تهاجم قرآن بر علیه مظاهر اشرافی گری
تهاجم قرآن بر علیه مظاهر اشرافی گری
نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی / مترجم : عبدالعزیز سلیمی
در همین رابطه است که قرآن تهاجم تمام عیاری را بر علیه اسراف کاران و اشراف ریخت و پاشگر اعلان می نماید. تهاجمی که همانند آن بر بشریت نه در کتاب های دینی و نه در هیچ کتاب دیگری به خود ندیده است. و اشرافی گری در واقع به معنی غرق شدن در لذت ها و وسایل رفاهی بیش از حد و معمول زندگی است.
اسراف و اشرافی گری از نظر قرآن یکی از ویژگی های جهنمیانی است که استحقاق خشم و عذاب خداوند را پیدا نموده اند، خداوندمتعال می فرماید:
( وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ * وَظِلٍّ مِّن یَحْمُومٍ * لَّا بَارِدٍ وَلَا کَرِیمٍ * إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ * وَکَانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِیمِ ) ( واقعه: ۴۱-۴۶)
” سمت چپیها ! چه سمت چپیهائی ؟ ! ( بدا به حالشان ! )، آنان در میان شعلههای آتش و آب جوشان بسر خواهند برد !، و در سایه دودهای بسیار سیاه و گرم قرار خواهند گرفت، نه خنک است و نه مفید فایدهای، چرا که آنان پیش از این ( در دنیا ، مست و مغرور نعمت و ) خوشگذران بودهاند، و پیوسته بر انجام گناهان بزرگ ، پافشاری داشتهاند. )
همچنین از نظر قرآن، اشراف مغرور و گناه کار در طول تاریخ با رسالت و دعوت پیامبران و اصلاح گرایان در جنگ و ستیز بوده اند، و بر پیروی از فرهنگ و گمراهی خود اصرار می ورزیده اند.
در عصر ” ابوالانبیاء ” حضرت نوح علیه السلام این متکبران و اشراف بودند که او و پیروانش را آدم های گدا و بی سر و پا می دانستند و با رسالت او به رویارویی می پرداخنتند، و وقاحت و رذالتشان را به جایی رسانیدند که خواستار_ به گفته آن ها_ بیرون راندن اراذل و اوباش می شدند، تا زمینه پیروی آن ها از پیامبر فراهم شود.
( فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلاَّ بَشَراً مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَى لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ ) ( هود: ۲۷ )
“ اشراف کافر قوم او ( بدو پاسخ دادند و ) گفتند : تو را جز انسانی همچون خود نمیبینیم ( و لذا به پیغمبری تو باور نداریم ) . ما میبینیم که کسی جز افراد فرومایه و کوتاهفکر و سادهلوح ما ( به تو نگرویده و ) از تو پیروی نکرده است . ( شما ای پیروان نوح ! نه نوح و نه ) شما را برتر از خود نمیبینیم و بلکه دروغگویانتان میدانیم . “
و حضرت نوح در برابر عناد و حق نا پذیریشان می فرماید :
( وَیَا قَوْمِ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَمَا أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَلَکِنِّیَ أَرَاکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ * وَیَا قَوْمِ مَن یَنصُرُنِی مِنَ اللّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ ) ( هود ۲۹-۳۰)
” ای قوم من ! من در برابر آن ، ( یعنی تبلیغ رسالت پروردگارم ) از شما ( پول و مزد و ثروت و …) مالی نمیخواهم ، چرا که مزد من جز بر عهده خدا نیست ( و پاداش خود را تنها از او میخواهم و بس ) . و من کسانی را که ایمان آوردهاند ( از مجلس و همدمی خود به خاطر شما ) نمیرانم . آنان ( در روز قیامت ) خدای خود را ملاقات میکنند ( و اگر آنان را برانم در آن وقت از من شکایت میکنند ) . و امّا من شما را گروه نادانی میدانم ( چرا که معیار ارزش انسانها را در مال و جاه میدانید ؛ نه در پیروی از حق و انجام کار نیک ) . * ای قوم من ! اگر من مؤمنان ( فقیر و به گمان شما حقیر ) را از پیش خود برانم ، چه کسی مرا ( از دست انتقام خدا میرهاند و ) در برابر ( مجازات شدید ) الله یاری میدهد ؟ ( هیچ کسی ) . آیا یادآور نمیشوید ( و نمیاندیشید که آنان خدائی دارند و انتقام ایشان را میگیرد ؟ ) . ”
