مقالات

خدمات ارزنده زنان به علوم حدیث

خدمات ارزنده زنان به علوم حدیث

نویسنده: محمد غزالی / مترجم:داود ناروئی

علوم حدیث از اساسی ترین علوم شرعی به شمار می رود. رهبری و کسب مقام پیشوایی در این حوزه نیز نیازمند ذهن و اندیشه ی انتقادی و حافظه ی قوی و توانا است. گمان می کردم که زنان آخرین کسانی هستند که به علوم حدیث رو می آورند، تا چه رسد که در آن بارز شوند و به مقام پیشوایی و امامت برسند. تا اینکه اخیرا" رساله ای به نام «السنه النبویه فی القرن السادس الهجری» به قلم دکتر محمود ابراهیم دیک را مطالعه کردم. در این رساله با نام زنانی آشنا شدم که در حوزه ی علوم حدیث آن قدر پیشرفت نموده اند که دیگران به گردشان نمی رسیده اند. این زنان دانشمند و ثه اندک نبوده اند، بلکه بیش از ده ها مورد از آنان وجود داشته است.

در تاریخ ما، قرن ششم هجری نه تنها قرن شکوفایی علمی نیست، بلکه متعلق به اواخر دوران عباسی است؛ یعنی زمانی که خورشید دولت داشت رو به غروب می نهاد، و در نهایت هم در نیمه ی قرن هفتم زیر چنگ های مغولان سقوط نمود. با وجود طبیعت پژمرده ی این سده، علمای مسلمان در راه ساختن جامعه و دمیدن روح زندگی در کالبد آن از جان خود مایه می گذاشتند. اوضاع سیاسی سخت آشفته و پریشان و اعمال زمامداران بی نهایت نادرست و ضعیف بود. با وجود این یک قضیه ی شگفت آور شکل گرفت. مغولان سرمست از پیروزی، وارد دین امت شکست خورده شدند. چرا که سطح فکری و اخلاقی این امت، بسیار بالا بود.

اگر ما فرض کنیم که نامیبی به طور ناگهانی یک نیروی نظامی بزرگ بدست آورد و انگلیس و امریکا را شکست دهد، باز هم این کشور جز پیروزی در یک جنگ چیز دیگری به دست نیاورده است. چون بدون شک بقا در عرصه ی تمدن، سهم ملتی خواهد بود که برخوردار از رشد و آگاهی و حایز موقعیت برتر باشد. بدین سبب، پس از مدت کوتاهی تمدن غرب که کفه ی آن سنگین تر است، بساط این کشور را در هم خواهد پیچید. از این رو است که می بینیم مغولان پس از این که مسلمانان را شکست دادند، خودشان وارد دین اسلام شدند.

یک پرسش: چه کسی این برتری فکری را شکل داده بود؟ چه کسی سبب شده تا این امت مغلوب و از پا درآمده، با اینکه از نظر نظامی همه چیز را از دست داده بود اما موقعیت برتر از آن او باشد؟ بدون تردید، این زمینه ها توسط علما، دعوتگران و مربیان شکل گرفته بودند. این دسته ها، سربازان گمنامی هستند که چون سیاست آینده ی رسالت اسلام را به بازی گرفت، آنان نجاتش دادند.

شاید این نمونه ها در تمام جهان تکرار نشوند. ملت آلمان آینده اش را حفظ نمود و پس از اینکه هیتلر آن را از بین برد، دوباره بدستش آورد. قصه ی ملت ژاپن نیز از همین قرار است. مهم این است که پایه های تمدن در تاریخ امت،استوار بمانند و فرو نریزند. من به گذشته ی فرهنگی مان نگاه کرده ام. ناباورانه مشاهده نموده ام که مورخان بزرگی مثل توین بی و ارنولد توماس مشاهده نموده اند که دامنه ی اسلام در زمان شکست های بزرگ بیش از زمان پیروزی های یزرگ گسترش یافته است.

باز می گردیم به موضع فعالیت های زنان و خدماتشان به احادیث نبوی. ما در مطالب زیر از تحقیقات دکتر محمود دیک در نوشتار ارزشمند وی استفاده خواهیم کرد و از شماری از این زنان پیشوا یاد خواهیم نمود؛ بی آنکه خود را به ترتیب خاصی مقید نماییم:

نخستین بانوی محدث و مسند به نام شهده دختر ابری کاتب است. وی زنی دیندار، باتوقا، و عابد بود. از بسیاری از علما حدیث شنید و نزدیک به صد سال عمر نمود. وی خط زیبایی داشت. در زمان او کسی نبود که بتواند مثل وی به زیبایی بنویسد. این زن با یکی از وکلای خلیفه ازدواج و تمام زندگی اش را در تحصیل و آموزش دیگران سپری نمود.

در این جا برایم مهم نیست که نام مردانی را که از آنان علم فرا گرفته بود ذکر نمایم. برای من این مهم است که نام برخی از کسانی را که از وی علم فراگرفته بودند و او به آنان اجازه ی روایت حدیث داده بود، ذکر کنم. ابو سعد بن سمعانی، حافظ ابوالقاسم بن عساکر، مورخ مشهور و موفق بن قدامه، فقیه و دانشمند حنبلی مذهب از وی حدیث شنیدند. ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی نیز ذکر کرده که وی یکی از استادان او بوده است. ابن جوزی سخنور و واعظی توانا و پر نفوذ است. او همچنین مورخی توانا، مفسری ژرف نگر و محدثی والا مقام است. ابن جوزی حدیثی نغز از این زن روایت کرده است. ما از سند این روایت فروگذاری می کنیم و متن آن را ذکر می نماییم؛ چون در متن آن درس و پندهایی وجود دارد. این زن از عبدالعزیز بن یحیی نخعی نقل نموده که وی در زمان عمر بن خطاب در مسجدی نماز می خواند. در یکی از شب ها، امام این آیه را خواند:

(‏ وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ ‏)رحمن/۴۶

«‏ هر کسی که از مقام پروردگار خود بترسد ، باغهائی ( در بهشت ) دارد . ‏»

او نمازش را قطع کرد و دیوانه شد و افتاد . پس از آن هیچ کس از او اثری نیافت.

عواطف و احساسات دینی غلط، گاه در برخی از مردم اثرات ویرانگری می گذارند. به نظر من اگر چنین روایاتی در مجالس وعظ ذکر می شوند، نباید بدون تشریح و بیان مفاهیم آن ها و نفی برداشت های نادرست از آن ها صورت بگیرد. در عصر ما دعوت دینی نیازمند فهم، اندیشه و زیرکی است. ابن جوزی در کتاب «صید الخاطره» به این حقیقت متوجه ساخته است. این کتاب سرشار از دیدگاههای عمیق، نقدها تند و اندرزهای حقیقی است.

روایتی که شهده دختر ابری نقل نموده می تواند وصف حال بانویی دیگر از سده ی ششم هجری به نام شمس الضحی(م۵۸۸هـ) باشد. این زن در مساجد بغداد درس می داد و زهد، تقوا و خدا جویی وی زبان زد همگان بود. با وجود این رابطه ی او با خداوند، در وی هیچ گونه عاطفه و احساس تند و افراطی ایجاد نکرده بود. او برخی از روایات را نقل نموده و با ابونجیب سهروردی مصاحبت کرده است. دوست دارم کاش در مساجد بزرگ جهان اسلام زنانی از این صنف- زنانی سخنور، باخدا، قانع و توانا- به مردم درس می دادند و دین می آموختند.

در کنار تهاجم فرهنگی غرب که با آم مواجه هستیم به وجود چنین زنانی به شدت احساس نیاز می شود. اما در برابر عملی شدن این آرزو، سبکسرانی از مدعیان دینداری وجود دارند که خیال می کنند زن برای این کار خلق نشده است! انگار زن جز این که اینجا و آنجا بستر نرینه ای بشود، بدرد چیز دیگری نمی خورد.

شمس الضحی در این حوزه ی مهم و ارزشمند تنها نبود، بلکه زنی دیگر به نام«ضوء الصباح» دختر مبارک بغدادی نیز وجود داشت. این بانو مدام قرآن کریم را تلاوت می کرد. وی در محل اختصاصی خود مجالس وعظ و سخنرانی برپا می کرد. شیخ ابونجیب سهروردی با او ازدواج کرد. ابو سعد سمعانی از جمله کسانی است که از وی حدیث روایت کرده است.

بلقیس دختر سلیمان بن احمد فرزند نظام الملک از جمله زنان محدثی است که به سال ۵۱۷هـ در اصفهان متولد شد و به سال ۵۹۲هـ درگذشت. وی استادانی از زن و مرد داشت. بسیاری از علما نیز در برابر وی زانوی تلمذ خم نمودند و از وی حدیث شنیدند. یوسف بن خلیل از جمله کسانی است که از وی حدیث روایت کرده اند. اکنون بیان سلسله وار زندگی نامه ی زنان را به پایان می بریم و به بررسی موضوع از جنبه ای دیگر می پردازیم.

از کتاب«الترغیب و الترهیب» اثر حافظ منذری زیاد استفاده نموده ام. من این کتاب را به توده های نمازگزاری که خانه های خدا را آباد می کنند درس می دهم. گمان نمی کنم که نویسنده هیچ حدیثی را درباره ی موضوعی که بدان پرداخته از قلم انداخته باشد. هرچند آشکارا احادیث صحیح و ضعیف را با هم درآمیخته است. اما از آن جا که وی همه ی روایاتی را که درباره ی موضوع نقل شده اند، روایت می کند، معذور است.

با وجود این او خواننده را نمی فریبد و او را در تشخیص روایتی از روایتی دیگر سرگردان نمی گذارد. هرگز! منذری هر حدیثی را به منبع آن نسبت می دهد، هر روایتی که در بخاری یا مسلم باشد، قطعا" از پل رد شده و صحت آن محرز گردیده است. اما روایتی که در منابعی جز آنها آمده، منذری با دقت و بصیرت سندش را نقد و ضعفش را بیان می کند. بیان ضعف روایت نیز به این صورت است که یا آن را با کلمه ای که بیانگر ضعف باشد(مثل وری-روایت شده است) نقل می کند و یا اینکه راوی متهم را نام می برد. اما بسیاری از خوانندگان این کتاب نسبت به صحیح و ضعیف توجه نمی کنند و همه ی روایاتی را که می خوانند نقل می کنند.

من مشاهده کرده ام که منذری در کتاب خود شواهد را اگر حدیثی ضعیف را تقویت کنند مورد توجه و عنایت قرار می دهد. بدین سبب وی این حدیث را پذیرفته است:

«آتش جهنم به قاریان فاسق زودتر از بت پرستان می رسد»

با این وجود البانی حدیث را رد نموده و آن را موضوع و جعلی دانسته است. اما منذری بر این است که حدیث صحیح مسلم در مورد نخستین کسی که روز قیامت جهنم با آن گداخته می شود، حدیثی را که درباره ی قاریان فاسق نقل شده، تأیید می کند. به هر حال مسئله هرچه باشد، ساده است. خداوند به این دو پژوهشگر و محقق اجر عنایت فرماید! چرا که علوم نافع را آسان و در دسترس ما قرار داده اند.

در زندگی نامه ی محدثان قرن ششم خواندم که ابوالبرکات بغدادی- از محدثین- دو خواهر داشته است. یکی ام الحیاء حفصه نام داشته که زنی محدث، ثقه و فرهیخته بوده است. منذری در مورد او می گوید: ما از او اجازه ی( روایت حدیث) داریم. من از او در شوال سال ۶۰۸هـ حدیث نوشته ام.

این بانو که منذری از او علم فرا گرفته، به سال ۶۱۲هـ در گذشته است.

بانویی دیگر به نام ام حبیبه ی اصفهانی عایشه دختر حافظ معمر بن فاخر قریشی عبشمی وجود دارد که حافظ  منذری در التکمله در مورد او می گوید:او برای مردم حدیث می گفت. ما نیز از او اجازه ی( روایت حدیث) داریم. وی در ذیقعده ی ۶۰۶ هـ این اجازه را به صورت مکتوب از اصفهان برایم فرستاده است.

این امام بزرگوار بدون احساس حرج یادآور می شود که وی از زنانی فاضل و دانشمند، که به او اجازه ی روایت حدیث داده اند، علم فراگرفته است. خواننده می تواند با نام ده ها تن از این زنان دانشمند و ماهر در علوم اسلامی، فقط در یک قرن آشنا شود.

ابن خلکان در مورد زینب دختر شعری(۶۱۵-۵۲۴) که حره نیز نامیده می شود، می گوید: من از او اجازه ی (روایت حدیث) دارم. به سال ۶۱۰ هـ من از او حدیث نوشته ام.

شگفتا! بزرگ مورخان و محدثان با فروتنی و صداقت مخصوص علما یادآور می شوند که آنان از  زنانی مشهور و نامدار  علم فرا گرفته اند و از آنان مدرک های علمی و تقدیرنامه های نخصصی بدست آورده اند. راستی ، بر امت ما چه گذشت که عرصه ها از زنان دانشجو و استاد خالی شدند و سکوتی مرگبار  بر جهان زنان سایه افکند! و دوران هایی فرا رسید که رفتن دختر را به مدرسه جرم می دانستند! وانگهی، مساجد از زنان عبادتگزار خالی شدند و نماز خواندن زن در مسجد تبدیل به یک عمل منکر و  ناشایست گردید! بردن نام زن- چه مادر، چه همسر- چیزی زشت دانسته شد و بر جهان زنان سکوتی مرگبار خیمه زد! اگر در حدیثی از زنان یاد شود، به صورت گذرا خواهد بود. اگر برحسب اتفاق یا بنا به ضرورت، نام زنی برده شود، توأم با ترس و دلهره خواهد بود و پس از کلی عذرخواهی از سوی سخنگو- که مثلا" بدور از مجلس شما و بهر حال چاره ای نیست- سخنش را در مورد آن زن به سمع شنوندگان می رساند. من این موضوع را با چشمان خودم در نقاط مختلف کشورهای اسلامی مشاهده کرده ام.

از صدسال پیش زنان دهکده ی ما به بازار می روند، کالاهای مورد نظر را می خرند و به خانه هایشان برمی گردند. پیش از این به مزارع می رفتند و در کشت، آبیاری و درو مشارکت می ورزیدند! با این وصف، هیچ گاه زنی- چه جوان، چه سالخورده- دیده نشده که در مسجد نماز بخواند. مسجد برای زنان ممنوع بود. چون روایتی آشفته این چیز را مقرر داشته است. مدرسه رفتن نیز برای زنان ممنوع بود؛ چون روایتی فاسد، بی سوادی را برای زنان واجب دانسته است!

اکنون در حوزه ی فعالیت های اسلامی کسانی دیده می شوند که از اوضاع زن در این دوره ناراضی اند و دوست دارند زن را به اوضاع مأنوس صدسال پیش بازگردانند. این عده فریاد می زنند: زن کاری جز زاییدن مردان ندارد!

دوباره به تاریخ مان در سده ی ششم باز می گردم. حافظ ابوالعلاء بن عطار در عرصه ی علوم حدیث، قراءات، ادبیات، زهد، داشتن اسلوب صحیح و التزام به سنت در همدان پیشوای همگان بود. او دختری به نام عاتکه داشت که در حوزه ی علوم حدیث زنی محدث و توانا بود. در مورد او گفته اند: او از ابوالوقت عبدالاول سنجری احادیث زیادی استماع نمود. از همدان به بغداد سفر نمود و به خواندن حدیث پرداخت.

محب الدین نجار می گوید: ما هم از او حدیث نوشته ایم. این زن به سال ۶۰۱هـ درگذشت؛ در نیمه ی شب از بستر برخاست وضو گرفت. آن شب بسیار سرد بود. او در محراب خود به نماز ایستاد. هنگامی که به سجده رفت درگذشت! خداوند از او خشنود باد! انگار در مورد همین زن است که شاعر می گوید:

«در دل تاریکی شب، به تنهایی به نماز ایستاد و خدای یکتا و بی نیاز را خواند. او عبادتگزاری بود که بندگی وی نه برایش روحی باقی گذاشته بود و نه جسمی»

این موضوع را با تاریخ زندگانی فاطمه دختر سعدالخیر انصاری اندلسی به پایان می بریم. این زن به تاریخ۵۲۲هـ در چین به دنیا آمد و به سال ۶۰۰هـ در قاهره چشم از جهان فروبست. او علم را از پدرش و سایر محدثان بزرگ بغداد فراگرفت. پس از آن در قاهره و بغداد به تدریس پرداخت. گروهی از علما و از جمله حافظ بزرگ علامه منذری از او حدیث شنیدند. حافظ منذری در مورد او می گوید: استادان و همگنان ما از او حدیث شنیده اند. من نیز از او اجازه ی روایت حدیث دارم.

او همراه پدرش از چین حرکت نمود و در بغداد علم فراگرفت. سپس به دمشق سفر نمود. پس از آن در قاهره مستقر شد و سرانجام نیز در همان جا درگذشت، و در دامنه ی کوه المقطم به خاک سپرده شد. گمان می کنم قبر او در کنار قبر صدها عالم دین، ادیب و لغت شناس مندرس شده و از بین رفته است.

فاجعه اینجا است که زنی که راه را از چین تا قاهره پیموده، یا زنی که پدرش او را از بلنسیه ی اندلس به شرق اسلامی آورده تا در کرانه های فراخ آن به علم و دانش خدمت کند، اکنون پس از این همه سال قحطی زده و بی روح کسانی می آیند و می گویند: زن از خانه اش فقط به خاطر دو چیز می تواند بیرون شود یا نزد شوهر برود یا گورستان!!

فاصله میان دوره ای تا دوره ای دیگر چقدر زیاد شده است. شکاف میان پیشینیان و پسینیان و میان مردمانی که اسلام را زنده نمودند و مردمانی که اسلام را میراندند، چه فاجعه انگیز است!!

 

_________________________
منبع: ارزیابی میراث فکری مسلمانان / مؤلف: محمد غزالی / مترجم:داود ناروئی / انتشارات: نشر احسان-۱۳۸۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا