فلسطین از معامله ی قرن تا خیانت قرن
فلسطین از معامله ی قرن تا خیانت قرن
نوشته: احمد فرید فرزاد هروی
فلسطین از معامله ی قرن تا خیانت قرن معامله ی قرن تا خیانت قرن ، ۱۴ماه می ۱۹۴۸ که به عنوان روز نکبت و عرض اندام کردن رژیم نا مشروع در سرزمین وحی فلسطین که طی آن صهیونیستهای اشغالگر توانستند انگلیسیهای استعمارگر را بیرون رانده و خود با زیر پا نهادن تمامی حقوق ساکنان اصلی این سرزمین، آوارهسازی و تسلط ظالمانه بر آب و خاک این سرزمین، آن را به اشغال خود در آورند، تا کنون هفتاد و دو سال میگذرد و طی این مدت به جز سه کشور اسلامی ترکیه، اردن و مصر هیچ از یک کشورهای اسلامی با رژیم صهیونیستی اسرائیل که دشمن اصلی امت اسلامی شمرده میشد، هیچگونه روابطهای برقرار نساختهاند.
در چند سال اخیر، روابط ترکیه با اسرائیل با بالاترین تنش، به پایین ترین سطح خود رسیده است، مصر نیز گرچه روابط خویش را محکم نگهداشته است، اما فضای سیاسی متزلزل مصر و حکومت نظامی حاکم بر آن هیچ اعتمادی برای اسرائیل نگذاشته است، بهخصوص متعاقب بهار عرب و پیروزی حرکت اسلامی اخوانالمسلمین، ناقوس خطر بزرگی را در گوشهای اسرائیلیها به صدا در آورد.
در این مورد بخوانید: قدس ما را متحد و یکی می کند!
از چندین سال بدینسو، خبرهایی در مورد روابط پنهانی برخی کشورهای عربی با اسرائیل به رسانهها درز کرده بود، رفت و آمدها و دیدارهای پنهانی نمایندهگان دو طرف از کشورهای شان منتشر شد. اما زیاد مهم پنداشته نمیشد، زیرا گمان نمیرفت کشورهای عربی قضیهی فلسطین را که موضوع محوری عربی محسوب میشد، به این سادهگی نادیده گرفته و به دامان آمریکا و اسرائیل سقوط نمایند.
اما یکماه پیش شاهد اعلام به رسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط امارات و چندی پیش نیز بحرین بودیم؛ آغاز روابط این دو کشور عربی روز چهارشنبه ۱۶ سپمتبر ۲۰۲۰ میلادی طی مراسم رسمی در کاخ سفید با حضور نمایندهگان این دو کشور و اسرائیلیها با امضای سند عادی سازی روابط روابط بین دو کشور عربی امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی اسرائیل در مقابل دیدهگان بهت زدهی جهانیان و محکومیت کشورهای اسلامی به انجام رسید، حتی آمریکا و اسرائیل نیز گمان نمیکردند به این سادهگی بتوانند فصل تازهای از روابط گرم و دوستانهای بین رژیم اسرائیل و کشورهای عربی را رقم بزنند.
چرا عادی سازی روابط؟:
اینکه این دو کشور عربی بر خلاف اجماع سنتی عربها متعاقب جنگ اعراف و اسرائیل و عدول موازین اسلامی تن به چنین ذلتی سپردند و شاید هم آغاز راه برای شروع ایجاد روابط کشورهای عربی همچون سودان، کویت و حتی عربسان سعودی، محور کشورهای عربی با اسرائیل باشیم، میتوان دلایل درونی و برونی متعددی را جستجو نمود. گرچه در ظاهر برای این توافق دلایل گسترش تجارت و جلوگیری از انضمام سرزمینهای فلسطینی توسط رژیم صهیونیستی عنوان شده، اما چون و چراهای زیادی میتواند پیرامون عادی سازی روابط مطرح باشد.
کابوس پایان اقتدار نفت:
اقتصاد کشورهای عربی اکثراً متکی بر فروش نفت است. این کشورها از این رهگذر سود سرشار جهانی را نصیب میشوند. حکام عرب توانستهاند از عواید نفتی زندهگی راحتی را برای شهروندان خویش رقم بزنند و انواع امکانات رفاهی را برای زندهگی مرفع ایجاد کنند تا شهروندان عرب با مصروفیت در زندهگی اشرافی از چگونهگی چرخش سیاست و قدرت بین خاندان شاهی غافل بمانند. اقتصاد مبتنی بر نفت، گرچه چنین مزایا و زندهگی راحتی را برای کشورهای عربی بخشیده است، اما این امر، باعث آن شده است تا کمتر به فکر استقلال اقتصاد خویش از نفت باشد، از همینرو، اقتصاد کشورهای عربی کمتر زراعتی و صنعتی است. لذا، اگر روزی نفت رو به افول نهد، کشورهای عربی فقیرترین کشورهای جهان خواهند بود.
کشورهای غربی به خصوص آمریکا، نیازمند نفت کشورهای عربی هستند؛ از سوی، حمایت کشورهای عربی به عنوان کشورهای محور اسلامی، برای کشورهای غربی مهم است. کشورهای عربی نیز در مقابل به دانش صنعتی و تخنیکی غرب برای استحصال نفت محتاج هستند. سالهاست که این نیاز دوجانبه کشورهای عربی و غربی را در کنار هم قرار داده است. اما آنچه که عربها تا کنون از آن غفلت ورزیده اند، پایان نفت است که اکنون به عنوان یک کابوس، خواب راحت را از ایشان ربوده است. کشورهای عربی به دنبال ایجاد فرصتهایی بدیل برای تجارت و صنعت هستند تا بتوانند به اقتصاد خویش در سالهای پس از نفت رونقی ایجاد کنند.
غرب نیز با درک این نیازمندی، به دنبال شروع بازی دیگری با این کشورهاست؛ کشورهای عربی اگر خواهان رونق اقتصادی بدون نفت هستند، میباید به خواست آمریکا برای شناسایی اسرائیل به عنوان کشوری مستقل – بدون در نظر داشت حق فلسطینیان – و فاصله گرفتن از قید و قیودات دینی خصوصاً در عربستان سعودی، تن در دهند.
حاکمان فعلی که تعهد شان برای پاسداری از قدس و حقوق ملت فلسطین به پایینترین سطح رسیده است، برای دستیابی به منفعت، رشد و پیشرفت اقتصادی خویش، به هیچ ارزشی پایبند نیستند، بدیهی است که به هر ندایی پاسخ مثبت بدهند. در این راستا بر علاوه گشودن فصل دوستی و قراردادهای اقتصادی با اسرائیل دست به ایجاد پروژههای سیاحتی و شهرکهای توریستی زدهاند و از برخی موازین شریعت اسلامی نیز عدول نمودهاند.
ترس از ترکیه و ظهور خیزشهای مردمی
عامل دیگری که کشورهای عربی را سراسیمه نموده است، رشد اقتصادی ترکیه و اقتدار روز افزون این کشور که خود را داعیهدار خلافت عثمانی میداند و در صدد احیای هویت خویش برای احراز جایگاه کشور محور در جهان اسلام است. این امر، کشورهای عربی خصوصاً عربستان سعودی که تا کنون خود را در جایگاه محوری در جهان اسلام میبینند، سخت بر آشفته ساخته است و از قدرت گرفتن ترکیه در هراس است. از سوی دگر، بهار عربی که در آن مردم کشورهای عربی خواهان به رسمیت شناخته شدن حق حاکمیت خویش و سرنگونی حکومتهای شاهی و استبدادی بودند، زنگ هشدار جدیِ را متوجه حاکمان و شاهان عرب ساخت. پیروزی بهار عرب در تونس و در مصر، حاکمان این کشورها را به رهبری عربستان بر آن واداشت تا تمامی تلاش خویش را در تبانی با اسرائیل و برخی کشورهای غربی در راستای حمایت از ارتش برای سرنگونی حکومت دکتور محمد مرسی به کار گیرند و در این راه توانستند به موفقیتهایی نیز دست یابند.
اکنون شاهان عرب، این حقیقت را به خوبی درک کردهاند که اگر به اقتضای شرایط موجود تن در ندهند و در راستای استحکام پایههای سلطنت خاندانی اقداماتی را روی دست نگیرند، به زودی شاهد سیطرهی قدرت روز افزون ترکیه نه تنها در منطقه بلکه در سطح جهانی خواهند بود و این رقیب دیرینه گوی را از میدان خواهد برد و در جانبی دیگر، خیزش حرکتهای اسلامی و مردمی پایههای قدرت ایشان را هر روز متزلزلتر خواهد نمود.
ایران هراسی:
یکی از ترفندهای دیرینهی غربیها، به خصوص از زمان روی کار آمدن آیتالله ها در ایران، استفاده از وجود این کشور به عنوان یک قدرت شیعی در منطقه در مقابل کشورهای عربی بوده است. کشورهای غربی با سیاست ایجاد هراس از ایران شیعی و دمیدن در کوره ی دشمنی ایران-عرب، توانسته اند بازار گرمی برای فروش اسلحه در کشورهای عربی پیدا نماید و از این رهگذر پول هنگفتی را به دست آورده اند. از سوی دیگر، کشورهای عربی را به حرف شنوی سیاسی در مقابل غرب وادار ساخته اند. اکنون نیز آمریکا با راه اندازی بازی جدید، با بزرگ جلوه دادن ایران به عنوان خطر مشترک اعراب و اسرائیل توانسته است دستان اعراب و اسرائیل را در دست هم بگذارد و فصل نوینی از دوستی را در این راستا رقم بزند.
تکت انتخاباتی ترامپ:
اما روابط دوستانه ی رژیم اسرائیل و کشورهای عربی، چرا اینقدر برای آمریکا مهم است که برای آن اینقدر بازیهای رنگارنگ راه انداخته و تلاشهای بزرگی انجام میدهد. برای درک این رمز، باید به زیر لایههای اقتصاد و سیاست آمریکا توجه نمود. یکی از محورهای پر نفوذ قدرت در آمریکا را «لابیهای یهودی» تشکیل میدهد. چرخه ی سیاست و قدرت در آمریکا بدون جلب رضایت رأی دهنده گان صهیونیستی – مسیحی آمریکایی نمی چرخد، از این رو، برای به دست آوردن رأی و ماندن در قدرت باید رضایت رژیم صهیونیستی مد نظر باشد. در حقیقت میتوان گفت که ترامپ از زمان پیروزی در دور اول انتخابات برای پیروزی در دور دوم دل همین تلاشها بسته بود تا با روی دست گرفتن معاملهی قرن و برونآوری اسرائیل از انزوا، برگ برندهای در دست داشته باشد. وی از همان زمان برای شناسایی قدس به عنوان پایتخت اسرائیل فعالیتهایش را آغاز نموده و کشورهای جهان را برای به رسمیت شناختن قدس ترغیب نمود و در این اواخر هم با ترغیب کشورهای عربی برای آشکار سازی روابط خویش با اسرائیل، توانست تا این برگ برنده را موفقانه رونمایی کند و کاندید جایزهی صلح گردد.
پیامدهای عادی سازی روابط بر قضیه ی فلسطین:
کشورهای عربی به عنوان کشورهای محور جهان اسلام، نقش اساسی در حمایت و دفاع از قدس و سرزمین فلسطین بر دوش داشتند. اگر روند عادی سازی بر همین منوال پیش برود و شاهد شناسایی اسرائیل به عنوان یک دولت توسط عربستان نیز باشیم، یک خیانت بزرگ و جفای نابخشودنی در حق فلسطینیان خواهد بود. این خیانت، باعث تقویت جایگاه اسرائیل به عنوان یک کشور مشروع خواهد بود. هویت بخشی به رژیم نا مشروع اسرائیل به عنوان یک دولت صاحب آب و خاک فلسطین، در حقیقت ظلمی بزرگ به حقوق حقهی ساکنان اصلی این سرزمین یعنی فلسطینیان خواهد بود. این سیاست نا پاک، گریز از هویت فلسطین آزاد و مستقل و بخشیدن اراضی فلسطین به عنوان تحفه به صهیونیستها تلقی می گردد.
اسرائیل با احراز این جایگاه بر سیاست منفعتطلبی حریصتر خواهد شد و زورگویی این رژیم را در مقابل مسلمانان و خصوصاً فلسطینیان افزونتر خواهد ساخت. رژیم اسرائیل که تا کنون دستش به خون هزاران زن و کودک فلسطینی بیگناه آغشته است و چندین حملهی خونین و خلاف عهدنامههای بینالمللی را در کارنامهی خویش دارد، را بر ادامهی جنایات علیه فلسطینیان جریحتر خواهد ساخت تا سرزمینهای بیشتری را اشغال و به سیاست آوارهسازی فلسطینیان همچنان ادامه دهد.
تمامی این جریانهای شوم در حالی تحقق مییابد که جهان اسلام تا کنون از داشتن چتری واحد برای اتحاد و همبستگی محروم مانده است. کشورهای اسلامی تا هنوز یا توسط شاهان و خاندان سلطنتی مستبد اداره میشود و یا توسط حاکمان سیکولار که هیچ بافتی با ارزشهای ملتهای مسلمان ندارند و برای انجام خوش خدمتی برای غرب، حاضرند هرگونه خیانت به آرمانهای امت اسلامی را مرتکب شوند، گردانندگی می شود.
چه باید کرد؟
آنچه مسلم است، مواضع قدرتهای حاکمه، موضع ملتهای مسلمان را تداعی نمی کند. سالهاست که حکومتهای کشورهای اسلامی به دلیل استبداد، خودکامهگی، سرکوب و عدول از خطوط اصیل اسلامی، تافته های جدا بافته از ملتهای شان شدهاند. قدرت ملتها را نباید دست کم گرفت، حرکتهای مردمی اسلامی و مدنی که پاسدار ارزشهای اصیل امت اسلامی هستند، در این راستا باید سه اولویت اساسی در نظر بگیرند.
ابتدا باید در جهت احیای هویت دینی قدس برای جوامع اسلامی برنامه های جامعی را راه اندازی کنند تا باور خفته ی ملتها در مورد داعیه داری از آرمان قدس به عنوان اولین قبله ی مسلمانان جهان و سرزمین معراج و جایگاه انبیاء را در اذهان امت اسلامی بیدار کنند و در ثانی در راستای بسیج عمومی تواناییها و ظرفیت های ملتهای مسلمان برای ایجاد اهرمهای فشار بر حکومتها استفاده نمایند و حکومتها را وادار به تمکین در مقابل خواست و ارادهی ملتهای مسلمان بسازند. در گام سوم؛ حمایت از هر کشوری که در راستای حقوق فلسطینیان در مقابل زورگوییهای رژیم اسرائیل و غربیها ایستادگی میکند، وجیبه ی ایمانی است. به عنوان مثال کشورهای ترکیه، پاکستان، اندونیزی و مالیزی از نخستین کشورهایی بودند که عادی سازی روابط را محکوم نموده و علیه آن مواضع تندی اتخاذ نمودند. حمایت از رهبران واقعی و دلسوز امت اسلامی بر همه ی مسلمانان جهان لازمی است، اردوغان به عنوان رهبری که تمامی تلاشهای دیپلوماتیک وی در راستای منزوی سازی اسرائیل و احقاق حقوق فلسطینیان نتایج قابل توجهی را رقم زده است و حمایت از رهبران حماس که توانستهاند به تنهایی و با امکانات اندک در مقابل موج تهاجمات و حملات ددمنشانهی اسرائیل مقاومت بزرگی را انجام داده و رسالت حفاظت از ناموس امت اسلامی را بر دوش بکشند، اندکترین اموریست که باید انجام داد.
در اخیر بر هر فرد مسلمان لازم است تا برای آزادی قدس از چنگال اسرائیل اشغالگر از هر گونه قربانی مادی و معنوی دریغ نورزد.