این روش و موضع گیری قشر مرفه و مستکبر قوم نوح ادامه داشت، تا آن که خداوند آن ها را نابود نمود و فرمود :
( ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ * فَأَرْسَلْنَا فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ * وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِلِقَاء الْآخِرَهِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ ) ( مؤمنون ۳۱-۳۳)
” سپس بعد از آنان ، ( یعنی قوم نوح ) ، مردمان دیگری را ( به نام عاد ، قوم هود ) بر سر کار آوردیم . * پیغمبری از خودشان را به میانشان روانه کردیم . ( توسّط او بدیشان پیغام دادیم ) که خدا را بپرستید ، زیرا جز او معبودی ندارید . آیا ( خویشتن را از عذاب او ) میپرهیزید ؟ * اشراف بیباوری که فرا رسیدن قیامت را قبول نداشتند و در زندگی دنیا ، ناز و نعمت بدیشان داده بودیم ، گفتند : این انسانی همچون شما بوده ( و پیغمبر نیست) ) . ”
هم چنان اشراف و مستکبران روش و موضع گیری خود را در مقابل رسالت انبیاء در پیش گرفتند و تا مبعوث گردیدن حضرت محمد نیز آن را ادامه دادند و پس از دعوت رسول خدا اولین کسانی که با او به مخالفت برخاستند، اشراف و مستکبران بودند و قرآن در سوره هایی که در مکه نازل گردیدند، آن ها را به عذاب سخت وعده داده است و می فرماید :
( وَذَرْنِی وَالْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَهِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِیلاً ) ( مزمل: ۱۱)
” مرا با ثروتمندانی واگذار که ( تو را و رسالت آسمانی را دروغ مینامند و ) تکذیب میدارند ، و با آسودگی خاطر آنان را اندکی مهلت بده . ( خود دانم و ایشان ) . ”
همچنین می فرماید :
( ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ) ( حجر: ۳)
” بگذار بخورند و بهرهور شوند و آرزو آنان را غافل سازد . بالاخره خواهند دانست ( که چه کار بدی کردهاند این که تنها به دنیا پرداختهاند و آخرت را فراموش نمودهاند ) . ”
آن ها به دنبال غوطه ور شدن در نعمت ها و امکانات زندگی بوده و هم چون چهار پایان مدام به خوردن و آشامیدن می پردازند، دل هایشان حیران و اندیشه هایشان سرگردان، و وقت و فرصتی را برای توجه به اهداف بلند و ارزشمند برای خود باقی نمی گذارند. و در مقابل دعوت و نصیحت دعوتگران و ناصحان گوش خود را می بندند، و حاضر به تلاش و عبادت بذل و و بخشش از اموال خود و توجه به جهاد و کمک مستمندان نیستند، و به همین خاطر آسان ترین راه که تکذیب پیامبران و پیروی از پیشینیان خود و پیروی از هوی و هوس است، در پیش گرفته اند. قرآن در رابطه با موضع گیری های کفار قریش می فرماید :
( بَلْ مَتَّعْتُ هَؤُلَاء وَآبَاءهُمْ حَتَّى جَاءهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُّبِینٌ * وَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ کَافِرُونَ ) ( ۲۹-۳۰)
” ( مشرکان امید ابراهیم را برآورده نکردند و برنامهاش را پیاده ننمودند و من هم در عقوبت ایشان عجلهای نکردم ) بلکه من اینان و پدرانشان را از مواهب دنیا بهرهمند ساختم تا ( قرآن فراخواننده مردمان به ) حق ( و حقیقت ) ، و پیغمبر روشنگری به نزدشان آمد* هنگامی که قرآن به پیش ایشان آمد ، گفتند : این جادو است و ما بدان باور نداریم . ”
قرآن به طور کلی موضع گیری مترفین و اشراف را در برابر رسالت پیامبران بیان نموده و می فرماید :
( وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ ) ( سبأ : ۳۴)
” ما به هر شهر و دیاری که پیغمبری را فرستادهایم ، سران و متنعّمان آنجا گفتهاند : ما بدانچه آوردهاید باور نداریم . ”
همچنین می فرماید:
( وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ * قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءکُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ ) ( ۲۳-۲۴)
” همین گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو ( پیغمبر ) بیمدهندهای مبعوث نکردهایم مگر این که متنعّمان ( خوشگذران و مغرور از ثروت و قدرت ) آنجا گفتهاند : ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافتهایم ( که بتپرستی را بر همگان واجب کرده است ) و ما هم قطعاً ( بر شیوه ایشان ماندگار میشویم و ) به دنبال آنان میرویم * ( پیغمبرشان بدیشان ) میگفت : آیا اگر من آئینی را هم برای شما آورده باشم که از آئینی هدایتبخشتر باشد که پدران و نیاکان خود را بر آن یافتهاید ( باز هم از گذشتگان خود پیروی میکنید و بر بتپرستیخویش میروید و دست به دامان تقلید میشوید ؟ ) میگفتند : ( آری ! چنین است و ) اصلاً ما به چیزی که ( با خود آوردهاید و ) بدان مأمور و مبعوث شدهاید ، باور نداریم . ”
اشرافی گری و غرق شدن در نعمت ها و لذت های مادی، انسان را از ارزش های ایمانی و اهداف مهم و فضایل اخلاقی دور می نماید و همه همّ و غم او در پرداختن به ارضای کشش های ناروای نفسانی می نماید؛ زیرا غرق شدن در ناز و نعمت، روح تلاش و کار و خدمت را در انسان می میراند، و او را بسان برده مطیع لذت های مادی و کشش های ناروای نفسانی قرار می دهد. در این رابطه رسول خدا (ص) می فرماید:
” بدا به حال بندگان دینار و بدا به حال بندگان درهم و بدا به حال بندگان و شیفتگان سرگشته مال و ثروت ” [۱]
اشرافی گری و غرق شدن در ناز و نعمت و غفلت از کار و مسئولیت زمینه ساز فساد اجتماعی و در نتیجه سبب از هم پاشیدگی نظام اجتماعی می گردد. به همین خاطر خداوند متعال آن را همسان ستم و جرم قرار داده و می فرماید :
(وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِیهِ وَکَانُواْ مُجْرِمِینَ) ( هود : ۱۱۶)
” از خوشگذرانی و تنعّم و تلذّذی پیروی میکردند که آنان را مغرور و فاسد کرده بود ، و دائماً گناه میورزیدند “
( فَلَوْلاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ أُوْلُواْ بَقِیَّهٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الأَرْضِ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّنْ أَنجَیْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِیهِ وَکَانُواْ مُجْرِمِینَ ) ( هود : ۱۱۶)
” چرا نمیبایست که در میان ملّتهای ( گذشته ) پیش از شما فرزانگانی باشند که از فساد در زمین نهی کنند ( تا دیگران را از گرفتار آمدن به عذاب و نابود شدن رهائی بخشند ؟ ) مگر مردمان کمی که ( به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عمل کردند و ) ما نجاتشان دادیم ، و ( امّا در همان حال ) کافرانی میزیستند که از خوشگذرانی و تنعّم و تلذّذی پیروی میکردند که آنان را مغرور و فاسد کرده بود ، و دائماً گناه میورزیدند ( و هیچ وقت به دعوت پیغمبران و خیرخواهان گوش نمیدادند و از فساد و تباهی دست نمیکشیدند ) . ”
بر همین اساس است که قرآن اشرافی گری و غرق شدن در لذلیذ مادی و غفلت از دین و معنویت را مهم ترین و آشکار ترین سبب فساد و متلاشی شدن جوامع به شمار می آورد، به ویژه زمانی که تعداد اشراف و دنیا پرستان خدا ناپرست بیشتر شوند و سلطه سیاسی و حکومتی را در اختیار خود بگیرند، روند هلاک و متلاشی شدن ارکان جامعه سرعت بیشتری خواهد گرفت. خداوند متعال این سنت و قانون اجتماعی را این گونه مقرر می فرماید که:
( وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً ) ( اسراء : ۱۶)
” هرگاه بخواهیم شهر و دیاری را نابود گردانیم ، افراد دارا و خوشگذران و شهوتران آنجا را سردار و چیره میگردانیم ، و آنان در آن شهر و دیار به فسق و فجور میپردازند ( و به مخالفت با دستورات الهی برمیخیزند ) ، پس فرمان ( وقوع عذاب ) بر آنجا واجب و قطعی میگردد و آن گاه آن مکان را سخت درهم میکوبیم ( و ساکنانش را هلاک میگردانیم ) . “
جمله ” أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا ” دارای دو گونه قرائت و دو نوع تفسیر و برداشت است. یکی از قرائت ها ” أَمَرْنَا ” به تشدید میم است، یعنی آن ها را امیر و حاکم گردانیدیم، اما آن ها به طغیان و ستم و فساد پرداختند و مستحق عذاب خداوند گردیدند، همانند این آیه است که می فرماید :
(وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیَهٍ أَکَابِرَ مُجَرِمِیهَا لِیَمْکُرُواْ فِیهَا) ( انعام : ۱۲۳)
” همان گونه ( که در مکّه سردمداران آنجا را فاسقان و گناهپیشگان تشکیل میدادند . همیشه هم ) در هر شهری ( که تا اندازهای بزرگ و پرجمعیّت باشد ) سردمداران آنجا را از بزهکاران فراهم میسازیم تا در آنجا به نیرنگ پردازند “
ودر روایتی آمده است : ” هرگاه اداره امور به نا اهل سپرده شود، انتظار نابودی را داشته باشید”[۲]
اما قرائت دوم که قرائتی مشهور است : بدین معناست که آنان را به اطاعت و عدالت فرمان می دادیم، اما از دستور خداوند سرپیچی نمودند و به فساد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی پرداختند، و در نتیجه مستحق مجازات خداوند شدند.
به نظر من هر دو معنی و قرائت صحیح اند، و هیچ مانعی ندارد که معنی آیه دو جنبه را در بر بگیرد.
همچنین قرآن این حقیقت تاریخی زندگی بشر را برای نسل های بعدی نقل می نماید که اشرافی گری و دنیا پرستی ، اولین عامل مشکلات و گرفتاری های کوچک و بزرگ جوامع بشری بوده است، و به خاطر غرق شدن در باتلاق دنیا پرستی و فراموش نمودن ایمان و اخلاق و معنویت مشمول عذاب و سنت خداوند شده و از نصرت و یاریش محروم مانده اند. هم چنان که می فرماید:
( حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِیهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ یَجْأَرُونَ * لَا تَجْأَرُوا الْیَوْمَ إِنَّکُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ ) ( مؤمنون : ۶۴-۶۵)
” ( کافران به کارهای پلشت خود ادامه میدهند ) و هنگامی که ( در روز قیامت ) سران خوشگذران ایشان را گرفتار عذاب میکنیم ، ناگهان فریاد میکشند و لابه سر میدهند.* ( بدیشان خواهیم گفت : ) امروز فریاد و واویلا سر ندهید و تضرّع و لابه نکنید ، شما از سوی ما یاری و کمک نمیشوید ( و با داد و بیداد از عذاب آتش رهایتان نمیکنیم ) . ”
و می فرماید:
( وَکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَهٍ کَانَتْ ظَالِمَهً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْماً آخَرِینَ * فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا یَرْکُضُونَ * لَا تَرْکُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ ) ( انبیاء : ۱۱-۱۳)
” بسیار بوده است که ( اهالی ) آبادیهای ستمگری را ( به سبب کفرشان ) نابود کردهایم و پس از ایشان ، گروههای دیگری را روی کار آوردهایم. آنان هنگامی که عذاب ما را احساس کردهاند ، ناگهان پای به فرار گذاشتهاند ( و برای نجات خویش همچون چهارپایان به این سو و آن سو گریختهاند ) . ( امّا به عنوان تمسخر و استهزاء بدیشان گفته شده است : ) نگریزید و باز گردید به سوی زندگانی پرناز و نعمتی که در آن بسر میبردید و به سوی کاخها و قصرهای پرزرق و برقتان ! شاید ( خدمتگزاران و اطرافیانتان به شما نیاز داشته باشند و ) از شما ( کمکی و چیزی ) خواسته شود ( و به رأی و نظرتان محتاج باشند ) . ”
حدود و اشرافی گری و غرق شدن در ناز و نعمت براساس فطرت و عرف برای همه مردم معلوم است، و با توجه به شرایط اقتصادی هر جامعه و درآمد عادی انسان ها، میزان اشرافی گری با هم متفاوت می باشند.
امام فخر الدین رازی می گوید : ” مترف به کسی گفته می شود که ناز و نعمت و ثروت بسیار، او را از انجام کار و تلاش مادی و معنوی باز داشته باشد”.
به همین خاطر اسلام برای جلوگیری از اشرافی گری و دنیاپرستی از برخی از اشیاء مشخص که نشانه اشرافی گری و فخر فروشی است، نهی نموده است، که برخی از آن ها عبارتند از :
۱.ظروف و وسایل پخت و پز و اسباب سر سفره ای که از طلا یا نقره ساخته شده باشند، امام مسلم و بخاری از ام سلمه و او هم از رسول خدا (ص ) روایت می نماید : ” کسی که در ظرف نقره آب می نوشد و غذا می خورد، در واقع آتش جهنم را در درون خود فرو می برد”.[۳]
و از حذیفه ( رض) روایت شده است که گفته است : ” رسول خدا ما را از پوشیدن لباس از ابریشم و زربافت و خوردن آب و غذا در ظروف طلا و نقره بر حذر داشته است و فرموده است : ” این ها در دنیا برای مترفین و دنیا پرستان است و در آخرت خاص شماست”.[۴]
همچنین نگهداری ظروف طلا و نقره برای زینت هم حرام و نامشروع است، هرچند مورد استفاده قرار نگیرند.
در این رابطه میزان حرام بودن مجسمه های طلایی و نقره ای از همه چیز های دیگر بیشتر است؛ زیرا به خاطر حرام بودن مجسمه از یک طرف و حرام بودن استفاده از اشیاء ساخته شده از طلا و نقره برای آن گونه موارد، از طرف دیگر حرام بودن آن مضاعف است.
۲. استفاده از فرش های زربفت و ابریشم خالص نیز حرام و نامشروع است. از حذیفه ( رض) روایت شده که :” رسول خدا ما را از خوردن و آشامیدن در ظروف ساخته شده از طلا و نقره و پوشیدن لباس از پارچه ابریشم و زربافت، و نشستن بر روی آن ها نهی فرموده است”.[۵]
۳. استفاده از زینت آلات ساخته شده از طلا برای مردها نیز حرام و نا مشروع است؛ زیرا رسول خدا ( ص) فرموده است : ” این دو ( طلا و ابریشم) بر مردان امّت اسلامی حرام گردیده است”. و فرموده است : لباس ابریشم بر تن نکنید! زیرا هرکس در دنیا از آن استفاده نماید، در آخرت از آن محروم می شود”.[۶]
روزی رسول خدا ( ص) انگشتر طلایی را در دست مسلمانی دید، آن را از دست او بیرون آورد و فرمود : ” یکی از شما می رود و قطعه ای از آتش را در انگشت خود قرار می دهد”. [۷] لازم به توضیح است که استفاده از خودکار و خودنویس و ساعت و تلفن و دسته کلید و قاب عینک و … ساخته شده از طلا و نقره_ به جز زینت الات زنان _ حرام و نامشروع می باشند.
———————————————
منبع : نام کتاب: نقش ارزش ها و اخلاق در ارتباط با اقتصاد اسلامی / مؤلف : دکتر یوسف قرضاوی / مترجم : عبدالعزیز سلیمی / نشر احسان
[۱] رواه البخاری عن ابی هریره.
[۲] رواه البخاری فی کتاب الایمان عن ابی هریره.
[۳] متفق علیه.
[۴] متفق علیه.
[۵] رواه البخاری ۱۰/۵۴۶.
[۶] متفق علیه عن ابن عمر.
[۷] رواه مسلم عن ابن عباس.