تونس و لیبی … مسافت تاریخ و مساحت جغرافیا
تونس و لیبی … مسافت تاریخ و مساحت جغرافیا
عبدالرحمان شلقم، وزیر خارجه اسبق لیبی در دوران قذافی در الشرق الاوسط نوشت: «داستان دوشهر»ی را که چارلز دیکنز نویسنده مشهور انگلیسی روایت می کند داستانی است که برای هر زمانی و مکانی نوشته شده است که بشر از عصری به عصری دیگر کوچ می کند. فاصله بین لندن و پاریس جز چند کیلومتر یا مایل نبود اما این فاصله نسبت به آن چیزی که در واقعیت ها رخ می داد فوق العاده زیاد بود. در بریتانیای آن روزگار، انقلابی شکل گرفت که از مدت ها پیش شروع شده و می رفت تا این کشور را به دوران ویکتوریا برساند که در آن بریتانیا به یک کشور صنعتی در سطح جهان تبدیل شد. کشوری که برای خود هویت معماری جدید، لباس های خاص، تحولات بهداشتی پیدا کرد و تعداد ساکنانش نیز به طرز بی سابقه ای افزایش یافت. این درحالی بود که فرانسه که از چند دهه پیش انقلابش شروع شده بود همچنان در آشوب بسر می برد و در آن دو قدرت دینی و سیاسی که برافروزنده آتش انقلاب بودند همچنان شرارت می کردند.
در بریتانیا، انقلاب و در فرانسه نیز انقلاب شده بود. اما هرکدام از این ها برای خود خاصیت و طعم و مزه خودش را داشت. بریتانیا می دانست چه می خواهد و فرانسه هم می دانست چه چیزی نمی خواهد. در بریتانیا انقلابی بود که می ساخت و در فرانسه انقلابی که ویران می کرد. نتیجه این هردو مورد اما یک چیز واحد بود: «قرون جدید ».
ابتدای این داستان (داستان دوشهر) عصاره مربوط به روح آن مرحله از تاریخ بشری را برملا می کند. می گوید: «بهترین و بدترین دوران بود. دوران حکمت و حماقت. دوران ایمان و تعصب. دوران نور و تاریکی. بهار امید و زمستان نومیدی». آیا همین روح این روزها بر ما حاکم نیست ؟
تاریخ ریشه هایی دارد و جغرافیا شاخ و برگ هایی. تاریکی برای خود رنگ های متفاوت و متعددی دارد.
ابتدای قرن نوزدهم بود. شروع نوشتن دوران موسوم به قرون جدید برای منطقه شمال آفریقا. سه مرد از خارج به این منطقه آمدند. به زور خاک آنجا را تصرف کرده و در آن بذرهایی کاشتتند و برای آینده این منطقه چشم اندازی را ترسیم کردند. چشم اندازی که ما اکنون درحال تجربه آن هستیم.
یکی از آنها محمد علی پاشا بود. سرباز یتیم آلبانیایی تبار فقیری که با لباس یک نظامی عثمانی به مصر رسید. او سلسله ای را در آنجا تاسیس کرد که برای چند دهه براین کشور حکم می راند. دیگری یوسف قرمانلی پاشای ترک بود که بر لیبی حاکم شد و برای نخستین بار تلاش کرد یک شبه دولت مدرن در این منطقه تاسیس کند. سوم حسین بن علی یونانی و تونسی تبار بود که موفق شد سلسله حسینینه را در تونس بنیان بگذارد.
تاریخ و جغرافیا با هم ازدواج کردند و از نسل آنها آینده بود که زاده شد. برای بررسی این آینده باید لیبی و تونس را باهم مقایسه کرد. یوسف قرمانلی پاشا حاکم خشنی بود. حتی به نزدیک ترین افراد خانواده ازجمله برادرش احمد که معتقد بود او به حکومت داری محق تر است، رحم نکرد. با آمریکایی ها متحد شد و به «درنه» تاخت. شهروندان لیبیایی را سرکوب کرد و مالیات ها را پی در پی افزایش می داد. حتی بر ناوگان هایی که از دریای مدیترانه می گذشتند مالیات بست. تجارت بردگان را تشویق کرد. در دوران او بیماری ها شایع گردید اما او هرگز به فکر ایجاد اصلاحاتی اساسی نشد. یکی از اطرافیان او شخصی استثنایی به نام «حسونه دغیس» بود که می دانست چگونه با اروپا تعامل دیپلماتیک داشته باشد. زیرا زبان آنها را می شناخت. با «گرمی بنتام» فیلسوف بریتانیایی طرفدار آزادی و دموکراسی و مخالف دیکتاتوری و تجارت بردگان آشنا شد. بنتام یک قانون اساسی جدید برای لیبی پیشنهاد داد تا به این وسیله کشور را از یک جنگ داخلی برهاند اما در آخرین دقایق دغیس برگشت. خشونت، بیماری و وخامت اوضاع در کشور استمرار پیدا کرد تا دوباره ترکیه آمد و کشور را از نو به اشغال خود در آورد. تلاش حسونه دغیس با بنتام یک نوع تفکر اصلاح طلبانه کمیابی بود که متاسفانه در لیبی پا به عرصه وجود نگذاشت. کشور همچنان دچار محنت و رنج و بیماری و فقر و فلاکت باقی ماند.
سال ۱۹۱۱ ایتالیا آمد و لیبی را اشغال کرد. آخرین ایالت عثمانی در شمال آفریقا تحت حاکمیت ایتالیا قرار گرفت. مردم مقاومت سرسختانه ای از خود نشان دادند که مافوق تصور ایتالیایی ها بود. همه جا علیه نیروهای ایتالیایی جنگیدند. بعد از جنگ جهانی اول و شکست دولت های متحدین، ایتالیا تلاش کرد سیاست جدید خود را براین کشور اعمال کند. در ۱۶ نوامبر سال ۱۹۱۸ جمهوری طرابلس تشکیل شد. اما این جمهوری بیش از ۶ ماه عمر نکرد.
به دلیل فقدان یک تجربه کافی و حاکم بودن عقلانیت قبایلی و سرکوب گری دوران عثمانی و نیز فقدان یک تفکر سیاسی و طرح های اصلاح طلبانه، هرگونه کنش سیاسی در کشور ما محدود ماند. همچنین تعامل سیاسی و فکری با محیط اطراف منطقه ای و بین المللی نیز ناچیز بود. این درحالی بود که سیاستمداران از مشرق تا مغرب عربی ازجمله مصر و تونس در کنفرانس ۱۹۱۹ پاریس شرکت می کردند. کنفرانسی که لیبی در آن حضوری نداشت.
بعد از روی کار آمدن فاشیست ها در ایتالیا، کشور ما وارد یک کشتار جمعی کامل شد. لیبیایی ها به مصر و تونس و چاد و نیجر و سودان گریختند. سال ۱۹۳۹ ایتالیا به تعداد محدودی از لیبیایی ها تابعیت ایتالیایی داد که بعدها به عنوان «مسلمانان ایتالیا» شهرت پیدا کردند. ایتالیا رسما لیبی را به خود ملحق کرده بود حال آنکه فرانسه تونس را به صورت تحت الحمایه اداره می کرد. در این کشور حتی به صورت ظاهری هم که شده یک حکومت تونسی برسرکار بود.
در آن زمان « اصلاحات » دغدغه مهمی برای حاکمان تونس ازجمله سلسله حسینینه بود که تقریبا از سال ۱۷۰۵ تا ۱۹۵۷ کشور را در اختیار خود داشت. بعد از آن هم حکومت دیگری برسرکار آمد که تقریبا از ترکیه مستقل بود.
احمد بن ابی ضیاف تاریخ نگار و اندیشمند تونسی برای خود یک علامت فکری تعیین کننده بود که دوران قدیم را ازجدید متمایز می ساخت. او در سال ۱۸۷۲ کتاب خود «بی توجهی اهل زمان به اخبار تونس» را منتشر کرد و آن را به شکل کتاب ابن خلدون تنظیم نمود به این معنا که مقدمه این کتاب تقریبا محتوای کل کتاب را در بر می گرفت. ابن ابی ضیاف نقشی اساسی در صدوربیانیه ای به نام «عهد امان» داشت که یک سند اساسی برای تونس به شمار می رفت و برای نخستین بار به شهروندان این کشور درمورد امنیت جان شان تضمین می داد.
منبع: الشرق الاوسط
ترجمه: شفقنا