اسماء الله، درس بیستم،حکیم/حُکم
اسماء الله، درس بیستم،حکیم/حُکم
برسی صفت حکیم
فرشته ها گفتن: آخه خدایا، این چه آدمیه ساختی! میخوای فساد کنه تو زمین؟ جنگ و خونریزی بپا کنه؟! گفت صبر کنین، چیزی میدونم که شما نمیدونین (۲:۳۰). اون ماجرا گذشت، انواع اسماء الله به مرور زمان تو آدما متجلی شد، که البته الان هنوز من و شما یه جایی وسط اون داستانیم (۲:۳۱). از جمله، اسم توّاب. این آدم، برخلاف اون فرشته، یا ابلیس، اشتباه خودش رو پذیرفت، گردن گرفت، پشیمون شد و توبه کرد.
فرشته ها دیدن نه! انگار در کنار فساد و خونریزی، یه قابلیتای جدیدی هم تو این آدمیزاد هست، که اتفاقا در راستای تکامل خودشونه! پس فرشته ها هم، برخلاف ابلیس، از آدم یاد گرفتن، اشتباهشون رو بپذیرن: قَالُوا سُبْحَانَکَ، گفتن خدایا منزّهی تو، حق با تو بود. لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا، ما وقتی ایراد گرفتیم ازین مخلوقت، علم کافی نداشتیم. در حد معلومات خودمون قضاوت کردیم. إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ، این تویی که هم علم داری، هم کارات رو حکمته (۲:۳۲).
وَیُعَلِّمُهُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ (۳:۴۸)، در اکثر آیات، تعلیم کتاب و حکمت، با هم اومده (۲:۱۲۹). معلومات و اصول شخصی، تجربیات گذشته، ابزار لازم واسه حکمته، ولی کافی نیست. پند حکیمانه رو کسی میتونه بده، که یه ریفرنس معتبر، ورای علم و تجربیات شخصی خودش داشته باشه.
خدا به هرکی مشیتش ایجاب کنه حکمت میده، وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا، و هرکی حکیم شد، حکمت ها رو فهمید، خیر زیادی بهش میرسه، خیر زیادی میرسونه. وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ، ولی با این تذکرا کسی حکیم نمیشه، مگه اینکه خودش اهل اندیشه باشه (۲:۲۶۹).
کتابِ تجربه ها، بزرگترین منبع معلومات ماست، و اغلب بر مبنای همونم حُکم میکنیم. مثلا به بچمون میگیم لباس گرم بپوش، سرما میخوری! حتی اگه واقعا سرد نباشه و بچه گرمش باشه. دَرستو بخون، تا موفق بشی! حتی اگه خیلی از درس خونده ها ناموفقن، خیلی از موفقا درس نخوندن.
پس ممکنه حُکمی کنیم، که فقط واسه خود ما کاربرد داشته، ولی بدرد دیگران نمیخوره. تکیه به کتاب معلومات خودمون، به تنهایی کافی نیست. نیاز به یه کتاب مرجع (۳:۵۵) با اصول محکم داریم (۳:۷). وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا، جمیعا به ریسمان خدا چنگ بزنین، حکمتایی که از بیرون این بازی، برای شما تعیین شده رو پیدا کنید (۳:۱۰۳).
فقط هم قرآن نیست، وَلْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنجِیلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِیهِ، اهل انجیلم بر مبنای اونچه تو کتاب خودشونه حُکم میکنن، حکمتای اون کتاب آسمونیمون رو در جهان متجلی میکنن (۵:۴۷). إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ، ما این کتاب شما رو هم، یعنی قرآن، مثل انجیل، به حقّ نازل کردیم. لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ، تا حُکم کنه بین مردم. حکمت هاش رو پیدا کنیم، تعلیم بگیریم و تعلیم بدیم، بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ. با اونچه، أَرَاکَ، نشونت داد، اللَّهُ، خدا (۴:۱۰۵).
نکتۀ ظریفش همینجاست. میگه تو، کتابت رو، بخون. خدا خودش، چیزیو که بخواد، بهت نشون میده. نگران نباش برداشت من اگه از قرآن غلط بود چی؟! اگه خدا نبود، خیلی خطرناک میشد! اما مربّی قرآن، ربّ العالمین، خودشه! پس هر وقت لازم شد، دیدگاهت رو تصحیح میکنه، توجهت رو به یه نشانۀ دیگه جلب میکنه. نترس از متفاوت فهمیدن قرآن.
لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا، خدا هیچ تکلیفی به کسی نمیده، مگه در حد وُسعی که بهش داده. وُسعت علم، عقل و عمل. حکمت با تقلید و پیروی از تفکرات دیگران، هر چقدر بزرگوار، بدست نمیاد. فقط با اندیشیدن خودمون، در آیات خدامون، محقق میشه.
همه ما، مشکلاتی داریم تو زندگی، که در تلاشیم ازش خارج بشیم. ولی نمیشه، طولانی شده، نمیدونیم حکمتش چیه. فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ، پس صبر کن، یعنی خسته نشو، نشین، ادامه بده. تا وقتی حُکم خدا برسه، و حکمت مشکلاتت، با مرور زمان، مشخص بشه (۶۸:۴۸).
واسه فهمیدن حکمت ها، داستان خیلی پیامبرا تو قرآن هست، که شاید آشنا ترینش یوسفه. حکمت مشکلاتش چی بود؟ بخونین، اندیشه کنین. از خواب کودکیش، حسادت برادراش، افتادنش به چاه، تهمت زنا، سالها زندان، تا آخر داستان. از قدرت تجسّمتون کمک بگیرین: اگه زمان برگرده عقب، شما از اول تو جسم یوسف به دنیا بیاین، تا قبل از اینکه حکمت مشکلاتش براتون معلوم بشه، چطور عمل میکنین؟ اگه زمان برگرده عقب، یوسف از اول تو جسم شما به دنیا بیاد، تا قبل از اینکه حکمت مشکلاتتون براش معلوم بشه، چطور عمل میکنه؟
من ستایشگر معلمی هستم
که اندیشیدن را به من آموخت،
نه اندیشهها را (استاد مطهری)
مطالب مرتبط: اسماء الحسنی