زندگی نامه

دو ماجرای جالب از سید در آمریکا

دو ماجرای جالب از سید در آمریکا


سید قطب در دورانی که در آمریکا بود، این کشور _پیشرو جاهلیت معاصر_ را با ماهیتش شناخت و به میزان توطئه، کینه و عداوتی که غربی ها_ ی صهونیست، صلیبی و دین ستیز_ نسبت به اسلام و مسلمانان در سینه خویش پنهان میکنند و نیز به میزان ستیزه گری و خصومت آنها با جریان دعوت اسلامی متجلی در اخوان المسلمین_ چونان پیشگام خیزش اسلامی معاصر_ دست یافت.


از آنجا که سید در آمریکا دارای روحیه اسلامی و هویت اسلامی بود، احساس می کرد که در ناخودآگاه درونش به اخوان المسلمین نزدیک است.


در همین اثنا دو حادثه در آمریکا برای وی اتفاق افتادند که از ارزش و نقش جنبش اخوان، بازتاب آن در میان دشمنان اسلام و مسلمانان، و عمق کینه و خصومتشان با این جنبش پرده برگرفت و بدین ترتیب سید را هرچه بیشتر به اخوان نزدیکتر کردند.


 


رخداد نخست:


شهادت امام حسن البنا _ پایه گذار اخوان و مرشد عام آن_ به دست تروریست های وابسته به حکومت مصر و کاخ سلطنتی در ۱۲ فوریه سال ۱۹۴۹ میلادی.


 


سید ملاحضه کرد که ترور مرشد حسن البنا بازتاب شادی آور و رضایتبخشی در میان آمریکایی ها داشت و باعث شادکامی و حتی شماتت گری آنها شده است. و روزنامه نگاران، ناظران و علاقه مندان  به پیگیری امور سیاسی هم خوشحال و راضی بودند، و شواهد و قرائن این امر از تحلیلها و تفسیرهای آنان در مطبوعات اروپایی و آمریکایی، به وضوح پیدا بود، چنانکه «حسن البنا» را خطرناک ترین مرد شرق میخواندند که ترور وی به دست حکومت مصر آنان را از خطرش رهانید. و نیز از اخوان المسلمین به علت مقابله اش با نقشه های غربی و شرقی و صهونیستی علیه اسلام و مسلمانان، به عنوان خطرناک ترین تشکیلات در جهان اسلام نام میبردند.


سید در همین مورد چنین میگوید:«شهید حسن البنا ترور شد،‌در حالیکه من در آن هنگام یعنی در سال ۱۹۴۹ م در آمریکا بودم و از اهتمام گسترده ای که روزنامه های آمریکایی _و نیز روزنامه های انگلیسی که به آنجا میرسید_ به همین مناسبت در قالب ابراز شادکامی مغرضانه و اظهار رضایت از ضربه خوردن جنبش اخوان و کشته شدن رهبر آن نسبت به جماعت اخوان المسلمین به عمل آوردند، سخت شگفت زده شدم».


 


رخداد دوم:


تلاشهای جاسوس انگلیسی «جان هیوارث دن» در جهت خطرناک نشان دادن اخوان به سید.


«جان هیواث دن» از انگلیس به مصر رفته بود و به منظور گردآوری اطلاعات و جاسوسی، به تحصیل در دانشگاه قاهره و مطالعه درباره مسلمانان پرداخته، سپس اظهار مسلمانی کرده و اسم «جمال الدین دن» را برای خود انتخاب کرده و با بانویی مصری به نام «فاطمه» ازدواج کرده بود. سپس مصر را به مقصد آمریکا ترک، و به عنوان استاد دانشگاه در آنجا مانده بود.


«دن» بارها در آمریکا به دیدار سید رفت و تلاش کرد وی را به قبول فعالیت به نفع دستگاه اطلاعاتی انگلیس قانع سازد! و به وی پیشنهاد کرد در مقابل دریافت ده هزار دلار اجازه دهد که کتاب «عدالت اجتماعی در اسلام» را به انگلیسی برگرداند، اما سید نپذیرفت و کتاب را مجاناً به دانشمند خاور شناس «هاردی» در دانشگاه «هالیفاکس» کانادا داد تا آن را ترجمه کند!


«دن» همچنین این حقیقت را در باره مقامات آمریکا در اختیار سید گذاشت که:« بسیاری از رجال حاکم در دولت آمریکا، دانش آموخته انجمن های تبشیری هستند و این واقعیتی است که یکی از اساتید انگلیس که در آمریکا با آنها دیدار داشتم، مرا در جریان آن قرار داد و نام ده ها نفر از افراد برجسته شاغل در وزارت خارجه آمریکا و عضو هیأتهای سیاسی را به عنوان نمونه برایم برشمرد!


البته «دن» این حقیقت را از سر دلسوزی و خلوص در اختیارم نگذاشت، بلکه وی_ آنگونه که بعداً فهمیدم_ یکی از صاحب قلم های انگلیس بود که در تلاشند مردمان شرقی چندان به نیات آمریکا اعتماد نورزند.


همین امر باعث شد تا در گفته هایش شک کنم، و لذا از راههای دیگری درباره صحت آن به تحقیق پرداختم».


اما در مور اخوان المسلمین، «دن» با سید قطب بسیار سخن گفت و گزارش های فراوان، مفصل و دقیقی از این جماعت و فعالیت ها و خطبه های رهبر آن «حسن البنا» از هنگام تاسیس آن در اسماعیلیه به سال ۱۹۲۸ م تا زمانی که در سال ۱۹۴۸ م منحل و در ابتدای سال ۱۹۴۹ رهبرش ترور شد، برای سید نقل کرد.


سپس توضیح داد که در صورت دستیابی این جماعت بر حکومت مصر، این کشور با خطری ویرانگر روبرو خواهد شد و در ادامه به این مطلب اشاره کرد که تکیه گاه امید برای پیشگیری از وقوع این خطر، جوانان، روشنفکران و اندیشمندانی همچون سید هستند که میتوانند مانع رسیدن این گروه به حکومت شوند!


«دن» سید را نصیحت کرد از دشمنی با انگلیس و حمله به این کشور صرف نظر کند،‌زیرا اگر این کشور از مصر خارج شود، آمریکا به زودی جایش را پر خواهد کرد که از انگلیس بدتر و دشمن تر است!


 


«دن» در سال ۱۹۵۰ م کتاب واقعاً مهمی نوشت به نام «جریان های سیاسی و دینی در مصر نوین»، در این کتاب در باره جنبش اخوان المسلمین بسیار سخن گفته و آن را برای دنای غرب، خطرناک توصیف کرده و ضمن اعلام هشدار، غرب را به مقابله و مبارزه با آن فراخوانده است.


 


سید این کتاب را در آمریکا مطالعه کرد و آنرا به لیست کینه توزی ها و خصومتهای غربیان علیه جنبش اخوان، ‌و به هیزم کشی ها و تلاشهای تحریک آمیز «دن» برای برافروختن این کینه در غربیها، اضافه کرد.


سید میگوید:« و اما درباره خطر این جماعت برای منافع غرب در  منطقه و برای فرهنگ و تمدن غرب؛ در این باره در سال ۱۹۵۰ م چند کتاب منتشر شد که از جمله کتابی بود که از جیمز هیوارث دن با عنوان« جریان های سیاسی و دینی در مصر نوین».


مجموع این موارد مرا به اهمیت و حساسیت این جماعت در نگاه صهونیسم و استعمار غرب متوجه ساخت».


 


مزدوران آمریکا در مصر با اخوان مبارزه میکنند


سید آنگاه که در سال ۱۹۵۰ م از آمریکا به مصر بازگشت، واقعاً به اخوان نزدیک شده بود. عامل نزدیک شدن وی هم، همان مشاهدات و یافته های خود او در آمریکا و افزایش درک دینی و فعالیت اصلاحیش بود.


احترام قایل شدن جوانان اخوانی به سید و استقبال آنان از اندیشه های وی و دیدارهای زیادی که با وی انجام می دادند نیز، در نزدیکتر شدن سید به اخوان تاثیر خاص خود را گذاشت.


 


البته سید به واسطه اینکه درگیر فعالیت های زمینه ساز انقلاب و مبارزه با دربار بود، نتوانست پیش از انقلاب ژوئیه سال ۱۹۵۲ م رسماً به اخوان بپیوندد. با شروع انقلاب هم بیشتر وقتش صرف همکاری با سران انقلاب در زمینه های مختلف شد به گونه ای که روزانه بیش از دوازده ساعت به مساعدت آنان میپرداخت.


مجموع این عوامل ورود سید را به جماعت به تاخیر میانداخت.


 


سید خود درباره این دوره میگوید:    «هنگامی که در پایان سال ۱۹۵۰م برگشتم، برخی از جوانان اخوانی به دیدارم آمدند و درباره کتاب «عدالت اجتماعی در اسلام» با من بحث میکردند، اما هنوز مرکزی نداشتند، زیرا جماعت همچنان در توقیف بود».


گویا عدم وجود یک مرکز برای اخوان و عدم فعالیت رسمی و علنی آنها یکی دیگر از عواملی است که پیوستن سید به اخوان را به تاخیر انداخته است.


 


با شروع ناسازگاریهای سید و سران انقلاب، سید هرچه بیشتر به اخوان نزدیکتر می شد، وی طی رابطه ای معکوس، هرچه شکاف ناسازگاری بیشتر می شد، فاصله وی از این طرف کمتر می گشت، چنانچه خود میگوید:«با آغاز ناسازگاریهای فکری میان ما، رابطه ام با اخوان رو به استحکام گذاشت».


 


از دیگر عوامل سریعتر شدن روند اخوان گرایی سید پس از بازگشت به مصر، میتوان به ستیزه مزدوران داخلی آمریکا با اخوان و همگرایی آنان با هر دشمن داخلی و خارجی در جهت سرکوب این جماعت به ویژه پس از انقلاب، اشاره کرد. بارزترین نمونه در تایید مطلب فوق، گزارشی است که سید در مورد سران جمعیت«رستگاری»، _جمعیتی که آمریکا آن را تاسیس کرد و نخبگان فکری، ادبی و سیاسی را به آن جذب کرد، ریاست آن را دکتر احمد حسین بر عهده داشت و عبدالناصر سران آن را مینواخت و امکانات و مقام در اختیارشان میگذاشت_ ارائه کرده است، مبنی بر اینکه آنان با اخوان مبارزه میکردند، گزارشهای وارونه به عبدالناصر میدادند و وی را علیه اخوان تحریک میکردند، خطر آنها را در نظر وی جدی، و سرکوب آنان را در نظرش سهل و آسان و عملی پسندیده و لازم جلوه میدادند.


 


در رأس این مزدوران، «فواد جلال» قرار داشت که رییس جمعیت «رستگاری»، وزیر در نخستین کابینه پس از انقلاب و یکی از مقربان عبدالناصر بود.


 


سید با اخوان دو نوع رابطه داشت .


از آنچه گذشته دریافتیم که سید با اخوان دو نوع رابطه داشت:


 


نخست: ارتباط عاطفی، یعنی سید با جماعت اخوان و پیام آنها موافق بود و قلبش برای آنان میتپید. آغاز این ارتباط به زمان اقامت سید در آمریکا بر میگردد و حوادثی که در آنجا برایش پیش آمد، رضایت وی را از پیام اخوان و گرایش وی به آنها را افزایش داد.


این ارتباط عاطفی پس از بازگشت سید به مصر و آشنایی بیشتر و نزدیک ترش با اخوان و شروع هماهنگی و دید و بازدید میان آنها، رو به گسترش و عمیق تر شدن نهاد و روز به روز قوی تر میشد.


پس میتوان گفت: سید در سال ۱۹۵۱_که برخی از نویسندگان آنرا آغاز عضویت رسمی سید در اخوان می دانند _ فقط ارتباطی عاطفی با جماعت اخوان داشت. و همین طور است در مورد سال ۱۹۵۲ و آغاز ۱۹۵۳ که روابط همچنان در سطح عاطفی و روحی باقی ماند.


در این مرحله برخی پژوهشگران، سید را عضو رسمی اخوان تصور میکنند و با وی با این اعتبار برخورد مینمایند. چه بسا عبدالناصر هم، چه قبل و بعد از انقلاب، و حتی چه بسا برخی از خود اخوانیها هم همین تصور را در مورد سید داشته اند! اما اینها را نمیتوان به عضویت رسمی سید در اخوان، تحویل و تفسیر کرد، زیرا واقعیت تاریخی قضیه، خلاف این را نشان میدهد!


 


دوم رابطه رسمی تشکیلاتی، که با عضویت رسمی سید در این جماعت در ابتدای سال ۱۹۵۳ م شروع میشود .


———————————————–


منبع : از ولادت تا شهادت


مولف : عبدالفتاح خالد


مترجم : جلیل بهرامی نیا


انتشارات : نشر احسان


 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا