذر یا منفعل نیستند. یک نویسنده ی زن هندی، که طرفدار آزادی فردی است، در حمایت از تعدد زوجات در اسلام چنین می نویسد:

اسلام دربرگیرنده ی ضعف ها و نیازمندی های انسان است. هدف آن ایجاد جامعه ای بر پایه ی فطرت طبیعی است. اسلام مخالف ازدواج مجدد و طلاق است؛ فساد وقیحانه و پرداختن به امور جنسی خارج از چارچوب خانواده را مذمت می کند. چند همسری یک تمهید است و نه اجبار.

فقط غرب نیست که الگو و تعریفی از آزادی زن دارد. اگر زنی خودش راضی است که همسر دوم مردی باشد، چرا باید کسی به او بگوید که باید به گونه ی دیگر عمل کند؟ با توجه با بلایایی چون جنگ، چند همسری مانعی بر سر راه جمعیت ازدیاد یافته ی زنان است. شرطی که تعدد همسر را مجاز می کند، علاقه ی «زنی دیگر» است که به موجب ازدواج صاحب حقوق معنوی، اجتماعی و قانونی می شود. رابطه ی یک مرد با یک زن صرفاً مثل اندیشه ی انگلو-ساکسون[۱] ها در مورد پاکدامنی است.

سرکوب زن مسلمان در شبه قاره نتیجه ی وضعیت ملوک الطوایفی (فئودالی) جامعه است و ربطی به اسلام ندارد. پاره ای از قوانین این کشورها برای زن مضر است و لازم است که در چارچوب نگرش اسلام تجدید نظر شود. فقه اسلامی مبنای بلندنظرانه و مترقیانه ای را که در تاریخ به ثبت رسیده برای جامعه ای اخلاقی و برخوردار از عدالت فراهم آورده است (۱۹۹۲ Dehlvi).

ازدواج در اسلام پیوندی موقت نیست، بلکه تا پایان عمر برقرار است. با این همه، چنانچه ادامه ی آن ناممکن نماید می توان آن را بر هم زد. اما شریعت اسلام قبل از وقوع طلاق خواهان تلاش برای آشتی زوجین است. رواج طبیعی تک همسری، که طریقی عادی است، بیشتر و بیشتر در کشورهای اسلامی رعایت می شود. با این حال، در شرایطی خاص چند همسری محدود به صورت نیازی واقع گرایانه مجاز شمرده می شود و در واقع بر چند همسری پنهان ارحج است که در جوامع غربی دیده می شود و مسئولیتی را بر دوش مرد نمی گذارد. «اسلام دینی کاربردی است و برای هدایت انسانی است که از جنس گوشت و استخوان ساخته شده است»(۲۱-۲۲٫ ۱۹۷۴٫Ahmed).

ازدواج های توافق شده

زوج های غربی چون غالباً خود اقدام به انتخاب می کنند از این رو ازدواج توافق شده به نظرشان عجیب و مطرود می آید. اگر چه غالب ازدواج های اسلامی امروزه از نوع مقرر شده است، بدین معنا نیست که ازدواج بر زوجین تحمیل می شود. معنایش این است که والدین و اقوام غالباً در باب احتمالات مختلف می نشینند و همه درباره ی زوجین مشورت می کنند. این کار پس از مدتی به آنان این امکان را می دهد که نقاط ضعف و قوّت شریکان آتی زندگی خود را بشناسند. در اسلام زوجین باید به طور واضح و نزد شاهدان موافقت خود را با ازدواج اعلام کنند؛ هیچ کس را نمی توان به ازدواج مجبور کرد. معمولاً ازدواج ها در درون فامیل یا یک گروه قومی و قبیله ای صورت می گیرد. در چنین ازدواج هایی مرد مشکل بتواند با همسر خود با بدی یا ظالمانه رفتار کند، زیرا زن و شوهر اقوام یکدیگرند و چنین رفتاری موجب اعتراض فامیل خواهد شد. به علاوه عمو و عمه ی زن چه بسا عمو و عمه ی شوهر باشند. یکی از علل ثبات ازدواج های اسلامی شاید همین ازدواج توافق یافته باشد. در این زمینه آمارهای مقایسه ای اندکی وجود دارد، اما حتی در خود غرب جوانان مسلمان بسیاری مشتاقانه از این نوع ازدواج حمایت می کنند، به ویژه آن که آمار طلاق در غرب بسیار بالاست.

آیا ازدواج مقرر شده هنوز در میان مسلمانانی که در جوامع غربی زندگی می کنند، یا خانواده هایی که در شهرهای اسلامی زندگی می کنند و به شدت غربی مآب شده اند، ارزشمند است؟ در نسل حاضر بیشتر از نسل گذشته شاهد طلاق بوده ایم. آیا این امر به صورت یک روند درآمده است؟ اگر چنین است، آیا این روند به مناطق روستایی و سنتی هم گسترش خواهد یافت؟ آیا این امر از شکست ازدواج توافق شده نشان دارد؟ این ها پرسش هایی هستند که لازم است امروزه همه ی مسلمانان پاسخی برای آن ها بیابند.

زن مسلمان

در اسلام، زن دارای حق میراث بردن، طلاق گرفتن، طلب کردن خواسته ای در زندگی خانوادگی و عمومی، تجارت کردن، دسترسی داشتن به علوم و دانش است. مثلاً موضوع ارث را در نظر بگیرید. در جامعه ی عرب قبل از اسلام، میراث از طریق فرد ذکور یعنی دودمان پدری منتقل می شد. در بین اعراب، همچنان که در بسیاری از فرهنگ های دیگر، زن از دایره ی میراث بری خارج بود. اما قرآن بر حق تک تک افراد از جمله زن برای بهره مندی از ارث تأکید دارد. این حقوق مطرح شده در قرآن بر شیوه های پیش از اسلام اضافه شد. مسلمانان غالباً بدین نکته اشاره دارند که از برابری بین زن و مرد در غرب تنها یک قرن می گذرد و عمر چندانی ندارد، حال آن که از زمان پیامبر (ص) در شریعت اسلام وجود داشته است.

زنان بیت پیامبر الگوهایی آرمانی برای زن مسلمانند. آنان پرستاری می کنند، به امور منزل می رسند و مهم تر از همه در زندگی پیرامون خود شرکت دارند؛ فرای همه ی این ها، آنان از اعتباری سترگ برخوردارند. اینان موجوداتی خجول، گوشه گیر و منفعل نیستند، چنان که در کلیشه های خاورشناسانه از زن می بینیم. آنان در زندگی خانواده شان شرکت می جویند، در آن سهیمند و به تقویت بنیان آن کمک می کنند. تعجبی ندارد که نام خدیجه و فاطمه از نام های بسیار محبوب در میان دختران مسلمان است. فاطمه تنها فرزند پیامبر، همسر علی، مادر حسن و حسین، نقش مهمی دارد. پیامبر خود بر شأن وی در اسلام تأکید ورزیده است. زندگی فاطمه قرین خلوص، رنج و مشارکت در امورد و شفقت است.

زن مسلمان وقتی که اسلام از ثبات برخوردار است، به خود مطمئن است و آن گاه که اسلام موضع انفعالی داشته باشد به خویش مطمئن نیست (    ۱۹۸۸:۱۸۴ Ahmed). جایی که تمدن اسلامی غالب است، زن به تمامی و بی درنگ به ایفای نقش صحیح خود در جامعه می پردازد. جایی که اسلام در خطر افتد یا صدمه ای به آن رسد، پرده ای بر خانه ی مسلمان فرو می افتد و زن از نگاه نامحرم و بیگانه مخفی می شود. زمانی که حکومت گورکانی در هند در اوج قدرت بود، زن مسلمان در هر زمینه از فعالیت انسانی با مرد نفس می زد و غالباً در برخی از زمینه ها از او پیشی می جست. مدت دو قرن زنان در مقام نویسنده، قدیس، حاکم و هنرمند از شخصیت های اصلی امپراتوری گورکانی محسوب می شدند. آنان به رغم وجهه ی والایی که داشتند، راه انتقاد را بر متعصبانی بستند که آنان را به غیر اسلامی رفتار کردن متهم می کردند؛ یعنی که مشارکت کاملی در زندگی داشتند و در عین حال در چارچوب توصیه شده ی اسلام حرکت می کردند. اینان تجلی توازن بین دین و دنیا بودند.

زن در دنیای امروز

قاعده ای ابتدایی که منتقدان اسلام درباره ی زن بیان می دارند آن است که در خانه های سنتی با زن به طرز شایسته ای رفتار نمی شود اما در خانه های امروزی وضعیت قدری بهتر است. با این همه، باید گفت که چنین نیست؛ اگر نگاهی دقیق به زندگی در یک خانواده ی اسلامی بیندازیم، تناقض بسیاری در این مدعا مشاهده می کنیم و در عین حال به نکته ای تعجب آور برمی خوریم. بیشتر ازدواج هایی که امروز در قاهره یا کراچی صورت می گیرد ممکن است رضایت بخش نباشد. زن و شوهر گاه با اموری بسیار حاشیه ای دست به گریبانند؛ فشار زندگی شهری، رقابت و تلاش برای رسیدن به سطح بالاتری از زندگی چه بسا تحمل ناکردنی باشد.

از سوی دیگر در خانه های سنتی امنیت بیشتری برای خانواده به ویژه برای زن فراهم است. زن بر امور خانواده نظارت دارد و از نقش و جایگاه مشخصی در اجتماع برخوردار است. او شاید به سبب اعتقادات سنتی و شاید به علت عدم تمایل به سرگردان شدن در عرصه های جدید جدال یا عدم تمایل به تقابل با نظام و سنت تثبیت یافته چه بسا راضی تر از خواهرانش باشد که شیوه ی زندگی غربی مآبانه را برگزیده اند. دکتر هلن واتسون، متخصص مردم شناسی از کمبریج، پس از بازدیدی که از قاهره داشت می گوید: «مدرنیته تأثیر اندکی بر نحوه ی زندگی زن یا در واقع بر نحوه ای که می خواهد زندگی کند دارد». هم او می گوید:

از دیدگاه زن بومی، اندیشه های نامأنوس غربی درباره ی برابری زن و مرد و آزادی زنان نامربوط و غیر ضروری می نماید. در بطن این نظر این نکته نهفته است که نقش زوجین و مسئولیت های زن و مرد کاملاً مکمل یکدیگرند. دو فضای متفاوت از نفوذ و فعالیت مرد و زن، هر دو وجود دارد؛ این دو نقش هایی جدا از هم و مشخص دارند که در ترکیب با یکدیگر پایه جامعه ای با ثبات را تشکیل می دهند.

لازم است این فرضیه غرب اصلاح گردد که زن مسلمان زندانی درمانده ای در خانه است. ممکن است برخی از شوهران مستبد باشند، اما تصویر واقعی اجتماع معمولاً زنان قدرتمندی را نشان می دهد که دارای نفوذند و در اداره ی خانه حرف بسیار برای گفتن دارند. زن سنتی مادر قدرتمندی است که با مهارت و اطمینان بر زندگی اعضای خانواده نظارت دارد. با مسن شدن شوهر و درگیر شدن بیشتر او با مسائل خارج از خانه، نفوذ زن بیشتر می شود.

در واقع، به ندرت به نمونه ای برمی خوریم که شوهری بتواند با زن خود بدرفتاری کند و از تبعات آن بگریزد. علاوه بر آن که خود زن این رفتار را تحمل نمی کند، بستگان او و جمع خانواده نیز از این کار جلوگیری می کنند. نمی خواهیم بگوییم که مرد گاهی با خشونت رفتار نمی کند. برخی از حکایت ها وحشتناکند، اما چنین مردی مست قدرت طایفه ای یا ملّاکی خویش است. به نظر پاولف(فیزیولوژیست روس، ۱۸۴۹- ۱۹۳۶ م ) این مردان از برتری جسمانی یا موقعیت ملّاکی (فئودالی) یا اجتماعی خود استفاده می کنند. لذا باید گفت که این چنین مردی برای رفتار اسلامی احترامی قائل نیست.

با همزیستی خانواده ها در خانه های فامیلی، یعنی خانه هایی که بیش از یک خانواده در آن زندگی می کند، کوچک ترین رفتار ناشایستی به چشم می آید و به رسوایی و حرف و حدیث هایی می انجامد. این خوف احتمالی در کنار عمل و سنّت اسلامی موجب مهار مردی خواهد شد که ممکن است بخواهد ناعادلانه در خانه رفتار کند.

در نظر منتقدان غربی چنین آمده است که مرد مسلمان، با استفاده از زور، انزوایی جدّی را بر زن روا می دارد. واقعیت غالباً شگفت آور است؛ دکتر واتسون چنین توضیح می دهد:

به رغم ظاهر قضیه، این نظامی نیست که به هیچ شکلی بر زن تحمیل شده باشد. تفکیک جنسیت ها و رعایت نظام نامه ی محکم رفتاری را خود زن ارج می گذارد و فعالانه محفوظ می دارد. طریق مطلوب زندگی زنانه به طور مشهودی در وجود زن منزوی و گوشه نشین گذشته دیده می شود. منزل ها و زندان های مجزا برای زنان دیگر وجود ندارد، هر چند که شمار اندکی از زنان روستایی وجود دارند که خویشاوندان مؤنث خود را در خلوتی نگه می دارند و از نیروی کارگران خود برای کار در مزرعه بهره می گیرند. علت آن است که خانواده های این زنان قبل از مهاجرت به شدت به کار کشاورزی خود وابسته بوده اند. تصویر شهری معادل یکی از این زندگی ها تصویر زن تاجر ثروتمندی است که پس از آن که تلفنی دستور خرید مایحتاج را می دهد، تمام روز را به تماشای تلویزیون می نشیند و از خانه ی مجللش خارج نمی شود. زنان بومی که می دانند شیوه ی زندگی این مرفهان به سبب زندگی فقیرانه ی آنان دور از دسترس است، با نگرشی مثبت از انزوا طلبی آن را به بهای رهایی از مسائل مالی و کارهای سخت بی فایده بر خود هموار می گردانند. (۵-۶: ۱۹۹۲ watson)

منتقدان غربی می گویند مرد مسلمان با زن خود همچون یک فرمانبر یا زیردست رفتار می کند و او را مجبور می سازد تا چند قدم عقب تر از وی حرکت کند. این مطلب به وضوح ناشی از درک نادرست آنان است. نکته ی مذکور با اعتقادات دینی ارتباط چندانی ندارد و بیشتر در مقوله ی جامعه شناسی جای می گیرد. مرد کاملاً بر احترام و تکریمی که باید به زن روا دارد آگاه است. او به طور نمادین جلوتر گام برمی دارد تا مانع بروز هر گونه خطر یا پیشامدی برای همسر خود شود و راحتی و سلامتی او را تضمین کند. در واقع، این کار بر جایگاه و احترام والای زن تأکید دارد. این عمل همانند همان کاری است که نجیب زاده ی انگلیسی پیش از این می کرد، یعنی بازوی چپ را زن می سپرد تا با دست راست خود که آزاد بود او را محفوظ دارد.

انتقاد دیگری از این نوع آن است که زن مسلمان با همسرش غذا نمی خورد، بلکه پس از او به غذا خوردن می نشیند و مرادشان این است که این زنان چندان شایسته نیستند که با شوهر بر سر غذا بنشینند، یا گفته می شود که پس مانده ی غذا را برای زن می گذارند. این برداشت نیز ناصواب است و اساسی ندارد. این کار بیشتر بدان سبب است که زن می خواهد دور از چشم مهمان مرد در پس پرده باشد نه این که عضوی فرودست تلقی شود. در خانواده ی سنتی اسلامی، غالب اوقات که مردی غریبه مهمان خانه است، زن چه بسا جداگانه به غذا می نشیند تا دستور حرمت ورزیدن را خدشه نرساند و این هیچ ارتباطی با فرودست بودن او ندارد.

نیز در غرب گفته می شود که زن مسلمان اجازه ندارد تا به زیارت اهل قبور رود، در مراسم تشییع جنازه شرکت جوید، و یا حتی پا به مسجد گذارد. این نیز عاری از صحت است. اگر هم چنین باشد، این مسئله بیشتر جنبه ی اجتماعی دارد تا دینی. در هر مراسم یا تجمع عمومی، تراکم و شلوغی و احیاناً سر و صدا و آشوب وجود دارد. زن نیز انتخاب ارجح می کند. در مورد نماز زن نیز اگر زن بخواهد می تواند نماز را در مسجد به پا دارد و معمولاً جایگاهی را به زنان نمازگزار اختصاص می دهند. اما اگر خود ترجیح دهد نماز را در خانه برپا می دارد. باید گفت که چنانچه این امتیاز را به مرد می دادند به حال او سودمند می افتاد، چه این بار اضافه ای بر دوش اوست. مثلاً از زن و مرد انتظار می رود که در نماز جمعه حاضر شوند. برای زن مسلمانی که در غرب زندگی می کند این کار غالباً دشوار است زیرا باید از کارفرمای غیرمسلمان خود اجازه ی مخصوص بگیرد.

یکی از مجادله های سرسختانه ای که منتقدان امروزین اسلام مطرح می سازند آن است که اگر در جامعه ای مسلمانان قدرت را در دست گیرند (مثلاً الجزایر) زن تهدید یا مجبور می شود که در خانه بماند و به سر کار نرود. این تبلیغی فاسد است. برای نمونه در ایران زن به سر کار می رود و از موقعیت بالایی در مجلس برخوردار است. پاکستان و بنگلادش هر دو نخست وزیر زن داشته اند. این زنان با برخورداری از توانایی و نبوغ خود مشخصاً در هیچ زمینه ای از همقطاران مرد خود پایین تر نیستند. آنان الگوی معتبری برای زن مسلمان به شمار می روند.

با این همه، عموماً صحیح است که در جامعه ی اسلامی زن در زندگی اجتماعی غالباً با تبعیضاتی روبه رو است. ممکن است استفاده از حمل و نقل عمومی یا تطبیق خود با جوّ اداره ای که همه ی کارکنانش مردند برای زن دشوار باشد. جوّ اجتماعی جنبش سهلی را پیش رو نمی نهد.

در مناطق قبیله ای خاصی در افغانستان و پاکستان، زنانی که سنت شکنی کنند، چه بسا به راحتی متهم به بی قیدی در امور اخلاقی شوند و بنابر قوانین قبیله ای به طور (سیاه) مجازات شوند. رنگ سیاه به معنای بدی و مرگ است. در برخی از مواقع وقتی زنی متهم به طور می گردد، او را از خانه بیرون می آورند و تیر باران می کنند، زیرا معتقدند که آبروی خانواده را لکه دار کرده است. ناگفته پیداست که این مغایر اسلام است.

قطع عضوهایی هم که در نقاط خاصی از افریقا بر زن روا می دارند اسلامی نیست. آگاهی نادرست و درک ناصحیحی نیز از عمل ختنه ی زنان وجود دارد. ختنه ی زنان را به گونه ای ناروا به اسلام نسبت می دهند در حالی که این عمل در برخی قبایل افریقایی صورت می گیرد و در سومالی رواج فراوان دارد. ختنه، برش و قطع دستگاه تناسلی زنانه هیچ یک با شریعت اسلام سازگار نیست. این ها رسوم غیر اسلامی یا پیش از اسلامی افریقاست که در قبایل مسلمان وارد شده و همچون یک رسم حفظ شده است. هیچ جوازی برای این قبیل کارها در قرآن یافت نمی شود. در واقع، این کارها مخالف روح قرآن است که بر شفقت و مهربانی تأکید دارد. با این حال، در قرن گذشته بسیاری از نویسندگان غربی اعمال مزبور را به اسلام منتسب کرده اند.

نحوه ی تلقی جامعه ی اسلامی از زن را قاضی حسین احمد، رهبر جماعت اسلامی پاکستان چنین برمی شمرد: «در جامعه ی ما زن مورد تکریم بسیار است و با او به مثابه ی انسانی بسیار مقدس رفتار می شود. از او حمایت خاصی صورت می گیرد. شوهر، پسر، پدر و برادر همگی در برطرف ساختن نیازهای زن مسئولند.»

——————————————————–

منبع: اسلام از آغاز تا امروز / مؤلف: اکبر احمد / مترجم: اردشیر اشراقی / انتشارات: علمی و فرهنگی تهران ۱۳۸۹

[۱] Anglo-saxon

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا