تحلیلی بر تحولات سیاسی فلسطین و .. .
تحلیلی بر تحولات سیاسی فلسطین و .. .
نویسنده: استاد عبدالعزیز مولودی
از آغاز خیزشهای مردمی در خاورمیانه برای ارتقای سطح تجربه سیاسی و اجتماعی در این کشورها و افزایش نقش مردم در حاکمیت سیاسی خاورمیانه، آثار اولیه این خیزشها به صورت وقوع بحران در مدیریت سیاسی این کشورها خود را نشان داد. فروپاشی نظم های موجود کهن در تونس، مصر و بدنبال آن در بیشتر کشورهای عربی از جمله نتایج بحرانهای یادشده است. البته در برخی از کشورها روند فروپاشی با مقاومت خشونت آمیز حاکمان آنها – مانند تجربه لیبی و سوریه- قدری به تعویق افتاده است، اما کمتر کسی است که نداند مردم این کشورها نیز به زودی خواند توانست با تداوم حرکت و کمک های دیگران بر نظم ناکارآمد حاکم بر قدرت سیاسی آنها، غلبه کنند و روشهای منطقی تر و انسانی تری را در حوزه سیاست و حکومت خود حاکم گردانند. برخی از کشورها نیز رفتار متفاوتی را در پیش گرفتند. کشور کوچک بحرین از آن جمله است. در این کشور با توجه به اینکه حساسیتهای موجود در منطقه و نوع حمایت های محلی از اعتراضات، جهت کلی اعتراضات در منطقه را که بیشتر در چهارچوب حقوق دمکراتیک بشر قرار می گیرد، به سمت تفاوتهای مذهبی سوق داد و به نوعی دچار دگردیسی شد. هم در اعتراضات صورت گرفته توسط معترضین این مسئله نمایان است، هم در نحوه مقابله حاکمان بحرین با اعتراضات دیده می شود. در نتیجه در حال حاضر مسئله در بحرین به بن بست رسیده است و انتظار فروپاشی تا حدودی کاهش یافته است. چون بحث من در اینجا موضوع فروپاشی نیست، از آن می گذرم.
به نظر می رسد که بجز فروپاشی، آثار بعدی این خیزشها خود را نشان می دهد. امضای قرارداد همکاری و در واقع صلح دو گروه عمده فتح و حماس در فلسطین را می توان به عنوان تجربه متفاوت این تحولات در نظر داشت. بعد از چند سال کشمکش دو گروه عمده فلسطینی بر سر مشروعیت قدرت سیاسی طرف مقابل، ودر شرایطی که به نظر می رسد اختلافات ایدئولوژیک هنوز مبنایی برای مناقشه می تواند باشد، توجه به واقعیات سیاسی جدید منطقه یعنی افزایش نقش مردم در مشروعیت قدرت سیاسی و حاکمیت ملی، دو گروه را ناچار کرد تا به اتحاد دوباره و تشکیل دولت ائتلافی جدید تن در دهند.
گروه فتح به دلایل مختلف با بحران مشروعیت مواجه بود. زیرا توافق های محرمانه آنها با طرف اسرائیلی برای فروش برخی از مناطق فلسطین منتشر شده بود، برخی از مقامات آنها به فساد مالی متهم شده بودند و البته رقابت های درون گروهی برای کسب قدرت را نیز به این مجموعه باید افزود. حماس نیز با مشکلات مشابهی مواجه بود. از همه مهمتر دنبال کردن سیاستهایی غیر ملی نسبت به مردم فلسطین، مسئله حمایت های مالی و لجستیک از خارج به حماس و تشویق این گروه به نپذیرفتن وجود و حضور رقیب خود- سازمان فتح- از سوی دیگران در مجموع این گروه را نیز با بحران مواجه کرد. وقوع خیزشهای منطقه به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر دو طرف فشار وارد کرد تا برای آینده خودشان تصمیم بگیرند. زیرا رهبران آنها در خارج از کشور از جمله در سوریه ای زندگی می کنند که این روزها مظهر سرکوب و نقض حقوق بشر شده و در سراشیبی سقوط قراردارد. علاوه بر آن، با تاثیر گرفتن مردم فلسطین از تحولات منطقه، دو گروه می دانستند که دیر یا زود مردم فلسطین به سراغ آنها می آیند و به روش معمول منطقه آنها را کنار خواهند زد. در نتیجه با پذیرش این واقعیت از سوی گروههای فلسطینی، به نظر می رسد که راه برای تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی در منطقه گشوده تر می شود.
از تبعات این توافقنامه پذیرش ضمنی دولت اسرائیل است و گروههای فلسطینی منتقد فتح در این مورد قبلا به تاثیراز دیگران، بسیار سرسختی نشان دادند و به بحران موجود دامن زدند. اکنون نه تنها برای آنها پذیرش دولت اسرائیل ناممکن نیست، بلکه خواسته یا ناخواسته با آن کنار آمده اند. این امر یک پیامد ناخواسته دیگر نیز دارد. فشار بیشتر بر دولت بنیادگرای اسرائیل، پیامدقابل انتظار آن است. ابراز ناراحتی دولت اسرائیل از توافق گروههای فلسطینی نشان از آغاز فشارهای مضاعف بر دولت اسرائیل دارد. در این شرایط احتمال اینکه موقعیت اصلاح طلبان اسرائیلی نیز تقویت شود و آنها نیز در داخل بر دولت خود فشار آورند افزایش می یابد. باید دید دولتمردان بنیادگرای اسرائیل در شرایط فعلی و در دوره مابعد بن لادن که به عنوان اسطوره بنیادگرایی در دهه اول قرن بیست ویکم شناخته می شد، همچنان می توانند شهروندان اسرائیلی خود را به سیاستهای بنیادگرایانه دینی خود ترغیب کنند یا اینکه نوبت آنها نیز می رسد.
در مجموع به نظر می رسد که اگر مسئله فلسطین در روند کنونی اش به تاسیس دولت فلسطینی مستقلی منجر شود، مسئله کردها به عنوان یکی از مسائل باقی مانده منطقه در کانون توجه جهانی و منطقه ای قرار می گیرد. شاید خالی از لطف نباشد که از همکنون و به صورت پیشگیرانه از احزاب کرد درخواست کرد تا خود را برای برخورد با چنین موقعیتی آماده کنند و دیدگاههای بعضا جزم گرایانه و ایدئولوژیک را جایگزین یک استراتژی ملی نمایند.
برگرفته از وب نوشت استاد مولودی