الله - خداوندعقیدهمطالب جدید

تهاجم فکری معاصر و آثار آن در مقتضیات لاإله‌الاالله

تهاجم فکری معاصر و آثار آن در مقتضیات لاإله‌الاالله

نویسنده : محمد قطب/ مترجم: جهانگیر ولدبیگی

 

در این نوشته میخواهیم درباره‌ی تهاجم فکری و آثار آن در مقتضیات «لاإله‌الاالله» بحث کنیم.

لازم و ضروری است یادآور شویم که تهاجم فکری در زندگی امت اسلامی تاثیراتی را برجای گذاشت.

 تهاجم فکری وقتی بر امت اسلامی وارد شد که امت در اوایل جوانی به سر می‌برد. علت این امر هم به اشتباهی بر می‌گردد که گروهی از روشنفکران امت بدان گرفتار شده بودند که فلسفه و منطق یونانی ابزار و وسایلی هستند که می‌توان آنها را به خدمت اسلام درآورد.

این گمان، مسئله‌ای بسیار عجیب و شگفت آور بود، اما به هرحال اتفاق افتاد. می‌گویم عجیب است، زیرا امت در یک وضعیت و بیداری و آگاهی قرار داشت که می‌توانست تشخیص دهد که کدامیک از سنتهای یونانی به نفع اوست و کدام به نفع او نیست و میتوانست آنچه را که می‌خواهد تصفیه کند. دلیل این امر هم به این مسئله برمی‌گردد که علی‌رغم مطالبی که از یونانی ترجمه می‌کردند، افسانه‌های مشهورشان را ترجمه نمی‌کردند، زیرا این افسانه‌ها که حاوی افکار بت پرستی بود با عقیده‌ی توحیدی که به آن ایمان داشتند متناسب و سازگار نبود. افسانه‌های بی‌هدفی که در آنها خدایانی ذکر می‌شد که شایسته‌ی خدایی نبودند و با خداوند بزرگواری که این امت به او ایمان داشت، سازگار نبود.

پس به آن افسانه‌ها هرگز توجه نکردند و تنها به نقل علوم یونانی اکتفا کردند.

گروهی از روشنفکران فریفته و شیفته‌ی منطق و فلسفه‌ی یونانی شدند، با این گمان که اینها وسایل و ابزاری نیرومند هستند که تنها در خدمت بت‌پرستی نیستند و می‌توانند در خدمت اسلام نیز بکار گرفته شوند.

خلفای عباسی یاری دهندگان چنین فکری شدند و با این کار بدعت پستی را پایه‌گذاری کردند که عبارت بود از:

فراخواندن متکلمین یهودی و مسیحی برای مناظره با روشنفکران اسلامی. نتیجه‌ی این امر این شد که متکلمان مسیحی و یهودی هر آنچه بر علیه اسلام می‌خواستند بگویند، در این مناظره‌ها گفتند. سپس خلفای عباسی از مسلمانان خواستند که به آنها پاسخ دهند. وقتی علمایان یهودی و مسیحی از منطق و فلسفه‌ی یونانی در شرح عقایدشان استفاده میکردند، روشنفکران مسلمان هم دیدند که به ناچار باید آنها نیز منطق و فلسفه را بیاموزند تا در مناظره‌ها از آن استفاده کنند و موفق شوند.

به نظر ما این فعالیت‌ها فعالیت‌هایی بیهوده و باطلی بود که اسلام و مسلمین از آنها بی‌نیاز بودند و بی‌نیاز هستند. دین خدا چقدر بی‌نیاز است از وسایلی که آن را شرح و توضیح دهد، آن هم شرح و توضیحی خلاف قرآن و سنت، قرآن و سنتی که پیامبر (ص) درباره‌ی آنها می‌فرماید:

«ترکت فیکم أمرین لن تضلوا ما تمسکتم بهما، کتاب الله و سنه نبیه» (امام مالک)

«در میان شما دو چیز را برجای گذاشته‌ام که اگر به آنها چنگ زنید، گمراه نخواهید شد، این دو چیز عبارتند از: کتاب خدا (قرآن) و سنت پیامبرش».

