کاربرد واژه دین در قرآن
کاربرد واژه « دین » در قرآن
استاد ابوالاعلیمودودی / مترجم : سامان یوسفی نژاد
تحقیق لغوی :
در زبان
عربی واژه « دین » به معانی گوناگونی استعمال می شود ، از آن جمله:
۱ ـ
چیرگی ، فرمانروایی ، فرمان ، دستور ، کسی را به زور به کاری واداشتن ، با قوت هر
چه تمام تر به خدمت درآوردن و مطیع نمودن .
میگویند
: [ دان الناس ] : یعنی مردم را با قدرت ، به اطاعت خویش درآورد . [ دنتهم
فدانو ] : بر آنها غلبه نمودم و آنان از من اطاعت کردند . [ دنت القوم ] :
ملت را به فروتنی واداشتم و به بندگی گرفتم . [ دان الرجل ] : آن مرد دارای عزت شد
. [ دنت الرجل ] : آن مرد را به کاری واداشتم که از آن بدش می آمد . [ دین فلان ]
: کاری که دوست نداشت به وی تحمیل شد . [ دنته ] : با سیاست مالک آن شدم . [ دنته
القوم ] : سیاست قوم را به او واگذار کردم . حطیئه مادرش را خطاب نمود و گفت :
لقد
دینت امر بنیک حتیترکتهم ادق من الطحین
سیاست
تو درباره فرزندانت چنین بود که زمانی آنها را ترک کردی که نرم تر از آرد
بودند(یعنی نوزاد بودند)
در حدیث نبوی آمده است که : « الکیس من دان نفسه و عمل لما
بعد الموت » : « عاقل و زیرک کسی است که بر نفسش غالب و چیره می شود و آن را بخدمت
درآورد و ذلیل و خوار کند ، و برای زندگی پس از مرگ کوشش نماید .»
« دیان » به کسی میگویند که بر سرزمین و یا ملتی غلبه می یابد و یا
بر منطقه و جامعه ای چیره میشود .
اعشی حرمازی ، پیامبر (ص) را مورد خطاب قرار داد و گفت : یا
سید الناس و دیان العرب : ای سردار مردم و ای کسیکه بر تمام عرب غلبه کردی .
[مدین] به برده مملوک ، [مدینه] به کنیز و [ابن المدینه] به فرزند
کنیز میگویند ، بدین خاطر اخطل گفته است : ربت و ربا فی حجرها ابن مدینه .
در قرآن آمده است : « فلو لا ان کنتم غیر مدینین ، ترجعونها
ان کنتم صادقین : اگر شما مغلوب و تسلیم ِفرمان ِ(مرگ) نمی باشید زندگی را باز
گردانید ، اگر راست میگوئید » (واقعه ۸۶ و ۸۷ ).
۲ ـ اطاعت ، بندگی ،
خدمت ، در اختیار کسی قرار گرفتن ، گردن نهادن به فرمان کسی ، قبول ذلت و فروتنی
در برابر برتری کسی .
میگویند : [دنتهم فدانوا] : در برابر غلبه ام ،
اطاعت کردند . [دنت الرجل] : به آن مرد خدمت کردم .
در حدیث شریف آمده است : « ارید من قریش کلمه تدین بها العرب
: از قبیله قریش جمله ای میخواهم بگویند که به وسیله آن ، عرب ، فروتنی و
فرمانبرداری کنند »
[قوم دین] : مردم فرمانبردار . واژه دین در حدیث مربوط به
خوارج نیز شاهد بر این معناست : « یمرقون من الدین مروق السهم من الرمیه : از
اطاعت و فرمانبرداری میگریزند چنانچه تیر از کمان می گریزد[۱].
»
۳ ـ شرع ، قانون ، مذهب ، کیش ، آیین ، عادت
، تقلید ، طریق [ما زال ذالک دینی] : همیشه این عادت و روش من است . [دان] : کسی
که به خیر وشر عادت داشته باشد .
در حدیث شریف آمده است : « کانت قریش و من دان بدینهم … :
قریش و هر آنکس که بر روش و عادت آنان باشد .. »
« انه (ع) کان علی دین قومه : او پیرو مقررات و حدودی بود که
(از نکاح و طلاق ، إرث و غیره) در بین قومش رایج و عادت بود .
۴ ـ جزاء ، مکافات ،
قضاوت ، حساب .
از ضرب المثلهای عرب است که : [کما تدین تدان] : هر چه بر سر
دیگران بیاوری ، بر سر خودت هم می آورند .
« أ إنّا لمدینون : آیا ما بازجوئی و مجازات میشویم ؟ » (صافات ۵۳
).
ابن عمر (رض) روایت کرده است : « لا تسبوا السلاطین ، فإن کان
لابد فقولوا : اللهم دنهم کما یدینون : به شاهان ناسزا نگوئید ، و اگر (به بدی
اقدام کردند و نتوانستید جلوی دهن خود را بگیرید و) ناچار شدید ، بگوئید : خدایا !
هرچه که بر سر ما می آورند ، بر سر آنان بیاور (هر چه آنها نسبت به ما روا میدارند
، تو نیز بر آنها روا بدار ).
[ الدیان ] : قاضی و مسئول دادگاه . [ انه (رض) کان دیان هذه
الامه بعد نبیها] : بعد از پیامبر (ص) ، علی (ع) بزرگترین قاضی امت بود .
کاربرد واژه « دین » در قرآن
از
توضیحاتی که درباره واژه « دین » بیان کردیم روشن میگردد که مفهوم این واژه ، بر
چهار معنی استوار است . به عبارت دیگر ، یک عرب با شنیدن این واژه ، چهار معنی
اصلی در ذهنش پیدا میگردد :
۱ ـپادشاهی ، فرمانروایی ، حاکمیت ، اقتدار ،
برتری و استقلال
۲ ـ
اطاعت و بندگی به شکل مشقتبار و دوست نداشتنی در برابر یک قدرتِ نافذ
۳ ـ
مقررات و حدودی که از آن پیروی میشود
۴ ـ
مجازات ، مکافات ، محاسبه ، قضاوت
عرب پیش
از اسلام ، این واژه را به اقتضای موقعیت و مکان مناسب ، در هر یک از معانیِ
چهارگانه بکار میبردند ، تا اینکه قرآن نازل گردید و بهترین واژه ای که میتوانست
اهدافش را یکجا در بَر گیرد و جمع و جور نماید ، در این واژه یافت ، پس آن را
انتخاب و علاوه بر استعمال آن در تک تک معانیش ، آن را اصطلاح خاصی از یک نظام
ِفکری ، عملی و فرهنگی کرد . از دیدگاه وحی واژه دین ، شامل یک نظام کاملی بود که
از چهار عنصرترکیب یافته است ، بدین شرح :
۱ ـیک حاکمیت و فرمانروایی بزرگ
۲ ـ
اطاعت و قبول این پادشاهی و برتری
۳ ـ یک
نظام فکری و عملی که زیر نظر این حاکمیت و فرمانروایی بزرگ ، پدید می آید
۴ ـ مجازات
و قضاوت این قدرت بزرگ ، بخاطر پیروی یا سرپیچی از این نظام
آری قرآن کریم واژه دین را در آیه ای به دو معنی
اول و دوم مرتبط میکند ، زمانی به معنی سوم و گاهی هم معنی چهارم ، و سرآخر واژه
را با اجزاء و معانی چهارگانه اش فراخوانده و از آن همان نظام کامل و شامل را مد
نظر میگیرد .
و این
جز با نظر به آیاتِ قرآن روشن نمی شود :
الف ـ
دین به معنی اول و دوم (حاکمیتِ بزرگ و قبول آن)
« الله آن کسی است که زمین را محل زندگی شما کرد
و آسمان را به شکل خیمه مانند برافراشته نمود (و فضا شکل کروی به خود گرفت) ، و
شما را (در میان حیوانات) به نیکوترین صورت و زیباترین هیأت شکل و شمایل بخشید ، و
خوراکیهای پاکیزه را سهم شما کرد ، آن الله که چنین (الطافی) در حق شما کرده است ،
رب (مالک و حاکم) شما است . آفرین بر الله که (والا مقام ، صاحب نیکوئیها و) رب
جهانیان است . جاودان و همیشه زنده اوست که الهی (فرمانروا و فریادرسی) جز وی وجود
ندارد ، پس در حالی که فقط در برابر حاکمیت و نفوذ او تسلیم و مطیع
هستید ، او را به فریاد و کمک بخوانید . جملگیِ ستایش ها برای صاحب قدرت و نفوذ و
به وجودآورنده جهانیان است . » (غافر ۶۴ و ۶۵).
«
براستی ما این کتاب را که در برگیرنده حقیقت است ، بر تو فرو فرستادیم ، پس ، در
حالی که فقط حاکمیت و سلطه بزرگِ خدا را قبول داری ، وی را عبادت کن
. هان ! فرمانروایی و حاکمیت و پذیرش آن سلطه بزرگ فقط از آنِ خداست
وبس… بگو : به من امر شده است در حالی که فقط در برابر حاکمیت و نفوذ خدا
تسلیم و مطیع هستم ، عبادت را مخصوص او بدانم ، و من نخستین فرد از افراد
مسلم (تسلیم شده در برابر قدرت او) باشم .. بگو : ، در حالی که خالص حاکمیت و
سلطه بزرگِ خدا را قبول دارم ، فقط وی را عبادت می کنم ، شما هر که را
غیر او میخواهید عبادت کنید .. کسانیکه از عبادت
طاغوت خودداری میکنند و به سوی خدا برمیگردند ، بشارتشان باد ، بندگانم
را (به پاداش بزرگ خداوند) مژده بده .» (زمر ۲ ، ۳ ، ۱۱ ، ۱۲ ، ۱۴ ، ۱۵ و
17).
« آنچه
در آسمانها و زمین است از آنِ اوست ، و حاکمیتِ دائم و فرمانبرداریِ
خالصانه ، واجب و لازم اوست . پس (آیا وقتی که عالم هستی در زیر حکومت اوست و همه
مطیع و تسلیم قوانین و سنن تکوینی او هستند ، شما از قوانین تشریعی وی در زندگی
خود پیروی نمیکنید و ) آیا از غیر خدا پروا دارید و می ترسید ؟! » (نحل ۵۲) .
« آیا
جویای قدرتِ دیگری هستید و از غیر فرمانروایی و حکومت خدا ، اطاعت و
فرمانبرداری می نمائید ، در حالی که هرچه و هر کسی در آسمانها و زمین است، از
روی انتخابِ آگاهانه و یا از رویِ اجبار و ناخواسته در برابر او تسلیمند و
به سوی او مراجعه مینمایند » ( آل عمران ۸۳ )[۲]
.
« و جز
این بدیشان دستور داده نشده است که : در حالی که حقگرایانه فقط در برابر حاکمیت
و نفوذ او تسلیم و مطیع هستند ، خدا را مخلصانه عبادت کنند . » (بینه ۵
).
در
تمامی این آیات ، واژه « دین » به معنی سلطه و سیطره بزرگ و پذیرش و
اطاعت و بندگی در برابر آن بکار رفته است . و منظور از « مخلصا له الدین » این
است که ، انسان نباید در برابر حاکمیت و فرمان کسی تسلیم شود که
شایسته او نیست ، چرا که جز الله که ، استقلال ، اقتدار و برتری او را بر همگان می
بینید و آثار و نشانه های وجود ، حکومت ، نفوذ و فرمانروائی او جلوی دیدگان شماست
، کسی دیگر قدرت و حقی برای پذیرش فرمان و سلطه اش ، وجود ندارد . بنابراین ،
شایسته نیست از کسی غیر خالق ذاتاً اطاعت شود و اطاعتی که در راستای اطاعتِ وی
نباشد ( اطاعت ِکسانیکه ، از جانب خدا ، تأیید نشده باشند) ، گناه و جرم محسوب
میشود .[۳]
ب ـ به
معنی سوم (آیین ، Religion )
« بگو : ای مردمان ! اگر درباره آیین من در شک و
تردید هستید ، من کسانی را که بجز خدا عبادت میکنید ، هیچ نوع عبادتی نمیکنم ،
بلکه خدائی را (باتمام وجود) عبادت میکنم که شما را می میراند. (و همانطور که شما
را در اول آفریده بود ، در روز معینی زنده میگرداند و محاکمه مینماید) و به من
دستور داده شده است که از زمره باورمندان (به این آیین) باشم ، و (به من دستور
داده شده است) که : راست و درست به آیینی رو کن که خالی از هرگونه
انحراف و غل و غش است ، و از مشرکان مباش .» (یونس ۱۰۴ و ۱۰۵).
«… فرمانروایی و حکومت از آنِ خداست و بس. (این اوست که بر کائنات
حکومت میکند و از جمله ، عقاید و عبادات و احکام را وضع میکند) ، خدا دستور داده
است که جز او را عبادت ننمایید . این است آیین راست وثابت ، ولی
بیشتر مردم نمی دانند .» (یوسف ۴۰).
« هر که
و هر چه در آسمانها و زمین است از آنِ خداست و همگی فرمانبردار او هستند(چرا که از
نظر قوانین آفرینش ، زمام امور همه در دست خداست ) . و او کسی است که آفرینش را
آغاز کرده است و سپس (پس از مرگ ، در عالَمی دیگر زندگی و ) آفرینش را دوباره باز
میگرداند و این (تجدید حیات پس از مرگ) برای او آسانتر (از آفرینش آن برای اولین
بار) است … خداوند برای شما (انسانهای مشرک) مثالی میاورد که از (اوضاع و احوال)
خود شما برگرفته است (و آن این است که : اگر بردگانی داشته باشید) آیا بردگانتان
در چیزهائی که بهره شما ساخته ایم ، شریک شما میباشند ، بدانگونه که شما و آنان هر
دو در آن یکسان و برابر باشید (یعنی آیا شما برای خودتان می پسندید که غلامان و
کنیزانتان در تصرف اموالتان ، با شما برابر و یکسان بوده و هیچ فرقی نباشد بین شما
که صاحب مُلک هستید وآنان که برای آن زحمتی نکشیده و سهمی درآن ندارند)، و همچنان
که شما آزادگان از یکدیگر می ترسید ، از بردگان هم بیمناک باشید (و بدون مشورت با
آنان دست به کاری نزنید و دخل و تصرفی در اموال خود نکنید؟؟ نه ابداً چنین تصوری
برای شما ممکن نیست که صاحب مُلک با برده همسان باشد. پس چطور شما جایز میدانید که
بعضی از آفریدگان خدا که در حکم ِبندگان و رعیّت او هستند ، همچون فرشتگان و پریان
و یا پیامبرانی چون عیسی و عزیر و سایر بندگان خدا ، که یادبود آنان را در قالب بت
و صنم و تمثال درآورده اید ، شریک خدا در مُلک و ملکوت و قدرت او باشند ؟؟! ) …
(مشرکانِ ستمگر برای شرک ورزیِ خود دلیلی ندارند و) بلکه ستمگران ، بدون علم (و
بصیرت و دلیل) از هوا و هوس خود پیروی مینمایند … پس تو رویِ خود را خالصانه
متوجه آیین حقیقی کن ، این (همان رازِ آفرینش و) سرشتی است که
خداوند مردمان را بر آن (اساس) آفریده است ، نباید سرشت (و راز آفرینش) را (با
کنار زدن از آیین یکتاپرستی) تغییر داد . این است آیین پابرجا و
درست . ولیکن (اگر) اکثر مردم (این را قبول ندارند بخاطر این است که آنان قوّه
بینائی و شنوائی و تعقل خود را در کتاب هستی و قرآن بکار نمیگیرند و بنابراین)
نمیدانند (و علم ِاین حقیقت را کسب نکرده اند) … و از مشرکان نباشید ، از کسانی
که آیین خود را (و فطرتی که راز آفرینشِ آنهاست یعنی دین حنیف) ،
تکه تکه و پراکنده کرده اند (و به گروهها و حزبهای مختلفی تقسیم شده اند ) . هر
گروهی هم از آنچه (به نام دین) دارد خرسند و شادمان است (و مکتب خود را حق
میداند). » (روم ۲۶ – ۳۲ ).
« هر یک
از زن و مرد ِ(مجردِ) زناکار را صد تازیانه بزنید و در (اجرای قوانین و حدودِ)
آیین خدا (مانند حدِ زنا) ، دلسوزی نشان ندهید (که آن را رها یا کم نمائید
، نه بلکه آیین و حدود خدا را با اجرای آن پاس بدارید) .» (نور ۲ ).
« شماره
ماهها (ی سالِ قمری) در نزد خدا ، دوازده ماه است که (جنگیدن در) چهار ماه آن حرام
است . این (تحریم نبرد در چهارماهِ ذی القعده ، ذی الحجه ، محرم و رجب) آیین
و حدود ِتغییرناپذیر ِ(خدا)ست . » (توبه ۳۶).
« یوسف
طبق آیین و قانون شاه مصر نمیتوانست برادرش را بگیرد » (یوسف ۷۶).
«
همانگونه که معبودهایشان (پرده دارانِ معابد و رؤسایِ دیگرشان) ، کشتن فرزندانشان
را در نظر بسیاری از مشرکان زیبا جلوه داده بودند ، تا اینکه سرانجام آنان را (با
اوامر و دستورهایِ باطلشان) هلاک گردانند ، و آیین آنان را برایشان
مشتبه و درهم آمیخته کنند .. » (انعام ۱۳۷).
« آیا
آنها شُرکائی ( فرمانروایانی) دارند که برای آنان آیینی را پدید
آورده اند که خدا بدان اجازه نداده است » (شوری ۲۱).
« آیین
و رسم خودتان برای خودتان و آیین خودم برای خودم ! » (کافرون ۶).
منظور
از واژه دین در تمامی این آیات عبارت از : قانون ، آیین ، حدود ، روشِ فکری و عملی
ای که انسان برای نظم بخشیدن به امور زندگی تابع آن می شود .
به
عبارت بهتر دین در این معنی ، مذهب و کیشی است که انسان به پیروی از مقررات و حدود
آن ، به آن نسبت داده میشود ، مثلاً :
اگر آن
مقررات و حدود ، قانون و شرع خدا باشد ، پس در مسیر و آیین خداست ، اگر مقررات و
حدود یک پادشاه باشد ، پس در مسیر و کیش آن پادشاه است ، اگر آن مقررات و حدود ،
روش و افکارِ اغنیاء ، علماء فکری و یا مذهبی ، (سیاستمدارن واندیشمندان) ، باشد و
یا صِرفاً تسلیم شدن در برابرِ رأی و خواستِ نامعقولِ جمهور مردم و یک ملت باشد
(که هوا و هوس خود را اله کرده باشند)، پس پیروان ، به نوع ِبرنامه و دینشان (هر
چه که هست) نسبت داده می شوند .
به طور
خلاصه ، انسان هرمکتب ، قدرت و سیطره ای را که برتر و بهتر از همه بداند و در خط
مشی خود تابع ِجهان بینی و ایدئولوژیهای آن شود ، عنوان دین و آیینش می شود.
ج ـ به
معنی چهارم (مجازات و داوری)
«
مسلّماً چیزی که بدان وعده داده می شوید و از آن ترسانیده می شوید ، راست و قطعی
است . و روز ِداوری و مجازات (سزا و پاداش) حتماً وقوع پیدا میکند و می آید. »
(ذاریات ۵ و ۶).
« کسانی
که حسابرسی و مجازات (در پیشگاه خدا) را دروغ می پندارند ، میشناسی؟ آنان کسانی
هستند که یتیم را سخت از پیش خود می رانند و به خوراک دادن مستمندان تشویق و ترغیب
نمی نمایند »(ماعون ۱ – ۳).
«آخر تو
چه میدانی که روز داوری و سزا و پاداش چیست؟!؟ روزی است که هیچکسی برای هیچکی ،
کاری نمی تواند بکند و از دست کسی برای کسی کاری ساخته نیست ، و فرمان ، فرمان
خداست و بس ، و کار و بار کلاً بدست اوست. » (انفطار ۱۸ و ۱۹).
در این
آیه ها ، دین به معنی ِداوری ، محاسبه و مجازات تعبیر و استعمال شده است .
———————————————–
منبع :اصطلاحات چهارگانه در قرآن
مولف : ابوالاعلی مودودی
مترجم : سامان یوسفی نژاد
انتشارات : نشر احسان ۱۳۸۶
۱ـ معنای حدیث مبارک این نیست
که خوارج از دین به معنای ملت و کیش اسلام خارج میشوند ، زیرا وقتی از علی (رض)
پرسیدند که آیا خوارج کافرند ؟ فرمود از کفر دوری
می کردند . باز پرسیدند که آیا منافقند ؟ فرمود : مردم منافق خدا را کم یاد
می کنند در حالیکه آنها شب و روز به یاد خدایند . پس معلوم میشود که معنی [ دین ]
در حدیث مبارک ، [اطاعتِ امام] است . ابن اثیر در کتاب ‹ النهایه › ، حدیث را چنین
تفسیر مینماید که مقصود از دین در حدیث ، اطاعت است ، یعنی خوارج کسانی هستند که
از اطاعت امام ِواجب الطاعه ، سرپیچی میکنند . ( النهایه جزء دوم ص ۴۱ – ۴۲ ).
۱ ـهمه میدانیم هر چیزی و هرکسی در این جهان ،
تابع قائده و قانون معینی است و به عبارت دیگر در راستای نظام ومحدودیتهای مشخصی
قرار دارد . مثلاً زمین ، آب و هوا ، نور و حرارت ، جمادات ، گیاهان ، حیوانات ،
خورشید و ماه ، سایرکرات و غیره ، همه تحت برنامه ریزیِ مشخصی هستند که به قدر
موئی از آن تجاوز و تخطی نمیکنند . حتی انسان وقتی که به وضع و حال او دقیق شوید ،
میبینید که از هر جهت مطیع ضابطه و محدودیتهایی است که از قبل برایش طراحی و
برنامه ریزی شده اند . زیرا جز اینکه به فرمان حاکم بر طبیعت ، باید نفس بکشد ،
راهی ندارد ، و جز اینکه به فرمان همان ضابطه ، به آب و غذا و استراحت و نور و
حرارت مناسب ، احساس نیاز کند و تسلیم باشد ، راه گریزی ندارد ، همچنین قلب انسان
، جریان خون و سایر دستگاهها و سیستمهای بدن ، مانند مغز ، گوارش ، ریه و نیز همه
اعضای بدن مانند دست و پا و زبان و چشم و بینی و گوش همه و همه مطیع محدودیتها و
قوانین از قبل برنامه ریزی شده ای هستند . بنابراین با توجه به آیه فوق ، اسلام ،
دین سراسر جهان است ، زیرا معنای اسلام ، تسلیم شدن ، امتثال ، پذیرفتن ، اطاعت و
فرمانبرداری ِقوانین و اوامرِصاحب ِنفوذ و قدرت ، بدون اعتراض ، میباشد . در این
صورت خورشید وماه و درختان و باد و زمین و چهارپایان و غیره همه مسلمان هستند ،
بلکه انسانیکه خالقش را نمی شناسد و منکر خدا و آیات اوست ، و یا غیر او را با
اراده و اختیارِ خود اطاعت و بندگی و پرستش میکند ، از لحاظ خلقت و محدودیتهائی که
به طور فطری و جبری ، بر اساس آن به دنیا آمده است و از دنیا می رود ، مسلمان است
، چون همانطور که قبلاً گفتیم همه اعضاء و دستگاه و سیستم حیاتی ِانسان ، از تولد
تا مرگش گرفته ، همه تسلیم و مطیع قوانینی از پیش تعیین شده هستند که طراح و ناظم
آنها برایشان مشخص کرده است . و از این رو بُعد جسمانی و نظام حیاتیِ انسان جز
اسلام ، دینی ندارد ، بله حقیقت امر این است زبانی را که انسان به اختیار و
انتخابِ آزادانه خود در انکارِ حقیقت و اظهار رأی و نظر کفر آمیز و مشرکانه و
بدگوئی بکار میبرد ، بذاته و در اصل ، از طرف خالقش امر شده که در اختیار انسان
باشد و از این فرمان تخطی نکند ، همچنین ، سری که انسان در برابر غیر خدا خم
مینماید ، برحسب عوامل فطری و امر طراحش ، در اختیار انسان قرار گرفته است ، قلبی
که از روی نادانی و انتخابِ نادرست آدم ، جایگاه محبت و احترام و شکوه غیر خدا
قرار میگیرد ، برحسب اعمالِ حیاتی و جسمانی مسلمان است . و این بُعد ارادی و
اختیاری اوست که با این کارها ، نافرمانی از فرمانروای جلیل و بانفوذ جهانیان
میکند و تعادل حاکم بر طبیعت را برهم میزند . (برای توضیح بیشتر به کتاب مبادی
اسلام ِامام مودودی ، مبحث ِحقیقت اسلام مراجه نمائید ) .
۱ ـ البته اگر اطاعت انسان از
غیر خداوند در راستایِ حکومت و اطاعت خدا باشد (یعنی امر به گناه در آن نباشد )
مانند اطاعت فرزند از پدر و مادر ، اطاعت زن از شوهر ، اطاعت سرباز از فرمانده
نظامی و امثال این ،عین اطاعت خداوند است
، اما اگر متضمنامر و حدود خدا نباشد ، و
بلکه مقررات خداوندی را لکه دار نماید ، در این صورت ، چنین اطاعتی جایز نیست . در
رابطه با دولت و عواملین حکومت و ادره جامعه بشری نیز همین ضابطه ، اصل است ، یعنی
اگر حکومت مبتنی بر اصول و قوانین اله باشد و بخاطر اجرای فرامین وی به وجود آمده
باشد ، اطاعت از آن ، اطاعت از اولی الامر و در نتیجه اطاعت از خداوند است . ولی
اگر بر اساس قوانین صِرف بشری استوار باشد ، اطاعت از آن گناهیست بس بزرگ. (رجوع
شود به پاورقی صفحات آخر فصل ۱ ).