خطبه جمعه مسجد مکی زاهدان ، با امامت مولانا احمد
خطبه جمعه مسجد مکی زاهدان ، با امامت مولانا احمد
موضوع: جایگاه قرآن و تربیت فرزندان
مولانا احمد، امام جمعه موقت اهل سنت زاهدان در خطبه های نماز جمعه مسجد جامع مکی، به اهمیت و جایگاه قرآن اشاره کرد و گفت: خداوند قرآن را به عنوان نسخه شفابخش زندگی و به عنوان تنها نسخه ای که برای زندگی انسان آرامش می آورد، فرستاده و این می طلبد که ما نسبت به قرآن سه وظیفه را انجام بدهیم. اگر این سه وظیفه را جامعه بشری به صورت عام و جامعه مسلمانان به صورت خاص انجام بدهند در زندگی آنها تحوّل، انقلاب آرامش، صمیمیت و عزت و سربلندی می آید؛ و اگر این سه کار را انجام ندهند، پریشانی، ناآرامی، اضطراب زندگی آنها را فرا می گیرد.
آن سه وظیفه عبارت اند از: ۱- یادگیری الفاظ قرآن؛ ۲- یادگیری مفاهیم قرآن؛ ۳- عمل به قرآن و نشر آن.
در جامعه ما الحمدلله اکثریت افراد جامعه خواندن و نوشتن را بلد هستند اما متاسفانه قرآن را بلد نیستند. ماه رمضان بهترین فرصت برای یادگیری قرآن است.
مولانا احمد در ادامه به تشریح آیه {وآت ذا القربی حقه والمسکین وابن السبیل} پرداخت و گفت: شما باید حق خویشاوندان را ادا کنید. خویشاوندان دو حق دارند:۱- رفت و آمد و بازدید از یکدیگر؛ ۲- پرداخت هزینه زندگی آنها، در صورتی که معذور و ناتوان باشند و شما توانمند باشید. همچنین اگر مسافری در شهر شما سرگردان است یا فقیری نیازمند است، به آنها رسیدگی کنید. امام اعظم ابوحنیفه رحمه الله می گوید: نفقه زن و فرزندان کودک بر انسان فرض است.
امام جمعه موقت اهل سنت زاهدان افزود: اگر شخصی برادر یا خواهر یا رشته دار فلجی داشته باشد که نتواند کار کند و سرمایه ای هم نداشته باشد، بر خویشاوندان توانمند فرض است که هزینه زندگی وی را تامین کند. این عمل را احسانی بر آنها ندانند بلکه حق آنها بر خویشاوندان و فرض است. انسانی که خداوند به او مال و ثروت داده تصور نکند که با زرنگی و زیرکی خودش آنها را به دست آورده است؛ رسول خدا صلی الله علیه وسلم می فرماید: «انما تنصرون و ترزقون بضعفائکم»؛ شما را خدای تعالی کمک و مال و ثروت می دهد به وسیله ضعفای تان.
وی ادامه داد: دستور دوم این آیه {ولا تبذر تبذیرا} است؛ قرآن دو تعبیر دارد: ۱- اسراف؛ ۲- تبذیر. تبذیر یعنی مال را در جای ناجایز و حرام خرج کردن. خداوند می فرماید: {إن المبذرین کانوا إخوان الشیاطین وکان الشیطان لربه کفورا}؛ کسی که مالش را در جای ناجایز و حرام خرج می کند این انسان برادر و همنشین شیطان است. پول را برای سیگار، موادمخدر، نوشیدنیهای مخدر و نشه آور دادن، تبذیر است. اسراف یعنی بیش از حد نیاز خرج کردن. خداوند می فرماید: {ولا تسرفوا}؛ شما از اموالتان استفاده کنید ولی اسراف نکنید.
ایشان افزود: اسراف و تبذیر ناراضگی پروردگار را بدنبال دارد و این ناراضگی در شکل قتل، غارت، راه بندانی، دزدی و جنگ و جدال در جامعه ظاهر می شود.
وی در ادامه به تشریح {فقل لهم قولا میسوراً} پرداخت و گفت: اگر معتادی پیش شما می آید و شما می دانید این شخص پول را صرف مواد مخدر می کند، اگر به او پول بدهید در گناهش شریک می شوید. راه خلاصی از او دو صورت دارد: یکی اینکه با غرور و تکبر و استهزا او را برانید؛ دوم اینکه قرآن می گوید با فروتنی و دل سوزی و نصیحت از او عذر خواهی کنید و وی را مورد تمسخر قرار ندهید. چه بسا با این تمسخر و استهزا قهر خدا نازل شود و خود این فرد و فرزندان و خویشاوندان او به این مرض مبتلا شوند.
ای مسلمان! خداوند تو را مرجع قرار داده؛ به تو عزت داده که بیوه زنها، فقراء، یتیم ها پیش تو می آیند. اگر توانمندی شکر مال این است که در حد توان به آنها کمک کنی و اگر نداری کلام زیبایی بگو و آنها را از خود مرنجان.
امام جمعه موقت اهل سنت زاهدان در پایان به اهمیت تربیت فرزندان اشاره کرد و به تشریح آیه {ولا تقتلوا اولادکم خشیه املاق نحق نرزقهم و ایاکم} پرداخت و گفت: شما فرزندانتان را از ترس اینکه ما فردا نمی توانیم هزینه زندگی آنها را تامین کنیم، نکشید. یک قتل نفس در گذشته رایج بود که دختران را زنده به گور می کردند و امروز دو نمونه بارز قتل نفس رایج است. آنهایی که تنظیم خانواده را با دیدگاه اقتصادی نگاه می کنند و مرد یا زن خود عقیم می کند و می گوید که من برای بیشتر از یک یا دو بچه از کجا نان بیاورم، این مصداق اول قتل نفس رایج در جامعه امروزی است. البته رعایت بهداشت، سلامت مادر و فرزند و تکمیل کردن دوران شیرخوارگی و تعلیم و تربیت را در نظر گرفتن مانعی ندارد، اما اینکه مرد یا زن خود را عقیم کند، این ناجایزاست و هیچ فقهی آن را جایز نمی داند.
ایشان افزود: نمونه دوم قتل فرزندان، این است که به تربیت و به سواد، تحصیل و اخلاق فرزند رسیدگی نشود. اگر در اثر بی توجهی والدین فرزند چاقوکش، دزد و قاتل شود، این قتل نفس است و اگر فرزند خودش هلاک شود گناهش بر پدر و مادر اوست که به تربیت او توجه نکردند.