چنین بود حسن البناء
چنین بود حسن البناء
تدوین: عزیز صادقی
ü «او هرگز از کنار دهکده، شهر، محله ای یا مجموعه خانه های مسکونی نمی گذشت مگر آنکه با مردم آن ملاقات کند، شبی را در مسجد یا در خانه شان با آنها بگذراند.»
ü «هیچ کس جز خدا نمی داند که چه شبهایی را به اندیشه دربارۀ مردم و شرایط فعلیشان، عوارض بیماری و درمان آن ها نگذراندیم. دربارۀ درمان و راه جلوگیری از بیماری به چاره اندیشی می پرداختیم. با احساساتی پرشور که گاه اشک به چشم ما می آورد بحث می کردیم تا بتوانیم تصمیم بگیریم. چقدر مایۀ رنج ما بود هنگامی که می دیدیم در چه بحث های پرشور و گاه پرخشونتی شرکت می کنیم و مردم چطور بی خیال و آسوده در قهوه خانه ها پرسه می زنند.»
ü درک ویژه ای از اسلام داشت چنانکه می فرمود: «اسلام پدر من است و من جز او پدری ندارم.» «رهنمودهای قرآن قابل درک و فراگیر بوده، تمامی ابعاد زندگی انسان را در این جهان و دنیای دیگر دربرمی گیرد، و کسانی که می اندیشند این رهنمودها تنها به مسائل فردی و اخلاقی برمی گردند، در این گمان خویش دچار اشتباه شده اند زیرا اسلام بینش، عبادت، وطن، ملیّت، دین و اخلاق، به طور خلاصه، مصحف و شمشیر است.»
ü حسن البنّا از ایام نوجوانی به خواندن داستانهای مردمی علاقه مند بود و سخت تحت تأثیر آنها قرار گرفته و گرایش صوفیانه داشت. او اقتصاد، سیاست، روانشناسی و مسائل اجتماعی را به خوبی درک می کرد و مطالعات وسیعی در رابطه با آنها و آموزش و پرورش داشت و به عنوان یک خداجوی فطری، روحیّه ای آزاد اندیش و افکاری بلند داشت. البنّا بر روی تسلّط سپاه عوامل خارجی بر اقتصاد مملکت، به خصوص در زمینۀ بازرگانی و صنعت تکیه می کرد و رابطۀ تنگاتنگ سیاست و اقتصاد را تشخیص می داد.
ü حسن البنّا همانند شیخ خود «بحثهای سنگین را برای محافل خصوصی و جمع خویش نگه می داشت. برای مردم عادی و جلو روی آنها از آنچه عملی بود و عبارات برانگیزاننده که آنها را بسوی اطاعت از خدا فرا می خواند، صحبت می کرد.»
البنّا مرتّباً از کتابخانۀ پدرش و نخستین معلّمش «شیخ محمد زهران» استفاده می کرد و سعی می نمود در سه زمینۀ اصلی خود را تقویت نماید.
اوّلاً: در زمینۀ قرآن، حدیث و علوم دینی.
ثانیاً: در زمینۀ تصوف و سیرۀ پیامبر(ص)
ثالثاً: داستانها و افسانه های ملی.
ü احمد انور الجندی می گوید: البنّا نویسنده ای برجسته و ممتاز است که می تواند تمامی فراز و نشیبهای روحی خویش را با کمال مهارت و در اوج فصاحت به خواننده تفهیم کرده، عمیق ترین تأثیرات را بر روح او بگذارد. او کلمات را در کمال شایستگی و مناسبت برمی گزیند و با مهارت در کنار هم می چیند. زمانی که سخن می گوید پیر و جوان، روشنفکر و بیسواد، جاهل و دانشمند سخنانش را می فهمند. در کلام او سحری نهفته است که آدمی را مجذوب می سازد. ادبیات عرب با منابع غنی اش او را با انبوهی از آیه های قرآنی، احادیث و داستانهایی در جهاد اسلامی مجهّز می کرد که او آنها را در مناسب ترین شرایط به کار می برد چندان که اثری فوری و معجزه آسا بر شنوندگانش می گذاشت.
ü احمد حسن حجاجی می گوید: «او نویسنده ای مبتکر و بی نقص و غیر قابل رقابت است. او در مورد مسائل تاریخی، فرهنگی، حقوقی و هر موضوع دیگری با همان مهارت و آگاهی سخن گفت که در زمینۀ مسائل مذهبی . نبوغ او باعث می گردد که بتواند در تمامی زمینه ها اظهار نظر کند و کمبود نیاورد. تاریخ از او به نام فردی برجسته و نویسنده ای فرهیخته نام خواهد برد.»
ü یکی از پیروان حسن البنّا می گوید: « مردم دوست دارند درمورد موضوعات مختلف بگویند و بشنوند، نظریه پردازان شیفتۀ پرداختن به نظریه های خویش اند، فیلسوفان فلسفه می بافند و روشنفکران ادّعای روشنفکرانه بسیار دارند! اما حسن البنّا به هیچ یک از این مسائل اعتقاد ندارد و به هیچ وجه برایش مهم نیست که علما یا متخصّصان در این باره چگونه قضاوت می کنند. او آیه ای از قرآن را می خواند و گویی که مسئله حل شده است. مردم سعی می کنند سخن خود را در جامه ای ظاهر الصّلاح بپوشانند، اما حسن البنّا نیازی به این کار ندارد. تمامی اتّکای او برای بیان عقاید، قرآن است و بس.
ü او کتابی در مورد مسائل جدید همچون آموزش و پرورش، اقتصاد، سیاست، حقوق، جامعه شناسی و حتی هنر را مطرح می سازد و در آخر بحث با بیان آیه ای که تمامی مطالب برجستۀ کتاب را در بردارد، می خواند و شنونده را مات و مبهوت از این کشف و شهود برجای میخکوب می کند.
گویی که منبعی که او از آن فیض می برد پایان ناپذیر است و یا چشمه ای که او از آن جرعه های دانش را برمی گیرد خشک شدنی نیست.
ü اصلاح طلبان غربزده گیج و مبهوت پرسه می زنند و برای علاج درد دست به دامن غربیان می شوند تا علاج دردهای جامعۀ خویش را در جایی بیابند که هیچ گونه نزدیکی با فرهنگ ایشان ندارد و فراموش می کنند اسلام در تمامی صحنه ها از رهنمودهای بسیار اساسی تر و جامع تر ارائه کرده، آنها و دردهایشان را بسیار بهتر از روشنفکران غرب می شناسد.
اما حسن البنّا با کمال آزاداندیشی تفکّر غربیان را مطرح می سازد و سپس با خواندن، تفسیر و توضیح آیه ای از قرآن چنان می نماید که همۀ آن اندیشه ها ابلهانه اند، چندانکه حاضران حافظ قرآن نیز گمان کنند که این آیه را برای نخستین بار می شنوند.»
ü احمد حسن الحجاجی می نویسد: «در قرن بیستم تنها یک مرد بود که رسالت اسلام را به دوش گرفت و بار آن را بر خود هموار کرد، چنانکه هیچ کس پیش از او چنین نکرده بود… جنبش اسلامی با تمام گستردگیش، همه گیری و قابلیت اجرایش، که بتواند با انقلاب جهانی معاصرش در اندیشۀ هماوردی و برابر رویدادهای تاریخی- که بیگمان در آینده و سرنوشت مردم نقش چشمگیری ایفا خواهد کرد- می گوییم چنین جنبش اسلامی بدین معنی و بدین شکل دیری است در تاریخ اسلام دیده نشده است، تا اینکه «حسن البنّا» پرچم آن را در قرن بیستم به نام اخوان المسلمین برافراشت.»
ü در برجستگی شخصیت حسن البنّا همین بس که هیچ یک از پیروان او نتوانستند در جنبش به پایگاه او برسند. در این باره دوست و دشمن هم آوایند. این جنبش، جنبش یک مرد بود که در پیروان و دوستدارانش امتداد یافت. جنبش اخوان جنبشی یکتاست، از اینرو که شخصیت حسن البنّا شخصیتی یکتاست.
ü یکی از پیشوایانش می گوید: «رهبری و هدایت مردم برای او کاری ساده است زیرا او به قلوب ایشان اطمینان می بخشد و بر آنها حکومت می کند. این رهبر ماست که میلیونها نفر را به اطاعت از قانون وامی دارد و با یک اشاره آنها را به حرکت برمی انگیزد و مردم با اشتیاق و گرمی بدو لبیک می گویند.»
این هم یک نمونه از فصاحت او در بیان اندیشه در مقالۀ «طریقان»«دو راه»:
«راهی هموار، سرشار از عطر و بوی خوش، محصور به زیبایی و طراوت، آغازش ایمان، مراحلش راستی و صداقت و اطاعت از پروردگار و فرجامش بهشت و رضایت وجدان و آرامش جاویدان در حضور سلطان دو جهان. و راهی دیگر ناهموار و خشک، آغازش انکار و بی ایمانی، مراحلش شرّ و نافرمانی و سرانجامش آتش و جهنّم ابدی.»
برداشتی از کتاب “اخوان المسلمین بزرگترین جنبش اسلامی معاصر” اثر دکتر اسحاق موسی
آماده برای نوگرا ک.عبدی