مقدمه ی مترجم کتاب بندگی استاد سبحانی
مقدمهی مترجم کتاب
بندگی استاد سبحانی
« چگونگی آشنا شدن
مترجم با این اثر استاد سبحانی »
جهانگیر ولدبیگی
خوشبختی و سعادت،
مطلوب و مقصود هر انسانی است و تلاش و کوشش هر فردی در زندگی رسیدن به این مهم
است؛ اما آیا هر تلاش و کوششی انسان را به این مقصود میرساند؟
واقعیت این است که دست
یابی به خوشبختی، به تعریفی وابسته است که هر فرد از آن دارد. جوان، سعادت خود را
در ازدواج با معشوق خود میداند. یک دانشجو سعادت خود را در کسب مدارج عالی علمی و
یک تاجر سعادت و خوشبختی را در به دست آوردن بیشتر و بیشتر پول میبیند. آن که در
چارچوب جاه و مقام قرار گرفته نیز، سعادت را در رسیدن به مقام بالا و بالاتر میداند
و …
اما حقیقت چیست؟ آیا
واقعا” سعادت و خوشبختی در رسیدن به مواردی است که ذکر شد؟ آیا همین که انسان
به معشوق خود رسید، به سعادت و خوشبختی دست یافته است؟
جواب این سؤال و دهها
سؤال دیگر در این زمینه، همان چیزی است که مرحوم مغفور استاد ناصر سبحانی رحمهاللهف
در اوایل دههی شصت، در چندین نوار کاست به آن پرداخته و پس از موشکافیهای
عالمانه، استادانه به آن پاسخ داده است.
اواخر دههی شصت را سالها و روزهای به یاد
ماندنی در زندگی خود میدانم و آن دوران را هرگز فراموش نخواهم کرد؛ دورانی که با
شنیدن نخستین نوار این مباحث بدون این که گویندهی آن را بشناسم و حتی نامش را
شنیده باشم، با چه شوق و ولع وصف ناپذیر، مباحث را دنبال میکردم تا ببینم سرانجام
به کجا ختم میشود و خوشبختی واقعی چیستو راه رسیدن به آن کجاست.
سالهای ۶۸- ۶۷ بود. سال دوم دبیرستان بودیم. هر روز باید هفت کیلومتر از روستا به شهر
میآمدیم و برمیگشتیم .
شنبه هر هفته، مادرم
نیم ساعتی قبل از آمدنم به شهر، در حالی که مشغول خوردن صبحانه و آماده شدن بودم،
مرا صدا میزد وبا تهدیدهای مهربانانهی خود، صد و پنجاه تومانی_به عنوان توجیبی
هفتگی_ در دستم میگذاشت و میگفت: مواظب باش ولخرجی نکنی.بگیر،تا آخر هفته دیگر
از پول خبری نیست. من هم پول را محکم محکم میگرفتم و آن را در جیب میگذاشتم و به
راه افتاده و خدا خدا کنان ، یکی از دوستان هوای پیادهروی به کلهاش زده باشد تا
با او پیاده به مدرسه بروم . البته دوستان زیادی بودند که پولی نداشتند یا خانوادههایشان
پول چندانی به آنها نمیداد و هر روز مجبور بودند پیاده به مدرسه رفته و برگردند
.
هر روز که پیاده به
مدرسه میرفتم در راه مرتّب با خود زمزمه میکردم و حساب و کتاب می کردم که آیا میتوانم
با پول توجیبیم چند نوار کاست بخرم و این مباحث را ضبط کنم ؟ شبها نیز به اینجا
و آنجا ، نزد اقوام ونزدیکان، میرفتم به این امید که بتوانم نوار کاستی، هر چند
کهنه، گیر بیاورم . بالاخره پس از چندین ماه تعدادی نوار کاست به دست آوردم و
مباحث را ضبط کردم که این هم خود داستان مفصلی دارد.نوارها ضبط شد؛ اما داشتن ضبط
صوت مشکل دیگری بود …
یک دوچرخه داشتم. آن
را فروختم و با پولش واکمن برادرم را خریدم. برادرم واکمنش را آنقدر دوست داشت که
حتی حاضر نبود نیم نگاهی هم به آن بیندازم .
نوارها را یکی پس از
دیگری گوش دادم و هر نواری که تمام میشد،
بدون کوچکترین احساس خستگی، به دنبال فرصتی بودم تا نوار بعدی را گوش دهم.
به حدی از مباحث لذت
بردم که پس از یک بار گوش دادن شروع به نوشتن آنها کردم چند سال بعد که به عنوان
دانشجوی تربیت معلم، در مرکز استان کرمانشاه، پذیرفته شدم، نوشتهها را صحافی کرده
و مرتب از آنها استفاده میکردم.تنها خدا میداند که چند بار مطالب را خوانده و
در کلاسهای متعدد آنها را باز گفتهام.
آرزو میکردم، روزی
این مباحث به صورت کتاب چاپ شوند، تا عموم مردم نیز بتوانند از آن استفاده کنند؛اما
متأسفانه چنین چیزی اتفاق نیفتاد تا این که سال گذشته این مباحث به زبان کردی در
کردستان عراق چاپ شد. این امر باعث تشویق من شد که به فکر ویراستاری نوشتههای
قدیمی و چاپ آنها بیافتم؛ اما نه با زبانی که استاد مباحث را ارئه دادهاند، بلکه
با زبان فارسی؛ زیرا بسیاری یا با زبان کردی آشنایی ندارند یا خواندن مطالب با
چنین زبانی برایشان مشکل است.
نکتهی دیگر اینکه،
ویراستاری آثار استادرحمهالله ، کاری است بسیار مشکل؛ زیرا قلم استاد _با
توجه به آثار مکتوبی که از ایشان به جای مانده است _ قلمی بسیار عالمانه و ادیبانه
است و مکتوب کردن آثار گفتاری ایشان کاری بسیار سخت است اما چاره چیست. باید روزی
این آثار، مکتوب و به چاپ برسند. ما نیز با اندک بضاعت علمی خویش، شروع به این کار
کرده و امیدواریم خوانندگان عزیز، ما را از پیشنهادها و انتقادات سازندهی خود بی
نصیب نکنند، تا به امید خدا در چاپهای بعدی این اثر و آثار دیگر استاد رحمهالله
، آنها را به کار گیریم .
در ضمن ترجمه آیاتی که در پاورقی ذکر شده با
استفاده از «تفسیرنور» استاد « خرم دل» نوشته شده و از فرمایشات استاد رحمهالله
نیست.
خدایا! اگر در این تلاش سود ونفعی محقّق میشود،
از فضل و کرم توست که بر من ارزانی داشتهای، و گر نه نیتم برایم نزدت کفایت میکند:
÷bÎ)) ßÍé& wÎ) yx»n=ô¹M}$#
$tB àM÷èsÜtGó$# ۴ $tBur
þÅ+Ïùöqs?
wÎ) «!$$Î/ ۴ Ïmøn=tã
àMù=©.uqs? Ïmøs۹Î)ur Ü=ÏRé& )
جهانگیر ولدبیگی
——————————————
منبع : بندگی خدا
مولف : استاد نار سبحانی
مترجم : جهانگیر ولدبیگی