سياسي اجتماعي

عدالت اجتماعی به مثابه انصاف، بی طرفی و براب

عدالت اجتماعی به مثابه انصاف، بی طرفی و برابری فرصتها


۱- مفهوم عدالت در گذر زمان


از قدیم الایام تاکنون پیرامون عدالت، نظرهای مختلفی ارائه گردیده است. فیلسوفان، حکیمان، دانشمندان، عالمان علوم انسانی و اجتماعی هر کدام قرائت و برداشتی متفاوت از عدالت داشته‌اند. هدف این گفتار بررسی نظریه عدالت‌ جان راولز، یکی از بزرگترین متفکران لیبرال معاصر است که در باب عدالت سخن گفته است. اما قبل از وارد شدن به نظریه راولز، به برخی از برداشت‌های متداول از مفهوم عدالت می‌پردازیم.


۱-۱ عدالت اجتماعی به مثابه تناسب


در این تعریف عدالت به معنی قرارگرفتن در جایگاه خاص خود آمده است. یا هر چیزی را در جایگاه خاص خود قرار دادن به همین خاطر است که افلاطون عدالت را حد وسط سه قوه خرد، اراده و شهوت می‌دانست. جایگاه خاص در این تعریف جایگاهی است که در آن یک قوه به حد افراط و نه به حد تفریط مورد توجه یا تحقیر قرار نگیرد. برداشت اجتماعی از این نظریه نیز به معنی قرار گرفتن افراد جامعه در طبقات خاص خود است. که وی جامعه را در سه طبقه در نظر می‌گرفت. ۱- فرمانروایان   2- نگهبانان  3- توده مردم. پس در نظام طبیعت هرکس جایگاه خود را داراست و عدالت در این معنی یعنی قرار گرفتن در این جایگاه خاص و برعهده گرفتن مسئولیت‌ها متناسب با استعدادها.


۲-۱ عدالت اجتماعی به مثابه شایستگی و لیاقت


ریشه‌های این برداشت از عدالت به ارسطو بر می‌گردد. وی معتقد بود که عدالت به معنی توزیع امکانات و مناصب براساس شایستگی و لیاقتهاست. این برداشت امروزه هم طرفداران خاص خود را داراست. ایده «شایسته سالاری» که از جمله مفاهیم مورد قبول حوزه عمومی است ناظر بر همین دیدگاست. که در این ایده توزیع امکانات، رفاه، قدرت، ثروت و … و نیز به کار گماشتن افراد باید مبتنی بر لیاقت و شایستگی آنها باشد. نه جنسیت، ملیت، زبان و …


۳-۱: عدالت اجتماعی به مثابه رعایت تناسب‌ها، استحقاقها و شایستگیها


این تلقی و قرائت نیز بیشتر در آراء اندیشمندان مسلمان مدنظر قرار گرفته است. این گروه معتقد بودند که عدالت اجتماعی به معنی «اعطاء کل ذی حق حقه» می‌باشد. یعنی متناسب با استعدادها و تواناییها و شایستگیها فرصت‌ها و امکانات باید توزیع گردد. خواجه نصیر الدین طوسی عدالت را در آن می‌دانست که هر صنفی از جایگاه مستحق خود منحرف نشده و به دنبال غلبه بر صنوف دیگر نباشد. و مرتبه اهل مدینه هر یکی بر یکی بر قدر استحقاق و استعداد باشد.


۴-۱: عدالت اجتماعی به مثابه مساوات و برابری


تلقی برابرگرایانه و مساوات طلب از عدالت خاص دوران مدرنیته است. (در این دوران برجسته شده است). این دیدگاه نخست در مکتب رواقیون مطرح شد. اینها معتقدند انسانها برابرند و هیچ معیاری برای برتری افراد بر افراد دیگر وجود ندارد. سیسرون معتقد است: انسانها برابر خلق شده اند و جوهر عدالت اجتماعی نیز برابری است. کارل مارکس نیز تحقق عدالت اجتماعی را زمانی میسر می‌دانست که افراد به لحاظ اقتصادی در شرایط برابر زندگی نمایند و این امر بدون توزیع مجدد ثروت امکان‌پذیر نیست.


پس وی وجود عدالت اجتماعی را منوط به وجود عدالت اقتصادی می‌دانست. (بیات: ۱۳۸۱)


۵-۱: عدالت اجتماعی به مثابه انصاف، بی طرفی و برابری فرصتها


این دیدگاه جان راولز بزرگترین فیلسوف سیاسی قرن است که درباره عدالت مطرح شده است. به دلیل اینکه این گفتار برای بررسی این نظریه نوشته شده. قبل از وارد شدن به نظریه، به گزیده‌ای از زندگی راولز می‌پردازیم.


زندگینامه راولز:


جان راولز (John Rawls) متفکر سیاسی امریکایی و نویسنده معروف کتاب نظریه عدالت (theory of Justice) در ۲۶ نوامبر ۲۰۰۲ چشم از جهان فروبست. هنگام مرگ ۸۱ سال داشت و از سال ۱۹۶۴ تا پایان عمر در دانشکده فلسفه دانشگاه هاروارد تدریس می‌کرد. جان راولز در ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ در شهر بالینمور واقع در ایالت مریلند متولد شد.


او دومین فرزند از پنج فرزند ویلیام لی راولز و آنا استامپ بود. پدرش حقوقدان بود و در امور مالیاتی فعالیت می‌کرد. و مادرش ریاست انجمن زنان بالتیمور را به عهده داشت. وی دوره ابتدایی و متوسطه را در بالتیمور و سپس در مدرسه‌ای پیرو کلیسای استقفی در کانکتیکت به پایان رساند در سال ۱۹۳۹ به دانشگاه پرینستون رفت و به تحصیل در رشته فلسفه پرداخت. سپس در سال ۱۹۴۳ پس از اتمام دوره لیسانس به ارتش امریکا پیوست و به عنوان سرباز نیروی زمینی در جنگ در منطقه اقیانوس آرام شرکت کرد. در سال ۱۹۴۶ از خدمت در ارتش کناره‌گیری نمود و به نوشتن رساله دکتری خود در زمینه فلسفه اخلاق پرداخت. وی پس از اخذ دکترا تا سال ۱۹۵۲ در همان دانشگاه به تدریس فلسفه اشتغال داشت. پس به دانشگاه کورنل رفت. و پس از چند سال به عنوان استاد فلسفه در دانشگاه هاروارد شروع به تدریس کرد.


او در سال ۱۹۷۱ کتاب معروف خود را تحت عنوان نظریه عدالت نوشت. این کتاب تا کنون به ۲۳ زبان ترجمه شده و بیش از ۰۰۰/۲۵۰ نسخه از آن در امریکا به فروش رفته است. (جهانبگلو: ۱۳۸۴)


و در حدود ۵۰۰۰ کتاب و مقاله در رد یا تفسیر این کتاب تا به امروز نوشته شده است.


هدف راولز از نوشتن کتاب نظریه عدالت


به گفته خود او هدف‌اش از نوشتن این کتاب «طرح نظریه سنتی قرارداد اجتماعی اندیشمندانی چون لاک، روسو و کانت بود در چارچوبی عمومی‌تر و تجریدی‌تر». شکی نیست که راولز در این کتاب در جستجوی یافتن مبانی فلسفی جدیدی برای اندیشه لیبرالی قرن بیستم است.


از این رو، مخالفت راولز با سنت اندیشه سیاسی مارکسیسم و آموزه های نفع گرایانه بنتام و جان استورات میل که از آموزه «بیشترین سعادت برای بالاترین شمار افراد» دفاع می‌کردند، موجب شد که او پایه و اساس اندیشه لیبرالیسم را همزمان بر مبنای مفاهیمی چون عدالت اجتماعی و حقوق فردی پایه ریزی کند. چرا که بر مبنای آموزه‌های قبلی حقوق اقلیت‌ها و گروه‌های ضعیف به دست اصحاب قدرت و ثروت تحت تاثیر نوع اکثریت به فراموشی سپرده می‌شد.


مبانی نظریه راولز:


فیلسوف امریکایی که عمیقاً از اندیشه‌های کانت فیلسوف برجسته آلمانی و نیز شماری از متفکران در سنت لیبرالی و غیر  آن، نظیر لاک، هابز و روسو متاثر بود، کوشید با بهره‌گیری از آموزه‌های این فیلسوفان، طرحی نو در اندازد و نظریه‌ای مناسب اوضاع و احوال قرن بیستم ارائه دهد که در آن در عین حفظ ارزشهای اصیل و انسانی مکاتب لیبرال از آن دسته آموزه‌های برخی از جریانهای درون این سنت که نتایج نامطلوبی از آن عاید می‌شد، پرهیز کند.


کانت در قرن هجدهم کوشیده بود اخلاقیاتی درخور انسان عصر جدید تدوین کند که از صبغه عقلانی برخوردار باشد و مستقل از فرهنگ‌ها و سنتها و حجیتهای گوناگون باشد.


راولز از کانت آموخت که اخلاقیاتی که در پی تدوین شالوده‌های آن بود می‌باید عقل پسند باشد. او از لاک و هابز و روسونیز آموخت که پیوند و همبستگی میان افراد عضو یک جامعه و رعایت حقوق و وظایف متقابل به وسیله آنان می‌تواند زمینه ساز ایجاد یک جامعه عادلانه شود که در آن به واسطه وجود نوعی قرار داد نانوشته اما لازم الاتباع، معیار کنش‌ها و فعالیت‌ها می‌گردد. راولز تاکید کرد که بدون وجود چنین قرادادی، رقابت افراد در جامعه به نوعی مبارزه برای بقا تبدیل می‌شود که در آن قدرتمندان حقوق ضعفا را پایمال می‌کنند. رعایت انصاف ضرورتی است که در غیاب آن نمی‌توان به سعادت پایدار و فراگیر آحاد جامعه امید بست. (پایا: ۱۳۸۴)


نظریه عدالت راولز :


جامعه عادلانه‌ای که راولز در جستجوی آن است مورد پذیرش اخلاقی همگان است. زیرا ضامن حقوق و آزادیهای فردی یکایک شهروندان است. به عبارت دیگر، جامعه راولزی جامعه‌ایست که در آن افراد خود آینده خود را ترسیم می‌کنند. ولی جامعه نیز وظیفه دارد که تمامی شرایط و امکانات برابر را برای سعادت همگان فراهم کند.


نظریه وی دارای ویژگیهای زیر است:


۱- معنای متعارف عدالت، حذف امتیازهای بی وجه و ایجاد تعادلی واقعی در میان خواسته‌های متعارض انسانها در ساختار یک نهاد اجتماعی است.


۲- انصاف و بی طرفی، چارچوبی است برای توضیح اصل عدالت. در مقابل مکتب  سودگرایی که از توجیه این جنبه از عدالت و انصاف عاجز است. اما رسیدن به انصاف با قرار داد هم ممکن است.


۳- عدالت به طور مستقیم به نهادهای اجتماعی مربوط است، نه افراد. اصول عدالت بیانگر محدودیت‌هایی برای نهادهای اجتماعی است در چگونگی مشخص کردن مقام‌ها و مناصب از طریق نهادها و تقویت‌ اختیارات، مسوولیت‌ها، حقوق و تکالیف


۴- عدالت فضیلت برتر نهادهای اجتماعی است. همانطور که حقیقت برای نظام فکری چنین است. قوانین و نهادها هر قدر هم کارآمد باشند، اگر غیر عادلانه باشد باید لغو شوند.


۵- هرچند راولز  خود لیبرالی تمام عیار است. اما می‌خواهد اصول اخلاقی را ثابت کند. فایده گرایی را نقد کند و در عین حال با اصول لیبرالی، آزادی، برابری و برادری همراه باشد.


از نظر راولز، «حق» بر «خیر» تقدم دارد حق پایه عدالت است، خیر امری شخصی است. که با تفاوت افراد ممکن است اختلاف پیدا کند. اما حق امری جمعی است که با توافق همگانی حاصل می‌شود.


حال چگونه می‌توان به عدالت رسید؟ کانون بحث راولز این است که باید به وضعیت گزینش ایده‌آل برسیم تا در آن وضعیت بتوانیم اصول عدالت را انتخاب کنیم. منظور از این وضعیت که آن را «وضعیت اولیه» می‌خواند، تصمیم‌گیری افراد خردمند و بی طرف (نه گروه خاص، بلکه کل جامعه) درباره شکل و اصول عدالت است و این تصمیم‌گیری نه براساس شناخت منافع بلکه در پس «پرده جهل» و نادیده انگاری خصوصیات و منافع خودشان صورت می‌گیرد. فرد در این وضع، واجد اراده عمومی و فارغ از توجه به خصوصیات و منافع فردی است. اگر روند توافق منصفانه باشد، خود به خود نتیجه حاصله و منصفانه خواهد بود. زیرا چیزی بدون خواست خود فرد در جامعه به او تحمیل نمی‌شود.


 


اصول عدالت


از دیدگاه راولز عدالت بر دو اصل استوار است:


۱- اصل آزادی برابر: هر شخصی که در یک نهاد اجتماعی شرکت دارد، یا تحت تاثیر آن است، نسبت به گسترده ترین آزادی‌ها با دیگران حقی برابر دارد. این اصل مستقیما نتیجه همان «وضعیت اولیه» است. وضعیتی که منافع شخص در پس پرده ابهام قرار گرفته است و درنتیجه، عرصه عمومی گسترش یافته و در واقع همگان در محضر عقل عموم قرار گرفته‌اند. به عبارتی دیگر هرکس باید از جمعی برابر، متناسب با گسترده ترین نظام کلی آزادیهای اساسی که با نظامی مشابه از آزادیها برای همه سازگارتر باشد. برخوردار باشد.


۲- نابرابری های اجتماعی بی وجهند. مگر اینکه این انتظار معقول باشد که این نابرابریها به نفع همگان باشد و به شرط اینکه مقامات و مناصبی که نابرابریها بدان وابسته‌اند یا از طریق آنها می‌توانند حاصل شوند، در اختیار همه باشند. این اصل از دو قسمت تشکیل شده است:


۱- نابرابریهای اجتماعی باید به گونه‌ای توزیع شود که محروم‌ترین افراد، بیشترین بهره ممکن را ببرند.


۲- دسترسی به امکانات و مقامات با توجه به فرصت‌های برابر برای همگان باشد. وی نابرابریهایی که به سود همگان است می‌پذیرد. (شفیعی: ۱۳۸۳)


هر چند خود راولز زندگی گوشه‌گیرانه و به دور از جنجال را ترجیح داد اما آموزه‌های او در حوزه فلسفه سیاسی موج‌های فراوانی برانگیخته و علاوه بر روشنگری در حوزه‌های نظری، مددکار سیاستمداران و تصمیم‌گیران و برنامه‌ریزان سیاسی بوده است به عنوان مثال هم اکنون در انگلستان، پیروی یا عدم پیروی کامل از آراء راولز به صورت فارق دو جناح رقیب در داخل حزب حاکم کارگر در آمده است. تونی بلر نخست‌وزیر انگلستان که به نوع رقیق از آراء راولز پایبند است در عرصه سیاستگذاری با مخالفت‌های سرسختانه وزیر امور دارایی خود، گوردون براون، رو به رو شده که یک راولزی ثابت قدم‌تر است. در حالیکه بلر از این اندیشه دفاع می‌کند که صرف ایجاد یک تور ایمنی اجتماعی حداقلی برای کمک به شهروندان ندارد و می‌باید دست آنان را باز بگذارند تا در یک رقابت آزاد تا آنجا که می‌توانند از حیث امکانات اقتصادی و اجتماعی رشد کنند. براون بر مبنای آموزه‌های راولز تاکید دارد که کمک به رشد هر چه بیشتر کسانی که از امکانات بهتری برخوردارند تنها در صورتی موجه است که بخشی از بهره سرشاری که نصیب این گروه می‌شود. برای بهبود شرایط اقشار محروم سرمایه‌گذاری شود. تنها از این رهگذر و به مدد ایجاد آنچه که راولز آن را «یک زیر ساخت عدالت» می‌نامد می‌توان دسترسی حداقل همه افراد را به آنچه که «خیرهای اساسی» نام دارد، تضمین کرد. (پایا، ۱۳۸۱: ۲۶)


 


مخالفان جان راولز :


آرای راولز در عین حال با مخالفت کسانی رو به رو بود که در عرصه سیاست به مشی‌های محافظه کارانه راستگرایان سیاسی، و در عرصه اقتصاد به حذف نقش دولت و سلطه کامل بازار تمایل داشتند یکی از سرشناس‌ترین منتقدان راولز و دوست و همکار دانشگاهی وی در هاروارد، رابرت نوزیک، بود که از برجسته‌ترین نمایندگان رهیافت موسوم به لیبرتاریانیسم به شمار می‌آمد. وی مدعی شد که قبول دیدگاههای راولز موجب می‌شود هر نوع تلاش فرد برای بهبود شرایط خویش ناممکن شود.


دلیل این امر به زعم نوزیک آن بود که در نظام مورد نظر راولز هر نوع عدم تساوی، اگر بتوان نشان داد که به ضرر اقشار محروم جامعه است، قابل تحمل نخواهد بود. اما برای گریز از این حالت می‌باید تن به نوعی افراطی از باز – توزیع امکانات و منابع در سطح جامعه داد که آزادی فرد را که راولز بر آن تاکید دارد، کاملا به خطر خواهد انداخت. به این ترتیب نوزیک مدعی شد که جامعه مورد نظر راولز نه تنها انصاف را زیر پا می گذارد که از حیث کارآمدی نیز کارنامه درخشانی نخواهد داشت. (پیشین)


فهرست منابع


۱- علی پایا، جان راولز، نظریه پرداز انصاف و عدالت، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، بهمن ۱۳۸۱.


۲- جهانبگلو – رامین در جستجوی عدالت نگاهی کوتاه به زندگی و اندیشه جان راولز، جهان کتاب، سال هفتم، شماره هفدهم و هجدهم.


۳- شفیعی، محمود، جهانی شدن با عدالت سازگار نیست، مجله بازتاب اندیشه شماره ۱۶.


۴- سیاست عبدالرسول، فرهنگ واژه‌ها، موسسه اندیشه و فرهنگ دینی، ۱۳۸۱.


۵- روزنامه ایران، شماره ۲۶۶۷، آذر ۱۳۸۲.


منبع : هوگر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا