بررسی وضعیت جهان اسلام د رگفتگوئی با دکتر مح
بررسی وضعیت جهان
اسلام د رگفتگوئی با دکتر محمّد عماره
وضعیت جهان اسلام
اکنون به گونهای است که خطرها و تهدیدهای متعددی از خارج و داخل آنرا تهدید میکند.
در رابطه با این تهدیدها و همچنین در رابطه با مشکلاتی که مجتمع اسلامی با آن
روبرو است سایت المحیط تقریبا گفتگویی با دکتر محمدعماره یکی از اندیشمندان جهان
اسلام ترتیب داده است. دکتر محمد عماره به صورتی که آلام امت در آن نهفته است به
سؤالات این گفتگو اینچنین پاسخ میدهد.
v ما نیازمند فتواهایی هستیم که با
متغیرات زمان متناسب باشد.
v
افرطگرایان دینی ولادینی دو حزبی هستند که برای یک صف واحد کار میکنند.
v
دین قابل تغییر نیست ولی واقعیت حال قابل تغییر میباشد.
v
غرب طرحهای استمعاری دارد و دین حقیقی آن دلار است ولی بدنبال عقائدی میگردد
که مردم را برای قربانی کردن در راه مصالح خود تحریک کند.
v آفت بسیاری از مساجد، سخنرانان و
خطبای آن میباشد.
v
گرایش به سخنرانی در صورتی که فقط به ایجاد صدای بلند اکتفا شود عیب است.
v
آمادگی خطیبها و سخنرانان موضوعی است که باید مورد بررسی قرار بگیرد.
این هم جزئیات
مصاحبه المحیط با دکتر محمد عماره که در ذیل از نظر شما خوانندگان میگذرد.
س. برای اینکه ما
شما را بیشتر بشناسیم میخواهیم بدانیم که شروع تحول دکتر محمد عماره بسوی گرایش
اسلامی از چه موقع بوده و دلیل آن چه بوده است؟
گرایش اسلامی من
قبل از اینکه متولد شوم وجود داشت پدرم زمانی که من در شکم مادرم بودم نذر کرده
بود اگر این فرزند پسر شد او را محمد مینامیم. حفظ قرآن را در عرض چهار سال تمام
کردم و وارد دانشگاه الازهر شدم پس از آن وارد دارالعلوم شدم. من ذاتا شیخ بودم.
به طور شخصی در مسیر سیاست مسائل قراردادی و معاهدهای وارد جناح چپگرا شدم. در
حقیقت دلایل اجتماعی و نبرد بر ضد فئودالیسم در مصر قبل از انقلاب و برخورد سیاسی
سبب شد که چپگرا شوم که خود باعث شد در مسائل ژرف نگر شوم و من فقط فرهنگ خود را
مورد مطالعه قرار ندادهام بلکه فرهنگ غرب را نیز مطالعه نمودهام. من عظمت اسلام
را در پرتو فرهنگ غرب و فرهنگ غرب را در پرتو اسلام درک کردهام و این مسئله سبب
متمیز بودن طرحها و مکالمههای من با دیگران شده است.
اما موضوع حرکت
فکری چیزی است که همیشه در حال تجدید است و کسی که تجدیدگرا نیست شخصی جامد و بیجان
است. انسان در یک لحظه به تفکر پیرامون مسئلهای میپردازد در حالیکه فردایش به آن
تفکر و ایده پشت پا میزند. تجدد فکری مستلزم دو چیز میباشد شجاعت و دیگری قدرت
نوآوری و در این میان شکست نصیب کسانی خواهد شد که به تفکرات گذشتهشان اکتفا کردهاند.
مسیر فکری من –
الحمدالله – شاهد تغییراتی به معنای تغییر
مبارزه طلبی و تغییر مناطقی که بر این مبارزه تأکید میکند بوده است. من برای شما مثالی از دوران علمایی مثل افغانی و
محمد عبده میزنم. چرا تأکید بر جنبهی سنتگرایی شده است؟ برای اینکه تفکر غربی
در خارج مصر بوده و سنت گرایان در جمود فکری بودهاند که نیاز به یک حرکت و جنبش
داشتند. چرا در این دوران اشخاصی مثل حسن البناء و المراغی و مصطفی عبدالرزاق به
انتقاد از تفکر غربی بیش از سنتگرایان میپرداختند؟ برای اینکه آنچه افغانی و
محمد عبده بوجود آوردند آماده و قابل هضم شدن بوده و سنتگرایی آنها به مفهوم
قدیمی آن نبود.
من در دههی۶۰ در مواردی ودر دههی۷۰ فعالیت خود را بر مواردی
دیگر متمرکز نمودم.که در اواخر دههی ۷۰ بعد از اینکه غرب اعلام کرد که اسلام دشمن
است و برای ما ثابت شد اینکه افراطگرایی لائیکها منجر به تزلزل در عقاید میشود
فعالیتهایم را متمرکز بر نقد افراطگرایی نمودم و هر چند من در مسیر این مبارزه
طولانیام با دو جبهه مبارزه میکردم افراطگرایان دینی و افراطگرایان
لادینی. من از طرف این دو جبهه مورد تهاجم قرار میگرفتم نامههای زیادی از جناح
افراطی تندروها و لائیکها دریافت کردهام که همهی آنها به مثابهی گلولهی آتشینی
بود که بسوی من نشانه رفته بود. افرطگرایان دینی ولادینی دو حزبی هستند که برای
یک صف واحد کار میکنند.
س. برخی از شما
انتقاد میکنند که اسلام را با افکار چپگرایی نشان دادهاید نظر خودتان چیست؟
این گفته درست نیست
برای اینکه آنها فکر کردهاند چپگرایی من به این معناست که من مادیگرا هستم و
سپس متحول شدهام و این هم درست نیست.
من تا آنجا که
توانستهام درباره جهان مطالعه نمودهام و از این رواست که اسلام را فقط برای کسی که از اسلام آگاهی دارد عرضه نمیکنم
و لطف خداوند است که نظریات جدید را مورد مطالعه قرار میدهم تا بتوانم با دیگران
منقاشه کنم و در موقع لزوم آنها را شکست دهم.
س. سخن ما در رابطه
با خطاب دینی و تجدید آن که در طی مدت اخیر شایع شده است میباشد – منظور از تجدید خطاب دینی چیست و آیا یک ضرورتی
مهم محسوب میشود؟ و اگر اسلام شایستهی هر مکان و زمانی است پس این شعارها برای
چیست؟
تجدید در اسلام
دارای مفهومی است و آن هم محافظت از ثوابت و تجدید در متغیرات به این معنا که
ثوابت و عقاید اسلامی اموری است ثابت ولی فهم انسان نسبت به این ثوابت و تغییر
مسائل متغیر و مسائل جدید مستلزم این است که ما همراه با این ثوابت حرکت کنیم و
واقعیت متجدد را بشناسیم. دین قابل تغییر نیست ولی واقعیت حال قابل تغییر میباشد.
زمانی که انسان یک گروه خاصی یا گروه با فرهنگی را مخاطب قرار میدهد خطاب او یک
رنگ خاص دارد و همینطور وقتی که عوام را مخاطب قرار میدهیم باید از یک راه مشخص و
به گونهای مشخص باشد و زمانی که ما مؤمنین را مخاطب قرار میدهیم باید شکل
ایمانی داشته باشد و زمانی که غیر مؤمنین را مخاطب قرار میدهیم باید بر طبق
اعتقاداتشان باشد و به گونهای آنان را قانع کنیم و با آنان سخن بگوییم. تجدید و
تطور و پیشرفت در خطاب دینی یکی از سنتهای الهی است رسول اللهe میفرماید:
«یبعث الله لهذه الامه علی رأس کل سنه
من یجدد لها دینها»
بین تجدید اسلامی و
نوگرایی غربی تفاوت وجود دارد. غرب از ما میخواهد نوگرایی را به معنای غربی داشته
باشیم که بین نوگرایی و دین جدایی باشد. من کتابی را نوشتهام تحت عنوان (خطاب
دینی بین تجدید اسلامی و تبدیل آمریکایی) پس تجدید، سنت و قانونی است دائمی و
مستمر. و سخن ما در عصر حاضر همان سخنی است که از صدر اسلام بوده و در آینده خواهد
بود ولی یک حقیقت واحدی وجود دارد و آن اینکه راه متغیرات با توجه به واقعیت،
مخاطب، مصالح و عادات و تقالید، تغییر مییابد و باید میان مقاصد اسلام و اهداف
غربی که میخواهد اسلام را از بین ببرد تفاوت قائل شد.
س. چرا اسلامگرایان طرح و تمدنی را مطرح
نکردهاند که ثوابت اسلام را در برگیرد تا به جای تمدن آمریکا و اروپایی باشد که
ادعا میکند در تمام شهرها رشد و نمو کرده است؟
مشروع و طرح اسلامی
وجود دارد و نیاز به کسی نداریم که ما را از آن مطلع کند ولی ما میگوییم امت
باید به ذات و اصل خود برسد که قبل از ۱۴ قرن پیش به آن حکم میکرد و در آن سروری
میکرد تا جایی که جهان اول این کره خاکی بیش از ۱۰ قرن بود. ما کتابهایی داریم که
کتابخانهها را پر کرده است از جمله: موقف الإسلام من المرأه، الثروه و المال،
العلاقات الدولیه و… پس این قضیه نیاز به مؤسسات جستجوگری دارد که بتواند این
فکر را محقق و به اجرا بگذارد.
ما کتابهایی در
مورد حقوق انسان وعهد وپیمانهای او و در
مورد زن و ثروت و امنیت اجتماعی و غیره نوشتیم و صدها عالم و متفکر داریم که دهها
سال در مورد مشروعیت نهضتها تألیف میکنند از زمان طهطاوی گرفته تا این لحظه که
در این مورد صحبت میکنیم. پس مشروعیت اسلامی موجود میباشد و دولتهای اسلامی
متعددی داریم که قسمتی از این تصور اسلامی را گرفتهاند و ما در دههی هفتم
اقدام به قانونی کردن فکر اسلامی نمودیم، قضیه این نیست که در شریعت و برنامهی
اسلامی یا فکر، فقیر هستیم بلکه قضیه این است که ما در مقابل سلطهی غربی و وابستگی به این سلطه که
محدودیت و قید وبندهایی جلو این برنامهی اسلامی قرار میدهد در اجرا و تطبیق
مشکل داریم و گرنه نظریات و آراء کم نداریم هر چند که در بعضی مواضع به شکل جزئی
به مرحلهی اجرا در میآید اما ما نیازمند تصمیمهای نهایی بسیاری هستیم. و از
اینجاست که من از رسانهها درخواست ظاهر ساختن این برنامهها را نمیکنم بلکه
درخواست به ضرورت عملی کردن مؤسسات تحقیقی برای قانونی کردن این برنامهها مینمایم.
مردم عادتاً با پول و سکه معامله نمیکنند مگر اینکه ارزشی در بازار داشته باشد پس
تطبیق برنامهی اسلامی محتاج تدرج در کار میباشد، امکان ایجاد این دگرگونی در
فرهنگ، رسانهها، فکر، سیاست یا اجتماع در مدت یک شبانه روز وجود ندارد بلکه محتاج
به نظام سیاسی است که توجه و بذل و تلاش و کوشش آن در جهت قانونی کردن و تطبیق
جامعه با برنامههای اسلامی باشد.
س. بعضی چنین نظری
دارند که جهانی شدن همان آمریکایی شدن است نظر شما در رابطه با جهانی شدن چیست؟ و
چه خطری برای جهان اسلام دارد؟
جهانی شدن یعنی
جهان را در یک قالب ریختن. و همهی جهان را زیر سلطه آمریکا قرار دادن بگونهای
که جهان اسلام مانند غرب در آورده شود میباشد. جهانی شدن تأثیرات مضری در
میدانهای متعددی دارد مثلا جهانی کردن سیاست بگونهای است که آمریکا را به قدرتی
تبدیل میکند که سازمانها و قوانین دولتی را به نفع خود در آورد و سیاست خود را در
جهان محقق کند و همینطور جهانی کردن قوانین سبب خواهد شد که آمریکا بتواند در جهان سیادت و سروری کند و به همین
منوال جهانی کردن ارزشها، در حالی که هر مجتمعی دارای ارزشهای مخصوص به خود میباشد.
با جهانی شدن، ارزشهای هر منطقه از بین میرود. ارزشهای غرب و آمریکا به گونهای
است که مجتمع عربی و اسلامی را از بین میبرد و سبب ایجاد فتنههای محلی در جهان
اسلام میشود.
مفهوم آزادی در
جامعهی غرب با مفهوم آزادی در اسلام بسیار متفاوت است. مثلا در مسئلهی تشکیل
خانواده اسلام میخواهد بر اساس مشروع باشد ولی غرب این را نمیپسندد و میخواهد
که این خانواده به گونههای شاذی هم بوجود بیاید مثلا ازدواج مرد با مرد یا زن با
زن .
س. ما در جهانی
زندگی میکنیم که بصورت دائم درحال تغییر و شتابزدگی در مسیر جهانی شدن میباشد،
آیا این ملاحظه را کردهاید که نفوذ و سلطهی فقها در برابر سلطه و نفوذ و وضعیت
مدرن و دادههای روز تضعیف میشود که به ضعف سلطهی مفتی و فتوی میانجامد؟
من تصور نمیکنم که
سلطهی فتوی ضعیف شده است یا دارد ضعیف میشود بلکه ملاحظه کردهام که در سالهای
اخیر مردم بطور چشم گیری به سوی اسلام روی میآورند و حرکات اسلامی، حزب و گروهها
هستند که جریان تجدید فکری امت را هدایت میکنند، و وسیعترین گروههای پدیدهی
اسلامی عموم مردم هستند که در جستجوی حلال و حرام میباشند و دقت میکنند
که روشهای زندگی خود را طبق معیار دینی پیش ببرند. پس امت هنگامی که به سوی دین
روی میآورد به دنبال مفتی و فتوی میرود اما متغیرات پیشرفته و تکنولوژیهای جدید
جایگزین فتوی نمیباشند بلکه ظرفی برای فتوی و آلتی جهت رساندن آن میباشند و
تناقضی وجود ندارد در اینکه متغیرات پیشرفته و تکنولوژیهای جدید داشته باشیم چون
آنها محتاج و نیازمند به فتوی و مفتی میباشند مادامی که انسان هویت وذات و زندگیاش
را در ارتباط با خدا و دین دریافت میکند. پس انسان ناچار است که به دنبال حلال و
حرام برود و منظور این است که دنبال مفتی برود، و من تصور نمیکنم که متغیرات و
تکنولوژیهای جدید جایگزین فتوی هستند بدلیل اینکه ما الان در کانالهای ماهوارهای
شاهد مجالهای وسیعی برای فتوی و شریعت و برنامههای دینی هستیم.
مشکل در نیاز و عدم
نیاز به فتوی نیست بلکه در چگونگی فتوا میباشد ما به افق و ناحیهای از فتوا
نیازمندیم که با متغیراتی که در این عصر و زمان صورت گرفته متناسب باشد.
در حال حاظر
صهیونیست مسیحی (راستگرایان افراطی مسیحی) که جورج بوش منسوب به آنهاست اداره
آمریکا را عهدهدار است این گروه چه خطراتی دارند و اهداف آنها در منطقه چیست؟
صهیونیست مسیحی یا
مسیحیت صهیونیستی ریشهی قدیمی در افکار غربی دارد از زمان عهد پروتستان یعنی عهد
قدیم تا عهد جدید بگونهای که خرافاتهای مسیحی نقش خود را در طرحهای صهیونیستی به
خوبی بازی میکند پروتستان این فکر را
زنده کرد که یهود شعب الله مختار است و وعدهی همیشگی الهی برای آنان در سرزمین
موعود است. و اسطورهی برگشت مسیح برای حکومت کردن جهان به مدت ۱۰۰ سال مشروط به
برگشت یهود به سرزمین فلسطین و یهودی کردن فلسطین و قدس و برگرداندن بنای هیکل است
که این رؤیای صهیونیستی در نزد پروتستان شد و از همین جا مشارکت بین مسیحیهای غرب
(پروتستان)
و رؤیای یهودی در سیطره بر شرق مسلمان شروع شد.
اینجاست که استعمار
غربی در یورش و حمله به شرق به دنبال اقلیتهایی بود تا اینکه طرح استعماری را عملی
سازد که اقلیتهای متعددی از زمان ناپلئون با آنها بودند و حتی بعد از خروج فرانسویها،
انگلیس در حفظ این طرح کوشا بود. مشارکت یهودیت و مسیحیت، مشارکت در طرحهای
استعماری غربی و طرحهای صهیونیستی است. بنابراین صهیونیست وسیلهای برای طرحهای
استعمار غربی است که تا به حال پیشرفت کرده و به یک طرح استعمار آمریکایی تبدیل
شده است. آمریکا و صهیونیست به عنوان شریک بزرگ و کوچک محسوب میشوند و دین آنها
وسیلهای برای مصالح استعماری قرار گرفته است. و غرب نیز طرحهای استمعاری دارد و
دین حقیقی آن دلار میباشد. ولی بدنبال عقائدی میگردد که مردم را برای قربانی
کردن در راه مصالح خود تحریک کند. و این جنگها و درگیریهایی که به راه میاندازد
در خدمت مصالح استعماریاش قرار میگیرد. استعمار غربی به دنبال غصب ثروتها و اشغال نمودن سرزمینها و تسلط بر کشورهای
مستعمره میباشد. ولی برای تحقق این اهداف دم از تجدد و تمدن میزنند و آن چیزی که
امروز در عراق پیش میآید و شعارهای دروغ و فریبانهای که سر میدهند برای دستیابی
آمریکا به نفت و قدرت گرفتن اسرائیل در آن سرزمین است ولی میگوید ما برای آزادی و
دموکراسی آمدهایم.
پس این جنگ بین
مسیحیت و اسلام نیست بلکه بین اسلام و افکار صلیبی است.
س. نظر شما در مورد
خطبههای جمعه در جهان اسلام چه میباشد، آیا اثر و نقش مثبتی دارد یا منفی، بخصوص
که بعضی آنرا به نام ایدئولوژی و جهان بینی عقب افتاده و متخلف اطلاق میکنند؟
من گفتهای دارم و
آن هم اینکه: آفت بیشتر مساجد، خطبای ما هستند و من اعتراف میکنم که در امت تعداد
زیادی از خطباء هستند که نقش فکری متمایزی را ادا میکنند اما غالب خطباء ضرر آنها
از نفعشان بیشتر است و نفع آنها به حدی هست که فقط به درد تعداد کمی از عموم بخورد
اما خیلی کم پیش آمده که آنها عقلی را تحریک کنند یا دلی را نرم کنند و من این
تصور را دارم که آماده کردن خطباء در دانشکدههای دعوت اسلامی یکی از موضوعاتی است
که نیاز به بازنگری و تجدیدنظر دارد و همچنین نیازمند متودلوژی و ضابطهمندی
جدید میباشد.
گرایش به سخنرانی
در صورتی که فقط به ایجاد صدای بلند اکتفا شود عیب است.
منبع : مجله نور(
ضیاء)