آزادی بیت المقدس به دست صلاح الدین ایوبی در سال ۵۳۲ هجری قمری
آزادی بیت المقدس به دست صلاح الدین ایوبی
صلاح الدین در سال ۵۳۲ هجری قمری برابر با ۱۱۳۷میلادی در قلعۀ تکریت دیده به جهان گشود. ریشۀ آباء و اجدادی این کودک ، قصبۀ” دوین” واقع در حدود اران از نواحی آذربایجان می باشد ولی شادی، جد صلاح الدین با دو پسر خود نجم الدین ایوب و اسدالدین شیرکوه از آن قریه به بغداد و از آنجا به تکریت مهاجرت کرده بود. صلاح الدین دوران کودکی و تحصیلات خود را در شهر دمشق گذراند وتا زمانی که وارد ارتش نشده بود همواره مباحث بی درد سر و جذاب علمی و دینی را بر مناظر میدانهای تاخت و تاز و رزمی ترجیح می داد.
پدرصلاح الدین در آن زمان والی تکریت بود و از آنجا که پدر و عموی صلاح الدین از کارگزاران حکومت نور الدین محمود بودند، اسد الدین شیرکوه عموی صلاح الدین ایوبی در سه حمله سپاه نورالدین به مصر مشارکت کرد و در مواردی او را با خود به این نبردها برده بود. وی سرانجام با تشویقهای شیرکوه ( عمویش ) وارد ارتشی شد که فرماندهی آن را نیز به عهده داشت. صلاح الدین به همراه ارتش شیرکوه عازم فتح مصر شد که در اختیار حکومت فاطمیان بود و پس از کشمکشهای بسیار بالاخره در سن ۳۵ سالگی ( سال ۱۱۷۳ میلادی ) بر تخت سلطنت جلوس کرد و بدین ترتیب سلسۀ” ایوبیان” را پایه گذاری کرد. دوران حکومت صلاح الدین برای مصریان، ایامی طلایی و پر خیر و برکت بود؛ چرا که غیر از امنیت و آسایش، شکوفایی اقتصادی و رفاه را نیز به همراه آورده بود؛ به طوری که علی رغم تحریم داد و ستد با حکومت صلاح الدین توسط پاپ، بازرگانان از کشورها و شهرهای مهم اروپایی مانند پیزا و جنوا فراورده های مختلف از جمله محصولات نظامی و رزمی را برای فروش به آن شهر می آوردند.
از کارهای بسیار با ارزش صلاح الدین به کار گماردن افراد لایق و با تدبیر در پستهای مهم مملکتی بود؛ از جمله منصوب نمودن وزیری به نام الفاضل ( اهل عسقلان ) که همواره نقشی ارزنده در تمشیت امور ایوبیان به عهده داشت. در زمان صلاح الدین به دلیل علاقه شخصی وی به علوم دینی، فقهی و عرفانی، مراکز علمی و فرهنگی از جمله دانشگاه الازهر رونق بسیاری یافتند و فنون و صنایع آزادانه گسترش پیداکردند. اولین تهاجم مسیحیان به قلمرو صلاح الدین پادشاه اورشلیم ( بودئن چهارم ) و فرماندهان صلیبی اش چشم طمع از مصر و حوزه های فرماندهی صلاح الدین برنمی داشتند و با شنیدن آوازۀ حکومت صلاح الدین به فکر پیش دستی در امور نظامی و رزمی برآمدند و در تاریخ ۲۷ ماه ژوئیه سال ۱۱۷۴ به سوی بندر اسکندریه حرکت کردند ولی با درایت و شجاعتی که صلاح الدین از خود نشان داد آنها مجبور به عقب نشینی شدند. صلاح الدین در پاییز سال ۱۱۷۶ میلادی پس از تصرف سوریه، برادرش توران شاه را به حکومت آنجا گماشت و خود به مصر بازگشت. مقارن این ایام صلاح الدین تصمیم به ضرب سکه برای حکومت خود گرفت که حاکی از اوج قدرت او بود. صلابت و قدرت او طوری خود را بر تخت واقعیت نشاند که خلیفه وقت در بغداد در دربار خود سفارتی دائمی برای حکومت وی در نظرگرفت.
سرانجام از درۀ نیل تا دره فرات و از حدود سرزمین نوبی تا کوههای ارمنستان صغیر و به ویژه اورشلیم تحت حکومت صلاح الدین قرارگرفت و کسی را یارای برابری با وی نبود. اما هیچ گاه قدرت روز افزون ، مانع از ژرف اندیشی و رفتار انسانی صلاح الدین نبود، به طوری که وقتی که سرکردگان و فرماندهان اسیر شده را به حضور او می بردند،پرچم سیاهی را بر بالای سر سلطان آویخته می دیدند که با حروف زردوزی شده بر روی آن نوشته شده بود:
صلاح الدین، سلطان سلاطین و فاتح فاتحان نیز همچون دیگر مردمان بندۀ مرگ است. تصرف اورشلیم به دست سلطان صلاح الدین در روز ۲۰ سپتامبر سال ۱۱۸۷ میلادی برابر با ۱۶ رجب سال ۵۸۳ هجری قمری یعنی دو ماه ونیم پس از فتح حطین، صلاح الدین در جلو دروازه های شهر اورشلیم ظاهرشد و به فرماندهان شهر پیشنهاد صلح داد و خواستار تسلیم آنان شد. صلیبی ها در سال۱۰۹۹ میلادی مقارن با ۴۹۲ هجری قمری هنگامی که شهر مقدس را به تصاحب خود درآورده بودند، دهها هزار مسلمان و حتی یهودی و مسیحی های بومی را قتل عام کردند. گود فری امیر سپاه صلیبی در این خصوص برای پاپ این طور نوشته است:
«… اگر می خواهید بدانید با دشمنانی که در بیت المقدس به دست ما افتادند چه معامله ای شد، همین قدر بدانید که کسان ما در رواق سلیمان و در معبد مقدس در دریایی از خون مسلمانان می تاختند و خون تا زانوی اسبان ما می رسید.» وقتی که پیروزی نصیب سلطان صلاح الدین شد، وی تصمیم نداشت دست به عملی مشابه بزند ولی بالیان دوم ( Balian II ) که حکومت شهر اورشلیم را بر عهده داشت پیغام صلح او را نپذیرفت اما سلطان عزم خودرا جزم کرده بود تا عظمت از دست رفته را به اردوی مسلمانان برگرداند. از یک سو رعب و وحشت از صلابت سلطان بر جان حاکمان اورشلیم لرزه افکنده بود و از سوی دیگر آوازه مهربانی او به گوششان رسیده بود. بنابراین در آخر از در سازش در آمدند و شهر را در روز دوم اکتبر سال ۱۱۸۷ میلادی تسلیم نیروهای سلطان صلاح الدین نمودند. صلاح الدین نه مانند حاکمان قاهر خونریز وارد شهر اورشلیم شد و نه جایی را ویران و غارت کرد؛ بلکه از رفتار پیامبران پیروی کرد و گذشت و مهربانی را پیشۀ خود ساخت. وی با ساکنان شهر به نرمی رفتار کرد و در ماندن و یا رفتن از آنجا مخیرشان ساخت. آنها که تصمیم به ماندن گرفتند، هیچ کس اجازۀ تعدی به آنها رانداشت و آنهایی که قصد مهاجرت داشتند، توشه و امکانات دریافت کردند. هنگامی که بعضی ازمسلمانان متعصب به صلاح الدین توصیه کردند ضریح مقدس عیسی را ویران کند و خاک آن را با گاوآهن شخم بزند تا دیگر کافران ( مسیحیان ) دلیلی برای آمدن به آنجا به عزم زیارت نداشته باشند، صلاح الدین پاسخ داد :
« شایسته نیست چنین رفتار اهانت آمیزی با مکانی مقدس بشود» با آنکه قبه الصخره که برای مسلمانان مکانی مقدس است از ناحیۀ یونانیهای مسیحی دچار بی حرمتی شده بود ، کسی نتوانست سلطان پیروزمند را وادار به عمل مشابه نسبت به کلیساهای مسیحی کند. او همواره در طول حیاتش حرمت مکانهای مقدس ادیان دیگر را نگاه داشت. با فتح اورشلیم به دست نیروهای مسلمان، ( بنا به گفتۀ یهودا الحریزی ،مورخ یهودی ) یهودیان که قبلا مجاز به زیارت اماکن مقدس خود نبودند ، اجازه یافتند به زیارتگاههای خود دست تبرک بسایند. صلاح الدین به صراحت اعلام کرد که پیروان مذاهب ابراهیمی را از هرکجای جهان به اورشلیم بیایند به طیب خاطر خواهد پذیرفت. با پخش خبر فتح اورشلیم به دست سلطان صلاح الدین در سال ۱۱۹۰ میلادی برابر با ۵۸۶ هجری قمری ، پاپ و پیروان اروپایی اش تصمیم به بسیج و حرکتی مجدد به سوی سرزمین مقدس گرفتند.
آوازۀ رشادت و صلابت سلطان لرزه براندام صلیبیون و پاپ در افکنده بود . این بار بسیج بسیار جدی تر بود؛ به طوری که ریچارد اول، پادشاه انگلیس معروف به ریچارد شیردل و فلیپ اگوست پادشاه فرانسه رأساً وارد معرکه شدند و یک سال بعد در محاصرۀ شهر عکا به اتفاق هم شرکت کردند. یک سال و نیم از زد وخورد میان نیروهای صلیبی و مسلمان می گذشت ولی هر بار شکست و پیروزی طرفین چنان نبود که قضیه را فیصله دهد و بدین ترتیب جنگ حالت فرسایشی به خود گرفته بود. دو پادشاه اروپایی و سپاهیانشان به رنج و صدمات زیادی گرفتار آمده بودند و ناچار به صلح با سلطان تن در دادند. آنها فرماندهی و رشادت صلاح الدین را بسیار دست کم گرفته بودند.
سلطان به تنهایی در برابر قشون اروپا و اعزام پیاپی نیروهای تازه نفس مسیحی از غرب به شرق آنچنان پایداری نشان داد که همواره دوست ودشمن، اورابه دیدۀ تحسین نگریسته اند. قرار داد صلح یاد شده میان نیروهای متخاصم به مدت پنج سال به قوت خود پایدار بود. به اعتقاد دانشمندان و مورخان جنگهای صلیبی در بطن خود برای مسیحیان اروپا آثار مثبتی نیز به ارمغان آورد وآنها را با تمدن و علوم و فنون جوامع مسلمان در شرق آشنا نمود.