تصاویری چند از حالات معاندان و مخالفان اسلام در قرآن
تصاویری چند از حالات معاندان و مخالفان اسلام در قرآن
نویسنده: حمید محمد قاسمی
ریسمانی به آسمان برای رهایی از خشم!
قرآن خطاب به مشرکان و معاندینی که از پیروزیهای چشمگیر پیامبر(ص) به خشم آمده بودند و از فشار خشم چون مار گزیدهای به خود میپیچیدند، رو کرده و در تعبیری خیال انگیز و پر احساس میگوید:
«هر کس گمان میکند که خدا پیامبرش را در دنیا و آخرت یاری نخواهد کرد ( و از این نظر عصبانی است، هر کاری از دستش ساخته است بکند)، ریسمانی به سقف خانهی خود بیاویزد و خود را از آن آویزان کند و نفس خود را قطع کند! (و تا لب پرتگاه مرگ پیش رود) ببیند آیا این کار خشم او را فرو مینشاند؟!»
«یُجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَیَّنَ کَأَنَّمَا یُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ یَنظُرُونَ » انفال/۶
مفسران در شأن نزول این آیه گفتهاند که چون مشرکان مکه میپنداشتند دینی که رسول خدا(ص) دینی دروغی و نوظهور است و اساس محکمی ندارد، به همین جهت دعوتش منتشر نمیشود و او نیز نزد خدا منزلتی ندارد تا پشتیبانش باشد! ولی وقتی آن جناب به مدینه مهاجرت نمود و خدا نصرتش داد و دینش عالمگیر شد و آوازهاش همه جا پیچید، این حادثۀ غیر منتظره سخت آنها را به خشم آورد و لذا خدا در این آیه ایشان را نکوهش کرده و اشاره میکند که یاور او خداست و چون یاور او خداست، خشم ایشان پایان نمیپذیرد ولو خود را خفه کنند، پس نقشههای ایشان هم اثری نخواهد داشت.
برخی گفتهاند معنای آن چنین است که هر کس گمان میکند خدا پیامبرش را یاری نمیکند و دشمنش را در دنیا و آخرت شکست نمیدهد، ریسمانی به سقف آسمان ببندد و آنقدر بکشد تا ریسمان گسیخته شود و خود بر زمین سقوط کرده از شدت خشم بمیرد. اما این کار بیفایده است، زیرا خدا رسولش را یاری میکند و خشم او بیفایده است.
برخی دیگر این آیه را این طور معنی کردهاند که این شخص وسیلهای پیدا کند و به آسمان رود و یاری و وحی خدا را از پیامبرش قطع کند و با این نیرنگ اسباب ناراحتی و خشم خود را – که عبارت است از وحی و نصرت الهی – از میان ببرد. آیا این کار ممکن است؟ همان طوری که این کار ممکن نیست قطع وحی و نصرت هم ممکن نیست.
نردبانی به آسمان برای اطلاع از غیب
خداوند متعال در سورۀ طور در قالب استدلالهایی زنجیرهای، یازده سؤال کوتاه و پی در پی به صورت استفهام انکاری از منکران قرآن و نبوت پیامبر(ص) نموده و از این راه، آنها را در تنگنای فکری قرار داده و تمام راههای فرار را از هر سو به رویشان بسته است، به گونهای که برایشان چارهای جز اقرار و اعتراف به حق باقی نگذاشته است.
در یکی از این سؤالهای گزنده و تحقیر آمیز که از مشرکان و منکران نبوت پیامبر(ص) مطرح نموده میپرسد: «آیا آنها نردبانی دارند (که به آسمان بالا میروند) و به وسیلۀ آن اسرار وحی را میشنوند؟ (اگر چنین است) پس شنوندۀ آنها دلیلی روشن بیاورد!» «أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ »طور/۳۸
معنای آیه این است که نکند نزد خود نردبانی دارند که با آن به آسمان صعود میکنند و با صعود خود وحی آسمان را میشنوند، آنچه به خودشان وحی میشود میگیرند و آنچه به تو و دیگران وحی شده رد میکنند و نمیپذیرند. پس اگر چنین نردبانی دارند، بگو آن شخصی که با آن نردبان بالا آمده و مدعی شنیدن وحی است، دلیل خود را بیاورد.
در این تعبیر نیز قرآن با لحنی تمسخرآمیز و تحقیرگر، لبۀ تیز حملۀ خود را متوجه اعتقادات خرافی آنها نموده و تاروپود افکار موهوم آنها را از هم متلاشی میکند و آنها را با بنبستی فکری مواجه میسازد که راهی برای فرار از آن در پیش روی خود نمییابند.
سر در لاک فرو بردگان
قرآن در اشاره به یکی از کارهای احمقانه دشمنان اسلام و پیامبر(ص)، برای رویارو نشدن با آن حضرت و دور نگاه داشتن خود از گفتار حق، صحنۀ عجیبی از عمل کودکانۀ آنها را به نمایش گذارده و میگوید:
«آگاه باشید، آنها (سرها را به هم نزدیک ساخته و ) سینههاشان را در کنار هم قرار میدادند تا خود (و سخنان خویش) را از او پنهان دارند. آگاه باشید، آنگاه که آنها لباسهایشان را به خود میپیچند و خویش را در آن پنهان میکنند، (خداوند) میداند آنچه را پنهان میکنند و آنچه را آشکار میسازند، چرا که او از اسرار درون سینهها آگاه است.» « أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُواْ مِنْهُ أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیَابَهُمْ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ »هود/۵
برخی در معنای این آیه گفتهاند که مشرکان وقتی مجلسی بر ضد پیامبر اسلام تشکیل میدادند، و در براندازی برنامههای آن حضرت نقشه میکشیدند، به یکدیگر نزدیک شده و سینههاشان را به هم میچسباندند و به طور آهسته و با نجوا سخن میگفتند، و بدین وسیله میخواستند خود را از خدای تعالی مخفی سازند. آنها این قدر نادان بودند که خیال میکردند اگر به هم نزدیک شده و سینهها را به یکدیگر بچسبانند، خداوند از اسرار آنها آگاه نمیشود!
مطابق معانی دیگر، آنها با سینههای خود به طرف عقب متمایل میشدند و سرهایشان را به زیر میانداختند تا خود را از شنیدن کتاب آسمانی پنهان بدارند، تا وقتی قرآن خوانده میشود به گوششان نخورد. و حتی سرهای خود را با جامۀ خود میپوشاندند تا از این طریق خود را از آن حضرت مخفی نمایند.
در روایتی نیز از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: «جابر بن عبدالله به من خبر داد که مشرکان وقتی پیرامون کعبه به رسول خدا(ص) برمیخوردند، بعضیها سر و کمر خود را اینگونه خم میکردند و جامهای به سر خود میانداختند تا رسول خدا(ص) آنها را نبیند!».
قرآن چنین حالاتی را برای قوم منحرف نوح نیز یادآور شده که «انگشتان خویش را در گوشهای خود قرار داده و لباسهایشان را بر خود میپیچیدند…»
آری، راستی حیرتانگیز است که چگونه انسانی به این مرحله از عداوت و دشمنی با حق میرسد که لباس بر سر خود میکشد، تا مبادا چشمانش بر قیافۀ ملکوتی فرستادۀ خدا بیفتد، دست در گوش خود فرو میبرد تا مبادا کمترین امواجی از طنین حق به پردۀ صماخ او برسد و سر در لاک و جیب خود فرو میبرد، از ترس این که مبادا با اندیشۀ حقی مواجه گردد و بار مسئولیتی بر دوش وی نهد!
آمادۀ ضرب و شتم!
قرآن نحوۀ مواجهه و واکنش مخالفان اسلام با اهل ایمان را، با جملهای کوتاه و تصویری روشن عرضه داشته و میگوید:
«هنگامی که آیات روشن ما بر آنها خوانده میشود، آثار انکار را در چهرۀ کافران مشاهده میکنی، آن چنان که نزدیک است برخیزند و با مشت به کسانی که آیات ما را بر آنها میخوانند حمله کنند!» «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنکَرَ یَکَادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا »حج/۷۲
یعنی هنگام شنیدن آیات و بینات الهی، به دلیل شدت لجاجت و تعصبات جاهلانهای که دارند، حاضر به تسلیم سخنان حق نیستند، از اینرو بی اختیار آثار انکار و کراهت و نفرت در چهرۀ آنها نمودار میشود و از شدت غیظ و غضب، میخواهند برخیزند و با مشتهای گره کردۀ خود به تلاوت کنندگان آیات الهی حمله کنند و از این راه عقده گشایی نمایند.
«یسطون» از مادۀ «سطوت»، در اصل به معنای بلند شدن اسب بر سر پاها و بلند کردن دستهاست، سپس به معنای بلند کردن دست و حمله کردن به طرف مقابل به کار رفته است.
به هر حال این عکسالعملهای نادرست کافران، خود دلیل روشنی است بر این که آنها تابع هیچ دلیل و منطقی نیستند و تنها جهل و عصبیت بر وجودشان حاکم است.
————————-
نام کتاب: جلوه هایی از هنر تصویر آفرینی در قرآن/ نویسنده: حمید محمد قاسمی/ تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۷