دعوت و داعیمطالب جدید

ضرورت فعالیت جمعی و سازمانی در دعوت بسوی خدا

ضرورت فعالیت جمعی و سازمانی در دعوت بسوی خدا

نویسنده :دکتر عبدالوهاب الدیلمی / مترجم:محمد جبروتی

یاری دادن دین خدا، و انجام فرایض اسلام به گونه یی کامل و درست و باز داشتن دشمنان از آسیب رساندن به دین خدا و زنده گرداندن جهاد در راه خدا با تمامی اشکال اش، بر هر مسلمان واجب است. از آنجایی که هر مسلمان_ در اوضاع کنونی حاکم بر جامعه_ با کوشش و تلاش فردی خود برای تحقق چنین مسایل ناتوان است؛ و می بینید که نیروی فردی نمی تواند با تلاش جمعی منظمی که دشمنان برای جنگ با دین اسلام به کار گرفته اند، برابری کند، بر او واجب است، اهل صلاح و تقوا و کسانی را که در آنان شعور دفاع از دین خدا احساس می شود، جست وجو کند؛ و برای محقق شدن این اهداف بزرگ با آنان همکاری کند. از قاعده ی معروف اصولی ست: «هر چیزی که واجب با آن کامل می شود، آن هم واجب است. ( مقدمه ی واجب ، واجب است)».

پس دشمنان امروزی اسلام در جنگ با اسلام از مهرتها و تاکتیک های گوناگون بهره می گیرند؛ و در کمین اسلام نشسته اند؛ و برای جنگ با آن نیروهای مختلفی را ، مانند نیروی انسانی و مال های فراوان و برنامه ریزی های مختلف که از پیش سابقه نداشت؛ وشناخته شده نبودند به کار می گیرند. در چنین وضعیتی مسلمانان نیز برای مقابله به مثل با آنان ، پشتیبانی از اسلام و پیروان آن نیازمند نیروهای توانمندی در زمینه های مختلف هستند.

تا زمانی که در میدان اسلامی، جماعت های فراوانی وجود دارند، کسی مجبور نیست، به جماعت معینی بپیوندد.گاهی این گونه تفسیر می شود، که برای انگیزه های مشخصی به گروه معینی تمایل دارد؛ بنابراین بر او لازم است، که همه ی جماعت ها را بررسی کرده؛ و راه و روش آنها را به دقت بسنجد، تا یکی از جماعتها را برگزیند؛ و جان وروانش به آن آرام گیرد؛ و در نهایت به آن بپیوندد.

به هر حال، همانا حق_پس از گذشت بهترین سده ها_در جماعت ویژه یی منحصر نشده است، بلکه در هر کدام شان تا اندازه یی خیر و نیکی وجود دراد، که در دیگری نیست. گاهی دو یا چند گروه در کارهای نیک با هم مشترک هستند.درست نیست که جانب حق و خیری که نزد هر یک از گروه ها وجود دارد، به انگیزه ی حمله ور شدن به آن نادیده شود؛ یا به سبب انتساب به جماعتی، فضل و نیکی از منتسبان به جماعت دیگر انکار شود.

هرگاه جماعتی در برخی دیدگاههای حق و نیکی کوتاهی و نقص داشته باشد، باید همه ی کوشش و تلاش خود را به کار گیرد، تا آن بخش را جبران کند.

هرگاه_با وجود داشتن قدرت و توانایی_ از اقدام برای جبران کاستی ها کوتاهی کند،گنه کار است.

برخی علت ها را یادآوری می کنیم، که هر جماعت باید آن را داشته باشد، تا پای بندی و التزام به آن واجب یاشد؛ و آن جماعتی است، که بر پایه ی حق بنیاد نهاده شده باشد؛ حتی اگر یکی باشد:

۱-امام ترمذی در کتاب فتن در پایان باب آن چه در لزوم پای بندی به گروه آمده ، بیان کرده است: از جارود بن معاذ شنیدم، که می گفت: از علی ابن حسن شنیدم ، که می گفت: از عبدالله بن مبارک پرسیدم، که گروه به چه کسی گفته می شود؟ گفت : ابوبکر و عمر. به او گغته شد: ابوبکر و عمر در گذشته اند. گفت:فلانی و فلانی. به او گفته شد فلانی و فلانی هم مرده اند؛ سپس عبدالله بن مبارک گفت: ابوحمزه السّکری گروهی ست.

۲-علامه ابن قیم در کتاب اغاثه اللهفان گفته است:

«باور نمی کنم هدف آن چه ابو محمد عبدالرحمن بن اسماعیل مشهور به ابوشامه در کتاب «حوادث و بدع» آورده_با آنکه به پای بندی به جماعت فرمان داده شده است_پای بندی به حق و پیروان آن باشد. گرچه چنگ زنندگان و پیروان آن کم و مخالفان آن بسیار باشند.» چون حق همان چیزی است که مسلمانان سده ی نخستین پیامبر(ص) و یارانش برآن بودند؛ و هیچ توجهی به فراوانی اهل بدعت پس از آنها نمی شود. عمروبن میمون اودی می گفت: در یمن با معاذ مصاحبت کردم ؛ و هرگز از او جدا نشدم، تا اینکه او فوت کرد؛ و دفن اش کردم؛ پس از او با فقیه ترین مردم_عبدالله بن مسعود(رض)_هم نشین شدم. از او شنیدم که می گفت؛ شما را سفارش می کنم، که با جماعت باشید. همانا دست خدا همراه و بالای سر جماعت است. سپس روزی از روزگاران از او شنیدم، که می گفت: در آینده کسانی بر شما حکومت خواهند کرد، که نماز را از وقت اش به تاخیر می اندازند؛ اما شما نماز را در وقت خود برپا بدارید، که همانا نماز فرض است؛ و همراه آنان هم نماز بخوانید، که این نماز دوم برای شما نافله است. گفتم: ای یار محمد! نمی فهمم چه می گویی؟ گفت:چه چیزی را نمی فهمی؟ گفتم : مرا به پای بندی به جماعت دستور می دهی و بر آن تشویق ام می کنی؛ سپس می گویی: نماز را به تنهایی برپا بدار؛ در حالی که آن فرض است ؛و همراه جماعت هم بخوان؛ در حالی که آن نماز دوم نافله است؟ گفت: «ای عمروبن میمون، من گمان می کردم که تو فقیه ترین مردم این روستا هستی. می دانی جماعت چیست؟ گفتم نه. گفت: همانا بیشترین مردم از جماعت جدا شده اند؛ و جماعت را ترک کرده اند. جماعت آن است، که با حق موافق و هماهنگ باشد؛ اگر چه تنها هم باشد.»

از سویی دیگر، این گونه نقل شده است:«بر روی ران ام زد؛ و گفت: وای بر تو! همانا بیشتر مردم، جماعت را ترک کرده اند. همانا جماعت آن است، که موافق با طاعت خدا باشد».

۳-نعیم بن حماد گفت:« هرگاه جماعت فاسد شد باید پای بند چیزی باشد که جماعت پیش از فاسد شدن اش بر آن پای بند بود ؛ اگر چه در این کار هم تنها باشی. در این صورت تو خودت به تنهایی جماعت هستی.» بیهقی و دیگران، آن را روایت کرده اند.

۴-در حدیث «الطائفه» آمده است: «لا تزال طائفه من امتی ظاهرین علی الحق» (پیوسته گروهی از امت ام پای بند بر حق هستند.)

این حدیث در صحیحین و کتاب های دیگر با لفظ های پر شمار روایت شده است. در برخی روایت ها در تعریف این حدیث چنین آمده: « ظاهرین علی الحق» ودر برخی دیگر «یقاتلون علی الحق» و در برخی دیگر «ظاهرین علی الناس حتی یاتی وعدالله» و در برخی دیگر«یقاتلون علی ابواب دمشق و ما حولها، و علی ابواب بیت المقدس و ما حوله» آمده است.

۵-امام نووی در شرح مسلم درباره ی این حدیث گفته است:

« گفتم: شاید این طایفه در میان گونه های مؤمنین تقسیم شده باشد: گروهی شجاع و جنگجو هستند. برخی فقها و شمار محدثان و دیگران زاهدان و امرکنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر هستند ؛ و گروه دیگر کسانی هستند، که کارهای نیک دیگری انجام می دهند. لازم نیست، که به طور حتم در یک مکان جمع شوند، بلکه گاهی در نقاط گوناگون زمین پراکنده اند.

۶-حافظ بن حجر پس از بیان سخن گذشته امام نووی گفته است:«و نظیر آن چه بر آن آگاهی داده، آن است، که گروهی از امامان این حدیث بر آن حمل کرده اند:« ان الله یبعث لهذه الا مه علی راس کل ماه سنه من یجدد لها دینها» «خداوند در هر صد سال برای این امت یکی را بر می گزیند ، تا دین امت را تجدید کند».

باید به طور حتم در هر صد سال، یک نفر باشد. سخن در باره ی یک نفر، می تواند همان سخنی باشد، که درباره ی طایفه گفته شد. همانا جمع بودن صفاتی که نیازمند تجدیدش است، در یک گونه از نیکی ها محصور نمی شود؛ و این گونه نیست، که همه ی ویژگی های نیک در یک نفر جمع شده باشد.»

هدف از تشکیل گروه

آن چه در هر جماعتی_ در رهبران و یکایک جماعت_ باید فراوان وجود داشته باشد، سالم بودن نیت و هدف ها و وسایل است. هرگاه اخلاص در کار، تکیه گاه و رهبر و حاکم این جماعت باشد_به گونه یی که در فعالیت و کارش تنها خوشنودی خدا را در نظر داشته باشد؛ و هدف اش خدمت به اسلام و مسلمانان و دفاع از اسلام و انتشار آن و دعوت به سوی آن باشد؛ و وسایل و ابزاری را که برای محقق شدن این هدف به کار می گیرد، شرعی باشد؛ و در آن هیچ گونه نافرمانی از امر خدا و گناه نباشد_این گونه جماعت ، جماعتی ست ، که به موفقیت و پیروزی آن امید می رود؛ و خیر و هم بستگی و پاداش از سوی برای آن هست.

با این حال واجب است، این جماعت و پیروان آن بدانند، که از گناه و لغزش معصوم نیستند. به دنبال آن باید، همیشه جوانب کاستی و کوتاهی و لغزش هایی را که شاید در لابلای حرکت آنان پدیدار می گردد، بررسی کنند؛ و به سرعت برای درمان و اصلاح و جبران آن اقدام شود؛ همچنین بر آن واجب است، که هرگونه نقد و نصیحت را با تمام وجود پذیرا باشد و در اندازه ی صدق پیدا کردن آن بنگرد؛ و برای تطبیق آن اقدام کند که مصدر و منشا آن هر چه باشد.

این کار، کلید موفقیت و علت راستی بر توجه به موفقیت است.

—————————–

منبع :نقاط قوت و ضعف فعلیت های جمعی / مولف:دکتر عبدالوهاب الدیلمی / مترجم:محمد جبروتی / نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا