عفرین و سنگی که بە چاه انداختە شد
عفرین و سنگی که بە چاه انداختە شد
نویسنده:صلاح الدین خدیو
برهان غلیون و رامی عبدالرحمن نسبت به پیامدهای منفی حمله ترکیه به عفرین روی همبستگی اجتماعی و پیوندهای قومی و زبانی کشور هشدار داده اند. به گفته این دو چهره سرشناس مخالفان سوریه، لشکرکشی اردوغان روی روابط جوامع عرب و کرد و ترک و کرد آثاری منفی بر جای خواهد گذاشت. این نگرانی و برخی دلواپسیهای مشابه بی دلیل نیست.
دولت ترکیه بدنبال بهره برداری داخلی از این تهاجم زبانی تند و پرخاشگرانه برگزیده و حتی چهره هایی را که مایل نیستند در این کارزار ملی گرایانه شرکت کنند، به خیانت و مماشات با دشمنان ترکیه متهم می کند.
خود اردوغان چند بار کردها را متهم کرده که در پی پاکسازی جمعیت عرب مناطق تحت کنترل خود هستند. این ادعا که برای مشروعیت بخشی به این حمله مطرح می شود، پروایی از تحریک گسلهای قومی و ایجاد تنشهای بی بازگشت در روابط میان گروههای فرهنگی مختلف شمال سوریه ندارد.
روشن است که نقار و آزردگیهای بوجود آمده استعداد آن را دارند که مانند ویروسی اجتماعی جامعه ترکیه را هم گرفتار و روابط کردها و ترکها را دچار بحران نمایند.
نگاهی به شبکه های اجتماعی و رسانه های مجازی به خوبی غلظت بحثهای قومی پایان ناپذیر میان کردها، ترکها[ ترکیە] و عربها را به نمایش می گذارد. وضعیتی که از ظرفیت تسری به دیگر کشورهای منطقه که به لحاظ قومی و زبانی متنوعند هم برخوردار است.
نفس حمله به یکی از آرام ترین مناطق سوریه که عملا تحت محاصره بوده و از دیگر مناطق کردنشین جدا افتاده بود و هیچ تهدید استراتژیکی را متوجه همسایه بزرگ شمالیش نمی کرد، صرفا در چارچوب یک انتقام جویی کور از کردها و آمریکاییهای متحدشان قرار می گیرد. به زبان دیگر عفرینیها تاوان تصرف منبج و رقه و بخشهای شرقی دیرالزور توسط نیروهای سوریه دمکراتیک را می دهند. این امر به التهاب بیشتر فضا انجامیده و کردها را در همدلی و همدردی با آن مصمم کرده است.
وعده اردوغان برای اسکان میلیونها آواره سوری مقیم ترکیه در مناطق اشغال شده شمال سوریه، معنایی جز عزم جزم کردن برای تغییرات خشن جمعیتی و پاکسازیهای قومی ندارد. ناگفته پیداست که این به معنای بالکانیزه کردن مساله سوریه و ریختن نفت بیشتر بر روی آتشی است که شش سال است شعله ور است.
حمله به عفرین از برخی جهات شبیه اشغال افغانستان توسط شوروی سابق است. عمدتا از این منظر که این تصمیم حتی از نقطه نظر منافع ملی ترکیه نیز صحیح به نظر نمی رسد. شوروی در باتلاق افغانستان گیر کرد و این فرصت را در اختیار رقیب راهبردیش قرار داد که از آن برای تضعیف هر چه بیشتر آن بهره ببرد. زمانی که مسکو هشت سال بعد از افغانستان خارج شد، یال و کوپال ابرقدرتیش به هم ریخته و ناقوس پایان جنگ سرد بلند شده بود.
گرچه جهان اسلام و غرب مسیحی یکپارچه علیه تجاوز شوروی متحد شدند، اما جهان کمونیسم نتوانست به موضع مستقلی در برابر این مساله حیاتی دست یابد. تقریبا تمام احزاب چپ جهان غیر از مائوئیستهای متحد چین، خود را برای دفاع از تصمیم پولیت بوروی سالخورده حزب کمونیست شوروی و توجیه آن با دلایلی از جنس ایدئولوژی متعهد دانستند. این وضعیت شامل عمده احزاب مطرح کرد هم شد که در آن روزگار هنوز چپ زدایی نشده بودند. دفاع کورکورانه احزاب چپ اروپایی و جهان سومی از سیاست خارجی شوروی در حالی بود که اولا این سیاست قبل از آنکه در بند ایدئولوژی باشد، در خدمت منافع ملی کشور شوراها بود و در ثانی در این مورد خاص در تشخیص منافع ملی هم اشتباه کرده بود.
مشابه این وضعیت امروز در بیانات و موضعگیریهای برخی اشخاص و احزاب اسلامی هم به چشم می خورد. در نگاه آنان اردوغان خسرو خوبانی است که هرچه می گوید شهد شیرین است و آنچه می کند، درست و ستودنی است. این نگاه مطلق گرا اگر در کنار دیدگاههای مخالف قرار گیرد، نتیجه ای جز تعمیق شکافهای مذهبی/ سکولار و تشدید منازعات میان نحله های گوناگون دین باور نخواهد داشت.
با این وصف چه تشبیهی بهتر از ضرب المثل دیوانه و سنگ در چاه و عاقلان درمانده می توان برای حمله به عفرین یافت؟