تربیت، اخلاق و تزکیهمطالب جدیدمقالات

یمان چگونه انسان را ارزشمند می‌کند و کفر چگونه انسان را بی‌ارزش می‌کند؟

ایمان چگونه انسان را ارزشمند می‌کند و کفر چگونه انسان را بی‌ارزش می‌کند؟
نویسنده : سعید نورسی

 

?انسان با نور “ایمان” به اعلای علیین صعود می‌کند، و به برکت آن ارزشی می‌یابد، که او را شایسته‌ی بهشت برین می‌سازد.

✔️ اما با ظلمت و تیرگی “کفر” در اسفل سافلین سرنگون شده، و به وضعیتی دچار می‌گردد، که او سزاوار جهنم می‌شود، زیرا “ایمان” انسان را به صانع ذوالجلالش نسبت می‌دهد، پس “ایمان” یک انتساب است، و بدین وسیله انسان به اعتبار صنعت الهی و نقوش اسمای ربانی که به سبب ایمان در او نمایان شده‌اند، ارزش والایی می‌یابد.

✔️اما “کفر” آن نسبت و پیوند را قطع کرده، و با قطع آن پیوند، بر صنعت ربانی پرده می‌پوشاند. و ارزش انسان نیزتنها درمادّه(جسم مادّی) منحصر می‌گردد، و چون مادّه، فانی و ناپایدار و موقت است، و حیاتی حیوانی دارد، ارزش آن نیز در حکم هیچ است.

? اینک با ذکرمثالی به شرح این سرّ می‌پردازیم:

در بازار صنعتگران ارزش مادّه جداست، و ارزش صنعت جدا. گاهی دیده می‌شود، که ارزش هر دو مساوی‌ست، وگاهی مادّه با ارزش‌تر است، وگاهی نیز، یک آهن بی‌ارزش و ارزان یک ریالی، ارزش یک صنعت گران‌بها را به خود می‌گیرد.
حتی گاهی یک صنعت نایاب و باستانی، با این که قیمت چند میلیونی دارد، اما مادّه‌ی آن ارزش چندانی ندارد. پس هنگامی که چنین صنعت باستانی و نایابی، به بازار زرگران و عتیقه‌فروشان عرضه گردد، و به صنعتگر ماهر و هنرمند باستانی‌اش نسبت داده شود، و با نام و یاد از آن صنعتکار و معرفی صنعت او همراه شود، این صنعت، بی‌شک به بهای هنگفتی به فروش خواهد رسید، ولی اگر همان صنعت به بازار آهنگران برده شود، به قیمت پایینی به فروش می‌رسد.

?بدین ترتیب، انسان نیز هم چون یک صنعت باستانی و با ارزش برای پروردگارمتعال می‌ماند، و لطیف‌ترین و نازنین‌ترین معجزه‌ی قـدرت الهـــی‌ست، به همین سبب خداوند انسان را مظهرِ جلوه‌های اسمای حسنی خویش قرار داده، و محورِ مدار نقوش خود فرموده، و او را به عنوان نمونه‌ی کوچک کاینات آفریده است.

?حال اگر نور “ایمان” در وجود وی جاری شود، با آن نور، تمام نقش و نگارهای پروردگار که بر صفحه وجود انسان نقش بسته است، خوانده می‌شود.
پس آن شخص مؤمن، هم خود با تفکر و شعور آن را می‌خواند، هم به واسطه‌ی آن انتساب، دیگران را به خواندن و اندیشیدن وا می‌دارد، یعنی، با مفاهیمی هم چون “من مصنوع ومخلوق صانع ذوالجلال هستم، و رحمت و کرم او در من تجلی یافته است.”

صنعت ربانیِ نهفته در انسان ظهور می‌کند. یعنی “ایمان” که انتساب به صانع است، همه‌ی آثار صنعت را در انسان نمایان می‌کند، و با توّجه به میزان آشکار شدن این صــنعت ربّانی و درخشـش آن، ارزش و قیمت انسان نیز تعیین می‌شود، و این ارزش و قیمت به اعتبار آیینه صمدانی بودن اوست، و بنا بر همین اساس است، که این انسان ناچیز و کوچک، به عنوان اشرف مخلوقات و مخاطب الهی و مسافر ربّانی لایق جنت می‌شود.

✔️اما اگر “کفر” که عبارت از قطع انتساب است، در وجود انسان رخنه کند، آن هنگام تمام نقش و نگارهای پُر معنیِ اسمای الهی، در تاریکی‌ها فرو می‌رود، و خواندن و مطالعه آن ناممکن می‌گردد، زیرا با فراموش شدن صانع، جهات معنوی موجود در انسان نیز که متوجه صانع‌اند، فهمیده نمی‌شـوند، گویا که از بلندی به زمین افتاده باشد.
بسیاری از آن صنعت‌های پر معنی و نقش‌های معنوی ناپدید شده، و بخش باقیمانده‌ی آن نیز که با چشم دیده می شود، و قابل مشاهده است، به اسباب ناچیز و به طبیعت و تصادف نسبت داده می‌شود، و سرانجام سقوط می کند، و از بین می‌رود، و با آن که هرکدام از آن‌ها در حکم گوهری درخشان هستند، تبدیل به شیشه‌یی سیاه و مکدر می‌شوند، و اهمیت‌شان فقط در مادّه‌ی حیوانی منحصر می‌ماند، و آن‌گونه که قبلاً گفتیم، در واقع هدف و ثمره‌ی مادّه، سپری کردن زندگی ناچیز و بی‌ارزش است، و این در حالی‌ست، که در بین حیوانات، عاجزترین و محتاج‌ترین و محزون‌ترین آن‌ها محسوب می‌شود، و علاوه بر این پس از مدتی پوسیده می‌شود، و از بین می‌رود. بدین طریق، “کفر” ماهیت انسانی را خراب می‌کند، و از بین می‌برد، و آن را از الماس با ارزش به زغال بی‌ارزشی مبدّل می‌سازد.
? @said_nursi

نمایش بیشتر

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا