دعوت و داعیمطالب جدید

عوامل تکوین دعوتگر

عوامل تکوین دعوتگر

نویسنده: عبدالحمید الکبت / مترجم: امین الله معتصم

در فرهنگ اسلامی، مربی وارث واقعی پیامبر است:

«اوست خدایی که به میان مردمی بی کتاب، پیامبری از خودشان مبعوث داشت تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت شان بیاموزد. اگر چه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند» (سوره جمعه آیه ۲)

و حضرت ابراهیم(ع) دعا میکند که خدایا کسی را از اولاد من با این ویژگیها به پیامبری مبعوث کن: «ای پروردگار ما، از میان شان پیامبری بر آنها مبعوث گردان تا آیات تو را برای شان بخواند و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد و آنها را پاکیزه سازد و تو پیروزمند و حکیم هستی.» (سوره بقره ۱۲۹)

این خصوصیات, برترین منتی است که خداوند بر بندگان خود نهاده است.

«خدا بر مؤمنان اِنعام فرمود، آنگاه که از خودشان به میان شان پیامبری مبعوث کرد تا آیاتش را بر آنها بخواند و پاکشان سازد و کتاب و حکمت شان بیاموزد، هرچند از آن پیش در گمراهی آشکاری بودند.» (سوره آل عمرا ۱۶۴)

در روشنی آیات فوق میتوانیم بگوییم که علامات یک مربی موفق در محور نکات ذیل دور میخورد:

▪ معرفی واضح و روشن راه مستقیم الهی (یتلوا علیهم آیاته).

▪ تزکیه نفسها در این راه، به گونه یی که آن را خوب فراگیرند، با آن زندگی کنند، به وسیله آن به حرکت افتند و از آن دفاع نمایند (و یزکیهم).

▪ حرص بر اندوختن علم (کتاب خدا و سنت پیامبر) و به صورت عام به دست آوردن علم و جستجوی حکمت در هر جایی که باشد و رشددادن و همسوکردن آن با راه و روش شفافی که از طرف خداوند فرستاده شده است (و یعلمهم الکتاب و الحکمه).

بناءً وراثت پیامبر در محور این سه چیز دور میخورد: (تلاوت دساتیر دینی، تغذیه فکری و روحی از آن، پاکسازی نفوس و بلندبردن نیروی آن به وسیله روش خدایی و پیروی از یک روش علمی در تمام مراحل سیر تربیتی.)

به همین خاطر، و همگام با پیشرفتهای قابل ملاحظه یی که در میدان کار اسلامی صورت گرفته و چالشهای جدیدی که در عرصه تربیه و رشد بشریت بروز نموده، از نظر ما، بارزترین عوامل در ساختن یک مربی موارد آتی میباشد:

۱) استحکام رابطه با قرآن کریم:

به این شرح که مربی رابطه خود را با قرآن کریم از طریق تلاوت، فهم و عمل به آن استحکام بخشد؛ زیرا قرآن کریم در تمام ابعاد کار اولین مصدر مربی است. قرآن توشه روحی است که هرگز تمام نمیشود و هرلحظه او را بر استوار ماندن در راهی که انتخاب نموده یاری میکند. قرآن نردبانی است که مربی را در مدارج آخرت بالابرده و مایه خوشبختی دنیای او میشود. هر دعوتگر و مربی که ارتباطی مستحکم با کتاب خدا نداشته باشد، همیشه با قلبی جامد و خلقی خشن با مسایل برخورد خواهد کرد و حس ایمانی اش به سادگی متأثر نشده و در میدان زندگی به زودی از هر خوب و بدی متأثر نمیگردد؛ از همین جهت قفلهای دلش متراکم شده و آنگاه نه دلهای بندگان خدا ـ که اولین و مهمترین ماده دعوت او هستند ـ بر رویش باز میگردد و نه هم دروازه های آسمان، تا از نظر روحی به مراتب بلندتری صعود نماید: «آیا در قرآن نمی اندیشند یا بر دلهایشان قفلهاست؟» : ( محمد، آیه ۲۴)

۲) اصالت شرعی و گسترش علم:

اکتفا نمودن به عمومیات اسلام، و ایجاد حماسه تیز و تند در وجود کسانی که زیر تربیت قرار دارند، دعوتگرانی توانا را به وجود نمی آورد. گرفتن علم از طریق استماع کست یا سخنرانی و یا هم مطالعه یک رساله کوچک، مربی موفقی نمیسازد؛ بلکه تعمق و کسب دانش در دین خدا، خم کردن پشت و بیدارخوابیهای طولانی و تحمل مشقتهای طاقت فرسا با کتابهای اصیل اسلامی است که از طریق آن مربی فقه موازنات، فقه مصالح و نحوه موازنه بین مصالح و مفاسد، دانش ترجیح بین موقف گیریهای مختلف، فقه تمییز بین مصلحت و مفسده، شناخت ثابت و متغیر و غیره را به دست می آورد. وظیفه مربی این نیست که احساسات افراد زیر تربیت خود را پیرامون مفاهیم اسلامی برانگیزد؛ مربی موفق کسی است که از دانش دینی عمیق برخوردار بوده احکام دین را به دقت و مطابق شرایط زمان و مکان بشناسد و بررسی کند.

مربیی که همیشه سخنان دعوتگران را زمزمه میکند و به مصادر و مراجع سخنان آنها توجهی ندارد و در باره استواری کلام شان به تعمق نمی پردازد، جز برای مدتی معین موفق شده نمیتواند.

۳) فعالیت آگاهانه در میدان زندگی:

تربیت فرد، طوری که به مساجد محبت داشته، ارتباط قلبی با آن بر قرار نماید و در بین ستونهای آن اشک بریزد و از دعاهای صبح و شام لذت برد و… تمام چیزهای مهم و ضروری برای استحکام حالت روحی و ایمانی مدعو محسوب میشود؛ اما نه به این صورت که فقط از تکرار آن متلذذ شود بلکه باید با چنین روحیه یی در بین جامعه حضور داشته باشد و نفس خود را در کارزار زندگی با چنین ایمانی تقویه کند و با ایمانی قوی و قلبی متوجه به الله به بازسازی اجتماع خود همت گمارد؛ نه این که تنها به خود و برادرانش پرداخته، در این که مردم از چهار طرفش به کدام سو روان اند توجه نداشته باشد. دعوتگر باید با سینه فراخ در بین جامعه حضور داشته و از اخلاق پست اکثریت مردم هراسی به دل راه ندهد، چون امید این که از بین همین مردم کسانی باشند که روزی به دعوتگرانی متعهد و مؤمن تبدیل شوند منتفی نیست.

گاهی دیده میشود که یک نفر بیشتر از ده سال به دعوت منسوب است اما به علت این که عادت کرده در جمع پاک دعوتگران و فضای ملکوتی مساجد بسر برد و از کلام روح پرور الهی کسب فیض کند، هیچ دست آورد قابل ملاحضه یی ندارد و حتی بعضی از ما به علت ضعف و سطحی نگری، از گفت وگو با افکار غیراسلامی هراس دارند.

مربی باید افراد را برای داخل شدن در میدانهای مختلف زندگی آماده کرده به آنها سنت تدافع، که در قرآن کریم ذکر گردیده، تعلیم دهد و آنها را به گونه یی تربیت نماید که احساس کنند با وجود کمی سن و تأثیر اندک، قوی و توانا هستند. دعوت اسلامی قسمت زیادی از خیرات خود را در نتیجه همین درون گرایی خود به هدر داده است و حالا وقت آن رسیده که به سیله کلام الهی که در سینه های ما موج میزند داخل جامعه شویم و در بازسازی مادی و معنوی آن سهم گیریم و از محصورشدن در مجتمع خاص خود توبه نصوح کنیم.

۴) ارزشهای صحیح و روحیه ابتکار و نوآوری:

مربی موفق کسی است که راضی نمی شود و سعی نمیکند که دوستانش نسخه های تکراری از شخصیت او باشند، بلکه میکوشد در آنها روحیه ابتکار و نوآوری و دورانداختن روحیه تقلید و فاصله گرفتن از بعض شعائر خشک اداری را بیاموزد.

در عین حال، فرد با روحیه مثبتگرایی رشد میکند، و تنها به سخن گفتن و انتقاد نمودن اکتفا نمی نماید بلکه انسانی است فعال که مطالعه میکند، به مسافرت میپردازد با مشکلات مختلف پنجه نرم میکند و راه حلهای مناسبی به آن جست وجو می نماید؛ پیامبر (ص) در تربیه اصحاب خود از چنین روشی استفاده میکردند، مثلاً حباب منذر در غزوه بدر جای مناسبی را برای فرود آمدن لشکر پیشنهاد میکند و در غزوه خندق سلمان فارسی برای حفاظت شهر مدینه از حمله دشمن به حفر خندق مشوره میدهد و صحابی دیگر در هنگام جنگ با فارس فیلی از گل میسازد تا اسپهای مسلمانها از فیلهای دشمن نترسند و در نتیجه، پیروزی نصیب سپاه اسلام میشود؛ مثالهای زیادی در این زمینه وجود دارد و در قرآن کریم میبینیم که یک هدهد با روحیه خوشبینی که دارد باعث هدایت یک ملت میشود.

دعوتگری که منتظر دستور است و بر یک شیوه عادت نموده و در فکر تغییر حالت خود نیست، دعوتگری مقلد است که در شرایطی که ما در آن قرار داریم شخصیت مناسبی نیست، حد اکثر میتوان گفت برای خود مفید است نه برای دعوت و جامعه؛ بناءً یک نکته بسیار مهم در تربیت این است که فرد را طوری تربیت نماییم که (نقطه آغاز و نقطه انجام) باشد؛ یعنی در هرجایی که حضور دارد فضا را فضایی کاملاً دعوی بسازد و از نظر روحی و نفسی منتظر دستور و فیصله یی نباشد، بلکه همان حالت خوشبینانه و روحیه ابتکاریش او را به سوی کار و عمل رهبری کند.

۵) فهم حقیقت عمل تربیتی اجتماعی:

بسیاری از جوانان مسلمان به مجرد این که خود را به دعوت اسلامی منسوب میدانند، احساس میکنند که به آرزوی دیرینه خود رسیدند بناءً دست روی دست گذاشته منتظر طرح و دستور دیگران می نشینند، این پدیده در راه و رسم دعوت عیبی بزرگ تلقی میگردد، چون کار دعوت عبارت است از یکجا کردن تلاشهای مجموع دعوتگران، لذا دلیلی برای تنبلی در بخشهایی مختلف مؤسسات دعوتی باقی نمی ماند، اگر یکی از مؤسسات دعوت به نوعی از کساد مواجه شود، دعوتگر آزاد و مبتکر بی تفاوت نمی نشیند، چون اصل خطاب شرعی و اوامر الهی و حساب و کتاب خداوند، متوجه هر فرد است:

«کردار نیک و بد هر انسانی را چون طوقی به گردنش آویخته ایم. و در روز قیامت برای او نامه یی گشاده بیرون آوریم تا در آن بنگرد» سوره اسراء (۱۳)

و در عین حال دعوتگر باید با روحیه سمع و طاعت و فعالیت در داخل یک چوکات منظم و به اساس برنامه واضح و مراحل عملی کردن آن و شورا و گفت وگو و امثال آن کار کند.

کسی که فکر میکند امروزه لازم نیست در داخل یک جمع فعالیت نماید در اشتباهی بزرگ قرار دارد، همان گونه، کسی که تعهد میکند داخل یک چوکات منظم کار کند، بعداً راحت می نشیند و احساس مسؤولیت نمیکند به خطا رفته است.

۶) ضرورت به تربیت رهبری:

منظور این نیست که یک مجموعه به عنوان رهبر برای پیشبرد کار دعوت تربیه شوند… هرگز، منظور این است که هر دعوتگر (سیاسی، روزنامه نگار، داکتر، انجینیر، تاجر و…) در میدان زندگی و در هر ناحیه یی که حضور دارد راهنما و الگوی اطرافیان خود باشد. چون هدف از کار تربیتی ما این است که چنین افرادی را به جامعه تقدیم کنیم؛ حرکت اسلامی مجموعه یی از مشایخ نیست که به وعظ و ارشاد مردم مشغول شوند، هدف ما این است که جامعه را طوری رهبری کنیم که تمام انرژیهای آن برای پیشرفت اسلام در دنیای متمدن امروز به کار افتد و آثار نیک خود را بر روی هر فردی که به ما تماس میگیرد بگذاریم. کوتاهی در چنین تربیتی دعوت را عبارت از انباری میسازد که مجموعه یی مواد خام در آن جمع شده است، در حالی که از دعوت انتظار میرود یک کارگاه تولید رهبر و الگو و مزرعه یی برای غرس تمام معانی بلند و باارزش در زمین شخصیت مردم و جامعه اسلامی باشد.

۷) لزوم تربیت عصری:

درست نیست مربیی که خواهان موفقیت است از علومی مانند روشهای جدید فکر، تربیت و نوآوری و علومی مانند روانشناسی و اداره که امروز در شرق و غرب نوشته میشود، بی اطلاع باشد. بر مربی موفق واجب است که در علوم جدیدی که او را در بازی کردن نقش تربیتی اش به صورت بهتر در عصر حاضر کمک میکند شهادت نامه های عالی و مهارت کسب کند. مربی موفق، به هر اندازه در این علوم مهارت حاصل کند و هر اندازه که فهمش در مسیر دعوت و تربیت پخته شود، نشاط و انرژی اش در کار دعوت زیادتر میگردد.

اما دعوتگری که از چنین علومی آگاهی ندارد و به آن اهمیتی نمیدهد، مشکل است که بتواند مربی نسلهای قرن ۲۱ شود.

  • توافر نیروهای روحی و فطری برای عمل تربیتی

مربیی میتواند تمام نکات فوق الذکر را به دست آورد و در فعالیتهای تربیتی از آن کمک بگیرد که از صفات و ملکات روحی و فطری ذیل برخوردار باشد:

۱) قدرت تمییز:

یعنی مربی توان این را داشته باشد که مواهب و تواناییهای افراد را شناسایی کرده خواسته ها، تمایلات، قدرتها و صلاحیتهای شان را دسته بندی کند؛ چون بعضی از مربیها مثلاً توان تمییز بین کسی که صلاحیت خطابت و کسی که صلاحیت طبابت دارد ندارند. نداشتن قدرت تمییز قسمت زیادی از انرژیها را ضایع میکند؛ قدرت تشخیص تنها در عرصه های تخصص دعوتگران خلاصه نمیشود، بلکه در داخل مؤوسسات دعوتی و تقسیم وظایف و مسؤولیتها نیز نقش کلیدی دارد.

۲) کم تکلفی، برخورد نیک، چهره بشاش و شوخ طبعی:

مربیی که کم تکلف نباشد، انسانها او را مانند باری سنگین بر شانه های خود تصور کرده و برای مدتی طولانی نمیتوانند وجودش را تحمل کنند؛ اگر حیای فطری مانع نشود، هنگام فرارسیدن وعده ملاقات تربیتی فرار میکنند؛ همچنین دعوتگری که در صحبت و برخورد خود خشن است، صلاح نیست عهده دار نقشهای تربیتی شود. گرفته بودن و تُرشرویی برای لحظات غم و اندوه و احیاناً در میدان جنگ خوب است اما در میدان تربیت انسانها هرگز. کسی که با شاگردان خود خوش طبعی میکند و با ادب زیبای اسلام با آنها دوستی و رفاقت مینماید، در قلبهای شان جا گرفته به اهدافی که از معامله با آنها دارد دست می یابد.

۳) ازخودگذری:

مربی باید مشتاق این باشد که دعوتگرانی بهتر از خود تربیت نماید و با تمام نیرو سعی کند تا در میدانهای مختلف برای امت اسلامی شخصیتهای متمایزی را تقدیم کند؛ و اگر فردی آگاه، زیرک و دارای صفات عالی تحت تربیتش قرار دارد، او را جلو انداخته، توصیه کند و برای پیشرفتش از هیچ گونه سعی و تلاشی دریغ نورزد؛ اما اگر مربی ازخودگذر نباشد، همیشه شخصی خودخواه و متکبر باقی میماند و کار تمام افراد را طوری میسنجد که از آنها در دعوت سبقت دارد و سناً بزرگتر است، و فراموش میکند که راه دعوت را با سبقت نه، که با صداقت میسنجد، با عمر نه، که به دست آورد اندازه میکنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا