جنگ با دین یا بنیادگرایی ؟
جنگ با دین یا بنیادگرایی ؟
نویسنده: استاد محمد غزالی / مترجم: عبدالعزیز سلیمی
علمای مسلمان و پیش گامان دعوت اسلامی با تندرویی که به نام دین صورت می گیرد رویارویی می نمایند و طرف داران آن را در جامعه نصیحت می کندد و از آن بر حذر می دارند! اما می بینیم که گروهی از سیاست پیشه گان خبیث و دلالان استعمار فرهنگی زیر پرچم مبارزه با بنیادگرایی و تندروی با ذات و حقیقت اسلام جنگی همه جانبه را آغاز کرده اند.
اما مسایلی همچون حجاب بانوان، گذاشتن ریش توسط مردان و زبان عربی را رسمی دانستن، مقابله با قوانین بیگانگان، برتری دادن فرهنگ و آداب اسلامی، هیچ گام بنیادگرایی و تندرویی نیستند و همه ی آن ها جزو دین اند و دفاع از آن ها بر کلیه ی مسلمانان ضروری است.
بر همین اساس به شدت با روش و راه کار همه ی ا« هایی که بر علیه آن روی کردها فریاد می کشند، در موردشان ایجاد شک و تردید می نمایند و ط داران آن ار مورد تهاجم قرار می دهند، مخالفت می نماییم و کارشان را زشت و ناپسند می شماریم. بر این باوریم که کارها و تلاش های ایشان تحت تأثیر خلا دینی آن هاست. خلا دینی بسیار بدتر از تندروی دینی به شمار می آید…!
در دنیای معاصر خلا دینی، کفر به خداوند و پیامبران و شکست در مقابل سرکشی کشش های ناروای نفسانی به شمار می آید. اما تندروی دینی نوعی بدفهمی و کوتاه کری یا ناآگاهی از اهداف و اصول دین تلقی می شود. متاسفانه از روش و عمل کرد هر دو دیدگاه رنج می بریم.
آنانی که با ایمان و اسلام بیگانه شده اند، بر سر سفره استعمارگران جهانی تربیت شده اند و با منطق آنان بر همه ی امور تسط پیدا کرده اند! منتظر عمل کردی جاهلانه از طرف مسلمانان تندرو هستند تا برای رویارویی با حقیقت اسلام و ایمان از آن بهانه ای بسازند و اگر چه شعارشان مبارزه با تندرویی اما مقصد هدف شان محو ذات و حقیقت اسلام است…!!
در کنار کینه ای که در مرد دشمنان اسلام در خود احساس می کنم و آگاهی مطلوبی که از روش های کینه توزانه آن ها دارم، اما به صراحت می گویم: تندروان در تمام عرصه ها و زمینه ها فرصت و بهانه ی لازم را برای دشمنان اسلام برای هجوم بر علیه اسلام را می دهند.
روزی جوانی به من برخورد کرد و با نگاهی بغض آلود مرا نگاه نمود و گفت: بر روی برخی از کتاب هایت عکست را دیده ام! گفتم: آری من هم آن را دیده ام! و بدون اطلاع من ناشر کتاب هایم این کار را انجام داده است. اگر از من نظر خواهی می کرد با آن موافقت نمی کردم! اما زمانی هم که آن را دیدم نه شادمان شدم و نه نگران، چیز مهمی نیست!
گفت: مگر تصویر حرام نیست؟!
با خون سردی گفتم: نه حرام نیست.
گفت: ولی من آن کتاب را پاره کردم! و به دوستان و آشنایان سفارش کردیم که از تو و کتاب هایت بدشان بیاید.
گفتم: چشم دشمنان اسلام روشن، آن ها هم همین را می خواهند!
روزی دوستی به نزد من آمد و گفت: زنی مسیحی را برای کارهای منزل استخدام نمودم، اما او قبول آن را مشزوط به این نموده که در روزهای شنبه و یک شنبه ساعاتی به او اجازه داده شود کهبرای عبادت به کلیسا برود.
هم چنان که به سخنان او گوش فرا می دادم، ذهن و خیالم مرا به جای دوری بردند. وقتی حالت غی رعادی مرا دید، گفت: به چی فکر می کنی؟
گفتم: من به موضوع آن خادم برمی گردم، این حق اوست که به کلیسا برود.اما برای قشر زنان مسلمان متاسفم که ارتباطشان با مساجد قطع شده است. و هیچ یک از خانم ها و خادم ها برای رفتن به مساجد از خود شوق و رغبتی نشان نمی دهند؛ زیرا تندروان در گوش ایشان نجوا نموده اند که رفتن به مسجد ممنوع است…
__________________________
منبع: حقیقت تلخ / مؤلف: استاد محمد غزالی / مترجم: عبدالعزیز سلیمی /ناشر: نشر احسان/چاپ اول۱۳۹۰/تهران