به هر صورت مصیبتی که عقیده‌ی «لاإله‌الاالله» را هدف قرار داد و منشأش از این بیهوده‌گویی‌ها سرچشمه می‌گرفت، عبارت بود از: «علم کلام» همین علم در میان مسلمانان فرقه‌های مختلفی را به وجود آورد، فرقه‌ها و گروههایی که شرح‌ها و تفسیرهای فلسفی یونانی از «لاإله‌الاالله»  کردند، تفسیرهایی که فاقد هرگونه دلیلی از طرف خداوند بود.

این مصیبت در میان گروهی از روشنفکران باقی ماند، اما بقیه‌ی امت اسلامی همچنان بر فطرت سلیم خود باقی ماند تا این که کم کم فساد در میان امت به وجود آمد، و به تدریج مقتضیات «لاإله‌الاالله»  را از میدان به در کرد. این امر باعث شد که در میان مسلمانان گروه‌هایی رشد کنند که هرکدام سعی در جذب افراد به سوی خود کنند تا از آنها در برابر نقدهای موجهی که از طرف علماهایی که بر دین حق و فطرت سلیم باقی مانده بودند، دفاع کنند. در این زمینه تفکر «مرجئه» از بدترین تفکراتی بود که از آن جدایی و تفرق سرچشمه گرفت و مردمانی را به سوی خود جذب کرد.

اما بدترین حادثه‌ای که در تاریخ امت اسلامی به وقوع پیوست «تهاجم فکری معاصر» است. این تهاجم وقتی متوجه مسلمانان شد که امت چنان فاصله‌ای از دین گرفته بود که قبلاً به خود ندیده بود، و چنان سرگرم زندگی و مسائل دنیایی شده بود که هرگز چنین سرگرم نشده بود.

تهاجم شروع شد، و به تدریج مقتضیات اولیه‌ی «لاإله‌الاالله»  را از امت جدا کرد. کار به جایی رسید که جز چیزهای پراکنده‌ای از مقتضیات باقی نماند که آنها هم نه عقیده بودند و نه عبادت صحیح و نه اعمال درست، بلکه بیشتر به سنت‌ها و عرف‌ها یا بقایای سنت‌هایی بی روح شبیه بودند.

حتی اعمال و واجبات دینی همچون نماز و… که دین به صورت مشخصی آنها را بیان کرده است به مجموعه اعمال عرفی تبدیل شدند و علی‌رغم تمسک مردم به این اعمال، فاقد آن روح محرکی بودند که روزی دین حقیقی و زنده و حیات بخش از آن بهره‌مند بود.

با وجود چنین تنزلی در زندگی مسلمانان، دو امر همچنان باقی ماند که عبارتند از: تطبیق شریعت خدا در زندگی و اقامه نماز یا حداقل انجام شعائر عبادی.

بر ماست که این مسئله را فراموش نکنیم که تهاجم بعد از انحطاط و تنزل از مقتضیات «لاإله‌الاالله» وارد میدان شد. این تهاجم خواه تهاجم نظامی باشد یا سیاسی و اقتصادی یا فکری.

اگرچه این انحطاط بر دشمنان جرأت داد که بر جهان اسلامی بشورند و حمله کنند، اما آنها شکست مقتضحانه‌ای را در نخستین جنگ‌های صلیبی تجربه کردند. ولی بعد از این شکست، همچنان در کمین مسلمانان ماندند تا از فرصت‌های دیگر استفاده کنند و آنها را نابود نمایند.

وقتی دشمنان، امت اسلامی را در اثر تسلط تفکر مرجئه و صوفیه بر آنها، در خواب دیدند و دیدند که از مقتضیات دین‌شان غفلت کرده‌اند و در مقابل دشمنانشان خود را با نیرو و قدرتی که خداوند آنها را به مجهز شدن به آن دستور داده بود، مهیا نمی‌کنند، و در جهت آبادانی زمین که خداوند به آنها امر فرموده بود، فعالیت نمی‌کنند، و در جهت کسب علم گام برنمی‌دارد، و به منظور کسب قدرت در زمین مطابق دستورات خداوند اخذ اسباب نمی‌نمایند، و اصل برادری را در بین یکدیگر رعایت نمی‌کنند، و در جهت رشد این برادری گام برنمی‌دارند، و در جهت برقراری عدالت خداوند در زندگی‌شان مطابق فرمان او عمل نمی‌کنند، فرصت را مناسب و مساعد دیدند و با تمام قدرت به جوامع اسلامی حمله‌ور شده و در سرزمین‌های اسلامی شروع به ایجاد فساد و ترویج آن کردند. تمام آنچه از اسلام باقی مانده بود، همان بقایا و آثار پراکنده‌ای از مقتضیاتی بود که قبلا به آن اشاره کردیم. اما دشمنان از این آثار و بقایای پراکنده نیز احساس امنیت و آرامش نمی‌کردند، زیرا آنها این دین را خوب شناخته بودند و خوب می‌دانستند که اگر قسمت بسیار کمی از آن باقی بماند و در زمین فعال باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد:

«‏ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ» (بقره:۱۴۶)

«آنان که بدیشان کتاب آسمانی دادیم، او را می‌شناسند، بدانگونه که پسران خود را می‌شناسند».

بیشترین ترس آنها از دین اسلام همان چیزی بود که یکی از مستشرقین آنها به نام «گپ» به آن اشاره میکند و به آن اعتراف می‌نماید و می‌گوید:

«توانایی این دین در برانگیختن افراد به طور ناگهانی به گونه‌ای است که کسی آن را گمان نمی‌کند. اگر دین خدا اجرا شود و شعائر عبادی در میان مسلمانان باقی بماند، این باقی ماندن همچون باقی ماندن میکروبی خواهد بود در بدن بیمار که بدون هشدار قبلی ممکن است دوباره شروع به فعالیت کند»

بنابراین باید تمام بقایای این دین را نابود کرد، حتی اگر سایه‌ی دروغینی از این دین هم باشد. دشمنان با تمام مکر و حیله و تلاش، در جهت از بین بردن بقایای این دین از طریق تهاجم فکری در قاهره و استانبول فعالیت خود را شروع کردند.

در همان وقت نیز حرص شدیدی نسبت به از بین بردن دولتی که مسلمانان به اعتبار اینکه دولتی اسلامی است و گرد آن جمع شده بودند، از خود نشان می‌دادند.

هرچند از بین بردن بقایای دین برای دشمنان کار آسانی نبود، اما اگر امت همچون گذشته بیدار می‌بود و چون گذشته شناخت حقیقی از دینش را می‌داشت و به طور صحیح امور دین را در زندگی اجرا می‌کرد، تهاجم فکری دشمنان به آن آسانی هم انجام نمی‌گرفت.

اگر امت همچون سابق بیدار می‌بود، صلیبیان و یهودیان با وجود تمام نقشه‌ها و مکرهایی که انجام دادند تا به هدف مورد نظرشان برسند، محال بود که بدان دست یابند، هرچند که پشتیبان یکدیگر هم بودند؛ زیرا خداوند در کتابش به این مسئله اشاره کرده و می‌فرماید:

«وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لاَ یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً إِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ ‏» (آل‌عمران:۱۲۰)

«اگر بردباری کنید و بپرهیزید، حیله‌گری آنان به شما هیچ زیانی نمی رساند، (چراکه) شکی نیست که خداوند بدانچه انجام می‌دهند احاطه دارد».

اما دشمنان توانستند در مدت تنها یک قرن، تمام آنچه در مدت ۱۱ قرن از انجامش عاجز و ناتوان بودند، بر این امت وارد کنند. سبب چنین امری هم فاصله گرفتن این امت از حقیقت اسلام و از مقتضیات «لاإله‌الاالله»  بود.

تهاجم دشمن بسیار کوبنده و سیل‌آسا در تمام زمینه‌ها بود. موفقیت آنها در این تهاجم نیز به صورت سیل‌آسا در تمام زمینه‌ها صورت گرفت.

انسان وقتی به قرن گذشته مراجعه می‌کند، بسیار متعجب می‌شود که چگونه این امت در طول یک قرن این چنین تغییر وحشتناکی کرد، چنان تغییری که گویی این امت، امت دیگری است که قبلاً وجود نداشته است، و دیگر آن امت سابق نیست. اما وقتی به وضعیت این امت قبل از مسخ شدنش می‌نگری و مقایسه‌ای انجام می‌دهی، مقداری از این تعجب و شگفتی کاسته خواهد شد. در این مقایسه می‌بینی که این امت آن امت برگزیده و آن امتی که خداوند آن را در میان مردم انتخاب کرده بود نیست. این امت بقایای آن امت است و در حقیقت مثالش همچون مرد بیماری است که اطرافیانش گرد او جمع شده و هر آن منتظر نفس‌های آخرش هستند.

این واقعیت تلخ و دردناک (وضعیت امت) خود سندی است در دست مهاجمان فکری که مردم را به وسیله‌ی آن گمراه کنند، به آنها چنین می‌گویند: دین، شما را به این وضعیت و موقعیت نامطلوب کشانده است، پس آنها را رها کنید نا آزاد شوید و در تمام زمینه‌ها پیشرفت نمایید.

اینها دروغ می‌گویند. دین خدا جز عزت، سربلندی، کرامت، دانش، اخلاق، پیشرفت و به دست آوردن قدرت در زمین را به دنبال ندارد.

واقعیت این است که دین موجود در زمین که اسلام نام دارد، دینی است که مردم خود آن را از دین خدا انتزاع کرده‌اند؛ بنابراین جای تعجب نیست که این دین عقب مانده و ضعیف و شکست خورده باشد. با کمال تأسف مردم نمی دانند که در اطراف‌شان چه می‌گذرد، و نمی‌دانند دینی که بر آن حریص هستند و بدان تمسک می‌جویند دین حق و دین خدا نیست. آنها بر این آگاه نیستند که آنچه بدان فراخوانده می‌شوند عبارت است از: نقشه‌های دشمنانشان برای از میان بردن دینشان، نه دعوت به سوی نجات از مرگ و نابودی و هلاکتی که نزدیک است دچار آن شوند.

نخستین دعوتگران به اتخاذ راه غربیان، خواه مخلص بوده باشند یا غیرمخلص، نتیجه‌ی اقدامات آنها عملاً یکی بوده است و آن این که به دشمنان دین غیر عمد و از روی غفلت خدماتی کرده‌اند که هیچ خائن اجیری آن را نمی‌کند.

چنین افرادی اگر خطرشان از افراد خائن اجیر شده بیشتر نباشد، کمتر نیست، زیرا مردم فریب ظاهر پاکشان را می‌خورند، و گمان می‌کنند آنچه آنها را به سوی آن دعوت می‌کنند، راه درست و صحیحی است. چنین دعوتگرانی، مردم را به تغییر در تمام مسائل، از جمله: عادات و سنتها و افکار و حکومت‌ها فرا می‌خوانند، حتی به سوی تغییر ظاهر و… این افراد درآغاز جرأت این را نداشتند که به صورت آشکار به اسلام حمله کنند، زیرا جمهور مردم متمسک به بقایای دینی بودند و این امکان وجود داشت که اگر به طور آشکار به دین حمله کنند، مردم دست به ترور آنها بزنند و اما هجوم بر سنت‌های کهن و نیز هجوم بر عقب‌ماندگی و ارتجاع و جعل و بیماری امری ممکن بود که آنها آن را انجام دادند و آن را به اعمال دینی ربط دادند. نقطه‌ی آغازین هجوم اینجا بود. اما این تنها نقطه‌ای نبود که به آن بسنده کنند و دست از مسلمانان بردارند، بلکه بعد از این، کار را به هجوم آشکار و در برخی موارد به حمله‌های زشت و ناسزاگویی کشاندند.

 دعوت با شعار آزادی زنان به معنی بی بند و باری و کشف حجاب آغاز شد. دعوت به کنار گذاشتن شریعت و محدود کردن آن در دستورات فردی و شخصی، دعوت به لغو آموزش‌های دینی یا محدود کردن آنها در پایین‌ترین سطح ممکن، دعوت به اسقرار «ربا» به عنوان اصل اولیه‌ی بانکها و دعوت به تغییر ظاهر مردان و زنان در پوشیدن و… دعوت به از بین بردن تمام مظاهر زندگی اسلامی و اتخاذ تمام مظاهر زندگی غربی، آغاز شد.

 اما مظاهر زندگی اسلامی که در اغلب موارد تنها مظهری بی روح و توخالی بود و بی بهره از حقیقتی که بتواند انسان را از سقوط نجات دهد، کار را بر این داعیان برای تغییر آن آسان کرد. از طرف دیگر مظاهر فریبنده‌ی زندگی غربی کار را بر مخاطبان دعوت و تقلید محض از آن مظاهر بدون هیچ‌گونه رنگی از حقیقت، آسان کرد.

آنچه آنها در پی نابودی آن بودند، حقیقت اسلام بود، نه به دست آوردن آنچه در غرب بود.

در غرب فساد در بسیاری از زمینه‌های زندگی وجود دارد، اما با این وجود پیشرفت های علمی، تکنولوژی، نظم، جدیت در کار و پشتکار برای دست یافتن به اهداف مطلوب نیز وجود دارد.

آیا دعوتگران به سوی غرب چیزی از پیشرفت را یاد گرفته‌اند یا توانایی این کار را دارند؟

آیا آنها قادر به یاد دادن آن به دیگران هستند؟

مسلماً خیر. در غرب تنها پیشرفت علمی نیست در آنجا فساد بدون هیچ مانعی و با تمام قدرت، همه جا را در برگرفته

است. هان! لعنت خدا بر بردگان و نوکران. چقدر همتشان ضعیف است. نهضت و حرکتی که آنها برپا می‌کنند تا بیماریهای جهان اسلام را مداوا کند چقدر ناتوان است.

جهان امروز نیازمند بیداری اسلامی است، نیازمند این است که مردم در دینشان تجدید نظر کنند، و آن را به مسیری برگردانند که رها کرده و گم کرده‌اند.

مسلمانان امروز جز آنهایی که خدا به آنها رحم کند بر این کار توانا نیستند. اینها یا مسلمانانی هستند که در زمینه‌ی مقتضیات «لاإله الاالله» دچار آن انحرافاتی شده‌اند که توصیف کردیم، یا کسانی هستند که لباس دین را از تن بیرون آورده و مجذوب جریانات غربگرایی شده و به جهتی سیر می‌کنند که خسران و نابودی، آنها را می‌بلعد و از بین می‌برد:

«وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ» (اعراف:۳۰)

«درحالی که گمان می‌کنند که راه یافتگانند».

«‏ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً ‏*‏ الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً ‏*‏ أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْناً ‏» (کهف:۱۰۳-۱۰۵)

«بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه نکنم؟ آنان کسانی‌اند که تلاش و تکاپوشان در زندگی دنیا هدر می‌رود و خود گمان می برند که به بهترین وجه کار نیک می‌کنند. آنان کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و ملاقات او بی باور و کافرند، و نتیجه اعمالشان باطل و هدر میرود، و در روز رستاخیز ارزشی برای ایشان قایل نمیشویم».

در جریان غرب‌گرایی تمام وسایل ممکن بکار گرفته شد، روشهای آموزشی، وسایل تبلیغاتی و به ویژه روزنامه و مجلات، سپس سینما و تئاتر و زنان آزاد و مدارس تبشیری، بازیگران و خوانندگان و رقاصان و ترجمه آثار غربی، نشر افکار تطور منسوب به داروین، دعوت به سوی خلوت با زنان بیگانه، دعوت به سوی ناسیونالیسم و وطن پرستی به جای تجمع و اتحاد زیر پرچم اسلام.

در طول یک قرن کار به جایی رسید که نمی‌توانستی بین مسلمان و غیرمسلمان کوچکترین فرقی قائل شوی، نه در ظاهر و نه در …، جز در یک چیز آن هم پیشرفت و عدم پیشرفت در تکنولوژی، که مسلمان مقلد و غیرمسلمان مخترع بود.

از آنجا که محور بحث ما در این فرصت کم درباره‌ی «لاإله الا الله» و مقتضیات آن است و گفتیم که مقتضیات «لاإله الا الله»در دل مسلمانان معاصر تنزل زیادی کرده است و چنان دست‌خوش دگرگونی شده که به سنت‌های بی روح تبدیل گشته، اما علی‌رغم تمام این تنزلات همچنان حفاظی باقی مانده است که امت اسلامی باید به آن توجه کند و آن چیزی نیست جز: «تطبیق شریعت خداوند و اقامه‌ی نماز»

 به نظر ما این همان چیزی است که دشمنان در پی از بین بردن آن و محو کردنش در زندگی مسلمانان هستند، تا دچار شکست شوند و بعد از آن دیگر حکومت اسلامی در زمین اقامه نشود.

دشمنان برای از بین بردن و محو کردن شریعت اسلام در زندگی مسلمانان، وسایل زیادی را بکار گرفته‌اند. قبل از هرچیز جریاناتی را به وجود آوردند که شریعت عملاً نفوذش را از دست بدهد و از میدان عمل خارج شود.

آنها دادگاه‌هایی را که بر اساس شریعت اسلامی در مسائل مدنی و جنایی عمل می کردند را لغو کردند، و هیچ دادگاهی جز دادگاه‌های مخصوص مسائل شخصی را باقی نگذاشتند و آنها را دادگاه‌های شرعی و اسلامی نامگذاری کردند.

دادگاه‌هایی بوجود آوردند که به جای حکم در مسائل مدنی و جنایی، براساس شریعت اسلام، بر اساس قوانین بشری حکم کردند. و با قدرت نظامی، این دادگاه‌ها و حکم آنها را بر مردم تحمیل نمودند. به این هم اکتفا نکردند و از یک طرف صداهای اعتراض آمیز مردم را سرکوب کردند و از طرف دیگر به مردم چنان وانمود کردند که این همان پیشرفتی است که ما را چون اروپا می‌گرداند.

آیا این شکست خوردگان این را می دانستند که از این که همچون اروپا شوند بسیار فاصله دارند؟

و بعد از این باز هم شریعت اسلامی را به نقض و جمود در پیوستن به پیشرفت‌های عصر جدید متهم کردند.

چیزهایی را بر مردم حاکم کردند که بیش از پیش از این شعائر فاصله بگیرند. مسخره کردن دائمی این شعائر در داستان‌ها و نمایشنامه‌ها و سینما و مسخره کردن دینداران و ملتزمین به این شعائر، و متهم کردن آنها به غافل و ساده بودن و گاهی به تحجر فکری و گاهی هم به منافق بودن و فاسد بودن، یکی از آن کارهایی بود که در این راستا انجام دادند.

و با انتشار فسادهای اخلاقی و با استفاده از تمام وسایل و رسانه‌های گروهی از جمله: روزنامه و مجلات در قالب داستان و سینما و .. و اصرار دائم بر ضرورت و پیشرفت و آزادی و محو کردن سنت‌های کهن و رها شدن از قید و بندهای آن و تربیت دادن نسل‌هایی که نماز را از ویژگی‌ها و خصوصیات اقوام گذشته بدانند، در این مسیر گام هایی برداشتند.

وقتی این مسائل در طی یک قرن در میان امت اسلامی به سادگی محقق می‌شود پس دیگر چه چیزی از مقتضیات «لاإله الا الله» باقی می‌ماند و چه انتظاری در این زمینه می توان داشت؟!

پیامبر (ص) راست فرمود، آنگاه که فرمود:

«لیقضن عری هذا الدین عروه فکلما نقضت عروه تمسک الناس بالتی بعدها. فأولهن نقضا الحکم و ءاخرهن نقضا الصلاه» (امام احمد)

«احکام دین اسلام (در میان مردم) به تدریج کم‌رنگ می شوند پس هرگاه حکمی کم رنگ شد و از بین رفت مردم به حکم دیگری تمسک می‌کنند، اولین حکمی که نقض می شود حکم بر اساس دین خداست و آخرین آنها نماز است».

————————-

منبع: لاإله الا الله روح زندگی/ مؤلف: محمد قطب/ مترجم: جهانگیر ولدبیگی / نشر: احسان

 

مقالات مرتبط :

مقتضیات بیانی و گفتاری «ﻻ اله الا الله»

مفهوم و معنای لا إله إلا الله

انحرافات وارد شده بر مفهوم «لاإله الا الله» و تاثیر تفکر مرجئه، تصوف و استبداد سیاسی در این انحرافات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا