اندیشهتربیت، اخلاق و تزکیهمطالب جدیدمقالات

جایگاه عقل، قلب یا مغز است؟ رابطه عقل و قلب، قلب مرکز کنترل احساسات

جایگاه عقل، قلب یا مغز است؟ رابطه عقل و قلب، قلب مرکز کنترل احساسات
نویسنده: مختار ویسی

 

جایگاه عقل و قلب در قرآن کریم و سنت نبوی:

نص صریح قرآن کریم بیان می کند؛ مکان عقل در قلب است، چنانکه خداوند متعال می فرماید:

(أفلم یسیروا فی الأرض فتکون لهم قلوب یعقلون بها أو اذان یسمعون بها فإنها لا تعمى الأبصار ولکن تعمى القلوب التی فی الصدور) (الحج:۴۵).

 و نیز می فرماید:

(إن فی ذلک لذکرى لمن کان له قلب) (ق:۳۷).

بنابراین، افعال و اعمال انسان از قبیل فهم و تعقل و تدبر و هدایت و گمراهی و ایمان و کفر همه به قلب انسان مربوط اند و قلب بر همه ی این اعمال تسلط و کنترل دارد. حدیث شریف هم بیان می کند؛ قلب انسان مرکز ذات انسان است، صلاح و فساد انسان به صلاح و فساد آن بستگی

دارد:

«ألا إن فی الجسد مضغه إذا صلحت صلح الجسد کله وإذا فسدت فسد الجسد کله ألا وهی القلب».

یعنی: «آگاه باشید که در جسم انسان پاره گوشتی وجود دارد که هرگاه اصلاح شود، همه ی جسم اصلاح می گردد و هرگاه فاسد شود، تمام اعضای بدن نیز فاسد می گردد. بدانید! که این پاره گوشت، قلب است».

این پاره گوشت همان قلب صنوبری شکل است که مرکز صلاح و فساد انسان است. از ابوهریره روایت شده که رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود:

«إن الله لا ینظر إلى صورکم وأموالکم ولکن إنما ینظر إلى أعمالکم وقلوبکم. وأشار بأصابعه إلى صدره».

یعنی: «خداوند به صورت ها و اموال شما نمی نگرد، بلکه به اعمال و قلب های شما می نگرد، و با انگشتانش به سینه اش اشاره نمود.»

همچنین، پیامبر در حدیث دیگری می فرماید: «التقوى هاهنا» و سه بار به سینه اش اشاره می نماید؛ یعنی تقوی در قلب است، وقتی قلب خاشع و پرهیزکار شود جوارح هم خاشع و پرهیزکار می شوند. بنابراین، مفهوم قلب از نظر حدیث شریف، همان ماهیچه ی سفید رنگ توخالی به شکل مخروط است؛ که در سینه قرار دارد؛ هم خون را در اثر انقباض و انبساطش به همه جای بدن پمپاژ می کند، و هم مکان عقل است؛ مصدر رشد و کمال و توجیه و هدایت و فرماندهی انسان و سلامت او است.

در این مورد بخوانید: ۳ ـ قلب چگونه منور می شود؟ ، الحکم العطائیه

 

بنابراین، با استناد به قرآن کریم و سنت نبوی شریف مکان عقل در قلب است.

واژه “قلب” در زبان عربی به دو معنا دلالت دارد:

 معنای ظاهری کلمه که همان قلب صنوبری شکل در قفسه سینه است و معنای مجازی آن که همان قلب معنوی(نفس یا روح) است. آنچه از مناقشه ی اراء علما، در مورد مراد قرآن کریم و حدیث نبوی شریف در خصوص حمل یکی از این دو لفظ بر مفهوم قلب بر می آید این است که مراد از مضغه، در حدیث شریف همان پاره گوشت صنوبری شکل محسوس و ملموس در سینه است. بنابراین، قلب همان ظرفی است که عقل در آن قرار دارد، و همان پاره گوشتی است که در سینه جای دارد و خیر و فساد انسان به آن تعلق دارد. در قرآن کریم هم دلایل روشنی وجود دارد که مراد از لفظ قلب، همان قلب صنوبری شکل است، چنانکه می فرماید:

(فإنها لا تعمى الأبصار ولکن تعمى القوب التی فی الصدور) (الحج:۴۶)

و

(أفلم یسیروا فی الأرض فتکون لهم قلوب یعقلون بها)

یعنی: مکان و موضع عقل در قلب جسمانی است، و قلب هم در سینه قرار دارد.

پس، مراد قرآن کریم و حدیث نبوی شریف ظاهر لفظ است که بر قلب جسمانی دلالت دارد. لذا، تا زمانی که حمل لفظ بر ظاهر آن محتمل باشد، باید آن لفظ را بر معنای ظاهر حمل نموده و تطبیق داد. براین اساس، هرگاه یکی از دو معنا آشکارتر باشد، لازم است لفظ به آن معنایی حمل شود، که لفظ به آن دلالت دارد.

لذا، صحیح نیست معنای آن لفظ را بر معنایی دیگر غیر از آنچه که لفظ به آن دلالت دارد، حمل نمود. اصل این است که معنای قلب بر لفظ آن حمل شود که همان قلب جسمانی است نه قلب مجازی و استعاری. در اینجا مراد از لفظ قلب، همان قلب جسمانی است، مگر اینکه شواهدی اقامه شود که مراد از آن معنای مجازی باشد. لذا، بطور قطع نمی توان حکم داد که مراد از لفظ قلب در قرآن کریم فقط بیان یک لغت استعاری و مجازی است. بلکه، بیان یک حقیقت است که ممکن است علم در آینده ی نزدیک پرده از آن بردارد.

بنابراین، مشخص است کارکردهای عقل  از افعال قلب اند که در قرآن کریم ذکر شده اند؛ حقایقی هستند که اخیرا علم به برخی از آنها دست یافته و به معانی استعاری و مجازی دلالت ندارند.

 

اما در مورد رابطه ی عقل و قلب می توان گفت رابطه ی این دو، رابطه ی ظرف و مظروف است. قلب، همان پاره گوشت محسوس جسمانی است؛ ظرفی است که عقل در آن جای دارد. بنابراین، عقل در قلب است چنانکه نصوص بر آن دلالت دارند.

 

به این صورت، ثابت می شود قلب پیشوای واقعی بدن است نه مغز. قلب، همه ی فعالیت ها و عواطف انسان را کنترل و هدایت می کند و مغز پس از قلب رتبه دوم را در توجیه و هدایت مراکز عصبی بر عهده دارد. عقل که محل آن در قلب است، نوری است که فیضان آن به مغز می رسد و بر فرایندهای عقلی و کارکردهای شناختی تأثیر قابل توجهی دارد.

قلب، به عنوان یک حفره توخالی و ماهیچه ای مخروطی شکل، اولین عضوی است که در یک جنین شکل می گیرد، هنگامی که ۲۰ روز از زندگی جنین گذشت قلب شروع به تپیدن می کند. در حالی که مغز پس از ۹۰ روز از لقاح تخمک تشکیل می شود. این بدان معناست که مرکز ضربان قلب، در داخل قلب است نه در مغز. ضربان قلب که حدود یک ثانیه طول می کشد، شامل دو مرحله است. در مرحله ی اول، وقتی گره سینوسی یک پالس الکتریکی به دهلیز ارسال می کند، موجب انقباض هر دو دهلیز چپ و راست به صورت هم زمان می شود و خون از طریق دریچه میترال و دریچه های تریکوسپید به بطن ها هدایت می شود. به این مرحله انبساط قلب می گویند. در مرحله ی دوم، گره سینوسی با ارسال یک پلاس الکتریکی دیگر دریچه میترال و دریچه های تریکوسپید را می بندد، و موجب انقباض بطن ها و خارج شدن خون از قلب می شود ؛ در این مرحله خون از بطن راست به درون تنه شریان ریوی و از بطن چپ به درون آئورت رانده می شود و از آنجا نیز به تمام بدن می رود. سپس، ماهیچه قلب به حالت استراحت فرو می رود تا مجددا از خون پر شود، از نظر پزشکی، انقباض و انبساط عضله قلب تاکنون ناشناخته است و از آن به عنوان خاصیت درون زای قلب یاد می شود.

هر چند سیستم عصبی خودکار (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) در مغز ضربان قلب، فشارخون و تنفس را تنظیم می کند و به هنگام ورزش و استرس، با آزادسازی هورمون های اپی نفرین و نوراپی نفرین، به نوعی بر تعداد و شدت انقباض قلب تأثیر می گذارد و میزان فعالیت گره های عصبی را کنترل می کند. اما فقط این گره سینوسی است که می تواند تحریک الکتریکی لازم برای تولید ضربان قلب را ایجاد کند. گره سینوسی که همان سلول های تنظیم کننده ی ضربان قلب می باشند در لایه ی میوکارد دهلیز راست واقع شده است.

 بافت الکتریکی قلب که رشته ای به آن متصل است جریان الکتریکی تولید شده در گره سینوسی را به دیگر قسمت های قلب می رساند. هرچند بافت الکتریکی موجود در قلب توانایی تولید امواج الکتریکی را دارد؛ اما گره سینوسی سریع تر از دیگر گره ها می تواند تولید الکتریسیته کند.

 شایان توجه است تاکنون از نظر علم پزشکی مشخص نشده است که چگونه این سلول ها به صورت خود به خود می توانند فعالیت الکتریکی تولید کنند و سبب انقباض و انبساط عضله ی قلب شوند؛ فقط علم پزشکی این عمل قلب را به عنوان یک ویژگی درون زا و ذاتی آن توصیف می کند.

اما این قلب، از روح، الهام می گیرد، نیرویی است که تا کنون اسرار آن نهفته مانده است. از این نظر گفته می شود قلب، منبع روح و مرکز آن است. محل پذیرش علم و تلقی وحی و الهامات است. از سوی دیگر، تحقیقات علمی اخیر حاکی از وجود عقل در قلب انسان است. پژوهش های عصب شناسی قلب نشان داده اند، قلب فقط یک سیستم مکانیکی پمپاژ خون به بدن نیست، بلکه دارای یک سیستم عصبی مستقل درونی، گسترده و مخصوص به خود است؛ که از آن به عنوان مغز کوچک یا مغز دوم یاد می شود. ۶۵ درصد از سلول های قلبی را نرون های عصبی قلب تشکیل می دهند که به صورت چند گره عصبی مرتبط با هم در اطراف قلب آرایش یافته اند.

مغز قلب، به نوعی یک سیستم هوشمند است، شبیه به یک پردازنده مانند حافظه ی رایانه (RAM) که قلب بدون آن کار نمی کند. این سیستم، هم اطلاعاتی که از سیستم عصبی مغز می آید و هم اطلاعات داخلی قلب را که به طور مستقیم از بدن دریافت می نماید، پردازش می کند. این سیستم می تواند به تنهایی و مستقل از سیستم عصبی مغز اطلاعات را ذخیره کند، تحلیل های پیچیده را انجام دهد، قلب را کنترل و هدایت کند و در مورد فرایندهای شناختی و عملکرد آن تصمیم گیری کند.

همچنین، شواهد دیگری نشان می دهند در یک جراحی پیوند قلب، همه ی ارتباطات قلب با مغز در فرد منقول به کلی قطع می شود؛ با کاشت قلب به بدن بیمار، بلافاصله شروع به تپیدن می کند و به فعالیت خود ادامه می دهد، بدون آنکه از مغز دستور بگیرد. و این مؤید این حقیقت است که مغز قلب سیستم مخصوص به خود را داراست و مستقل از مغز عملکرد قلب را تنظیم می کند، و برای تولید ضربان فقط به اکسیژن نیاز دارد. اما هنوز دانشمندان نمی دانند که چگونه کار می کند، و در درک و شناخت نقش اساسی آن در پردازش اطلاعات و فرایندهای شناختی تاکنون قدم های اولیه را پیموده اند .

در این مورد بخوانید: پنج فاسد کننده قلب، دلبستگی به غیر خداوند – ۳

 

بنابر این، در قلب مراکز مخصوص به حافظه وجود دارد که بر کارکرد مغز نظارت دارد، یعنی در سلول های این قلب برنامه هایی وجود دارد که خداوند تبارک و تعالی برای کنترل و هدایت عملکرد قلب در آن به ودیعه نهاده است .

این برنامه ها، اطلاعات و هر آنچه را که شخص می شنود و می بیند، دریافت و ذخیره نموده و پردازش می کند. سپس قلب دستورالعمل های خود را برای انجام وظایفش به مغز صادر می کند بنابراین، قلب با هر ضربان فقط به پمپاژ خون نمی پردازد، بلکه پیام هایی (عصبی، هورمونی، مکانیکی و الکترومغناطیسی) به مغز می فرستد که حامل اطلاعاتی است برای کنترل و هدایت احساسات و عواطف انسان.

 تفسیر این پدیده ها و مانند آن ها این است که خداوند متعال یک نیروی بسیار لطیف و بسیار قدرتمندی را – شبیه به پردازنده برنامه ی یک رایانه – در این سیستم هدایتی قلب به ودیعه نهاده تا کار آن را کنترل و هدایت کند. این نیرو، همان عقل است که در مغز کوچک قرار دارد و قران کریم و حدیث نبوی شریف به صراحت به آن دلالت دارند.

همچنین، طی چند دهه گذشته محققان و دانشمندان حوزه علم نوروکاردیولوژی، روانشناسان و متخصصین مغز و اعصاب از طریق مؤسسه ریاضات قلب به روشی کاملا جدید به قلب نگاه می کنند و معتقدند که قلب نه تنها در تفکر و خلاقیت نقش اساسی دارد، بلکه عضوی است که در کنترل هیجانات و عواطف و تجربه احساسی ما نقش اساسی دارد و با ارسال پیام هایی به مغز بر مراکز مربوط به احساسات و عواطف انسان نیز تأثیر می گذارد.

اکنون برخی از دانشمندان مراکزی را تأسیس کرده اند که به بررسی رابطه ی بین قلب و مغز و نیز ارتباط قلب با فرآیندهای روانشناختی و ادراکی می پردازد. چنانکه مطالعات دانشکده پزشکی هاروارد نشان داده است “مکالمات” شیمیایی بین قلب و مغز هر دو اندام را تحت تأثیر قرار می دهد. افسردگی، استرس، تنهایی، نگرش مثبت و سایر عوامل روانی اجتماعی بر قلب تاثیر می گذارند. به عنوان مثال، واکنش های استرس بر بدن منجر به فشار خون بالا، ایجاد پلاک گرفتگی عروق و تغییرات مغزی می شود که ممکن است به اضطراب و افسردگی کمک کند.

سلامت قلب همچنین می تواند بر مغز و ذهن تأثیر بگذارد. با پیشرفت نوروکاردیولوژی مغز و اعصاب (مطالعه ارتباط مغز و قلب)، محققان دریافته اند که احساسات منفی هم ریتم قلب و هم الگوهای امواج مغزی را از هماهنگی خارج می سازد. برعکس، وقتی فرد احساسات مثبت را تجربه می کند، ریتم قلب و الگوهای امواج مغزی هماهنگ و منسجم می شوند.

بنابراین، قلب جایگاه و منشأ احساسات و پردازش هیجانات است. لذا، هیجانات و عواطف فقط با مغز ارتباط ندارند، بلکه، با قلب و بدن در ارتباط اند. به این دلیل هنگامی که فرد عواطف و احساسات مثبتی مانند عشق، توجه، تقدیر و همدردی و شکرگذاری و بخشندگی و محبت را تجربه می کند، آهنگ قلب و الگوی امواج مغزی هماهنگ می گردند و بیشترین همزمانی در ارتباط مغز قلب به وجود می آید و این بیانگر آن است که ریتم قلب و الگوی امواج مغزی هماهنگ اند؛ و پالس های قلب ۶۰ ضربه در دقیقه است و از استرس دور است و در این حالت فرد دارای احساس مثبت و خوشایندی بوده و بهترین عملکرد شناختی را دارد.

 

اما وقتی که فرد احساسات و هیجانات منفی مانند خشم، تنفر، حسادت، نا امیدی و درماندگی، اضطراب و افسردگی و استرس را تجربه می کند؛ ریتم قلب و الگوی امواج مغزی از هماهنگی خارج می شوند و این ناهمزمانی بین ارتباطات مغز – قلب بر کارکردهای شناختی تأثیرات منفی بر جای می گذارد.

در این حالت فرد تحت استرس بوده و فشار خون افزایش می یابد، رگ های خونی منقبض می گردند، پلاکت های لخته کننده در عروق به میزان زیادی گسترش می یابند و تغییراتی در مغز ایجاد می شود که منجر به اضطراب و افسردگی فرد می گردد، با ادامه عوامل استرس زا و هیجانات منفی، سیستم ایمنی تضعیف شده، قلب و سایر اندام های بدن را نیز متأثر نموده و در نهایت سلامتی انسان مورد تهدید قرار می گیرد. در این حالت؛ مراقبه و آرامش یا دعا و نیایش راهی برای بدست آوردن قلب هماهنگ است، چنانکه نتایج آزمایشات مؤسسه ریاضیات قلب کالیفرنیا (IHM) نشان داده است که آرامسازی یا نماز و نیایش اسلامی منجر به کاهش فشار خون و از بین رفتن استرس می شود.

همچنین، مطالعات جدید حاکی از آن است که قلب و مغز از لحاظ عملکرد ارتباط بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند. چنانکه تمام بیماری های قلبی که ناشی از ضعف جریان خون و نارسایی قلبی است با از بین رفتن سلول های خاصی در مناطقی از مغز در ارتباط است که در شکل گیری احساسات و فعالیت های ذهنی و همچنین حافظه و رفتار نقش اساسی دارند. بر این اساس، ضعف سلامت قلبی و عروقی می تواند بر عملکرد شناختی تأثیر بگذارد و به همین صورت ضعیف بودن عملکرد شناختی ممکن است منجر به حمله قلبی و سکته مغزی شود. لذا، با تأمین سلامت قلب و عروق و بهبود عملکرد آن نه تنها می توان از عوامل خطر قلبی عروقی جلوگیری نمود، بلکه سلامت مغز و عملکرد شناختی را نیز بهبود بخشید.

از سوی دیگر، تحقیقات بسیاری نشان داده اند هورمون های مترشحه از قلب (به نام پپتیدهای ناتریورتیک(ANP و BNP و پیش سازهای پپتید ناتریورتیک (NPPC)، و اکسی توسین و دوپامین و آدرنالین و نورآدرنالین) نه تنها بر سلامت جسمانی، بلکه بر حالت های روانی مانند: شادی، رضایت، ناراحتی، افسردگی و ناامیدی و نیز بر توانایی های شناختی مانند: یادگیری، حافظه، انگیزه و قدرت تصمیم گیری انسان تأثیر اساسی دارند. بنابراین، اختلال در ترشح این هورمون ها هم سلامت جسمانی و هم سلامت روانی انسان را تحت تاثیر قرار داده و موجب بروز بسیاری از بیماری های مختلف عصبی و روانی می شوند.

همچنین، نه تنها قلب به نوعی بر کارکرد مغز نظارت دارد، بلکه سلول های آن می توانند حافظه را در خود ذخیره نمایند، و اگر به بدن شخص دیگری پیوند داده شود می تواند تغییراتی در شخصیت وی ایجاد نماید. لذا، نباید این نکته را از نظر دور داشت فتوای جایز بودن پیوند قلب یک شخص به شخص دیگر باید مورد بازنگری و تجدید نظر قرار گیرد. زیرا شخص دریافت کننده قلب جدید، از تاثیر حالات و خصوصیات شخص اهداء کننده قلب حتی اگر نسبتا کم باشد، به دور نمی ماند. برخی از علمای اسلام، قلب را به مثابه یک ابزار مکانیکی قلمداد نموده و بر این باورند اگر قلب یک شخص به بدن شخص دیگری پیوند داده شود، فقط تاثیر جزئی بر شخصیت دریافت کننده ی آن خواهد داشت. به دلیل اینکه انسان شبیه به یک دستگاه ماشین است که اگر یک قطعه از آن خراب شود با جایگزین کردن قطعه ی دیگر می توان آن را تعمیر و اصلاح کرد.

——————————

منبع: جایگاه عقل، قلب یا مغز / مولف: مختار ویسی / انتشارات: چراغ اندیشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا